eitaa logo
بصیرت امام زمانی
207 دنبال‌کننده
2هزار عکس
381 ویدیو
17 فایل
السلام علیک یا صاحب زمان کانال وقف امام زمان (عج) هرچه برای ظهور بزاریم بازم کم است.. ارتباط با مدیر👇 @Mahdy_Ghaem_313
مشاهده در ایتا
دانلود
❣️✨بسم رب الشهدا والصدیقین✨❣️ به یاد غیرت 🌸به شما می اندیشم... شما که نگذاشتید رگ در کوچه های سرزمینمان بخشکد و سخن علی زمانه بر زمین بماند... شما که شاگرد واقعی مکتب اهل بیت شدید و با همه ی وجودتان پای این مکتب ایستادید. 🌳از حضرت مادر (س) آموختید گمنامی را، و از قاب دوربین📸 رسانه ها جلو رفتید و به اوج رسیدید... از علی (ع) آموختید ایستادگی را؛ که در برابر طوفان هجمه های دشمنان علی وار ایستادید و از تمسخر و حرف های تلخ مردم اخم به ابرو نیاوردید و صبورانه از حقیقت دفاع کردید... 🌸از عباسِ بن علی آموختید غیرت را؛ و از ناموس سرزمین‌تان وار دفاع کردید... همانند علی اکبر حسین (ع) در جوانی از دنیا دل بریدید و عاشقانه 💕به سوی معشوقتان پر گشودید... شیب الخضیب شدید همانند ارباب دلها؛‌ سید الشهدا... "الحق که شیعه ی این فضل و کرم بودید" 🌳 🌸 🌳 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
♥️ 💠باهم رفتیم به محل تولدش همه جارا نشان مان داد وگفت:اگرروزی اقا ب من اجازه بدهندازشغلم کناره بگیرم حتمابه روستابرمیگردم و دوباره....... 👆 🌷 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 📚 💥 7⃣ 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه‌اش به‌وضوح شنیده می‌شد. 💢 زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین‌زبان ترین‌شان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا می‌کرد که شکیبایی‌ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. 💠 حیدر حال همه را می‌دید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمی‌بینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی می‌کنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه می‌خوای بری، زودتر برو بابا!» 💢 انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زن‌عمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را می‌بوسید و با مهربانی دلداری‌اش می‌داد :«مامان غصه نخور! ان‌شاءالله تا فردا با فاطمه و بچه‌هاش برمی‌گردم!» 💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد. 💢عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.» 💠 نمی‌توانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدم‌هایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا می‌زدم که تا عروسی‌مان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به می‌رفت. 💢تا می‌توانستم سرم را در حلقه دستانم فرو می‌بردم تا کسی گریه‌ام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانه‌هایم حس کردم. 💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمی‌آمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفه‌های اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمی‌گردم! تا سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!» 💢 شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمی‌ام بریده بالا می‌آمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم می‌دیدم جانم می‌رود. 💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه می‌لرزید و می‌خواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یه‌ذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمی‌کَند، از کنارم بلند شد. 💢 همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو می‌گیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس می‌کردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند. 💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت می‌درخشید و همین ماه درخشان صورتش، بی‌تاب‌ترم می‌کرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش می‌برد و نمی‌دانستم با این دل چگونه او را راهی تلعفر کنم که دوباره گریه‌ام گرفت. 💢نماز مغرب و عشاء را به‌سرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشک‌هایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت. 💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد. 💢ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است. 💠 شاید اگر می‌ماند برایش می‌گفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشی‌ها بود. 💢 با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریه‌ای که دست از سر چشمانم برنمی‌داشت، به سختی خواندم. 💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویه‌های مظلومانه زن‌عمو و دخترعموها می‌لرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچه‌ات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!» 💢 کشتن مردان و به بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم... ✍️نویسنده: ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
🌸امیرالمؤمنین علی(ع): 💙اگر قصد اصلاح مردم را داری از خودت شروع کن.💙 📕غررالحکم:۳۷۴۹
🌷 شجره نامه دقیق و مستند امام خامنه ای حفظه الله 🌷 1_ سید علی حسینی خامنه ای 2_ ابن سید جواد حسینی 3_ ابن سید حسین تفرشی 4_ ابن سید محمد 5_ ابن سید محمد تقی 6_ ابن میرزا علی اکبر 7_ ابن سید فخرالدین 8_ ابن سید ظهیرالدین 9_ ابن سید قطب الدین 10_ ابن میرسید روح الله 11_ ابن میرسید رضا 12_ ابن میرسید جلال 13_ ابن سید بایزید 14_ ابن میرسیدبابا هاشم 15_ ابن سید حسن 16_ ابن سید حسین 17_ ابن سید محمود 18_ ابن سید نجم الدین 19_ ابن سید مجدالدین 20_ ابن سید فتح الله 21_ ابن سید روح الله 22_ ابن سید نیک الدین 23_ ابن سید عبدالله 24_ ابن سید صمد 25_ ابن سید عبدالمجید 26_ ابن میرسید شریف 27_ ابن میرسید عبدالفتاح 28_ ابن میرسید علی 29_ ابن سید علی 30_ ابن میر سید علی 31_ ابن سلطان العلما 32_ ابن میرسید محمد 33_ ابن سید حسن 34_ ابن سید حسین 35_ ابن حسن افطس 36_ ابن علی اصغر 37_ ابن حضرت امام زین العابدین (ع) 38_ ابن سیدالشهدا امام حسین(ع) 39_ ابن امیرالمومنین علی (ع) 🌺 برای سلامتی چنین سلاله پاک و مطهری که ازنسل خون خداست و در راه خدا و خدمت به خلق خداست.🌹صلوات🌹 اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم 🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
•💛🌱💛🌱💛🌱💛🌱💛• . 💥 باران‌است...؛🌨 همه‌ا‌‌ز‌آن‌...؛ اما‌فقط‌عده‌ی‌‌ا‌ز‌آن..✔️ 🌷 🌙 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
❣ ☀️خورشــید ٺــــویے وبے حضورٺـــ💥ــــو صبحم بخیرنمےشود❌ ☀️اے آفٺاب من گرچهره نڪنے ازنقاب خود دمیده نگردد بہ خواب من 🌸🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
❤️ قرار عاشقانه هر صبح ما ❤️ ☀️روز خود را با سلام مخصوص حضرت امام عصر(عج) آغاز کنیم تا برکات آن را در زندگی خود ببینیم...☀️ 🌺🌺🌺 ✅ «السلام علیک یا صاحب الزمان(عج) ✅ السلام علیک یا خلیفه الرحمان ✅ السلام علیک یا شریک القرآن ✅ السلام علیک یا قاطع البرهان ✅ السلام علیک یا امام الانس و الجان ✅السلام علیک و علی آبائک الطاهرین و رحمه الله و برکاته»  🌺🌺🌺 👤اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ👤 _ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
ع ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
🌷به نام خدا وباسلام 🌷نصایح لقمان حکیم به فرزندش: 🌷۱.شرک نورزیدن به خدا. 🌷۲.نیکی به والدین 🌷۳.درمعصیت خداازآنهاپیروی نکن 🌷۴.هرکاری بکنی،نزدخدامحفوظ است 🌷۵.نماز،امربه معروف،نهی ازمنکرکن. 🌷۶.تحمل مشکلات درانجام وظائف 🌷۷.احترام به مردم 🌷۸.فروتن باش 🌷۹.معتدل راه برو 🌷۱۰.فریادنزن.۱۳تا۱۹ سوره لقمان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄ @emam_zamani_123 ┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا