eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
یارو تو پمپ بنزین ازم پرسید: تنظیم بادمجانی🍆 یعنی چی؟ منم باتعجب گفتم :تنظیم بادمجانی🍆🍆🍆؟؟؟؟!!!!! گفت بله اونجا رو تابلو نوشته نگاه کردم دیدم نوشته تنظیم باد، مجانی. .😞 . خدایا اینو شفا نده, جامعه به اینا نیاز داره 😂😂😂 در ایام خانه نشینی و سختی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔻۵۱ درصد تهرانی‌ها اعتقادی به کرونا ندارند فرمانده عملیات مدیریت بیماری کرونا تهران: 🔹طبق آخرین نظرسنجی ۵۱ درصد مردم تهران فکر می‌کنند به کرونا مبتلا نمی‌شوند و ۴۰ درصد نیز اعتقادی به لزوم ماندن در منزل ندارند. 🔹بانک‌ها از مراکز عمده انتشار کرونا هستند. 🔵بصیرت انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
🔻۵۱ درصد تهرانی‌ها اعتقادی به کرونا ندارند فرمانده عملیات مدیریت بیماری کرونا تهران: 🔹طبق آخرین نظر
البته جای شکرش هست!! چون قبلا اعلام شده بود۶۰درصد طبق برخی نظرسنجی ها .. الآن کم شدن!!🤣🤣
🌺🌺🌹🌹🌷🌷 دوازدهم فروردین روز جمهوری اسلامی ایران گرامی باد🌸🌸🌸 یاد وخاطره امام وشهدا گرامی روحشان شاد.. شادی روح بلندشان صلوات🌸🌺🌹🌷🍀💐☘🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت به شر این فاطمه حقیقت جو نماینده اصلاح طلب مجلس ششمه رفته آمریکا. تو یه پس تو نشسته و یه اهنگ احساسی گذاشته و داره کله اش را کچل میکنه که اولین هشتک سفید کچل را کلید بزنه...و تهدید گنده تر از دهنش میکنه،،و منتظره شاهزاده رضا پهلوی بیاد ایران را نجات بده . 😂 اصلاح طلب ها و لیبرال ها عبرت بگیرند عاقبت راهشون به کجا ختم میشه. . مشکل اینها اینست که اصلا اصول اسلام و نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند. اصل ولایت فقیه را نپذیرفته اند. و اصلا اعتقادی به قانون اساسی و راه شهدا نداشته و ندارند.اینها با پول و اعتبار جمهوری اسلامی مدرکی گرفته اند و در آشفته بازار جناح های سیاسی، با لیست های گله ای و دروغ و فریب و شارلاتان بازی و ترساندن مردم از جنگ و دیوار کشی وعده حل مشکلات با سازش با کدخدا و کشاندن آنها به وسط خیابون به بهانه آزادی کنسرت و جشن و خوشی رای آنها را بدست آورده اند، و چند مدتی هم نماینده تصمیم گیرنده احوال ملت بوده اند.خیانت به کل ملت ایران، خون شهداء وآرمانهای انقلاب کرده اند. پ:ن:انسان بی طرف نداریم اگه با حق بیعت نکنی جلو شیطان زانو خواهی زد!! مثل این مزدور که میگه تعظیم میکنم جلوی ربع پهلوی واقعا وطن فروش به اینا میگن👆🤣😂🤣 منتظر ربع پهلوین!! اون پهلوی بزرگ و پسرن چه کردن که این پرسرش باشه؟ جاتون همونجا خوبه!! پهلو ارباب وکدخدا آمریکا!!! مبارکباد🌸 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
عاقبت به شر این فاطمه حقیقت جو نماینده اصلاح طلب مجلس ششمه رفته آمریکا. تو یه پس تو نشسته و یه اهنگ
عاقبت غربگدایان همینه!! مطمئن باشید عده ای نماینده ها که یا رد صلاحیت شدن یا از طرف مردم رد انتخاب شدن،اگر به خاطر بعضی مفاسد دستگیر وزندانی نشن،آخرشون همینه!! مظلومیت نظام اسلامی همین بس که عده ای به جای پاسخگویی از عملکرد ومسئولیت خود ، طلبکار مردم ونظام میشن.!! 👌باشد تا مردم خادمین خود و خائنین به وطن را بشناسن.
« تحولات کشور و تحرکات ها » العربیه/‏هم اکنون یک فروند B_52، پایگاه دیگو گارسیا در اقیانوس هند که انبار تسلیحاتی آمریکاست را ترک و در مسیر دریای عرب به سمت خلیج فارس در راه است. ‏یک فروند تانکر سوخت رسان از دریای عرب برای پشتیبانی آن پرواز کرده است. ‏⁦ ‏هم اکنون یک فروند هواپیمای Combat King II ایالات متحده در فرودگاه نظامی التقدم واقع در فلوجه به زمین نشین ‏شب گذشته بیشترین حجم پرواز و جابه جایی را از هواپیماهای آمریکایی شاهد بودیم ‏⁧ تمام مقامات امنیتی آمریکایی در عراق به عین الاسعد رفته ....خبرهایی در راه است که شروعش با آمریکا ولی پایانش با ماست... پرواز یک فروند هواپیمای لاکهید مارتین هرکولس 130j بر فراز عراق ‏⁦ 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 نتیجه تصمیمات غلط سوزنبان ✍️ حمید رسایی 🔹 گروهی ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ و ﺩﯾﮕﺮﯼ متروکه و غیرقابل استفاده بود. سه تن از بچه‌ها بازی روی ریل سالم را انتخاب کردند اما ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺭﻭﯼ ﺭﯾﻞ متروکه ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﯾﻞ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺳﻪ ﺑﭽﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﭘﺲ ﺍﺯ ﮐﻤﯽﺑﺎﺯﯼ، ﺭﻭﯼ ﺭﯾﻞ ﺳﺎﻟﻢ ﺧﻮﺍﺑﺸﺎﻥ ﺑﺮﺩ. 🔻 ﻗﻄﺎﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ رسیدن به محل تلاقی دو ریل ﺑﻮد ﻭ ﺳﻮﺯﻧﺒﺎﻥ که ناگهان متوجه بچه‌ها شده بود، باید ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺻﺤﯿﺤﯽ می‌گرفت. 🔸 او ﻣﯽ‌توانست ﻣﺴﯿﺮ ﻗﻄﺎﺭ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩهد ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺭﯾﻞ متروکه ﻫﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﺪ تا ﺟﺎﻥ ﺳﻪ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺷﻮد ﯾﺎ ﻣﺴﯿﺮ آن ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺪﻫﺪ ﻭ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺩ! ❇️ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﻮﺯﻧﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﮐﻢ ﻭ ﺣﺴﺎﺱ، ﭼﻪ ﺗﺼﻤﯿﻤﯽ ﻣﯽ‌ﮔﺮﻓﺘﯿﺪ؟ ⭕️ در نگاه اول، نجات جان سه کودک بر نجات جان یک کودک اولویت دارد ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ، ﺷﺎﯾﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺻﺤﯿﺤﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺮﺳﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ ﭼﻄﻮﺭ؟ ✅ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺳﻮﺯﻧﺒﺎﻥ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﯽﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﻗﻞ، ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ که ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﺍفتاد و ورود قطار در ریل متروکه، منجر به ﻭﺍﮊﮔﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﻗﻄﺎﺭ شد ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ. ❌ به نظرم این داستان که در برخی کتب نقل شده با تصمیمات مدیریتی این ایام قابل تطبیق است. 🔰 در نحوه مواجه با کرونا ویروس از ابتدا دیدگاه بسیاری از کارشناسان پزشکی بر اعمال محدودیت‌ها در شهرها بود که برای اجرای آن رییس ستاد کل نیروهای مسلح نیز اعلام آمادگی کرد اما متاسفانه شخص رییس جمهور به دلایلی که هنوز برای بسیاری مبهم مانده، مخالف بود! ❇️ با تاخیر در اجرای این محدودیت‌ها بویژه از ابتدای سال نو و عدم ممانعت مردم برای سفر به شهرهای دیگر، غلط‌ترین تصمیم مدیریتی گرفته شد و سوزنبان به زعم خود با اعطای فرصت به بخشی از جامعه که هشدارها را جدی نگرفتند، عملا جان مسافران و آحاد یک جامعه را به خطر انداخت. 🔺 هنوز نمی‌توانم دلیل مقاومت این ایام حسن روحانی در خصوص اعمال محدودیت در سفرها و عدم قرنطینه شهری را هضم کنم! خصوصا وقتی می‌بینم حسن روحانی به توییت انتقادی یکی از منتخبین تهران (باقر قالیباف) واکنش نشان می‌د‌هد اما در برابر ادعای عباس عبدی سکوت می‌کند! 💢 عباس عبدی از حامیان شناخته شده چند روز قبل در یادداشتی اعلام کرد که رییس جمهور برای تصمیمات سخت در برابر رغبتی ندارد چون می‌خواهد از وضع فعلی در راستای مذاکره با آمریکا و احیای برجام استفاده کند. 🆔 @basirat_enghelabi110
خبر بد این است که آقای عیسی کلانترس پرچمدار شعار "خودکفایی مزخرف است" سرپرست وزارت کشاورزی را قانع کرد که ایران بحران آب دارد (آقای حجتی زیر بار نمیرفت) نتیجه این اقناع : نسخه بعدی کلانتری است = کاهش کشت پیامد : کاهش ضریب امنیت غذایی ایران و وابستگی به واردات. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
مستند داستانی... #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_پنجم و #قسمت_بیست_و_ششم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 هرشب ساعت۲۲ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. می‌دانستم از یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. 💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟» بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم. 💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت. دستان زن بی‌نوا از می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. 💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!» 💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را به سمت معرکه می‌کشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. 💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!» او می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. 💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :« و جوونای شهر مثل شیر جلوی وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!» سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم ! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!» 💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از بره بیرون!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید. 💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر شده بود، دلش حتی در از غصه حال و روز ما در آتش بود! 💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد. نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد. 💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم. همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید :«حاجی خونه‌اس؟»... ✍️نویسنده: 🆔 @basirat_enghelabi110