🌸به مناسب ولادت حضرت #زهرا سلام الله علیها
#جشنواره بانوان #امیدآفرین #معنا
🌸محورهای جشنواره :
🔺کسب و کار, هنری ،فرهنگی ،ورزشی ،آشپزی ،هنرهای دستی ،مجری گری ،نمایش
و هر آنچه را که فکر میکنید #هنرمند و توان مند هستید
🔺شرایط شرکت کنندگان:
همه #بانوان محترم به خصوص #مادران موفق دارای سه #فرزند به بالا
🌸به نفرات برتر #هدایایی ارزشمند تقدیم خواهد شد
✅جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید
09332525520
09124487074
🔺زمان برگزاری جشنواره
20الی 22دی ماه
🔺محل برگزاری جشنواره:
#تهران ,میدان شهدا ,خیابان مجاهدین اسلام
مسجد میرفخرایی تهران و موسسه راه روشن
مسجد #میرفخرایی تهران
موسسه راه روشن
موسسه فرهنگی تبلیغی بقیه الله عج
شبکه شادی و نشاط اجتماعی کشور
شهرداری منطقه 12
شهرداری ناحیه 6
#زنان_به_زندگی_معنا_میدهند
#بانوان_امید_آفرین #هویت_زنانه #روز_مادر #روز_زن #بانوی_ایرانی #بانوی_موفق #شادی #نشاط #بانوی_مسلمان
#جشنواره_معنا
@zendeshad
❤️🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃❤️
✅داستان عجیب یکی از بچه هایی که برای جشن تکلیف مهمان حضرت آقا بودن
#صفحه_اول
🦋داستان زهرا فرزند شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی🦋
✍عبدالمهدی قبل رفتنش بهم گفت وقتی من شهید شدم اگه رفتی دیدن رهبرم به ایشون بگو عبدالمهدی گفت آقا جون یه جان ناقابل بیشتر نداشتم اینم دادم در راه #اطاعت از شما ....
🦋همش تو ذهنم بود و منتظر که کی نوبت ما میشه و مشرف به دیدار آقا میشیم تا خواست شوهرمو انجام بدم....
چند سال گذشت و خبری نشد،ولی این خواسته عبدالمهدی از ذهنم پاک نمیشد ..
یه روز یکی از دوستام زنگ زد گفت عازم حرم اربابم ،عازم نینوا...🕌
دلم پر کشید سمت حرم ، بغضی گلوگیر داشتم
اشکم جاری بود همونجا گفتم آقاجان خودت کمک کن من بتونم خواسته عبدالمهدی رو انجام بدم...
🦋یه نامه نوشتم کتبا از آقا امام حسین ع طلب کمک کردم و لیاقت حضور محضر آقا رو ازشون خواستم تا بگم حرف شهیدمو ...
نامه رو دادم دوستم و گفتم بندازش تو شیش گوشه ی ارباب💔
دوستم رفت و نامه رو انداخت و برگشت
خیلی از اون ماجرا نگذشته بود که باهامون تماس گرفتن و گفتن آماده بشین برای دیدار با رهبر انقلاب👌
شوکه شده بودم،،خوشحال ،،متعجب ،،راضی
ولی استرس داشتم ،، ذوق داشتم
لحظه شماری میکردم واسه اونروز...
به بچه هام گفتم و آماده شده بودیم واسه رفتن دل تو دل هیچ کدوممون نبود ، آخه بچه ها همیشه حسرت این #دیدار رو داشتن ...
آرزوشون بود و الآن اون آرزو برآورده شده بود
حس غریبی بود
سر از پا نمیشناختیم مخصوصا #زهرا
ولی شب رفتنمون به دیدار ...
🦋 #زهرا دختر کوچیکه چشمش مشکل پیدا کرد
قرمز شد ،،چرک کرد،،آب و چرک شدید از چشمش سرازیر بود ...
همونجا تو مسیر بردمنون بیمارستان پانسمان و دارو ..
ولی افاقه نکرد ،،هیچ دارویی اثر نداشت
چشمش بد تر و بد تر شد و به شدت باد کرده بود
حتی دل نگاه کردن به چشمشم نداشتم
مونده بودم چرا...چرا امشب...چرا اینجا..چرا اینجوری شد....
🦋خلاصه با همین چشم مجروح حاضر شدیم تو اتاق مخصوص دیدار با #رهبر
نشستیم #آقا تشریف اوردن نشستن
بچه ها همشون رفتن نزدیک با آقا حرف زدن ایشون بغلشون کرد...
همه رفتن جز #زهرا😓
هر چقدر بهش اصرار کردم که پاشو برو جلو
نرفت...
گفت روم نمیشه با این صورت برم جلو #آقا
جلو بقیه😭❤️
نرفت....
🦋تا اینکه جلسه تمام شد و رفتیم خونه...
از فردای اونروز #زهرا اخلاقش عوض شد
بد اخلاقی میکرد،لج میکرد،مدرسه نرفت
همش گریه و گریه و گریه....
که چرا من نرفتم تو بغل آقا 😔
چرا من نرفتم جلو و دست آقا رو ببوسم
چرا من محروم شدم😭
🦋منم حرفشو قبول داشتم برای همین چیزی نمیگفتم فقط غصه میخوردم کهچرا اینطوری شد
چند وقتی گذشت و طول کشیدتا آروم بشه
یه روز توخونه نشسته بودیم که تلفن خونه زنگ زد...
+الو بفرمایید:
-سلام از دفتر حضرت آقا هستم
+بله،چی ؟
-از دفتر حصرت آقا مزاحم شدم با زهرا خانوم کار دارم
😳
🍃باورم نمیشد ،گیج شده بودم ،یعنی چی ...
گفتم بله بفرمایید
🍃گفتن گوشی رو بدین به زهرا خانوم حضرت آقا باهاش کاردارن‼️‼️
🔹من هاج و واج و بهت زده یه نگاه به تلفن یه نگاه به زهرا گفتم باهات کار دارن ،حضرت آقان
اشک از چشمام بی اراده جاری بود
#خودحضرتآقابودن،خودخودشون😭
❤️الو #زهرا جان ،آقاجون سلام .....
با زهرا صحبت کردن و بهش گفتن به زودی به دیدن من میای آماده سفر شو😍
#زهرا سر از پا نمیشناخت،،اشک شوق تو چشماش
حلقه زده بود از خوشحالی نمیدونست باید چیکار کنه ..😇
🔹ولی خب کی ،کجا ،چطوری،برام هنوز باورکردنی نبود‼️
🦋تا اینکه باهامون تماس گرفتن و گفتن زهرا دعوته برای مراسم جشن تکلیف در حسینیه امام خدمت حضرت #آقا😍
باورم نمیشد ،گفتم ولی زهرا هنوز تکلیف نشده
گفتن اشکال نداره ایشونم دعوته😇
بالاخره روز موعود فرا رسید،بار سفر بستیم و راهی تهران شدیم ولی همش تو دلم میگفتم
آخرش این مثل اون دیدار خصوصی نمیشه ها...
زهرا نمیتونه اونجا پیش حضرت آقا بره،شلوغه
آیا کدوم صف جاش بشه ...بین این همه دختر..
تو دلم داشتم همچنان حسرت میخوردم و چرتکه مینداختم ک چه ضرری کرد اونروز نرفت تو بغل #آقا ...
رسیدیم تهران رفتیم سمت حسینیه..
وارد شدیم و زهرا با مسئولین رفت داخل و منم خب اجازه ورود نداشتم
منتظرش موندم...
مراسم شروع شد ...
تلفن همراهم زنگ خورد..
الو بفرمایید
+ سلام خوبی،کجایی
سلام خوبم شما خوبی
راستش قسمت شده اومدیم دیدار #آقا ولی از دور 😊
+چرا از دور ،زهرا کجاس الآن
زهرا با بقیه دخترا تو مراسم جشن تکلیفه
ما بین جمعیت نمیدونم کجا نشسته
+چی میگی دور کجا بود ،زهرا الآن پشت سر #آقا
وارد حسینه شد ،خودم دیدمش😕
چی؟!زهرا،،غیر ممکنه
+خودم دیدم الان شات میفرستم
یکی از فامیلامون بود،باورم نمیشد، آخه چطوری
عکسشو فرستاد دیدم زهرا با قاب عکس پدرش پشت سر #آقاس ..😍
ادامه در پست بعدی...