eitaa logo
بصیرت
226 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
704 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است. 🔸آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت....ادامه دادم : قا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا.جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟؟؟؟ 🔹خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون اقامهدی رو کشیدم : زن رفتگرمحله، مریض شده بود.. بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه توبری نفرجایگزین نداریم. 🔸رفته بود پیش شهردار و اقامهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش... اشک تو چشام جمع شد هرچی اصرار کردم اقامهدی جارو رو به من، نداد. 🔹خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه. رفتگر آن روز ما، شهید مهدی باکری بود... 📎فرماندهٔ دلاورلشگر ۳۱ عاشورا 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۳/۱/۳۰ میاندوآب ، آذربایجان‌غربی ●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر 📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍شهید : مهدی؛ من مثال می‌زنم خدمت شما، مهدی عادی نبود! این فرمانده‌ی شما بود توی صحنه‌ی جنگ! وقتی شهید شد توی یک گودال بود، در نوک. اون روز برادر مهدی شهید شده بود، حمید جا مونده بود. من هیچ حس نکردم، یه جوان رعنایی... هیچ حس نکردم؛ هیچ آثاری را از غم در چهره‌ی او ندیدم. وقتی می‌خواستند جنازه‌ی برادر او را بیاورند نگذاشت...! گفت: اگر توانستید دیگران را بیاورید، جنازه‌ی برادر من را بیاورید... 📆 تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ 🌹سـالروز شـهادت فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا شـهید مهدی باکری گرامـی بـاد🌹 شادی روحشون صلوات بفرستید ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
✳️ بگو ورشکست شدم دیگه! 🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرف‌هایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن می‌خونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه می‌خونم؛ ولی وقت نمی‌شه. بیست و چهار ساعته دارم می‌دوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر می‌خونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتی‌ای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوخته‌ای نداری؛ نه مطالعه‌ای داری، نه قرآن می‌خونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایه‌ای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من می‌گم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو بیند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.» 🎙 راوی: میرمصطفی الموسوی، مسئول واحد مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا 📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی ، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 📖 ص ۲۱۴