18.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 روزتان را با قرآن شروع کنید .
#تلاوت_نور
🔶 سوره الانفال
🔶 صفحه ۱۷۸
📌📌 عنه صلى اللَّه عليه و آله : نَوِّروا مَنازِلَكُم بِالصّلاةِ وقِراءَةِ القُرآنِ .
📌📌 پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله: خانههايتان را با نماز و تلاوت قرآن ، روشن گردانيد.
#من_حامی_قرآنم
#صبحتبخیرمولایمن
🏴کاروان در میانهی صحرا ،
سوار بر اشک و اضطراب و داغ ،
لحظههای سرخ
و پراندوه عاشورا را
مرور میکند و
پیش میرود ...
... و در درد تاولها
و هجوم گلوگیر بغضها
و پردهی زلال اشکها ،
زیر لب
مدام شما را میخواند ...
خدا به حق دلهای شکستهی
کودکان آلالله،
شما را برساند 🏴
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ماملتامامحسینیم
💞تجدید بیعت روزانه با امام زمان(عج)
🌹 بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ 🌹
🌻 اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ
🖤 وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ
🌻 وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
🖤 وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ
🌻 وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ
🖤 وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ
🌻 وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ
🖤 وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ
🌻 اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ
🖤 وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ
🌻 وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ
🖤 یا حَىُّ یا قَیُّومُ
🌻 أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى
🖤 أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ
🌻 وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ
🖤 یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ
🌻 وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ
🖤 وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ
🌻 یا مُحْیِىَ الْمَوْتى
🖤 وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ
🌻 یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ
🖤 اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ
🌻 الْقائِمَ بِأَمْرِکَ
🖤 صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ
🌻 عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ
🖤 فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها
🌻 سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها
🖤 وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ
🌻 مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ
🖤 وَ مِدادَ کَلِماتِهِ
🌻 وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ
🖤 وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ
🌻 أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ
🖤 فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا
🌻 وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى
🖤 عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى
🌻 لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَداً
🖤 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ
🌻 وَالذّابّینَ عَنْهُ
🖤 وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ
🌻 وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ
🖤 وَالْمُحامینَ عَنْهُ
🌻 وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ
🖤 وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ
🌻 اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ
🖤 الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً
🌻 فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى
🖤 مُؤْتَزِراً کَفَنى
🌻 شاهِراً سَیْفى
🖤 مُجَرِّداً قَناتى
🌻 مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى
🖤 فِى الْحاضِرِ وَالْبادى
🌻 اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ
🖤 وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ
🌻 وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ
🖤 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ
🌻 وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ
🖤 وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ
🌻 وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ
🖤 وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ
🌻 وَاشْدُدْ أَزْرَهُ
🖤 وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ
🌻 وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ
🖤 فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ
🌻 ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
🖤 بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ
🌻 فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ
🖤 وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک
🌻 َحَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ
🖤 وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ
🌻 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ
🖤 وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ
🌻 وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ
🖤 وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ
🌻 وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
🖤 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ
🌻 مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ
🖤 اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً
🌻 صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ
🖤 وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ
🌻 وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ
🖤 اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ
🌻 عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ
🖤 وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ
🌻 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً
🖤 وَ نَراهُ قَریباً
🌻 بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ
🔺 آنگاه سه بار بر ران خود دست میزنی و در هر مرتبه میگویی:
❤️ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
❤️ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
❤️ اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
༽#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَࢪج༼༻
⊰᯽⊱
🔵 برڪاٺ دعـا بـراے فـرج امـام زمـان عجـلالله فرجـه⚘️
برڪٺ شـصـت و شـشـم 🍃
مکیال المکارم فی فوائد دعا للقائم📚
#برکات_دعای_فرج
#حضرتمهدیعجلاللهفرجه
♨️داستان تشرف یکی از علمای اصفهان...
بسیار زیبا و نکته دار👌
علی رغم طولانی بودن مطالعه آن را از دست ندهید:
🔹حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است.
ايشان جوان بوده و سوار الاغ مى شده و اطراف اصفهان تبلیغ مى رفته و روضه مى خوانده است. دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف مى رود و منبرش را می رود. آن روز برف سنگينى مى آمده است.
وقتى اين روضه تمام مى شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. سوار الاغ که مى شود برود، يكى از اهالى اين آبادى مى آيد و مى گويد:« آقا سيد در راه گرگ و حيوانات درنده هستند مى خواهید يكى، دو نفر همراهتان بفرستيم؟
ايشان مى گويد: «مى روم مشكلى ندارد» و قبول نمی کند همراهی بیاید.
نقل می کند عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى آمد. برف سنگينى هم به زمين نشسته بود. مى گويد مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى آيد.
منتهى از بس برف سنگين بود، حوصله نكردم سرم را بیرون بیاورم و ببينم کیست. حدس زدم یک نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد.
بعد آن آقا كه پشت سر من مى آمد؛
🔸گفت:« آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم».
🔹گفتم:« سلام عليكم» .
🔸گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟)
🔹گفتم:« بفرماييد».
🔸گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟
🔹گفتم:« بله من در تاريخ خوانده ام كه چنین کاری کرده اند.
🔸آن آقا گفتند:« و اسب ها هم بر بدن رفتند؟»
🔹گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن مبارک رفتند.»
مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم.
🔸 باز آن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟»
🔹گفتم:« بله سعى كرد كه از بين ببرد».
🔸گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟»
🔹گفتم:« من در تاريخ خوانده ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند».
🔸گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و شخم نزدنند و قبر را از بين نبرند؟!»
آقا سید می گوید من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى كردم. گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد.
🔹گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد».
🔸گفتند:« چى هست؟»
🔹گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند.
اما در جريان متوكل، اينها مى خواستند آثار حضرت را از بين ببرند.
نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند».
آن آقا كه پشت سر بود،
🔸 فرمود:« درست است.»
آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده ام، نيست.
|حجتالاسلام شیخ جعفر ناصری|
#امام_حسین #امام_زمان
4_5911274145022217744.mp3
4.04M
🔖 مجموعه صوتی
#باحسینتامهدی علیهماالسلام (۹)
🔸درس نهم:
حقیقت دین...
#امام_زمان #امام_حسین
✅پیشنهاد دانلود و نشر
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی