eitaa logo
بصیر
849 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
7536cdd3bf72d3d3345c80d0e54f044dbb1ffa1c.mp3
6.41M
                 🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
دعاء الفرج اللهم عجل لولیک الفرج                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
* غسل مگس تو لیوان چای رضا دادپور، رزمنده گردان بهداری لشکر 25 کربلا بیان می‌کند: بذله‌گویی و شوخی‌های علیرضا کوهستانی نظیر نداشت، طوری که آن شوخی‌ها هیچ‌وقت از ذهن آدم پاک نمی‌شود، یک روز ما در فاو نشسته بودیم، در همان اورژانس خط اول، با علیرضا چای می‌خوردیم، یک لحظه هر دویمان متوجه شدیم که یک مگس روی لبه لیوان چای علیرضا نشست، همین طور خیره به مگس بودیم، مگس روی لبه لیوان راه رفت و راه رفت تا این که یک‌دفعه مثل این که سُر خورده باشد، افتاد توی لیوان علیرضا، علیرضا هم برگشت و گفت: «ببین نگاه کن! می‌رود روی جنازه عراقی‌ها می‌نشیند و غسلش را می‌آید توی لیوان چای ما می‌کند.»                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
دیدم که جانم می‌رود شهید مصطفی کاظم زاده در ۹ شهریورماه ۱۳۴۴ در محله شاهپور دیده به جهان گشود. این کتاب به زندگینامه، آشنایی، آشنایی با امام، عضویت در حزب الله شرق تهران، حضور در جبهه و آشنایی با رزمندگان دفاع مقدس، عملیات رمضان، وصیت نامه خوانی، تشییع و شهادت و ... به همراه آلبوم تصاویر و اسناد منتشر شده در مطبوعات کشور در هنگام شهادت وی می‌پردازد. این کتاب اثر حمید داود آبادی و توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است.  بخشی از کتاب: چه کار باید می‌کردم، اصلا چه کار می‌توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می‌رفت: تنهای تنها. اما من نمی‌خواستم بروم اصلا من اهل رفتن نبودم. نه می‌خواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم برنامه‌ها داشتم برای فردا‌های دوستی مان حالا او داشت می‌رفت. او داشت می‌شد رفیق نیمه راه، من که ماندم. من که اصلا اهل رفتن نبودم ماندن مصطفی، برای من خیلی مهم و با ارزش‌تر بود تا رفتنش. ...                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تغییر سرود «ای ایران» توسط معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس 🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
آغاز عمليات بزرگ خيبر در منطقه هورالهويزه و شمال بصره سال ١٣٦٢ عَمَلیات خِیبَر یکی از عملیات‌های تهاجمی نیروهای مسلح ایران در جریان جنگ ایران و عراق بود. این نبرد در ۳اسفند۱۳۶۲ آغاز شد و تا ۲۲اسفند همان سال ادامه یافت. عملیات خیبر بخشی از تهاجم نیروهای ایران در جریان نبرد نیزارها محسوب می‌شود. عملیات در ساعت 21:30 روز 3/12/1362 با رمز یا رسول الله آغاز شد. در مرحله اول نیروهای قرارگاه نجف با تهاجم سراسری در مناطقی همچون تنگه و شهر القرنه، جاده بصره – العماره و نیز جزایر شمالی و جنوبی مجنون استقرار یافتند. در این میان، قرارگاه کربلا که در محور زید وارد عمل شده بود، با به دست آوردن کمترین موفقیت موجب بازگشت یگان های ارتش به مواضع قبلی خود شد. در مرحله دوم عملیات، دو تلاش اصلی در محور جزایر مجنون و طلاییه به منظور الحاق و سپس پیشروی به سمت نشوه در نظر گرفته شد؛ بنا به عللی پیشروی انجام نشد. در مقابل، دشمن به تدریج خود را بازیافته و پس از کشف اهداف عملیات و محورهای اصلی تک، تلاش اصلی خود را ابتدا روی پاکسازی حوالی جاده بصره – العماره گذارد و سپس روی طلاییه متمرکز شد. 🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز شنبه ۹۷/۱۲/۴ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ملايمت، با هيچ چيز همراه نشد، جز اين كه آن را آراست و از هيچ چيز برداشته نشد، مگر اين كه آن را زشت كرد إنّ الرِّفقَ لَم يُوضَعْ على شيءٍ إلّا زانَهُ ، ولا نُزِعَ مِن شَيءٍ إلّا شانَهُ الكافی ج 2 ص 119                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
🔸 شروع یک روز عالى و خوب 🍁 با یاد و خاطره شهدا عزیزمان 🌷شهید حسین جمالی 🌷 🍁 شادی روحش صلوات            🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi  
* گربه‌های عرب وی در خاطره‌ای دیگر می‌گوید: در فاو گربه زیاد بود، یک روز یکی از این گربه‌ها به پایین خاکریز آمده بود، ما به خاطر این که گربه ترکش نخورد و بلایی سرش نیاید، می‌گفتیم: «پیشته، پیشته» در همین لحظه، علیرضا کوهستانی هم آمد، تا دید دارم گربه را پیشت می‌کنم، و گربه هم به حرف من توجهی نمی‌کند، گفت: «رضا جان! مثل این که فراموش کردی توی عراق هستیم و این گربه هم عراقی هست، ببین تکان نمی‌خورد، حرفت را نمی‌فهمد، تو باید عربی باهاش حرف بزنی، باید بگویی: «الپیشت ـ الپیشت!»                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور روایت رسیدن مادر و پسری به هم بعد از اینکه جنگ آنها را ۳۱ سال از هم جدا کرده بود 🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید| سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره پیام منشور روحانیت پس از ۱۲ روز از انتشار آن‌ ‌ ‌ ‌ 🔺 پیام منشور روحانیت توسط امام خمینی در تاریخ ۳ اسفند ۱۳۶۷ درباره رسالت حوزه‌های علمیه و روحانیون صادر شد. ‌ ‌ ‌ 🔸حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خطبه‌های نماز تهران در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۶۷ درباره پیام منشور روحانیت مطالبی بیان فرمودند.                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با امامت چه کردی ؟                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
#پوستر_دفاع‌مقدس #مادران_شهدا می روم مادر که اینک کربلا می خوانَدَم.... طراح: مینو حیات بخش عکاس: سعید صادقی
#پوستر_دفاع‌مقدس #مادران_شهدا دریغا تو را از خداحافظی آفریده اند... طراح: محمد صمدی عکاس: سعید صادقی 🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
در قاب عکسهای قدیمی هستند کسانی که مثل پرنده ای از دنیا رفته اند... در قفس های خالی، پرهای نرم و دانه های پراکنده هست... یک قوطی خالی یک شیشه خالی یک تکه آسمان همین است آنچه می ماند وقتی دنیا رفته است... طراح: هاله وجدانی عکاس: محمد صیاد 🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
🌹 وقتى امام عاشقان غائب است 🌹اطاعت از خامنه اى واجب است eitaa.com/shakhes                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز یکشنبه ۹۷/۱۲/۵ امیرالمؤمنین عليه السلام: شخص راستگو با راستگويى خود ، سه چيز را به دست مى آورد : اعتماد، دوستى و شُكوه يَكتَسِبُ الصّادِقُ بِصِدقِهِ ثَلاثا: حُسنَ الثِّقَةِ بِهِ، وَالمَحَبَّةَ لَهُ، وَالمَهابَةَ عَنهُ غررالحكم حدیث 11038                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
🔸 شروع یک روز عالى و خوب 🍁 با یاد و خاطره شهدا عزیزمان 🌷شهید حامد جوانی 🌷 🍁 شادی روحش صلوات            🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi  
معرفی کتاب ماموریت در خرمشهر خاطرات سرهنگ عراقی صبار فلاح اللامی مترجم : مهرداد آزاد «کتاب ماموریت در خرمشهر» خاطرات سرهنگ فلاح اللامی از فرماندهان ارتش عراق است که وی در خاطرات خود به افشا و جنایات اسرار ارتش بعث عراق پرداخته است. در این کتاب، فلاح اللامی، آمادگی ارتش عراق قبل از جنگ عراق و همچنین اشغال خرمشهر و جنایت تجاوزات و غارت وحشیانه بعثی ها در این مناطق را تشریح کرده است. وی همچنین به پیروزی نیروهای ایرانی در عملیات آزادسازی خرمشهر اشاره کرده، اسنادی نیز از ارتش عراق در کتاب ضمیمه شده است. صاحب خاطره قبل از جنگ رییس کمیته واردات اسلحه در عراق بوده است. جنایات صدام در کویت، جنگ اول خلیج فارس و قیام شیعیان در زمان صدام نیز از جمله فصول کتاب هستند. فلاح اللامی همچنین از چگونگی رفتار با اسرای ایرانی، از قهرمانی و دلاوری رزمندگان ایرانی نیز گفته است. وی به علت عدم شرکت در سرکوب انتفاضه شیعان عراق از عراق متواری و به ایران پناهنده شده است.                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
۵ اسفند شروع فعاليت شركت هواپيمايي ملي ايران و روز هما  سالروز فعاليت « هما » هواپيمائي جمهوري اسلامي ايران هستيم ، همايي كه روزگاري در اوج قدرت و افتخار آفرين براي كشورمان بود و در طول دوران پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس در خط مقدم و پس از آن نيز عليرغم تحريمهاي گسترده دشمنان به موفقيت هاي چشمگيري در زمينه هاي مختلف از جمله جايگزيني نيروهاي كارآمد به جاي پرسنل خارجي و سپس به ساخت قطعات و تعميرات اساسي هواپيماها دست يافته است.                   🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
کفش های حضرت محمد (ص)                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
بصیر
ارسال شده از سروش: 😅شوخ طبعی * تن‌ماهی شیمیایی عباس خمیری رزمنده هشت سال دفاع مقدس چنین نقل می‌کند: سال 66 همراه با تیپ مالک‌اشتر در پیرانشهر مستقر بودیم، فرماندهی تیپ را هم آن وقت‌ها ناصر فارابی به‌عهده داشت، من هم در گردان حمزه (ع) بودم، رضا تسنیمی از بچه‌های گرگان، فرمانده گردان بود و من هم جانشینش، منطقه پوشیده بود از خاکریزهای بلند، محل استقرار ما هم وسط این خاکریزها بود. پیک گردان طبق روال هر شب رفت تا سهمیه غذای آن شب را بگیرد و برگردد، همه ما منتظر بودیم، پیک زودتر از راه برسد و دلی از عزا در بیاوریم، سفره را پهن کرده بودیم تا این که سر و کله پیک پیدا شد، به تعداد بچه‌ها با خودش کنسرو ماهی آورده بود، در کنسرو که باز شد، صدای «فش» مانندی از آن زد بیرون و بعد هم بوی تعفن، چادر پر شده بود از بوی گند کنسرو، معلوم بود که مال خیلی وقت پیش بود و حالا فاسد شده است. یکی از بچه‌ها با عجله آن را گرفت و با خودش برد بالای خاکریز و از آنجا هم با همه زور بازویش آن را پرت کرد، با این که کنسرو را از چادر انداختیم بیرون، اما بوی بدش دست از سر ما برنمی‌داشت، هر کاری از دست‌مان بر آمد انجام دادیم بلکه از شرش خلاص شویم. مثلاً هر چی کاغذ باطله بود، از این گوشه و آن گوشه چادر درآوردیم و آتش زدیم تا شاید افاقه کند، اما نشد که نشد، مجبور شدیم از چادر بزنیم بیرون و توی هوای آزاد بنشینیم تا وقتی آب از آسیاب افتاد، برگردیم به چادر و فکری به حال شام شب‌مان بکنیم، هنوز خوب ننشسته بودیم که یک‌هو یکی از نگهبان‌ها، سراسیمه از آن طرف خاکریز آمد به طرف ما و داد و هوار زد: «بچه‌ها! بچه‌ها! یالّا ماسک‌هایتان را بردارید، عراقی‌ها منطقه را شیمیایی زدند.» با تعجب گفتیم: «معلوم هست چی می‌گی؟ شیمیایی چیه؟ ما که اینجا اصلاً بویی حس نمی‌کنیم.» گفت: باور کنید! چند دقیقه پیش صدایی از کنار خاکریزی که داشتم نگهبانی می‌دادم، بیرون آمد، رد صدا را گرفتم، نزدیکش که شدم، دیدم بویی مثل بوی ماهی گندیده می‌آید.» گفتیم: «خب که چی؟ چه ربطی به شیمیایی دارد؟» گفت: «مگر توی آموزش ش.م.ر به ما یاد ندادند، گاز شیمیایی اعصاب، شبیه بوی ماهی گندیده است؟ یالا وقت تلف نکنید! الان همه‌مان شیمیایی می‌شویم، از من گفتن، بعد نگویید، نگفتم.» ما که تازه فهمیدیم ماجرا از چه قرار است، زدیم زیر خنده، نگهبان که هاج واج داشت نگاه‌مان می‌کرد، گفت: «چیزی شده، خب به من هم بگویید.» ماجرای کنسرو را که برایش تعریف کردیم، از تعجب ماتش برد و بعد هم زد زیر خنده.»                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
ارسال شده از سروش: حکایت ابوالمعالی ایشان فرمودند : مشهور است که هر کس سر قبر ((آقا ابوالمعالی )) در ((تخت فولاد اصفهان )) برود و چهل تا ((حمد)) بخواند به حاجت و مطلبش می رسد . می گویند : یک روز ((حاج آقا منیر بروجردی )) که از علماء و اخیار اصفهان و در استخاره مشهور بوده ، قرض دار می شوند و مشکل بزرگی برایشان پیش می آید . می آیند سر قبر ((ابوالمعالی )) و چهل ((حمد)) را می خوانند ، وقتی که ((حمد)) آخری را داشتند می خواندند ، یک دفعه می بیند خادم ملک التجاره می آید و می گوید : ملک التجار سلام می رساند و می گوید که شما تشریف می آورید پیش من یا خدمت شما برسم ؟ آقا می فرمایند : بنده می آیم . خلاصه می روند منزل ملک التجار ، می بینند که ملک التجار لباس پوشیده آماده و منتظر ورود آقا هستند وقتی وارد می شوند مبلغی را که آقا قرض داشتند ملک التجار می دهد و می گوید این حاجت شما . آقا می گویند : موضوع از چه قرار است ؟ ! ملک التجار می گوید : من دیشب خواب دیدم که ابوالمعالی به خواب من آمده است و می گوید : این ((حاج آقا منیر بروجردی )) به خاطر قرضش آمده و متوسل به من شده و شما قرض ایشان را پرداخت نمائید .                  🌹🍃🌹🍃     ┄┅══✼♡✼══┅┄  https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi