🌹 خاکریز خاطرات
✅ جایی که مستقر بودیم، تدارکات سخت میرسید، امکان آوردن غذا به صورت روزانه نبود، هفتهای یک بار آذوقه میآوردند.
شناسایی چند روزه، حسابی بدنمان را ضعیف میکرد، میبایست خودمان را تقویت میکردیم برای شناساییهای بعدی.
خود بچهها دست به کار میشدند. مجید هم آشپزی بود برای خودش. سر همین آشپزی با آقا جواد کری داشت. یک بار قرار بود مجید برایمان آبگوشت درست کند، خودش وسایل آبگوشت را آماده کرد. گه گداری هم سری میزد به غذا. این وسط جواد هم بی کار نمینشست، لج مجید را در میآورد.
میرفت سر قابلمه، غذا را نگاهی میکرد، هم میزد، بعد هم بهبه و چهچه میکرد که عجب آبگوشتی برایتان درست کردهام.
مجید میخنـدید و میگفت:
«آبگوشت شماست یا من؟»
نزدیک ظهر جمع شدیم دور قابلمه. به این امید که بعد از مدتها دلی از عزا در میآوردیم.
تا جواد خواست در قابلمه را بردارد،
یک توپ خورد کنارمان، نه قابلمهای ماند، نه آبگوشتی.
■ سردار شهید مجید زینالدین مسئول اطلاعات عملیات تیپ۲ لشکر ۱۷ علیبنابیطالب(علیهالسلام)، شهادت۱۳۶۳
● سردار شهید جواد دل آذر فرماندهی عملیات لشکر۱۷ علیبنابیطالب(علیهالسلام)، شهادت۱۳۶۴
@mabar17
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
پلان ۲ ترامپ روحانی را تهدید کرد
🔹ترامپ در توئیتی خطاب به روحانی نوشت: دیگر هرگز ایالات متحده را تهدید نکن، شما تاوان آن را خواهید داد بطوریکه در طول تاریخ افراد کمی چنین تاوانی دادهاند. ما دیگر کشوری نخواهیم بود که کلمات جنونآمیزتان درباره خشونت و مرگ را تحمل کنیم. مراقب باش!
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
💐کـــلامـِ_شــهـید 💐
️ برادرانم !
مهمات معنوی شما ، قطره قطره خون
شهیدان است
و این را بدانید که خون شهیدان و این را بدانید که خون شهیدان پر برکت لست تا قیامت برای مبارزه، مهمات دارید.
🌷شهید_محمد_عبدی🌷
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردان علی ابن ابیطالب علیه السلام
داود نورمحمدی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
معرفی کتاب
کتاب صیاد کوهستان تالیف عبدالله رفیعی است.
کتاب به بیان زندگینامه شهید صیاد شیرازی می پردازد . ستیغ کوهها ، امواج دریاها و گرد باد دشت های ایران زمین در صید صیاد شیرازی و صیادان ارتش بوده و خواهد بود .
اما تو ای قلم بنویس ! ارتش بینوای تاریخ معاصر است .
ناشر کتاب امیر محمد در سال 1390 می باشد .
کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی
https://sapp.ir/basir.markazi
کرامات شهدا
« چرا شما می خواهید از شهادت من جلوگیری کنید ؟ »
پس از اینکه به بچه ها خبر رسید دکتر رحیمی شهید شده است همه ی بچه ها دعای توسل را به یاد او خواندند . دعا را محمد علی می خواند .وقتی به نام مقدس امام حسین علیه السلام رسید ، دعا را قطع کرد و خطاب به بچه ها گفت : برادرها قدر خودمان را بدانیم و ادامه داد برادرها اگر مرا ندیدید حلالم کنید. من از همه شما حلالیت میطلبم .
پس از اتمام مراسم دعا نزد او رفتم و به او گفتم : مگر احساس شهادت می کنی ؟گفت : موقعی که به جبهه آمدم ، یک بار امام زمان عجل الله را در خواب دیدم . ایشان به من فرمودند : به زودی عملیاتی شروع میشود و تو نیز در این عملیات شرکت می کنی و شهید خواهی شد .
همین گونه هم شد و او در همان عملیات« مسلم بن عقیل علیه السلام » به شهادت رسید. با اینکه قبل از عملیات به علت درد آپاندیس به شدت بیمار بود و فرماندهان به همین دلیل میخواستند از حضور او در عملیات جلوگیری کنند . ولی او به آنها میگفت : چرا شما می خواهید از شهادت من جلوگیری کنید .
شهید محمد علی نکونام
کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
گزارش خبرنگار دفاع پرس از استان مرکزی، «محمدرضا فضلعی» تنها فرزند و یادگار شهید «جلال فضلعی»، عشق و دلتنگی خود را در نبود پدر در سرزمین واژهها و کلمات به تصویر کشیده که آن را میخوانید:
مرخصی گرفته بود تو جبهه
رسونده بود خودش رو چه شتابون
اومده بود همسرشو ببینه
خدا بهش داده یه طفل شیطون
****************
یه جعبه شیرینی زبون خریده
اومده با همون لباس جنگی
چه خنده قشنگی رو لباشه
خداروشکر، چه لحظه قشنگی
**************************
با اون چشای پرحیا سربه زیر
از در اومد داخل و زود سلام داد
کنار تخت خانومش نشست و
دستای بچشو یکم تکون داد
***********************
خانوم من سلام عزیزم سلام
ببخش منو نشد کنارت باشم
خودم میدونم که دلت گرفته
قرار این بوده که یارت باشم
***********************
جبهه بود و تیرو تفنگ و دشمن
نشد بیام زودتر از این ببخشید
من عاشقت بودم و هستم هنوز.
اما یکی باید میرفت میجنگید
**************************
خلاصه از مامان که دلجویی شد
بعد عارف و گل و شیرینی
رفت و کوچولوشو گرفت بقل کرد
گفت: پسرم سلام منو میبینی
***********************
با دستایی که بوی باروت میداد
یا چشمایی که خیلی خسته بودن
اذان تو گوشت راست من میخوندو
اماده میشد واسه جبهه رفتن
*************************
الله اکبر که خدا بزرگه
اگه یه روز دیدی که من نبودم
تو رو سپردم به خدا پسر جون
دوست دارم با همه وجودم
**********************
اشهد ان که خدا یکیه
قسم به اون خدا که عاشق بودم
یه وقت نگی بابای خوبی نبود
اگه یه روز دیدی که من نبودم
****************************
اشهد ان که امام خمینی
نایب بالحق امام زمونه
نزار یه وقت رهبری تنها بشه
امام زمان از ما رو برگردونه
************************
قسم به اون خدا اگر که میرم
دلم همیشه پیشته پسرجون
سخته جدایی باباجون میدونم.
اما الان باید برم تو میدون
****************************
این روزا رو یادت بمونه بابا
یه وقت نشه یاد منو خاک کنی
بزرگ بشو قد بکشای عزیزم
اشکای مادر رو باید پاک کنی
****************************
دلم میخواد محرما تو هئیت
تو حلقه وسط تو سینه زن شی
باید حسین حسین بگی عزیزم
اگر میخوای تو هم شبیه من شی
***************************
دلم میخواد رهبرمون بدونه
هر پسر شهید خودش شهیده
هرجا رفتی همه با احترام
بگن چه قدر بوی باباشو میده
************************
حالا تو رفتی باباجون من اینجام
حال تو رو دارم حالا میفهمم
خدا بهم پسر داده مثل تو
سخته بشم ازش جدا میفهمم
************************
روز پدر مبارکت باباجون
پیش همه حسابی رو سفیدم
من پسر یک پدر نمونم
با اینکه هیچوقت اونو خوب ندیدم
***********************
تو رو توی دلم همیشه دارم
عشق تو هرگز منو تنها نذاشت
برای من سنگ تموم گذاشتی
کسی نگه این بچه بابا نداشت
************************
خاطرنشان میشود، شهید «جلال فضلعلی» چهاردهم فروردینماه سال ۱۳۴۳ در اراک متولد شد و در تاریخ پنجم شهریورماه سال ۱۳۶۶ به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در حال حاضر پیکر پاک و مطهرش در منطقه «سنجان» آرمیده است.
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
دیرین_دیرین #تند_ویژه
🔻این قسمت: #اسم_طولانی
🔸 مراقب سرمایه مملکت باشین، هنوز هم بعضی ها اسمشون طولانیه!
بعضی وقتها لازمه حرف دل رو با زبان دیگه ای بگیم
@dirindirin
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام حضرت امام(ره) در سال ۱۳۵۸ که هنوز هم تازگی دارد:
آمریکا نظامی نمی فرستد خیالتان راحت! آمریکا آن کسانی را که تربیت کرده است می فرستد که اوضاع ما را بهم بزند.
https://sapp.ir/basir.markazi
http
🌷 خاطرات_شهدا 🌷
️دختران هم شهید می شوند
🍂قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای #دخترای فقیر جهیزیه می خرید ویا برای #بچه ها قلم و دفتر.
حتی #جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من. یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز #عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار.
ازش پرسیدم:«چرا شب عیدی #لباس_نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم . همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!».
شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی
🔸تولد 1339
🔸تاریخ شهادت فروردین ماه 1356
🔸 شهادت به دست ساواک
🔸برگرفته از کفش های جامانده در ساحل
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضعیت شهر موصل، یکسال پس از آزادی.
منتشر کنید تا همه بفهمند اگر پای داعش به ایران می رسید الان شهرهای ایران هم اینگونه بود
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
شوخ طبعی
« ترب می خواهی »
تعداد مجروحین بالا رفته بود . فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت:
« سریع بیسیم بزن عقب . بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرند ! »
شستی گوشی بی سیم را فشار دادم ، به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورند پشت بی سیم باید با کد حرف میزدیم .
گفتم : « حیدر، حیدر، رشید » چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید و بعد صدای کسی آمد :
_ رشید بگوشم .
_رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید !
_ هه هه . دلبر قرمز دیگه چیه ؟
_ شما کی هستید ؟ پس رشید کجاست ؟
_ رشید چهار چرخش رفت هوا ، من در خدمتم .
_ اخوی مگر برگه کد نداری ؟
_ برگه کد دیگر چیه ؟ بگو ببینم چه می خواهی ؟
دیدم عجب گرفتاری شده ام . از یک طرف باید با رمز حرف میزدم ، از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم .
_ رشیدجان از همانها که چرخ دارند !
_ چه میگویی ؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی ؟
_ بابا از همانها که سفیده ؟
_ هه هه ، نکنه ترب می خواهی .
_ بی مزه ! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره .
_ د لامصب زودتر بگو که آمبولانس می خواهی !
کارد میزدند خونم در نمیآمد ! هر چی بد و بی راه بود به آدم پشت بیسیم گفتم .
کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
معرفی کتاب
کتاب گریانه تالیف سعید اسدی فر است .
کتاب دارای 8 فصل می باشد و نویسنده به بیان خاطرات خود از زمان جنگ تا اسارت و آزاد شدن پرداخته است و هر فصل را به یک شهید کردستان تقدیم کرده است .
ناشر کتاب انتشارات فرهنگ گسترش در سال 1383 می باشد .
کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند دفاع مقدس
ارسالی علی جلالی
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi