شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه
آفرینش آسمان
امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد. پس در فضای هر آسمان، فلک آن را آفرید و زینتی از گوهرهای تابنده و ستارگان درخشنده بیار است... و تمامی ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بی قرار، فرود آینده و بالا رونده، و نگران کننده و شادی آفرین را، تسلیم اوامر خود فرمود».
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
ارسال شده از سروش:
خاطرات اسیران جنگی
پسر ۱۶ ساله ای که خود را سرهنگ خلبان معرفی کرده بود
نیروهای نظامی بعث اردوگاه را مثل باغ وحش می دیدند و هر کس رد می شد یک عکس العملی از خود بروز می داد. یکی آب دهانش را روی بچه ها می ریخت، یکی دیگر فحش می داد و... در پادگان پیچیده بود که یک سرهنگ خلبان اسیر شده است، دسته دسته می آمدند تا سرهنگ خلبان را ببینند.
پیرمردی از بین اسرا گفت نمی دانم چه کسی به اینها گفته که سرهنگ است و خودش را گرفتار کرده. یکی از بچه ها به او گفت حسین خودش را سرهنگ معرفی کرده. برگشت و پرسید چرا خودت را گرفتار می کنی؟ گفتم من چه می دانستم اینها باورشان می شود که یک بچه 17 ساله سرهنگ ستاد و خلبان باشد.
مدتی گذشت تا اینکه ما را به یکی از اتاق خفه ای مثل اتاق نگهبان ها بردند. دستهایم را از پشت بستند و شروع کردن به زدن. یکی از افسران بعثی با لگدی که به من زد و خواست تا به امام توهین کنم اما من مقاومت کردنم.
یادم هست که سال 61، تازه جنگ فتح المبین انجام شده بود. همینجا بود که برای اولین بار با کاظم (همان زندانبان حاضر در ایران) برخورد کردم. سرباز خشنی بود که جلوی در روی صندلی نشسته بود. به سمتم آمد و گفت: پیغمبر گفته اگر فحش هم بدهی و جانت را نجات دهی اشکال ندارد و گناهی بر شما نیست. به (امام) خمینی فحش بده تا زنده بمانی.
من را به ستونی بسته بودند و می زدند. گفتم هر وقت (امام) خمینی فحشم داد، به او فحش می دهم.
همینجا می گویم که لعنت خدا بر من اگر در این ده سال به (امام) خمینی یا نظام اهانت کرده باشم. نه این که قسم بخورم تا شما باور کنید، دارم اتمام حجت می کنم. این قدرت و توان هم چیزی نبود جز اینکه من خودم را وصل به (امام) خمینی (علیه الرحمة) می دیدم و او هم وصل بود به اهل بیت، اهل بیت هم به پیامبر، پیامبر هر به خدا بود.
خلاصه من این جواب را به این آقا دادم. ما بین این حرفها، شنیدم که گفتند این را بفرستید ارودگاه، مابقی را آزاد کنید. به اسرا گفتم که اگر من کشته شدم به پدر و مادرم خبر بدهید و بگویید که به (امام) خمینی اهانت نکردم.
مدت کوتاهی نگذشته بود که تصمیمشان عوض شد و همه ما را دوباره به اردوگاه 8 برگرداندند.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز یکشنبه ۲۵ / ۹ / ۹۷
هر که از خدا بهشت خواهد و در برابر سختی ها پایداری نورزد بی گمان خود را ریشخند کرده است .
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🔸 شروع یک روز عالى و خوب
🍁 با یاد و خاطره شهدا عزیزمان
🌷شهید سعید انصاری 🌷
🔸شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
😅 شوخ طبعی
زندگي يك ساعته
در عمليات كربلاي ۴ به يكي از برادران سپاهي كه بنه(پستۀ كوهي) را با پوست سخت مي جويد گفتم:
ـ اصغري دندان هايت خراب مي شود.
ـ يك ساعت بيشتر با آنها كار ندارم. بعد از آن چه خراب، چه درست!
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
📚 معرفی کتاب
📖 «جدال در زیویه» "نویسنگان:شهید محمد تقی شکوری،عباس پاسیار،ولی صابری ،حمید حسینی – ناشر:حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
🎋 موضوع:مجموعه خاطرات دفاع مقدس – تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب:چندساعتی از شب و روزهای ایام مبارک شهرالله به خواندن این خاطرات گذشت.از جاها و قضایای متفاوت و در زمان های متفاوت ،و همه بی خبر از یکدیگر گفته و نوشته اند،محصول همه این خاطرات یک چیز است همه از عظمت حادثه هشت ساله دفاع مقدس و تحول شگرفی که در دل و جان و فکر و عمل جوانان این کشور پدید آورده بود،خبر می دهند و ابعاد بی نهایت این معجزه الهی تاریخ را به تقریب نشان می دهند"
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خجالت می کشم از خدا و ائمه حاجت بخوام !
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشا به حالت که از سر گذشتی ...
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی فرمانده سپاه !
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
وقتی امام خمینی (ره) گفت انقلابمان را صادر میکنیم منظورش چی بود ؟
الکساندر بیووایس چیوا ،سخنگوی جلیقه زردها : از انقلاب ۱۹۷۹ ایران الهام گرفتهایم
🔺مکرون مردم فرانسه را تحقیر کرد
🔺او بههیچ کسی گوش نمیکند
🔺شنبه بازهم میآییم
🔺در فرانسه تنها یک قشر دارای آزادی هستند
🔺به دنبال برگزاری یک رفراندوم هستیم
🔺مردم فرانسه از انقلاب ایران الگو گرفتند
🔺فرانسویان به سمبلهایی مانند انقلاب ایران علاقه زیادی دارند
🔺اقدام شما ایرانیان را تحسین میکنیم
eitaa.com/shakhes
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به بی بی جان برسون
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
داستان واقعی از زندگی شهید محمدجلال ملک محمدی
شهید محمد جلال ملک محمدی چندی پیش در جریان آزادسازی موصل از دست تروریست های تکفیری مجروح شده بود،همسر این شهید رزمنده خاطراتی جالب از زندگی او روایت کرده است.
«محمدجلال ملک محمدی» شهید مدافع حرمی ست که در جریان فعالیت های جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش نام روستا را به نام «جلال آباد» تغییر دادند.
جلال از نوجوانی پیگیر اردوهای جهادی بود. با سختی مرخصی می گرفت که در مناطق محروم کار کند. برای رسیدگی به مناطق محروم پول جمع می کرد تا بتواند در آن جا کارهای عمرانی انجام دهد. به گفته مادرش جلال همه کار می کرد. کاری نبود که بگوید نمی تواند. اهالی روستای پُشَگ کرمان «محمدجلال ملک محمدی» را خوب می شناسند.
کسی که گروهی جمع کرد تا برای اهالی روستا نزدیک به 20 کیلومتر لوله کشی کند تا بالاخره به روستای محرومشان آب برسد. از هیئت ها پول جمع می کرد تا برای روستاییان مسجد بسازد. حتی در گرمای 45 درجه هوا اگر کسی کمک نمی کرد، خودش تمام کارها را انجام می داد و گله ای از کسی نداشت. تنها یک گله داشت که چرا نماز را در مسجد به جماعت نمی خوانند و بین نماز تسبیحات حضرت زهرا را نمی گویند.
شاید این تنها خواسته جلال از همه روزهای سخت کارکردن بود. همسر شهید از روزهای سخت جهادی خاطره ای دارد. خاطره ای که دوباره آدم را مات اخلاق جلال می کند:« در یکی از اردوهای جهادی یکی از باسابقه ها با یکی از جوان ها دعوایش می شود. آن بنده خدا از شدت عصبانیت دستش را بلند می کند و اشتباهی به صورت جلال می زند.
جلال می گوید:حاج آقا مرا بزن خودت را خالی کن ولی کاری به او نداشته باش. چون آن ها تازه آمده اند ممکن است با این کار زده شوند. آن بنده خدا از شدت عصبانیت چندین مرتبه جلال را می زند تا آرام شود. بعد شب خوابی می بیند که فردا می آید و عذرخواهی می کند.»
روحش شاد و یادش گرامی
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ دوران ۸ سال دفاع مقدس
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ رهبر فرزانه
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🔸 شروع یک روز عالى و خوب
🍁 با یاد و خاطره شهدا عزیزمان
🌷شهید حسین رضایی 🌷
🔸شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
😅 شوخ طبعی
جوان چهارده ساله/
پيرمردي بود از تك و تا افتاده اما در قبول مسئوليت به كم تر از حضور در خط مقدم و منطقۀ عملياتي رضا نمي داد.
ـ تو بااين سن و سال مي خواهي بيايي جلو كه چه بشود؟
ـ من ديگر آدم قبل نيستم بعد از اين مدت كه جبهه بوده ام ديگر مثل پسرهاي چهارده ساله جوان شده ام!
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi