🍁 خاطرات ماندگار
نشسته از چپ به راست
۰۱ 🌷شهید محسن غلامی
۰۲ برادر عبدالرضا مختاری
۰۳ برادر محسن فعال
۰۴ 🌷شهید ابوالفضل اسدی
۰۵ ؟
۰۶ ؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگواران
لطفا اگر از عزیزان کسی اطلاعاتی در مورد شهدای گمنام این عکس دارد در اختیار ما قرار دهد
با تشکر از شما همراهان گرامی
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
#میثاقنامۀ_شـهادت تعدادی از رزمندگان #همدان که یک روز پیش از آغاز #عملیات_کربلای_۴ به نگارش درآمده و با #خون هر یک از آنان به امضا رسیده است.
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز سه شنبه ۹۷/۱۲/۱۴
امير المؤمنين عليٌّ عليه السلام : إيّـاكَ والثِّقَةَ بـنَفسِكَ ؛ فإنَّ ذلكَ مِن أكبَرِ مَصائدِ الشَّيطانِ .
امام على عليه السلام فرمود : از اطمينان به خودت بپرهيز ؛ زيرا كه آن از بزرگترين دام هاى شيطان است.
غرر الحكم : 2678 منتخب ميزان الحكمة : 610
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🔸 شروع یک روز عالى و خوب
🍁 با یاد و خاطره شهدا عزیزمان
🌷شهید حسین معز غلامی 🌷
🍁 شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
ارسال شده از سروش:
🌻کرامات شهدا
زمزمه عاشقانه
قبل از شروع مراسم عقد، علي آقا رو به من كرد و گفت: شنيده ام كه عروس در مراسم عقد هرچه از خداوند بزرگ بخواهد، اجابتش حتمي است. نگاهش كردم و گفتم: چه آرزويي داري؟ در حالي كه چشمان مهربانش را به زمين دوخته بود، گفت: اگر علاقه اي به من داريد و اگر به خوشبختي من مي انديشيد، لطف كنيد و از خدا برايم شهادت را بخواهيد.
از اين جمله ي علي تنم لرزيد. چنين آرزويي براي يك عروس، در استثنايي ترين روز زندگي، بي نهايت سخت بود. سعي كردم طفره بروم، اما علي قسم داد در اين روز اين دعا را در حقش كرده باشم.
به ناچار قبول كردم... هنگام جاري شدن خطبه ي عقد از خداوند بزرگ، هم براي خودم و هم براي علي طلب شهادت كردم و بلافاصله با چشماني پر از اشك نگاهم را به صورت علي دوختم.
آثار خوشحالي در چهره اش آشكار بود. از نگاهم فهميده بود كه خواسته اش را بجاي آوردم. مراسم ازدواج ما، در محضر شهيد آيت الله مدني با حضور تعدادي از برادران پاسدار برگزار شد و نمي دانم اين چه رازيست كه همه ي پاسداران اين مراسم، داماد مجلس و آيت الله مدني، همگي به فيض شهادت نايل آمدند!
راوي : همسر شهيد علي تجلائي
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
پس کو این در لامصّب
بچهها یکییکی از خواب میپریدند بالا. داد میزدند: های مُردم! و شکماشونو میگرفتند و میدویدند طرف توالتها. ده تا توالت بود و جلوی درِ هرکدامشون دهبیست نفر ایستاده بودند تو نوبت. سروصداشون مقرّو پر کرده بود. کسی هم که از توالت میاومد بیرون، شکمشو میگرفت و میدوید ته صف.
اکبر کاراته هم مسموم شده بود که یکدفعه از خواب پرید بالا. داد زد: های مُردم! های خراب کردم! و دوید بهطرف ته سنگر. یکدفعه پردهای را که دم سوراخ کولر آویزان بود، زد کنار و خواست بره بیرون که با صورت و سینه محکم خورد به دیوار سنگر. داد زد: آخ مُردم! و به خودش پیچید. پرده را کشید و گفت: پس کو این درِ لامصّب؟ ای خدا، عراقیها مسموممون کردند و حالا هم در سنگر رو محکم گرفتهاند! و بعد دوباره پرده را میکشید و میگفت: بچهها، پس کو این در لامصّب؟ عابدینی گفت: هی، آقای مسموم! در اون طرفه. این سوراخِ کولره!
اکبر کاراته -که به خودش میپیچید- گفت: خاک بر سرت کنند! حالا که خودمو خراب کردم میگی در اون طرفه و دوید بهطرف در
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
📚 معرفی گتاب
دختر شینا
دختر شینا خاطرات قدمخیر محمدی کنعان است که موضوع آن جنگ ایران و عراق است. کتاب توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیدهاست. کتاب به همت بهناز ضرابی زاده گردآوری شدهاست. کتاب ظرف مدت چهار سال به چاپ بیست و دوم رسیدهاست. «دختر شینا» کتابی نسبتاً مفصل از زبان همسر یکی از کشتهشدگان جنگ ایران و عراق است .
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🌻کرامات شهدا
زودتر بیا
پاسدار شهيد «محمدجواد درولي» با عشق و علاقه ي زيادي به شهيد حسين غياثي داشت و پس از او آرام و قرار نداشت. به او متوسل مي شد و حتي به او نامه مي نوشت كه از خدا بخواهد او را نيز بطلبد.
شب سوم شعبان از رنج فراق حسين به خواب رفت. او را در عالم رؤيا ديد كه به محمدجواد خطاب مي كرد: «بيا كه منتظرت هستيم و جايت نيز مشخص و معين است.» محمدجواد از بستر برخاست. به نماز شب ايستاد. سوار بر موتور در همان نيمه هاي شب به قصد حلاليت طلبي، سراغ دوستان خود رفت، حتي نماز صبح را (در تهران) در منزل يكي از آن ها خواند. روز بعد عازم جبهه شد و ديگر برنگشت.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
کیمیا
کارگردان: احمدرضا درویش
خلاصه داستان
پس از گذشت نه سال، وقتی «رضا» از اسارت آزاد میشود پی میبرد که همه اعضای خانوادهاش را از دست داده. حال او در جستجوی تنها بازمانده ی خود، فرزندش است. «کیمیا» فرزند «رضا» نزد «شکوه» در مشهد زندگی میکند. مشکل اینجاست که «شکوه»
«کیمیا» اولین فیلم مهم و دیدهشده احمدرضا درویش است. هرچند که او پیش از این هم فیلم ساخته بود. «کیمیا» را میتوان به دو بخش مجزا تقسیم کرد؛ بخش اول که مربوط به سالهای جنگ است و بخش دوم که به سالها بعد میزند و جستجوی پدری را به دنبال فرزندش به نمایش میگذارد.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
ارسال شده از سروش:
#نماز
نماز ریاکار
چادرنشینی مسلمان، به شهر آمد، داخل مسجد شد، دید مردی با خشوع نماز می گذارد. توجهش به وی معطوف گردید. پس از نماز به او گفت: چه خوب نماز می خوانی، جواب داد علاوه بر نماز، روزه هم دارم و اجر نماز گزار صائم دو برابر نمازگزار غیر صائم است. مرد اعرابی که مجذوب او شده بود گفت: در شهر کاری دارم که باید آن را انجام دهم، بر من منت بگذار و قبول کن که شترم را نزد شما بگذارم تا بروم و برگردم. او پذیرفت و چادر نشین با اطمینان خاطر شتر به وی سپرد و از پی کار خود رفت. نمازگزار ریاکار با دور شدن اعرابی بر شتر نشست و با سرعت آن محل را ترک گفت. پس از ساعتی مرد چادرنشین برگشت ولی نه از نمازگزار اثری دید و نه از شتر. در اطراف و نواحی مسجد جستجو کرد، نتیجه ای نگرفت. بیچاره سخت ناراحت و متأثر گردید و یک شعر گفت که مفادش این بود: نمازش به شگفتم آورد و روزه اش مجذوبم ساخت، امّا نمازگزار روزه دار ناقه ی جوانم را با سرعت راند و برد .
لئالی الاخبار، ص ۳۳۰.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
#جملات ناب رهبری
برجام دردی از اقتصاد ما دوا نکرد. 🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز چهارشنبه ۹۷/۱۲/۱۵
عَبدُالرَّحمنِ بنُ كَثيرٍ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن أبيهِ عَن جَدِّهِ عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ عليهم السلام ـ في بَيانِ قَولِهِ تَعالى: «نَدعُ أبناءَنا وأبناءَكُم ...» ـ: أخرَجَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مِنَ الأَنفُسِ مَعَهُ أبي، ومِنَ البَنينَ إيّايَ وأخي، ومِنَ النِّساءِ اُمّي فاطِمَةَ مِنَ النّاسِ جَميعًا، فَنَحنُ أهلُهُ ولَحمُهُ ودَمُهُ ونَفسُهُ، ونَحنُ مِنهُ وهُوَ مِنّا.
عبدالرحمن بن كثير به نقل از جعفر بن محمّد به نقل از پدرش به نقل از جدّش به نقل از حسن بن على عليه السلام ـ در بيان آيه شريفه «نَدْعُ اَبْناءَنا وَاَبناءَكم...» ـ: پيامبر صلي الله عليه و آله خارج شد در حالى كه از «اَنْفُس»، پدرم با او بود و از فرزندان، من و برادرم بوديم و از زنان از ميان همه مردمان، مادر من فاطمه بود. ما خاندان او و گوشت و خون و جان اوييم، ما از او هستيم و او از ماست.
أمالي الطوسيّ، 564 / 1174 - ينابيع المودّة، 1 / 165 / 1
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🔸 شروع یک روز عالى و خوب
🍁 با یاد و خاطره شهدا عزیزمان
🌷شهید حسین رضایی 🌷
🍁 شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
کبوتر
تویوتا سقف نداشت. ماشین مکانیکا و مال خط مقدم بود، بهش می گفتیم کبوتر. همه روی دژ قدم میزدیم که با سرعت اومد طرفمان. میاومد که همه جیغی زدند و فرار کردند. پیرمرادی گفت: یاعلی! این دیگه کیه؟ عابدینی گفت: نکنه کبوترو عراقیا دزدیدهاند. نگاهش میکردیم که اومد و از کنارمون گذشت. کسی داد زد و گفت: اکبر کاراته بود. يکي دیگر گفت: نه، شیخ مهدی بود. کبوتر مثل جت میرفت. یک طرف دژ آب بود و یک طرفش باتلاق. نگاه به کبوتر میکردیم که رفت طرف آب. همه داد زدیم: یا اباالفضل! که یکدفعه کسی زد به سر فرمان و کبوتر را کشوند طرف باتلاق. کبوتر از دژ سهمتری افتاد پایین. دوسه تا کله خورد و وارونه افتاد. هرچه وسایل مکانیکی داخلش بود، پاشید توی بیابونای شلمچه. همه با هم گفتیم: مُردند! تمام شدند! و دویدیم بهطرف کبوتر. داشتيم میدویدیم که اکبر کاراته و شیخ مهدی آخواوخ کنان از لای کبوتر اومدند بیرون.
میرفتیم طرفشان که صادقی گفت: بهخیر گذشت!
مجموعه کتب اکبرکاراته،
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای روح دعا سلام مهدی
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
به گزارش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان مرکزی نخستین جشنواره ملی مهدویت با عنوان صراط اسفند ماه 1397 در این مرکز برگزار گردید .
این جشنواره با موضوعات : انیمیشن - پوستر - نقاشیخط - موشن گرافی از دی ماه 1397 شروع گردیده و بیش از 100 اثر به این جشنواره راه پیدا کردند .
مصطفی مشایخی اظهار داشت در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمود متوسل آرانی مدیر عامل بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) ، جناب آقای جواد محدثی نویسنده ، محقق و دانشمند ، جمعی از هنرمندان و مدیران محترم استان حضور داشتند .
در این مراسم از نفرات برگزیده نفر اول پوستر ( مرتضی رحمتی ) نفر دوم پوستر ( محمد ربیعی ) نفر سوم پوستر ( سید کمال بخشایش ) نفر دوم نقاشیخط ( هادی هنردوست ) نفر سوم نقاشیخط ( سیده مرجان میرخاتمی ) و همچنین نفر اول موشن گرافی ( ابوالفضل محمدی ) تقدیر گردید
http://www.markazi.bonyaddefa.ir//News/نخستین-جشنواره-هنری-ملی-مهدوی-صراط-اسفند-ماه-1397-استان-مرکزی-
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
نهمین جلسه شورای اداری اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان مرکزی با حضور استاندار مرکزی، معاونین استاندار و مدیران دستگاه های استان در روز سه شنبه، 14 اسفند ماه 1397 در سالن جلسات اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان مرکزی برگزار شد.
http://www.markazi.bonyaddefa.ir//News/نهمین-جلسه-شورای-هماهنگی-
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
ارسال شده از سروش:
بسمه تعالي
متن وصيت نامه اينجانب کاوه نبيري فرزند فضل الله
الحمدالله الذي هدانا لهذا و ماکنا لنهتدي لولا ان هدانا لله
با سلام و درود به منجي خاتم حضرت حجت ابن الحسن و نايب بر حقش حضرت امام خميني .خدمت پدر و مادر عزيزم سلام عرض مي کنم اميدوارم که هميشه در صحت و سلامت کامل باشيد. خدا را شکر مي کنم که مرا به راه راست هدايت و چنين پدر و مادر خوبي به من عطا کرد .
عزيزانم اميدوارم که مرا ببخشيد که در طول زندگي حق فرزندي را درست به جاي نياوردم و فرزند خوبي براي شما نبودم ان شاءالله خداوند به شما اجر دهد و شما را در بهشت موعود جاي دهد. همان طور که مي دانيد نيّت من از جبهه رفتنم جز انجام تکليف شرعي و لبيک گفتن به نداي رهبر عزيز انقلاب چيز ديگري نبود در راه رضاي خداوند متعال قدم برداشتم و ان شاءالله که مقبول درگاه احديت واقع شود. پس شما توکل به خدا کنيد و صبر پيشه کنيد و اجر خود را از او بخواهيد. به خواهرانم حجاب را ,به برادرانم پيروي از فرامين حضرت امام را سفارش مي کنم. از شما مي خواهم که با اعمالتان پاسدار خون شهدا باشيد.
اگر خداوند توفيق شهادت را به من عطا کرد در مرگم طوري گريه کنيد که موجب خوشحالي دشمنان اسلام نشود و لباس سياه نپوشيد. از برادران همرزم مي خواهم که هم چنان در جبهه حضور داشته باشند و نکند که خداي نکرده امام را تنها بگذاريد. اموالم را به پدرم مي بخشم که ايشان خوب مي داند چگونه به مصرف برساند . 135 روز روزه در مدتي که جبهه بوده ام بدهکارم. در پايان به خانواده عزيزم سفارش صبر و پيروي از حضرت امام را مي کنم.
شلمچه 65/09/29 کاوه نبيري
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
وقتی ریشه داشته باشی
وقتی ریش ات توخاک باشه
لبه پرتگاه میای
ولی ریشه هات نگهت میداره
ریشه نوع شعور،تربیت،شخصیت، انسانیت واقعی وشرف یک انسان است وربطی به پول وتحصیلات ندارد
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkzi
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی دیده نشده از نماز جمعه تهران در سال ۶۰
باران به شدت میبارد، نماز جمعه بیمیله و بینرده و بی داربست است. کودکان به سراغ «آیت الله خامنهای»، امامجمعهی وقت تهران میآیند تا عیدیهای خود را برای مصرف جنگزدهها اهدا کنند.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
ارسال شده از سروش:
#فریدون_مشیری:
به كسي كينه نگيريد
دل بي كينه قشنگ است
به همه مهر بورزيد
به خدا مهر قشنگ است
دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي
بوسه هم حس قشنگي است
بوسه بر دست پدر
بوسه بر گونه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است
بفشاريد به آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمي آغوش قشنگ است
نزنيد سنگ به گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانه ببوسيد
پر پروانه قشنگ است
نسترن را بشناسيد
ياس را لمس كنيد
به خدا لاله قشنگ است
همه جا مست بخنديد
همه جا عشق بورزيد
سينه با عشق قشنگ است
بشناسيد خدا را
هر کجا یاد خدا هست
سقف آن خانه قشنگ است
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
#نماز
نماز جماعت پرشکوه
یکی از خاطرات خوب من درباره نماز جماعت، مربوط به آخرین روز اسارت است. آن روز وقتی متوجه شدیم که ظهر شرعی فرا رسیده، پتوهای داخل آسایشگاهها را در وسط حیاط پهن کردیم. از طرفی چون ماموران صلیب سرخ در آنجا بودند، نگهبانها چیزی به ما نگفتند و ممانعتی نکردند. ما هم از فرصت استفاده کردیم و به اتفاق حدود ۶۰۰ نفر، نماز جماعت پرشکوهی را برگزار نمودیم
مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴. مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۱۴.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🌻کرامات شهدا
راهنمایی
شهيد «بروجردي» از فرماندهاني بود كه به نقش امدادهاي الهي در پيروزي و موفقيت عمليات ها اعتقاد عجيبي داشت. يك بار در يكي از مقرهاي فرماندهي در جبهه ي غرب در مورد يكي از محورهاي عملياتي بحثي مطرح بود كه آيا در آن محور كاري صورت بگيرد يا نه.
تا پاسي از شب همه ي فكرها متوجه نقشه ي منطقه بود، اما صحبت ها به جايي نرسيد، شهيد بروجردي سرش را بر روي نقشه گذاشته بود و از فرط خستگي به خواب رفته بود، ما هم كه نياز شديد او را به خواب احساس مي كرديم و خود نيز خسته بوديم، به خواب رفتيم.
بعد از مدتي محمد بچه ها را بيدار كرد و با قاطعيت گفت: «اين عمليات بايستي انجام شود». بچه ها علت اين تصميم ناگهاني را از او پرسيدند، اما او دم برنياورد. پس از خاتمه ي عمليات كه با پيروزي همراه بود، وقتي علت آن تصميم غيره منتظره را از او جويا شديم، گفت: «كسي كه بايد مرا راهنمايي مي كرد به خوابم آمد و گفت كه اين عمليات را انجام دهيد.»
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi