👈 مثلا وقتی ابراهیم علیه السلام مامور به ذبح فرزند خویش می شود و با وجود این که سرّ و مصلحت این اتفاق شگفت را نمی داند و با این وجود تن به امتثال می دهد، ارزش والاتری داشته و در کلاس بندگی، درجه بالاتری دارد. (این مفهوم همان مفادی است که حضرت مولی علی علیه السلام در خطبه قاصعه نیز بدان اشاره کرده اند.)
👈 مرحوم علامه مجلسی اعلی الله مقامه الشریف نیز در مرآت العقول وجه زیبایی را بیان فرموده اند : ایمان به بداء از اعظم عبادات قلبیه است به دلیل صعوبتی که دارد، زیرا همراه با معارضه با وساوس شیطان است و این جاست که بنده به این معرفت قلبی می رسد که خلق و امر یکسره از آن خداوند و به دست اوست و این همان توحید خالص است. اکثر مصالح بندگان در ایمان به بداء نهفته است؛ چه اگر انسان اعتقادش این باشد که همه چیز بدون امکان تغییر واقع می شود، دیگر دست به دعا و توجه و تضرّع به آستان خداوند بلند نمی کند و خوف و رجائی نسبت به خداوند برایش حاصل نمی شود. وقتی با اعتقاد به بداء به معنایی که گذشت به دست باز خداوند در تغییر امور و این که نهایتاً آن چه او می خواهد- که ما نمی دانیم نهایتاً چه سببی از ناحیه حق فعلیت می یابد- محقق می شود، اینجاست که خوفی عمیق و رجائی واثق به خداوند و استکانت و فقری شدید نسبت به حق در نفس بنده محقق می شود که با چیزی جز این اعتقاد در او حاصل نمی شود. (با اندکی تصرف و زیاده عبارت ایشان نقل شد.)
♦️ به صورت تیتر وارد در زیر برخی فوائد عظیم ایمان به مفهوم سترگ بداء بیان می شود :
1️⃣ بداء ایمان قلبی به قدرت و علم اطلاقی خداوند است؛ با این ایمان به این حقیقت، جایگاه خاصی برای خداوند در نسبت به وقائع و رویدادهای عالم در قلب تصویر می شود. انسان لمس می کند که نهایتاً رشته همه اسباب و عرصه خلق و امر به دست اوست. لذا هیچ سببی از جمله افعال خود را علّت تامه نمی داند؛ دچار خودبینی و عجب و غرور نمی شود و حقیقتاً لامؤثّر فی الوجود الّا الله را لمس می کند.
2️⃣ امیدی بسیاری عمیق و عظیم به خداوند در قلب او شکل می گیرد؛ چون تنها دیگر به اسباب ظاهری و مترقّب و دم دستی توجه ندارد و می داند دست خداوند ورای هر وضعیت و هر سببی برای تغییر و ایجاد بهبود در وضعیت او باز است و این گونه نیست که دیگر پرونده بسته شده باشد و کار از کار گذشته باشد. با چه اعتقادی جز بداء تا بی نهایت می تواند به خداوند امیدوار بود؟
3️⃣ خوفی عظیم و احساس سلطنتی سترگ نیز نسبت به خداوند در او شکل می گیرد؛ اگر الان عرصه تقدیر او را انسان صالحی رقم زده و در مسیر خیر وصلاح است و همه چیز علی الظاهر برای عاقبت به خیری و فلاح و نجاح او مهیّاست، باز هم چون قدرت خداوند و علم اطلاقی او را مدّ نظر قرار دارد، می داند که ممکن است تغییری رخ دهد و مسیر او عوض شود. لذا اگر پیامبر و امام هم باشد باز در همان مقام عصمت، از خداوند خائف است. به نظر حقیر سرّ خوف اولیاء خداوند که در اوج عصمت و توحید واقعاً و با همه وجود از خداوند و عاقبت کار خویش خوف داشته اند را باید در این نکته جست. پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله در پاسخ به یکی از همسرانش که چرا با وجود چنان مقامی، چنین می نالی و در آستان حق، خائفانه زار می زنی فرمودند که خداوند برادرم یونس را یک آن به خود واگذار کرد و سر از بطن حوت در آورد؛ چه می دانم که آیا برای من نیز چنین خواهد شد یا خیر؟
4️⃣ انسان با این اعتقاد از جبر گرائی آشکار و پنهان می رهد؛از نظر ظاهر می داند که خداوند مقتضی تاثیر را به اسبابی از جمله افعال او عطا کرده و دعا و تضرّع و تلاش و بستر سازی در آستان علم و قضاء و قدر حق ملحوظ است و از نظر باطنی نیز به دلیل چنین ایمانی هرگز جبر بر قلبش حاکم نشده و او را از حرکت و تکاپو باز نمی دارد.
فعلاً این ها به ذهنم رسید؛ باب تأمّل و صید دستآوردهای بیشتر باز است. التماس دعا
🔻(39) افسار نفس را محکم بگیر!!🔻
" إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيما".
✍️ حکما می گویند نفس انسان، جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است؛ به بیان خیلی ساده معنایش این است که انسان در بدو قدم گذاشتن در این عالم مجهّز به عقل و قوای ملکوتی نیست و باید در یک فرآیند و رشد تدریجی، نفس او به مرحله ای برسد که عقل و روحانیت و معنویت و همرنگی با آسمانیان در او طلوع کند.
📖 در منطق قرآن یکی از نقاط مهمی که نفس انسان باید در تحول و حرکت خود به آن جا برسد، نقطه ای است به نام نفس مطمئنه؛ در این وضعت نفس انسان به یک قرار ایمانی می رسد و چموشی ها و جفتک انداختن های نفس، خاموش می شود. اگرچه ممکن است خطا کند و بلغزد ولی این لغزیدن به گونه ای نیست که دوباره او را ساکن مرتبه حیوانیت کند.
👈 امّا نفوس معمولی که هنوز به این مرتبه نرسیده اند، در این خطر بزرگ قرار دارند که وقتی می لغزند، همه چیز را ببازند و رها کنند و دوباره به نقطه ای که از آن حرکت را شروع کرده اند بازگردند.
👈 این مقدّمه که اگرچه خیلی مختصر و بدون اعمال دقّت های علمی لازم نوشته شد را برای بیان یک تجربه عملی در تعامل با نفس و تبیین نکته ای در آیه شریفه بیان کردم.
♦️ آن تجربه این است : شاید برای خود شما رخ داده باشد و یا در انسان های اطراف خود دیده باشید که گاهی انسان در اثر اتّفاقی مانند یک گناه، یک شکست، یک اتّفاق ناگوار و ناملایم و یا عامل دیگری، به کلّی نفس خویش را در سرسره عالم طبیعت و دنیا رها می کند.
❇️ در بسیاری ای از مومنین واقعی به خصوص جوانان مومن که حتی بعضاً حال و هوای سلوک و طلب قرب الهی را دارند دیده ام که گاهی که دچار خطا یا شکستی می شوند، تا مدّتی از روی ناامیدی یا خستگی و...نفس را رها می کنند و در این مدّت عملاً به ایمان خویش پشت پا می زنند.
👈 مثلاً دیده ام جوانی که تا دیروز حتی یکبار به نامحرمی که حجاب هم داشت نگاه نمی کرد، در یک تلاطم و ابتلای دنیایی، خسته و ناامید می شود و شیطان فرصت طلب او را تا تماشای فیلم های مستهجن پیش می برد. دیده ام کسانی را که در ابتلائات و بالا پایین شدن های دنیایی، مثلا مدّتی نماز را ترک می کنند، سرد می شوند و وظایف خود را ترک می کنند.
👈 مثلا کسی مانند بنده طلبه است و باید صبح تا شب تلاش علمی و عملی داشته باشد، امّا در اثر حصول یک دست انداز نفس را رها می کند و کارهایی از او سر می زند که بعد از به هوش آمدن مجدّد اگر اهل ایمان باشد واقعاً تعجّب می کند که چرا این مدّت چنین کردم و وقتی به نفس خود نگاه می کند می گوید ای دل غافل، چه زخم کاری و عمیقی در این مدّت به نفس رنجور خویش زده ام.
☀️ عزیزان، نفس تا زمانی که به نقطه قرار ایمانی خویش نرسیده است، به راحتی و مثل آب خوردن و با یک قلقلک ساده شیطان می تواند کیلومتر ها در دامنه کوه سار سُر بخورد و تا دره هلاکت سقوط کند.
☑️ شاید یکی از نکاتی که به خاطر آن خداوند به ما امر کرده که بعد از گناه زود و بدون تاخیر توبه کنیم و بازگردیم همین باشد که اگر نفس اصلاح و تربیت نشده را رها کنیم خدای ناکرده همه سرمایه های خود را برباد می دهد و به نقطه آغاز بازگشته و حتی ممکن است به طور کلی هلاک شده و ایمان خود را از دست بدهد.
🔸 معمولاً برای کسانی که حقیقتاً محبّت و ولایت اهل بیت علیهم السلام را در دل دارند، این گونه نیست که ایمان خود را از دست بدهند، گوهر ولایت نمی گذارد ولی خب در بازار تجارت دنیا که قرار بود با این گوهر سود ابدی برده و به ایستگاه نفس مطمئنه برسیم جزو خاسرین خواهیم بود.
👌 لذا خیلی لازم و ضروری است که حواسمان باشد نفس را تا به اطمینان نرسیده رها نکنیم و به نفس، به امید اصلاح و توبه فردا مرخّصی ندهیم چه که مانند باز کردن افسار و لجام از مرکبی تربیت نشده است که اگر صاحب خود را بر زمین نزده و او را نکشد، لااقل او را متوقف کرده و عمر و سرمایه او را هدر خواهد داد. اگر گناهی یا خطایی یا نا ملایمتی برای ما حاصل شد نگذاریم شیطان فرصت طلب، مرکب نفس ما را برماند و او را سوار سرسره سقوط به نقطه صفر بلکه دره هلاکت کند. سریع با توجه به خداوند و توسّل به اهل بیت عصمت، افسار نفس را که از دست خارج شده بود دوباره در دست بگیریم و بدانیم که جز بازگشت و حرکت به سوی قلّه اطمینان نفس مقصد دیگری نداریم و مابقی راه ها و تصمیمات، منجر به هلاکت و خسران ابدی است. آری، زود توبه کنیم و به آغوش حقیقت بازگردیم و نفس را رها نکنیم.
🔑 پس قاعده کلی در تعامل با نفس در راستای تربیت آن این است که هیچ وقت نباید افسار نفس را رها کرده و به آن مرخّصی داد؛ بله نفس اقبال و ادبار دارد. نباید همواره در یک سطح به آن فشار آورد؛ این صحیح است ولی نباید او را رها کرد که مثلا یک شب هزار شب نمی شود و امشب را هر کاری نفس می خواهد بکند تا فردا دوباره درستش کنیم.
🔰 اتّفاقاً نفس حقیقتی است که گاهی یک شب آن هزار شب می شود و اگر شبی رهایش کنی به اندازه هزار شب تو را به عقب بازخواهد گرداند.
🔻(۴۰) تولید مثل معنوی انبیاء🔺
«قل ان کنتم تحبون اللَّه فاتّبعونی یحببکم اللَّه».
☀️ نبوّت حقیقت بسیار عظیمی است و نباید در نگرش به رسالت و ماموریت انبیاء ساده انگاری و سطحی نگری داشت. به راستی انبیاء میخواهند با ما چه کنند؟ چه تغییری و با چه عمقی در ما ایجاد کنند؟
✍ زاویه ای که برای پاسخ به این سوال در این نوشتار مطرح می شود، این است که هر پیامبری میخواهد امّت خویش را به عالم خود متولد کند و به تعبیری آنان را در عالم حقیقت خویش ایجاد کند.
👈 ما قبل از وارد شدن به بستر ایمان به پیامبر، در عالم او اصلا وجودی نداریم. هنوز نسبت به آن عالم مرده و معدوم حساب می شویم.
☑️ هر پیامبر برای این تولید مثل، وسیله ای دارد که همان ولایت اوست. دین و شریعت او انسان را صرفا در عالم اعتبار آن نبی وارد میکند ولی آن وسیله تولید امّت در عالم حقیقت پیامبر، ولایت اوست.
🔰 کار موسی علیه السلام در عالم تولید انسان های موسوی است، کار ابراهیم علیه السلام نیز همینطور و کار پیامبر اعظم ما نیز تولید انسان های محمدی و زاییدن آنها از عالم دنیا به عقبی و سپس از عقبی به مولی است، یعنی ورود به حریم ولایت ایشان. آن حریمی که هرچه خبر و کمال است آنجاست، نبا عظیم و معدن توحید و دریای حقیقت است. اینجاست که مسلمان،مومن و فرزند معنوی رسول الله علیه و آله السلام می شود.
♦️دو صنف فرزند معنوی رسول خدا
1⃣ یک گروه از فرزندان معنوی رسول خدا، آن کسانی اند که از نظر جوهر روحانی و جسمانی متحد با وجود ایشان و جریان دهنده و امتداد ایشان و به تعبیر خود حضرت، ثقل او هستند.
👈 اینان معصومین علیهم السلام اند که رسول خدا را در طول تاریخ و زمان، جاری کرده و همان مظاهر و مجاری و آبشخورهای دست رسی به ولایت نبی اکرم هستند و بدون ورود بر آنها بهره ای از ولایت رسول و ورود به عالم ایشان نصیب کسی نخواهد شد.
2⃣ دسته دوم فرزندان معنوی ایشان از امت اند که با ورود به آبشخور ولایت نبی، همان دوازده چشمه ای که ید بیضای محمدی در عالم جاری کرده، متولد و مشرف به عالم ایشان و مودب به ادب و خلق عظیم ایشان یعنی محبت خداوند شده اند. اگر کسی از این دوازده چشمه ننوشیده و ادعای محبت خدا میکند بشنوید و باور نکنید.
♦️ ارحام ولایی و ایمانی
کسانی که با ولایت نبی اکرم، فرزند معنوی او شده و وارد عالم ایمان شده اند، با هم خویشاوند حقیقی ولایی و ایمانی و آسمانی هستند. اخوت حقیقی اینجا شکل می گیرد و حقوق عظیم و سنگین برادران ایمانی و اثرات سهمگین ادای این حقوق و یا پاس نداشتن آن ریشه در همین حقیقت دارد که در نوشته بعدی به آن اشاراتی خواهد شد.
♦️امام صادق علیه السلام، محمدی دیگر
اشاره شد که دسته اول از فرزندان رسول خدا، خود او و امتداد تو هستند. اولنا محمد و اوسطنا محمد و آخرنا محمد.
📖 در روایتی شریف در کتاب شریف کافی امام صادق علیه السلام به این ولادت ظاهری و معنوی خویش از رسول خدا و یکی از ثمرات این ولایت که بهره مندی از علم کامل کتاب خداست اشاره می کنند :
"قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ انا اِعْلَمْ كِتَابِ اَللَّهِ وَ فِيهِ بَدْءُ اَلْخَلْقِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ الى يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ فِيهِ خَبَرُ اَلسَّمَاءِ وَ الارض، وَ خَبَرُ اَلْجَنَّةِ ، وَ خَبَرُ اَلنَّارِ ، وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ، اِعْلَمْ ذَلِكَ كَأَنِّي اُنْظُرْ الى كُفِيَ، ان اَللَّهِ يَقُولُ: فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٌ."
من زاده رسول خدايم و به قرآن دانايم، در قرآن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قيامت رخ دهد و خبر آسمان و زمين و خبر بهشت و دوزخ و خبر گذشته و خبر آينده تمام اينها را ميدانم چنان كه بكف دست خود مينگرم، همانا خدا ميفرمايد: در قرآنست بيان آشكار هر چيز.
⚠️ پ.ن. خوب است در این روز شریف که روز یاد و توسل و توجه به وجود اطیب و اطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله است، هزار صلوات به ایشان و اهل بیت ایشان هدیه کنیم.
(41) 🔻سنّت قرآنی دمغ الباطل🔺
"بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُون".
😭 شب گذشته پرده جدیدی از توحش انسان، انسانی که با خروج از بستر عبودیت علمدار شر و باطل می شود بر جهان آشکار شد.
🚀 کارد به مغز استخوانشان خورده ولی نمی دانند که به جز این ضربه سخت، خداوندی که حق مطلق است با سنت دمغ الباطل در کمین آنهاست.
📖 در این آیه شریفه که در غایت دقت لفظی و معنوی پیرامون سنتی الهی صحبت میکند، حق مطلق میگوید سنت حق این است که باطل را پیوسته مورد قذف قرار می دهد تا آن را دمغ و سپس زاهق کند.
✍️ قذف به معنای پرتاب از دور است که میتواند اشاره به قدرت و شدت ضربه حق داشته باشد، ضربتی شدید و پیوسته تا اینکه به مغز باطل رسیده و آن را بشکافد. دمغ به معنای شکافتن سر است به گونه ای که شکاف و ضربت به مغز سر رسد. ضربه حق که به مغز باطل رسید، ناگهان همه می بینند که باطل چه زود رفت، گویی اصلا نبود.
‼️ ممکن است حجاب عقل و قلب و یا حجاب جولان و قدرت نمایی باطل، دیدن و ادراک فرآیند سه مرحله ای تقابل حق با باطل تا ضربه کاری به مغز آن توسط خداوند را از ما سلب کند. ولی این سنت، قطعی است، دور هم نیست.
📖 و ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيرا.
♦️ آنچه در غزه می گذرد درگیری مذهبی نیست که اختلاف مذهب ما را در موضع گیری نسبت به آن متزلزل کند. ظلمی است سهمگین و گروهی مستضعف و درمانده که ندای تظلمشان فطرتها را صدا زده و روح را می خراشد.
🤲 خدا توفیق دهد که ما نیز به سهم خویش در سنت الهی دمغ الباطل نسبت به غده صهیونیسم و جراحی و دور انداختن آن از عالم و رفع مانع آن در راه فرج ولی الله الاعظم عج دارای نقش بوده و از عوامل و اسباب جریان این سنت الهی باشیم.
🌺 السلام علیک یا مولای یا ابامحمد یا حسن بن علی العسکری.
با عرض سلام و ادب محضر دوستان و سروران گرامی.
♦️ در سال ۱۳۸۶ به همت برخی برادران ایمانی، در روز میلاد امام عسکری علیه السلام و با توسل به ساحت مقدس ایشان، صندوق خیریه ای مزیّن به نام حضرت تاسیس شد.
به یمن کرامت و همت مومنین، خدمات قابل توجهی ازناحیه این صندوق به مومنین نیازمند رسید. از ساخت خانه و تهیه جهیزیه و مایحتاج زندگی تا قرض الحسنه ها و تهیه مایحتاج و زیر پوشش گرفتن خانواده های نیازمند و هزینه درمان بیماران و.... . مبنای این صندوق نیز بر شناسایی نیازمندان واقعی و آبرومند و دقت در مصرف کمکهای مردمی بوده و هست.
🔰 در این سالهای اخیر که مشکلات اقتصادی اوج گرفته،هم ورودی های صندوق کاهش یافته و هم گرانی دست ما را بسته و ظرفیت کمکرسانی را محدود کرده است.
🙏 عزیزانی که قصد انفاق و هزینه در راه خداوند دارند و از طرفی رساندن کمکها به مومنین و نیازمندان واقعی برایشان مقدور نیست، می توانند کمکهای خود را به صندوق امام عسکری علیه السلام بذل کرده و ما به عنوان خادم محبین اهل بیت در اسرع وقت در بین نیازمندان واقعی هزینه خواهیم کرد.
من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا.
شماره کارت :
۶۰۳۷۶۹۷۴۷۸۹۵۳۳۱۵
به نام حقیر : علی هاشمی.
🔻(42) حکمتی عملی از قرآن کریم🔺
« فَإذا فَرَغتَ فَانصَب و إلی رَبِّکَ فَارغَب »
📖 یکی از آیات قرآن که از ایجازی شگفت انگیز برخوردار است و حجم کمِ لفظی آن حامل دریایی از معناست، دو آیه آخر سوره مبارکه انشراح می باشد.
✍️ در این آیات خداوند به نبی اکرم علیه و آله السلام چنین سفارش می کند که هرگاه از کار و فعالیتی فراغت حاصل کردی در راه هدف و کار و فعالیت دیگری بکوش.
♦️ این که متعلق فراغت و نصب چه افعالی هستند، یعنی خداوند به نبی اکرم دستور می دهد بعد از فراغت از چه کاری به چه کاری بپردازد، اقوال مختلفی گفته شده است.
👈 در برخی روایات چنین آمده که مراد از این آیه این است که ای پیامبر ما؛ هر وقت از عبادتی فارغ شدی به عبادتی دیگر بپرداز و این گونه ایام و آنات زندگی خویش را مشحون از عبادت و یاد پروردگار خویش بساز.
👈 در برخی دیگر از روایت چنین آمده که ای پیامبر ما؛ وقتی از نماز واجب فارغ شدی به تعقیبات و دعا و یاد خداوند پرداخته و این گونه رغبت خود به سوی معبود خویش را ابراز کن.
👈 در برخی روایات نیز چنین وارد شده که ای پیامبر ما؛ وقتی از انجام مناسک حجة الوداع فارغ شدی به امر مهم نصب امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان خلیفه و جانشین خود بپرداز و این گونه با انجام این ماموریت مهم الهی به سمت خدای خویش رغبت بورز.
☑️ اگرچه مصادیق بیان شده همگی قابل توجه و مهم اند؛ واقعاً باید پس از نماز، از یاد خدا سیر نشد و با دعا و ذکر و توجه، قلب را به سوی محبوب ترغیب و تحریک کرد.
☀️ مصداق بزرگ این آیه نیز همانا نصب حضرت امیر علیه السلام به خلافت نبی اکرم علیه و آله السلام و گشودن باب ولایت ختمی به دست ایشان به روی عالم است.
‼️ امّا به نظر می رسد مفاد آیه، همانگونه که حذف متعلق دو فعل نیز دلالت بر آن می کند، مفهومی است عام و یک راهبرد عمیق عملی.
✅ سفارش پروردگار در این آیات شریفه به انسان این است که هیچ وقت از حرکت و تلاش و فتح قله ها خود را فارغ نساز؛ همواره بکوش و بعد از فتح هر قلّه و پایان هر برنامه و رسیدن به هر هدف مطلوبی، هدف مطلوب دیگری را وجهه همّت خویش در این عالم قرار بده؛ بیکاری و بی برنامگی ممنوع. بکوش که دائماً از داده ها و استعدادها و ظرفیت های خداداد خویش بهره کشی کنی و خود را رشد دهی. اهل سعی دائمی باشد؛ گنج های عملی خود را استخراج کن و بدان که تنها سعی است که ثمر و ثروتی برای انسان به ارث می گذارد؛ لیس للانسان الّا ما سعی.
🔹 چرخه علم و عمل را در درون خویش همیشگی کن؛ بر مبنای معرفت عمل کن و با عمل بر معرفت خویش بیفزا. هدف های راقی تری را برای خویش ترسیم کن و با توسعه علمی و عملی خویش، با رغبتی تمام به سوی خدای بی کران، در جریان و رشد باش. پيوسته مشغول مجاهده باش و پايان مهمى را آغاز مهم ديگر قرار ده. احساس سیری نکن و هیچ منزلی را توقف گاه خویش قرار نده؛ نگو دیگر بس است و نگو رسیدیم و نپندار که رشد به انتهای خود رسید.
🔸 اینگونه است که انسان برای ابدیت ساخته می شود و ثمر می دهد؛ در این راستا باید هم عقل نظری خویش را تقویت کرد و هم عقل عملی خویش را. باید شناخت ها را تعمیق و توسعه داد و موانع تقویت اراده را نیز زدود. باید در آب علم و معرفت خیس خورد و در حرارت سعی و تعب، کم کم پخته شد. باید فلش قلب را به سوی خدا عاشقانه گرداند و از نیرو محرّکه عشق و محبت و رغبت الهی مدد گرفت. و امنن علینا بشوق الیک.
🔻(43) صراط چیست؟🔺
«اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
✍️ در یکی از نوشته های پیشین عرض شد که مفاهیم مطرح شده در سوره حمد که امّ الکتاب است، مفاهیمی بسیار بنیادین در شبکه معنایی و در نظام هدایت قرآن هستند.
☑️ یکی از آن مفاهیم بسیار مهم، صراط است؛ حقیقتی که روزانه بارها مأموریم که در نمازهای واجب هدایت به آن را از خداوند تمنّا کنیم.
♦️صراط چیست؟
از نظر مفهوم لغوی چندان تفاوت مفهومی این واژه با واژگان مشابهی چون سبیل و طریق و....روشن نیست؛ اگرچه لغویان و مفسران سخن فراوان رانده اند، امّا کسانی که با واژه شناسی و فقه اللغات آشنا هستند می دانند که چرا این اقوال چندان قابل اعتماد نیست. به عنوان مثال برخی می گویند که صراط از ماده " ص ر ط " است که به معنای بلعیدن است و صراط طریقی است که از شدّت استقامت و نبود اعوجاج، به مرور که رونده درآن حرکت می کند، از دیدگان پنهان شده و گوئی راه او را می بلعد.
🤔 چندان روشن نیست که آیا می توان این مفاهیم را در فضای تفسیری امتداد داد یا خیر؟ (این قسمت نخست بیشتر در تخاطب با مخاطبین حوزوی و آشنایان با دانش لغت و تفسیر بود.)
🔐 مهم شناخت حقیقت و مصداق این مفوم سترگ قرآنی است. روشن است که مراد یک جاده و طریق مادی نیست بلکه مراد از راه در وادی هدایت، نوعی سلوک خاص انسانی و به بیان روشن تر، یک وضعیت خاص در نفس انسان از نظر ساختارهای نظری و عملی در نسبت به خداوند است. بازهم اگر ساده تر بگویم، صراط نمایانگر یک حال و کیفیت خاص در نفس انسانی است.
📖 به تعبیر بلند علامه طباطبائی در تفسیر المیزان صراط کیفیتی است در نفس انسان که در آن حال، نفس از هر گونه شرک و کفر و ضلالت به دور است و در این وضعیت، حقّ توحید از نظر علمی و عملی در نفس محقق می شود.
👈 پس صراط هدایت الهی که همه انسان ها باید سالک آن باشند، انسانی است که در چنین وضعیتی قرار دارد؛ انسانی که نفس شریف او حقِّ توحید خداوند را ادا کرده و حقیقت توحید از منظر علم و عمل را به عالم عرضه می کند. صراط، وضعیت وجودی و ساختار انسانی انسان کامل و امام از آل محمّد(ص) است.
🔹اوست که وضعیت وجودی و ساختار درونی او، وضعیت معیار انسانی از منظر خداوند است و همه باید از حق طلب کنیم که ما را به او هدایت کند یعنی نفس ما را مطابق و مشابه و هم سنخ و هم گون با نفس شریف امام قرار دهد.
👈 لذاست که در روایات متعدد، صراط مستقیم به وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام و ولایت آن ها تاویل بلکه تفسیر شده است.
🔸 آن وجودهای مقدس و شریف هستند که غایت حرکت همه انسان ها، تسانخ و تشابه با نفس شریف آن هاست. باید تحت ولایت و تربیت آن انوار اقدس الهی درآمد تا کم کم توحید در جان متولد شود. آن ها مولای موحّدین و مربّیان و آموزگاران مکتب توحید اند. تحت تابش نور ولایت آنها و به تعبیر دیگر در کوره آنهاست که جان ها پخته شده و بوی توحید و نهال خداشناسی و خداباوری در جان ها می روید.
🔰 باید از آنها تبعیت کرد، دنبال آن ها راه افتاد، به هر جا رفتند برویم و هرچه گفتند بکنیم و هرچه خواستند بشویم تا از آن ها و چون آنها شویم که فرمود : من تبعنی فإنّه منّی.
💠 امام خمینی چه زیبا در کتاب چهل حدیث این حقیقت را تبیین نموده اند :
"اگر در این عالم به راه راست نبوت و طریق مستقیم ولایت قدم زده باشی و از جاده ولایت علی بن ابی طالب- علیه السلام- اعوجاج پیدا نکرده باشی و لغزش پیدا نکنی، خوفی برای تو در گذشتن از صراط نیست؛ زیرا که حقیقت صراط، صورت باطن ولایت است؛ چنانچه در احادیث وارد است که امیر المومنین صراط است و در حدیث دیگر است که «ماییم صراط مستقیم» و در زیارت مبارکه جامعه است که: انتُمُ الصِّراطُ الاقوَمُ."
🤲 اهل معرفت را در تبیین حقیقت صراط با رویکردی که بیان شد، سخن های فراوان و عمیقی است که در این نوشتار به همین مقدار اکتفاء می کنیم و از خداوند می خواهیم که ما را در عصر خاتم الاوصیاء، مهدی آل محمّد، به صراط اقوم و اطهر و اقدس ایشان هدایت فرموده و نفوس ما را مهدوی بگرداند.