📖 در جای جای قرآن نیز می بینید که کسانی که مقابل انبیاء می ایستاده اند، یکی از مشکلات عمده آن ها در ستیز با اولیای حق، نداشتن درک و تصوّر از غوغای درون آن ها بوده و مدام غر می زده اند که چرا این ها هم مثل ما می خورند و می آشامند و می روند و می آیند. خداوند نیز مدام این نکته را گوشزد می کند که اشتباه راهبردی شما این است که تفاوت آنها ها با خود را در ظاهر و برون آن ها می جویید در حالی که خبر جای دیگری است.
🤔 نمی دانم می شود روزی دنیای درون آنها را در مقابل چشم انسان های ندید بدید دنیای امروز، که واقعاً نسبت به نعمت توحید و وحی و احوال ربّانی ندید بدید هستند، تعیّن و تمثّل بخشید یا نه؟؟ آیا یعقوب تصویر شده در ذهن ها، همین پیر رنجوری که گاه گاهی با خدای خود خلوتی دارد خواهد ماند یا موفّق می شویم دنیای درون آن ها را هنرمندانه ولو از فرسنگ ها دورتر به رخ ظاهرزدگان بکشیم؟؟
‼️ خبر بزرگ عالم، غوغای درون اولیاست؛ آنجا که حریم ربوبی و کعبه واقعی همه خداجویان است. در دنیای امروز که رسانه با عنصر خیال و در قالب فیلم های تخیّلی و پوچ که هیچ ریشه ای در حقیقت ندارند همه را سرکار گذاشته، آیا اهل ایمان موفّق می شوند در این فضا، حقایق عظیمی که در دین موج می زند و یکی از آن ها به تصویر کشیده شدنش برای ابطال سحر همه جادوگران سینما کافی است را به رخ بکشند و تعیّن و تمثّل بخشند؟
🔑 تا چیستی، عظمت و جذابیت موحّد بودن بلکه در رأس موحّدان و حامل و معدن حقیقت توحید بودن و شگرف بودن زندگی و احوال برآمده از پیوند با حق را نتوانیم تصویر کنیم، نتوانسته ایم اولیای حق را آن گونه که هستند به رخ بکشیم. باید به همه نشان دادن که آن ها آب خوردنشان هم تنها ظاهرش با خوردن و آشامیدن ما یکی است :
ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندر این یک میم غرق است
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر
🚀 آن قدر امور اسرار آمیز و حقایق بزرگ در وادی برگزیدگان برای جذب فطرت ها و ذهن ها و سیراب کردن عقل و خیال بشر وجود دارد که بتوان حقیقتستان هایی در برابر پوچستان هالیوود ها بنا کرد. چگونگی اش را نمی دانم ولی می دانم که خیلی دستمان پر است؛ امید که روزی هنرمندانی حقیقت جو و مدیرانی توحیدی برای اقامه این مهم به پا خیزند.
🔻(49) نیم نگاهی به مفهوم عظیم "صدق"🔺
وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْني مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْني مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصيراً.
🔑 مهمترین شرط ورود به هر امری و حیطه ای چیست؟ آن چیست که اگر حاصل نباشد، هر چیز دیگری هم باشد پذیرفته نیست؟ خود را معلمّی فرض کن که شخصی برای دانش آموزی به محضرت آمده. شما شرط و شروط زیادی ممکن است برای پذیرش شاگرد داشته باشی ولی مهمترین و اساسی ترین شرط این است که واقعاً برای دانش آموزی آمده باشد و در این ادّعا صادق باشد.
👈 فرض کنید از او چنین بپرسید که آیا پولی برای پرداخت به من به عنوان حق دانش آموزی داری؟ اگر جواب منفی دهد ممکن است شما او را قبول کنید ولی اگر از او بپرسید آیا واقعاً آمده ای دانش بیاموزی و جواب او منفی باشد، او را هرگز نخواهی پذیرفت.
🕋 در آستان خداوند هم صدق شرطی لازم و اساسی برای تشرّف است؛ بی جهت نیست که از بین این همه صفات و شروط، در این آیه روی صدق دست گذاشته شده است. اگر گناه کار باشیم ما را نمی راند، اگر اندوخته ای از طاعت و بندگی و ادب نداشته باشیم باز با ما کنار می آید و همین که بداند واقعاً آمده ایم به ما اقبال می کند.
🚨 ولی اگر از سرّ ما بپرسد که صادقانه آمده ای یا نه و پاسخ ما منفی باشد، دخولی به آن حریم رخ نمی دهد؛ نه او راه می دهد و نه خود وارد می شویم؛ چون هنوز صادقانه نخواسته ایم که وارد شویم. أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِي فِي مَقَامِ الْكَاذِبِينَ فَرَفَضْتَنِي.
https://eitaa.com/basmale
♦️ در تعامل با خویش و اهداف خویش نیز همین است؛ هرچه می جوییم و به هرچه می خواهیم وارد شده و بدان دست بیابیم، شرط اساسی اش، صدق و واقعاً فلش وجودی را بدان سوی داشتن است.
👈 آیا کسی که در پی دانش است و به کسوت دانشجویی یا طلبگی در آمده، صادقانه دنبال دانش است؟ اگر در این حرکت صدق نداشته باشد، وارد آن حریم نخواهد شد و از عروس معرفت کام نخواهد نگرفت، چون صادقانه مقصدش آن جا نیست و جهت گیری وجودی اش به سویی دیگر است، به بیان دیگر اصلا دنبال آن نیست و در حقیقت آن را نمی خواهد.
🔸 اگر جهت گیری ها و غوغای درون، صادقانه به سوی حق نباشد، انسان بهره ای از گنج های نهفته در آن وادی نخواهد داشت.
🔻تلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ.🔺
✅ ریشه بسیاری از محرومیت های ما همین است که با خود و خدای خود و هر آنچه مطلوب ماست، صادق نبوده ایم. صادق نبودن یعنی به جمع بندی و جزم درونی و طلب واقعی به سوی مقصدی نرسیدن و عملا شکل نگرفتن حرکت وجودی به سوی آن.
‼️ این صدق در هر کجای حرکت منقطع شود، همه چیز خراب می شود و آن درخت میوه نداده خشک می شود و لذاست که باید تا خروج و انتهای حرکت، صدق و خواستن و جهت گیری صحیح را حفظ کرد. و اخرجنی مخرج صدق.
🤲 و این خداست که باید صدق و روراستی درون را از ابتدا تا انتها در هر کاری و حیطه ای از او طلب کرد و اوست که باید با سلطنت و نصرت خویش ورود و خروج صادقانه ما را تا رسیدن به مطلوب تضمین کند. 🔻وَ اجْعَلْ لي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصيراً.🔺
🔹 باید کمی بیشتر روی مفهوم عظیم صدق و توجه به جایگاه ویژه آن در فلاح و نجاح خویش بیندیشیم و بدان اهتمام داشته باشیم.
https://eitaa.com/basmale
🔻(50) ممتحنة صابرة🔺
إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر. وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر. لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر.
✍️ در زیارت نامه مختصر ولی پرمغز حضرت زهرا سلام الله علیها ایشان را ممتحنة خطاب می کنیم. این زیارت بلند، مشتمل بر سه فراز است : (در این نوشته توضیحات مختصر در مورد فراز نخست بیان می شود)
👈 فراز اول بیان کننده اینست که حضرت زهرا(س) قبل از اینکه لباس خلقت بشری بپوشند مورد امتحان قرار گرفتند و در این امتحان خداوند ایشان را صابره یافته است. امتحان گیرنده خداوند متعال است که قبل از خلقت در این عوالم، حضرت زهرا(س) را در این امتحان پایدار یافته است.
1️⃣ خداوند قبل از خلقت انسان در این دنیا، از حقیقت او در عوالم قبلی عهد بندگی گرفته است. بعد از آن که انسان را بر حقیقت خویش و نسبتش با پروردگارش شاهد گرفت، از او اقرار گرفت که من ربّ تو هستم و باید مالکیت و تدبیرت را یکسره به من بسپاری( أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا)، بدین سان تنها مرا پرستیده و توحید از تو صادر شود و شیطان را که دشمن آشکار توست نپرستی؛ شیطان هر آن کسی است که می خواهد تو را از وادی توحید و ولایت من جدا کرده و در بیابان شرک فاسد و هلاکت کند. ( أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين)
https://eitaa.com/basmale
2️⃣ خاصان برگزیده آستان حق یعنی انبیاء و اوصیای آنها، علاوه بر این عهد عمومی یک، میثاق خصوصی نیز با خداوند قبل از نزول اجلال در این عالم داشته اند؛ اینان عهد کرده اند که واسطه فیض شده و بار هدایت و شفاعت را برداشته و مجرای هدایت شوند و بار هدایت دیگران را تحمل کرده و بلای هدایت دیگران را به دوش بکشند، لذا آنها واسطه رحمت خداوند شده و وجودشان مجرای نور و هدایت است، آنان کلمه نور و معدن نور و مثل نور الهی هستند، و پایداریشان در توحید مبدا هدایت دیگران بوده و دیگران با بلای آنها نجات می یابند، و این عهدشان پیش از عهد بندگی خودشان است، و بلا را به دوش می کشند تا دیگران راه خداوند را پیدا کنند. به وضوح ظهور این عهد و وفای به آن را در زندگی آن ها می شود مشاهده کرد؛ رنج های نوح و خلیل و حبیب حق تا ابتلای سهمگین سیدالشّهداء و دیگر ائمة علیهم السلام گواه صادق این عهد و وفاست.
3️⃣ امّا در این بین حضرت صدّیقه کبری سلام الله علیها جایگاه بسیار خاصی دارد؛ همه چیز او خاص است؛ زیارت او، ابتلای او، نور او، تولّد او، پدر و همسر و فرزندان او، لیلة القدر او. حتی نسبت به دیگر معصومین مختصات بی نظیر خود را دارد و این امتحان که بنده ندیده ام چنین عبارتی (امتحان قبل از خلقت) برای دیگر معصومین به کار رفته باشد؛ امتحانی که آن قدر ویژه و خاص است که زیارت ایشان نه با السلام علیک به مانند دیگر زیارت ها، بلکه با خطاب قرار دادن مقام ممتحنه بودن این بانو شروع می شود.
4️⃣ به نظر قاصر حقیر، این مقام امتحان، پرتوی و شأنی از مقام لیلة القدری این بانوست. یکی از معانی لیلة القدر که در روایات بدان اشاره شده، ظرف نزول حقیقت قرآن و ولایت است و کسی که دارای این مقام است می شود مادر امامانِ نور، مادر کتاب.
وجود فاطمه بر صادرات ذاتی ظرف
چو اوست مادر یازده کتاب انسانی
5️⃣ لیلة قدر ظرفیت باطنی و پشت پرده حقیقت ولایت است که حافظ و پوشش و پاسبان این حقیقت است؛ هم نور ائمة از این مصدر منتشر می شود و هم مادر و حفاظ و پشتیبان آن در مقابل تلاطم ها و طغیان های اساسی است. او ممتحنة است؛ با خدای خویش عهد بسته که در ورای عهد خاصان که بدان اشاره شد، بارکش اصلی این بار سنگین باشد، مادر خاصان و مشکات نور آنان باشد و هر وقت اصل این نور مورد خطر قرار گرفت، به میدان آید و با امتحان و ابتلایی سخت، این نور الهی را چون مشکات حفظ کند. مشکات که چراغدان است دو کار می کند؛ هم زمینه ساز تجلی و انتشار نور است و هم از خاموشی و خطرات آن را حفظ می کند.
6️⃣ سقیفه سنگین ترین طغیان شیطان در مقابل آدم بود، طغیانی در مقابل اصلِ اصلِ هدایت. اصل و خاتم هدایت، نبوّت حضرت ختمی مرتبت (علیه و آله السلام) است و اصلِ آن اصل و لبّ آن که لبّ اللباب حقیقت است، ولایت او که فاتح باب آن حضرت مولی علی علیه السلام است. مرحوم فیض در کتاب کلمات مکنونه، فصلی را به این مطلب اختصاص داده اند که هر چه مقام و رفعت یک نبی و وصی بالاتر می رود، دشمنان و طواغیت و شیاطینی که در مقابل آن ها می ایستند نیز در عمق و وسعت شیطنت و ظلمت بالاتر هستند. سقیفه قرار بود به کلی عالم را از نور ولایت محروم کند و این جا بود که وجود مقدّس زهرای اطهر سلام الله علیها، که امتحان صبر خود را در مقابل بلایی عظیم در عوالم قبلی پس داده بود، به میدان آمد و در دل ظلمت پیچ در پیچی که سقیفه تا ظهور منجی عالم بشریت به پا کرد، کانالی نورانی برای حرکت مؤمنین به سوی توحید گشود. ظلمت سقیفه یعنی همه طواغیتی که تا عصر ظهور هزاران ماه افسار این مرکب عالم را در دست گرفته اند و مدام به این عالم پمپاژ ظلمت می کنند؛ ظمتی که نوشتار شماره 46 به آن اشاره کرد. آن قدر ظلمات سنگین است که اگر مومن بخواهد دستش را در آن ببیند نمی تواند یعنی اگر کسی در این ظلمات افتاد از خودش غافل می شود می خواهد خود را ببیند اما نمی تواند؛ دچار خدافراموشی و خود فراموشی می شود. ولی چه باک که لیلة قدر بهتر از هزار شب آن هاست. نور او بر ظلمت همه آن ها غلبه دارد. در مقابل ظلمات بعضها فوق بعض، حقیقت آن بانور بود که نورٌ علی نورٌ را در عالم تابان نگاه داشت.
7️⃣ رسالت ممتحنه صابره این بود که با تحمّل بلایی عظیم در مورد خود و فرزندانش، ضمانت کرد بقای نور خاصان و اقامه کنندگان توحید در عالم را که همان ائمة نوری هستند که از نور خود او خارج می شوند. وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي فِي أَرْضِي بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِي.عبور ما از وادی ظلمات و وادی ولایت طاغوت و ولایت سقیفه وفراعنه جز با نور حضرت زهرا(س) ممکن نیست لذا حضرت معبر نورانی همه یا همان لیلة القدر ما برای عبور از دریای ظلمت به وادی ولایت حق هستند.
https://eitaa.com/basmale
8️⃣ او یکتا ممتحنه خداوند است؛ عهد او ورای عهد خاصان و دیگر ائمة است. عهد و ابتلای امامان برای اقامه نور هدایت و توحید در عالم است و عهد آن بانوی نور، برای برپا ماندن و حفظ نور امامان در عالم.
🔻(51) مقام حمد🔺
" الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ"
✍️ معارف توحیدی مطرح شده در کلام خداوند و معصومین که راسخون در علم هستند دارای دو ویژگی است که در معارف توحیدی مطرح شده در علومی چون فلسفه و عرفان نظری، این دو ویژگی کمتر به چشم می آید :
1️⃣ یکی این که معارف الهی در قرآن و کلام معصومین، آمیخته ای از اندیشه و انگیزه است، هم با عقل کار دارد و هم قلب را تحریک می کند. به تعبیر آیت الله جوادی آملی : " قرآن نور است، یک کتاب علمی نیست. هر جا یک مطلب علمی دارد که مربوط به حکمت نظری است، بهاندیشه برمیگردد، حتماً در کنارش عامل انگیزه را هم ذکر میکند. قرآن مسئله توحید را که از زبان حضرت خلیل نقل می کند می گوید من خدائی که آفل و متغیر باشد را دوست ندارم؛ ﴿لا اُحِبُّ الْآفِلینَ﴾، این مکتب توحید است؛ یعنی بحثهایاندیشه را با انگیزه دوخت. خدا آن نیست که فقط حکیم میگوید واجبی ما در عالم داریم برای اینکه دیگران ممکن هستند. خدا آن است که دلپذیر باشد، خدا آن است که آدم به او دل بدهد، خدا آن است که از دل آدم باخبر باشد، خدا آن است که محبوب آدم باشد. من موجودی که گاهی هست و گاهی نیست دوست ندارم. ببینید این حرفها حرفهای انبیاست فقط. در هیچ کتاب فلسفی و کلامی انگیزه واندیشه دوخته نیست، این فقط راه وحی است."
2️⃣ ویژگی دوم این است که معارف توحیدی قرآنی نه فقط برای فهم بلکه برای تحقق و عمل هستند و لذا راه فهم آن ها تنها تلاش های علمی و فکری نیست و رسیدن به عمق آن ها نیازمند سلوک و تجربه های عملی و طهارت نفس است و بسیاری از معارف توحیدی سر صحنه عمل به شکار نفس در می آیند.
☀️ یکی از این تجربه ها برای خودم این بود که دیروز حادثه ای برایم رخ داد؛ به محض آن که این اتّفاقِ در ظاهر ناگوار برایم افتاد، اوّلین چیزی که در دلم گذشت این بود که در این لحظه نسبت به خدای خود چه موضعی داری؟؟ این جا بود که آیه الحمد للّه ربّ العالمین برایم معنای دیگری شد و رخ دیگری نمایاند.
♦️ مقام حمد
1️⃣ یکی از معانی این آیه این است که تمام ستایش ها از آن خداست و معمولاً آیه را اینچنین معنا می کنند که معنای بزرگ و عظیمی است. یعنی در هر جلوه ای از هستی، در چیزی یا در کسی، چیزی را که شایسته ستودن و از سنخ کمال است دیدی بدان که از آن خداست. اوست که با سعه هستی مطلق خویش، مالک و حائز یگانه این کمالات است و هیچ کمالی در هیچ مرتبه ای از مراتب هستی نیست که از برای او نباشد. انسان باید علاوه بر مجهّز شدن عقلش به این اندیشه، از نظر مقام قلب و انگیزه نیز واقعاً اینگونه شود. دست خدا را در آستین هر کمالی ببینید و تنها در درونش حمد و ثنا و ستایش او به پا باشد. دیگری و دیگران را آیات و پرتو کمال او ببیند. به تعبیر زیبای یکی از اهل معرفت، ماسوی الله هرچه دارند، عکس و پرتوش را دارند، اصلش آن پیش خدا و برای اوست.
2️⃣ معنای دیگر الحمدلله که در آن اتّفاق برایم روشن شد این است که آنچه باید از ناحیه اندیشه و انگیزه ما به خداوند تعلّق بگیرد، تنها حمد و ستایش اوست. در همه احوال و پستی و بلندی های دنیا، موضع درونی ما نسبت به او تنها باید ستودن باشد و بس. اگر مصیبتی در مال یا جان رخ داد، ندای جان تنها باید الحمد لله باشد و او را در دل این امر به ظاهر ناگوار نیز بستاید. مبادا در درون ما، گله یا کم بینی نسبت به خدا حاکم شود. باید جوری او را شناخت که حالمان اینگونه باشد که در همه اتفاقات ریز و درشتِ فردی و اجتماعی و جهانی و در گذر تاریخ و از اوج آفاق تا عمق انفس، همواره حضور ستودنی حق را بیابیم و جز حمد و ستایش به ساحت او روا نداریم. آیا وقتی تلاطمی و امری به ظاهر ناگوار برایمان رخ می دهد هم حالمان نسبت به خداوند حال ستایش و نازکشی اوست یا این که زبان عقل و دل شروع به شکایت و مذمّت او می کند که چرا با من چنین و چنان کردی؟
✅ مقام حمد یعنی تحقق این دو معنا در نفس انسان؛ تنها او را دارای کمالات و زیبایی ها ببیند و بداند، و حقیقتاً تنها او را بستاید و هم این که بداند خداوند فقط ستودنی است و گله و شکایت از او، نشانه نشناختن و ندیدن اوست. خداشناس کسی است که این گونه در مقام حمد باشد. خداوند به حق محمد و آل محمّد علیهم السلام، شیرینی و لذّت زیستن در مقام حمد را که پرده ای از حیات آن برگزیدگان حق است به ما عنایت کند.
🔻(52) شب از منظر قرآن🔺
"وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَويلاً "
🌛امشب طولانی ترین شب سال است؛ شبی که در کشور ما به عنوان یلدا یا شب چلّه مورد توجه قرار گرفته و فرصتی است برای دورهمنشینی با عزیزان، صله ارحام، توسعه بر عیال، یاد کردن از فقرا و می تواند زمینه ساز اتّفاقات اجتماعی مطلوبی باشد البته اگر دچار آفاتی چون تجمّل گرائی و افراط در رنگین کردن خوراکی ها و ایجاد فاصله طبقاتی و تبدیل شدن این شب به شبِ رنج و خجالت طبقات پایین اقتصادی و فراموش کردن هویّت اصلی نعمت چشم نواز شب نشود و در اثر غفلت و عدم رعایت حدود و حریم الهی، با گناهان آلوده نگردد.
📖 به ذهنم رسید کمی از پدیده الهی و شگفت انگیز شب از منظر قرآن کریم بنویسم. ببینیم شب از منظر الهی چه کارکردی دارد و ما در نسبت با این پوشش زیبا و آرامش بخش الهی باید چگونه باشیم. به صورت تیتر وار و مختصر به برخی از زوایای نگاه قرآنی به شب اشاره می کنم؛ باشد که زمینه خروج ما از غفلت نسبت به این نعمت عظیم را فراهم آورد.
1️⃣ آیت قدرت الهی : در آیات بسیاری رفت و آمد شب و روز و گسترده شدن پوشش شب بر عالم، از نشانه ها و ردّ پاهای مهم خداوند شمرده است. چه قدرتی است و کدام مالک توانایی است که در چینش نظام کیهانی، نسبت سیاره ما را با خورشید نور افشان و دیگر اجزای این نظام کلان، جوری تنظیم کرده که شب و روز، دو یار و مددکار همیشگی زندگی ما باشند. اگر چشم بگشاییم و دچار غفلت نشویم، دست خداوند و جمال و جلال و قدرتش در پرده شب و روز عیان است.
https://eitaa.com/basmale
2️⃣ آیت نور الهی : در چند آیه قرآن از جمله آیه سوره قصص، خداوند ما را در دل نعمت شب، متوجه نعمت نور می کند و بالعکس. این دو با هم خوب اند و یکی بدون دیگری مایه عذاب و هلاکت. این منِ خدایم که اگر می خواستم شب را پیوسته بر شما حاکم می کردم که از نورِ روز که زمینه ساز تحرّک و جنب و جوش شماست محروم شوید. روز را مایه بصیرت و بینائی و بستری برای به دنبال فضل او رفتن قرار داده و این تاریکی شب است که ما را متوجه نعمت سترگ روشنائی روز می کند؛ تعرف الاشیاء باضدادها.
3️⃣ مایه ذکر و شکر و عبرت : در سوره مبارکه فرقان تذکر خداوند این است که اگر کسی در این عالم اراده تذکّر و به هوش بودن و خروج از غفلت دارد و می خواهد به مرتبه شکور بودن نسبت به خدای خویش برسد، جانشینی شب و روز او را کافی است؛ این جایگزینی به قدری عظیم است که برای رسیدن انسان به مقام یاد خداوند و دیدن نقش حق در عالم و ادراک سلطنت و ملکوت او و همچنین ایجاد حال شکر که نتیجه دیدن نعمت و منعم است کفایت می کند. همچنین دگرگونی شب و روز مایه عبرت گرفتن انسان است؛ انسان در شب متوجه روز گذشته خود و یک واحد از رشته پیوسته زندگی خویش می شود و با عبور و مرور از فعالیت های روزانه خویش، شب هنگام خود را برای زندگی بهتر در فردای روشن فراهم می کند. همچنین مایه عبرت است به این معنا که انسان با عبور از ظاهر ان دگرگونی عظیم در عالم، متوجه خالق این عالم و عبث نبودن این خلقت و قدرت نمائی شگفت و عبث نبودن زندگی خود شده و می فهمد که این نظام آرائی عظیم کیهانی، می طلبد که خود را و نقش و رسالت ویژه خویش در مدت حیاتش در این دنیا را بیاید و به غفلت و تمتعات مادی روزگار نگذراند.
4️⃣ مایه سکونت و آرامش نفس : در چند آیه از کتاب حق، خداوند شب را مایه سکونت و آرامش نفس انسان معرّفی می کند. این خداوند است که به رحمت خویش تاریکی شب را عامل تقلیل حرکات و فعالیت ها و مناسب با سکون آفریده که نفس انسان پس از حرکت و فعالیت های فراوانِ روز، رنج و تعب جسمانی را زمین بگذارد و تن به استراحت داده و تجدید قوا نماید که از این طریق نظام معیشت و حیات انسان پابرجا بماند. شب و روز به تعبیر علامه طباطبائی دو مهد و گهواره عام هستند که عناصر و اجزاء این عالم را به سمت تکامل جسمانی و روحانی سوق داده و تربیت می کنند. شب بستری است که به دلیل تضعیف طبیعی جنبه تحرّک نفس و انس آن با سکونِ حاصل از تاریکی، انسان از دستآوردهای خود در طول روز بهره گیرد و با اهل و عیال خود، در بستر نعمت های الهی انس حاصل کند و الّا اگر همواره روز بود و این آرامش و تسکین نبود، انسانِ حریص همواره در تعب و رنج تحصیل می ماند و از عیشِ سکونت و استفاده از دست رنج خویش محروم شده و هلاک می شد. در چند آیه نیز شب را لباسی معرّفی می کند که انسان را در پوشش دلپذیر خویش می آراماند و به گونه ای می پوشاند که از تحرکات وی کاسته و حیات او را استمرار بخشد.
5️⃣ وسیله حساب و کتاب و تقویم ایّام : این شب و روز است که به عنوان یک واحد محاسبه، روزگار زندگی انسان را به شماره می آورد و مفهوم سال و ماه و بهره مندی از اسرار و آثار نفهته در ماه های مختلف و منزلگاه های گوناگون حرکت قمر و آثار و نتایج دیگر مترتب بر آن از جمله مواقیت و ایام خاص برخی عبادات مانند حج و ادراک ماه رمضان و شب های قدر و...را برای انسان فراهم می کند.
6️⃣ بستر عبادت و انس و خلوت با خداوند: غرض اصلی بنده از این نوشتار به چشم آوردن این کارکرد مهم شب است؛ شب و آرامش و خلوت حاکم بر آن و کاسته شدن از غوغای دنیا و اهل دنیا و نفس، بسته شدن چشم انسان بر پدیده های مادی و کاسته شدن طبیعی تکثراتی که در روز انسان در آن ها شناور است، همه و همه دست به دست هم می دهد تا انسان را به دامان معشوق ازلی بیندازند. شب خلوت کده عشق بازی با محبوب مطلق و کام گرفتن از جام وصل اوست. شب، زمین روئیدن انسان در نوافل و قد کشیدن او به عالم ملکوت و مقام محمود است.
شب دریای سیر در وادی تسبیح دوست و همدوش ملائک شدن است. آیا کسی که در دل شب در آستان دوست قیام کرده و با بیم و امید رو به جمال و جلال دوست می کند، مانند کسی است که تا صبح خورده و خفته است؟ نه هرگز. شب فرصت جوانه زدن درخت پرثمر خشوع و سجده های پی در پی و افکندن نفس به پای مولاست. گاهی از انسان گله می کند که لااقل در این شب طولانی برخی اش را به ما بپرداز و جبهه ای به خاک پای ما بسای. زمستان و شب های طولانی آن نیز بهار مؤمن است؛ مؤمن در این بهار جان گرفته و می روید و از خزان غفلت رها می شود.
ان كنت منتهجاً، منهاج ربّ حِجىً فقُم بِجُنح دُجىً، لله تنتفل
https://eitaa.com/basmale
♦️ حسن ختام این نوشتار را ذکر روایتی شریف در فضیلت عبادت در دل شب از نبی اکرم علیه و آله السلام که در کتاب امالی شیخ صدوق وارد شده قرار می دهم :
🔹 إنَّ الْعَبْدَ إِذَا تَخَلَّى بِسَيِّدِهِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ نَاجَاهُ أَثْبَتَ اللَّهُ النُّورَ فِي قَلْبِهِ فَإِذَا قَالَ يَا رَبِّ يَا رَبِّ نَادَاهُ الْجَلِيلُ جَلَّ جَلَالُهُ لَبَّيْكَ عَبْدِي سَلْنِي أُعْطِكَ وَ تَوَكَّلْ عَلَيَّ أَكْفِكَ ثُمَّ يَقُولُ جَلَّ جَلَالُهُ لِمَلَائِكَتِهِ يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا إِلَى عَبْدِي فَقَدْ تَخَلَّى بِي فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَاطِلُونَ لَاهُونَ وَ الْغَافِلُونَ نِيَامٌ اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَه. (هرگاه بنده در دل شب تار با سروَر خود خلوت كند و با او به راز و نياز پردازد ، خداوند نور را در او ثابت می گرداند و هرگاه بنده یا ربّ یا ربّ می گوید، خدای جلیل به او می گوید لبیک ای بنده من، از من بخواه تا به تو عطا کنم و بر من توکل کن تا تو را کفایت نمایم. سپس به فرشتگانش گويد : «اى فرشتگان من! به بنده ام بنگريد كه در دل شب تار كه هرزه درايان به لهو سرگرمند و غافلان خفته اند ، با من خلوت كرده است . گواه باشيد كه من او را آمرزيدم».)
https://eitaa.com/basmale
هدایت شده از علی هاشمی
🔻(53) نرم افزارهای توحیدی ات را نصب کن!!!🔺
"فاعلم أنه لا إله إلا الله"
💻 امروزه هر کسی که با ابزارهایی مانند موبایل، لپ تاپ و تبلت سر و کار دارد، با مفاهیم سخت افزار و نرم افزار هم آشناست.
👈 سخت افزار همان جنبه مادی و فیزیکی این وسائل است و نرم افزار ها برنامه هایی هستند که برای شکل گیری یک کارآیی خاص از این دستگاه ها روی آن ها نصب می شوند.
👈 مثلا نصب نرم افزار خاص روی گوشی باعث می شود بتوان با گوشی محاسبات ریاضی و مهندسی انجام داد، عملیات پولی و بانکی انجام داد، تصویر ها را تغییر و اصلاح کرد و هزاران کارآیی دیگری که امکان ایجاد آن ها در گوشی وجود دارد و تنها باید نرم افزار ها روی گوشی و لپ تاپ نصب کرد. صرف خرید و داشتن این نرم افزار ها هم کافی نیست و حتماً باید نصب شوند تا ظرفیت ها و کارآیی هایی که آن سخت افزار می توانست از خود بروز دهد آشکار و بالفعل و قابل بهره برداری شوند.
🧠 انسان نیز مانند لپ تاپ، سخت افزار و نرم افزار دارد؛ سخت افزار انسان، جنبه مادی و نفس اوست که در ابتدای تولّد کاملاً در مرحله مادی و جسمانی قرار دارد و نرم افزارها، بینش ها و دانش ها و معارفی هستند که باید در عقل و قلب انسان، نصب شوند. اگر این معارف صرفاً در عقل باشند، مانند این است که انسان نرم افزاری را خریده باشد ولی تا آن را نصب نکرده بهره ای از آن نمی برد. در انسان نیز نصب این نرم افزار ها، به معنای وارد شدن این معارف در قلب و تاثیر گذاری روی آن است.