(58) هوای نفس در قرآن و روایات (3)
"فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِساب"
"إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَلَّتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَة"
✍️ نفس انسان یا میزبان و آشیان حق است و یا در تسخیر و چپاول باطل. باطل یعنی پوچ ِهستی نما که ممکن است زرق و برق و سر و صدا هم داشته باشد و حق یعنی واقعیت های ریشه دار در ارکان هستی.
👈 قبلا در چند نوشته این مطلب را بیان کرده ام که این ماییم که باید حقایق هستی را پذیرا بوده و خود را با آن ها هماهنگ کنیم و الّا واقعیت های عالم منتظر ما نمی مانند.
❇️ مطلب سختی نیست، چند بار با مثال های فراوان توضیح داده ام ولی باز هم مثال می زنم. یکی از حقایق این عالم، علم و دانش و معرفت است. نفس ما یا در وضعیتی است که حقیقتی به نام علم و دانش و معرفت را می پذیرد و بدان روی کرده و این حقیقت را در خود ایجاد کرده و از آثار آن بهره مند می شود یا این که رو به باطل مقابل آن یعنی جهل و خیال و اوهام می کند و نتایج تلخ باطلی به نام جهل جان او را در می نوردد. علم و جهل تنها یک جفت از حق و باطل ها هستند که می توانید با استفاده از این مثال روی حق و باطل های دیگر هم اندیشه کنید.
❓ چه می شود که نفس از حق باز می ماند و با حقایق رفیق و شفیق نمی شود؟؟ چه عاملی باعث می شود که نفس به باطل روی کند؟؟
📖 پاسخ این سؤال در آیه شریفه و در روایت فوق بیان شده است؛ تبعیّت از هوای نفس است که مزاج نفس را به هم ریخته و او را حق گریز و باطل طلب می کند. خود به خود دیگر نمی تواند به حق رو کند و به آسانی تن به باطل می دهد.
♦️ علامه طباطبائی در رساله شریف "الولایة" خیلی عمیق این نکته را تحلیل می کنند :
1️⃣ تبعیت از هوای نفس و حبّ دنیا، زمینه ساز اشتغال نفس به دنیا و معطوف شدن همّت انسان به دنیا و امور این سویی و قطع ارتباط آن با ماورای دنیا می شود.
2️⃣ در نتیجه آنچه در نفس نقش می بندد تنها صورت های مربوط به دنیا و بدن و ماده است؛ ساحت اندیشه انسان را صورت های فکری پرقدرت مادی و باطل های جذّاب پر می کند و روشن است که در چنین وضعیتی حرکات و سکنات انسان هم کاملاً مصروف به دنیا شده و نفس از حقایق باز می ماند و باطل، نرم افزار عمل انسان خواهد شد.
3️⃣ در این حال، یا اصلا انسان تصوّری از حقایق پیدا نمی کند و یا اگر هم اجمالاً اعتقادی به حقایق عالم مانند خدا و قیامت و ولایت و....داشته باشد، دیگر تاثیری در نفس نمی گذارند و ثمرات و آثار آن ها در نفس ایجاد نمی شود. یعنی اندیشه ای پرقدرت و صورتی شفاف و موثر از آن حقایق در نفس حاصل نمی شود. حق در هر نفسی بنشیند، آثار خود را در آن نفس می گذارد و به آن حیات و بقاء و انرژی می دهد و باطل نیز چون خود لرزان و ناپایدار و بی ریشه است، نفس را هم بی قرار و زائل می کند.
4️⃣ این امر نتیجه آن است که هوای نفس اجازه نمی دهد که حقیقتی مانند توحید، صورتی قوی و مؤثّر در نفس پیدا کند و آثار حقایق در نفس بسیار نازل و ضعیف خواهند بود. هوای نفس کارش تقویت صورت های ضعیف دنیوی و مادی و ایجاد سلطنت برای باطل ها در حکومت جان است. مثلا اعتقاد به خدا تنها همین قدر در نفس تاثیر می کند که تنها به اقتضای ظاهر مسلمانی برخی اعمال عبادی مانند نماز را بدون برخورداری از روح و حقیقت و تنها در حدّ حرکتی بدنی و توجّهی ضعیف و اجمالی به خداوند انجام دهد. ولی یک باطل به گونه ای روی انسان اثر می گذارند که همه همّت و توان انسان را مصروف به خود می کند و تمام خودشی و ناخوشی های انسان تابع آن می شود.
✅ این که خداوند فرمود هوای نفس انسان را از سبیل الله که همان حقّ است باز می دارد و رسول اکرم و حضرت امیر علیهما السلام نیز، ترسناک ترین چیز برای انسان را تبعیت از هوای نفس معرّفی کردند، سرّش در این است که هوای نفس زمینه پذیرش و ازدواج نفس با حقایق را از بین می برد؛ باطل نفس را تسخیر می کند و از این به بعد زمین جان انسان به جای چیدن میوه های بهشتیِ حقایق، زقّوم تلخ و آتشین هم آغوشی با باطل ها را خواهد چشید.
🔸در همه عرصه های فردی و اجتماعی حیات انسان، همواره در دوراهی پذیرش حق یا باطلِ مقابل آن هستیم. هوای نفس انسان را باطل خواه و باطل بین و باطل گرا کرده و سرکوب هوا و دست ردّ به سینه هوا زدن، انسان را در دامن حق می اندازد.
🔹همه انحرافات و فتنه های فردی و اجتماعی نیز به تعبیر حضرت امیر، علی علیه السلام ریشه در پیروی از هوای نفس دارد. ( أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَع)
(59) هوای نفس در قرآن و روایات (4)
"پیرایش نفس"
" قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها"
📖 یکی از مفاهیم قرآنی مرتبط با بحث نفس و هوای نفس، تزکیه نفس و نقطه مقابل آن، تدسیس نفس است.
✍️ تزکیه در لغت، در بستر دو مفهوم طهارت و رشد معنا شده است. گاهی چیزی آلوده به نجاست شده؛ به شستن و از بین بردن این نجاست و آلودگی تطهیر گفته می شود نه تزکیه. تزکیه نوع خاصی از پاکی است که در اثر خارج کردن امور زائد از چیزی حاصل می شود.
🌴 مثلا تزکیه درخت، به زدن شاخ و برگ های زائد آن است و تزکیه مال، به خارج کردن حقِّ نیازمندان و حقوق الهی از آن است؛ زکات را نیز به همین جهت زکات می گویند که خارج کردن این حقوق از آن، زمینه پیراستگی و زیاد شدن آن را فراهم می کند. اصلا زکات دستوری است که اوّلاً نفع آن به خود انسان می رسد.
🥀 این زدودن امور زائد و خارج کردن آن ها، گاهی موجبات نوعی رشد و نموّ را نیز حاصل می کند. مثلا وقتی درخت تزکیه می شود، یا موی سر کوتاه می شود، زمینه رشد و نموّ مجدد و بیشتر آن حاصل می شود.
✅ می توان مفهوم "پیراستن" را معادل فارسی تزکیه دانست. پس در نفس چیزی هست که مانع رشد و نموّ و توسعه نفس انسان است که باید از نفس خارج گردد و زدوده شود؛ آن چیز همان هوای نفس است. باید با هوای نفس که مفهوم آن در نوشته های پیشین روشن شد، با توجه به مفهوم قرآنی تزکیه، به مثابه زوائد و اضافاتی برخورد کرد که مانند موی زائد باید زائل و خارج شوند تا زمینه برای رشد و تعالی نفس و رسیدن به نقطه ای که قرآن از آن تعبیر به فلاح می کند، حاصل شود.
♦️ شاخ و برگ اضافی درختان و گیاهان هرز و زائدِ روئیده در کنار آن را و موهای زائدِ بدن را بنگرید که چگونه اخراج و از بین بردن آن ها زمینه ساز، رشد درخت و موی سر و پیرایش تن از آن هاست. هوای نفس نیز همین طور باید زائل شود تا نفس پیراسته گردیده و رشد کند.
❇️ در مقابل مفهوم تزکیه، مفهوم تدسیس قرار دارد؛ برای این ماده نیز در لغت معانی ای مانند "پنهان کردن امری با اکراه در چیز دیگر" یا "پنهان کردن چیزی مکروه و ناپسند با فشار و قهر در چیز دیگر" را بیان کرده اند. خداوند برای زنده به گور کردن دختران در عصر جاهلیت از این ماده استفاده کرده؛ آن ها دختران را اموری مکروه و ناپسند می دانستند و لذا او را به زور در دل خاک زنده به گور می کردند.
🔹 شاید بتوان گفت، هوای نفس که همان تمایلاتِ دانیِ برخاسته از نفسِ تربیت نشده انسانی است، اموری اند که اوّلا از نظر فطرت و گوهر الهی روحانی انسان، اموری هستند نا پسند و منفی که باید به زور آن ها را در زمین نفسِ فطری، داخل کرد وگرنه طبع الهی انسان آن ها را نخواهد پذیرفت. به تعبیر دقیق تر و منطبق تر با لفظ آیه شریفه، انسان می تواند نفس را پیرایش کرده یا گوهر نورانی نفس را با زور و اکراه، زیر خروارها آوارِ هوای نفس مدفون کند، مانند درختی که شاخ و برگ زائد و گیاهان هرز آن را در خود فروبرده اند و یا مانند بدنی که در تعفّن موهای زائد و دیگر اضافاتی که باید دفع شوند، پوشیده شده است.
🔰 جای این تمایلات حقیقتاً در نفس انسان نیست و گوهر نوری انسان آن ها را نمی خواهد. امّا نفس امّاره می خواهد به زور آن ها را در عرصه نفس داخل کند. به موهای زائد بدن خود بنگرید؛ طبع سالم انسانی می گویند آن ها را زائل کن امّا جهل و به هم ریختن طبیعت سالم است که با آن ها مشکلی ندارد.
💠 اگر هوای نفس تزکیه و اخراج شود، نفس، نفسی می کشد و آزادانه رشد خواهد کرد و به سعادت و فلاح می رسد ولی اگر جهل و غرور، هوای نفسانی را به نفس تحمیل کردند و نفس از این زوائدِ لازم الاخراج انباشته شد، نتیجه آن خیبت و محرومیت نفس است (و قد خاب من دسّاها)؛ محرومیت از کمالات و درجات و سعادتی که می توانست بدان ها دست یابد.
(60) امانتِ ولایت
"إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا."
♦️ در آن عرصه با شکوه که خداوند، عصاره خداوندی خویش را به رسم امانت، به هستی عرضه می داشت؛ پس از آنکه همه از امانت داری این بار سهمگین، مشفقانه شانه تهی کردند، انسان نگاهی به خود کرد و نیک دریافت که یکپارچه ظلم است و جهل بلکه منبع تراوش ظلم و جهل است.
✅ تنها راه این بود که زیر بار این امانت برود، امانت داری اش کند تا مزد امین بودنش، او را از ظلوم و جهول بودن خارج کند. انسان خوب فهمید که بدون نشستن این امانت در جانش و بدون تحوّل حاصل از این امانت داری، هر چه از او به عنوان عمل سر بزند، ظلم است و هر آن چه ادراک کند، عین جهل. ظهور عدل و آگاهی در جان خویش را گره خورده با این امانت یافت؛ فتبارک الله احسن الخالقین.
❇️ عجیب نیست؟؟ خداوند همه انسان ها را امین این امانت می خواهد. برخی امین الله هستند و حافظان و مجریان این امانت که پیامبران و اوصیایشان هستند. همه امّت ها نیز به این امانت مبتلا به ابتلائی الهی هستند؛ و الامانة المحفوظة و الباب المبتلی به الناس. هر کس به این امانت پشت کند، مشرک است و هر کس به ظاهر پذیرفته ولی نیک امانت داری نکند منافق است و هر کس پذیرفت و پاس داشت، می شود مؤمن؛ خدا نیز به چنین مؤمنی روی می آورد و او را زیر پر و بال خویش می پرورد.
🔰 این امانت، عصاره خداوندی خداست؛ روحی است که اگر در آشیانی امین بنشیند، او را خدائی می کند، به قله عدالت و معرفت می رساند، دو ساحت اندیشه و عمل او را به تعلیم و تسدیدِ خداوند، منوّر به نور الله می کند.
👈 این امانت، نامش ولایت است؛ ولایت علیّ بن ابی طالب که همان ولایت خداوند است. همان علیّ که امین الله مطلق است. همه انبیا اوّلا با این امانت، نبی شده اند و ثانیاً با این امانت، جان های مؤمنین امّت خویش را شورانده اند.
🔥 آتشی است که حق به جانشان افروخته که هر چه غیر در جانشان هست را بسوزد و آن ها هم این آتش را در جان دیگران بیفروزند. حامل این امانت که همه اولیاء الله سر سفره او نشسته اند از اوّل تا آخر، علی مرتضاست. قسیم نار و جنّت است؛ اخذ موضع و چگونگی رفتار با امانت ولایت اوست که انسان ها را به سه دسته مشرک و منافق و مؤمن تقسیم می کند. همه انسان ها مبتلی به این باب اند؛ باید جان خویش را امین این امانت نشان دهند تا مدال ایمان بگیرند.
🔸 ولایت یعنی از ناحیه مولایت برای تو، همه حمایت و هدایت است و دستگیری و خارج کردن از ظلمات به سوی نور و تربیت و پرورش و ایصال به محبوب. مبادا فکر کنی مسیر معنویت و توحید و سلوک، مسیری است با قدم علم و عمل تو طی می شود. هیهات؛ باید با اقدام النبوة و الولایة طی طریق کنی؛ ولی ات برود و تو را با خودش ببرد. تو و همه اعمال و دارائی ات تنها برای این است که بکوشی خود را به دامان ولیّ بیندازی.
🔹 ولایت یعنی از ناحیه تو همه سرسپردگی و طاعت؛ همه وابستگی و دلداگی؛ همه طاعت و بندگی. ولایت یعنی اولویت و مولا یعنی اولی. می دانی یعنی چه و چرا این حقیقت امانت است و امانت داری اش به چیست؟
♥️ ولایت یعنی حالا که به حامل عصاره خداوندی ِ خدا ابتلاء شده ای، او را بر خود اولی بدانی. در قبضه ولایت او بمیری و هوای او را بر هوای خود ایثار کنی. همان کاری که سلمان کرد و با آن کار سلمان شد. مگر سلمان که بود و چه کرد؟ امانت دار خوبی برای بار امانتِ ولایت علی بود. به تعبیر امام صادق علیه السلام، هنرش این بود که خواست و هوای مولایش را بر هوای خویش ایثار می کرد.
‼️ علیٌ اولی بالمؤمنین من انفسهم؛ امانتی است ولایت که با هستی انسان و با نقطه حساس وجود یعنی کانون منیّت و انانیّت گره می خورد و آن را قلقلک می دهد. امانت داری اش به ترک منیّت در تعامل با آن است. امانتی است که لایه حساس خودبینی و خودخواهی را به چالش می کشد. آتش است دیگر؛ همه چیز را در خود می سوزاند حتی "من" را.
در دو چشم من نشین ای آن که از من، من تری
تا قمر را وانمایم کز قمر روشنتری
🕋 امشب میلاد مبارک جسمِ نازنین آن حقیقتی است که انبیاء به پذیرش ولایت او و امینِ حقیقت او گشتن نبی شدند و اولیاء نیز او را در خود جاری کرده به ولایت الهی نائل گشتند. او خدا نیست ولی ولایتش، ولایت خداست، به دریای پر تلاطم توحید، ناخداست. الله ولی الذین آمنوا، یعنی علی را به سرپرستی مؤمنین گماشتن و با علیّ، مومن پروری کردن و جوجه های ایمان را تا آخر پاییز، به حمایت و ولایت او در سلک مؤمنین شمردن و گماشتن.
من آن ظلوم جهولم که بی امانتِ دوست
تمامِ من همه هیچ است و مغزِ من هم پوست
اگر که قابلِ قربان، نیابدم مولا
همه هوایم اگرچه، لبم پر از یا هوست
که صفر بی عددم جز به انضمام علی
🔻 (62) هوای نفس در قرآن و روایات (5)🔺
راه های غلبه بر هوای نفس
أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون.
✍️ تا کنون مطالب مختلفی در مورد هوای نفس بیان شد؛ در این نوشتار می خواهم مقداری از راه ها و تکنیک هایی که برای غلبه بر هوای نفس در آیات و روایات بیان شده بنویسم.
❇️ برخی از این موارد تکنیک های عملی هستند و مانند تمرین هایی برای تقویت قدرت مقاومت انسان در مقابل هوای نفس و برخی داروهایی برای تسکین این درد و شاید درمان آن و برخی مانند کیمیا، با ایجاد تحوّل در نفس، آن را به حقیقتی برتر تبدیل کرده که تیر هوای نفس به بلندای آن نمی رسد.
👈 البته این نکته باید مورد توجّه قرار گیرد که نفس انسان در هر مرتبه ای از کمال، هوای نفس مربوط به خود را دارد و شکل و رنگ عوض کرده و شناخت و رهایی از آن نیز پیچیده تر می شود.
1️⃣ استعانت از خداوند و اسباب معنوی : باید زود این نکته را با همه وجود درک و لمس کنیم که برای رهیدن از هوای نفس به مدد حق نیازمندیم و خود نمی توانیم از شرّ خویش خلاص شویم. لسان حال ما همواره باید دست گدائی به آستان او دراز کردن و استعانت از او برای رهایی از نفس و هوای آن باشد.
🔹 زبان قال ما نیز به دعاهایی با این مضمون مترنّم باشد؛ مثلاً این عبارت دعای ابوحمزه را زیاد تکرار کنیم : "َ أَعِنِّي عَلَى نَفْسِي بِمَا تُعِينُ بِهِ الصَّالِحِينَ عَلَى أَنْفُسِهِم".
و یا این دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
اَللَّهُمَّ آتِ نَفْسِي تَقْوَاهَا وَ زَكِّهَا أَنْتَ خَيْرُ مَنْ زَكَّاهَا أَنْتَ وَلِيُّهَا وَ مَوْلاَهَا.
🔸 خداوند در قرآن ما را به کمک گرفتن از نماز و روزه دعوت کرده است؛ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين. نماز هوای الهی را در درون انسان تقویت کرده و هوای نفس را تضعیف کرده و می تواند به کلّی دنیای درون انسان را عوض کند. روزه نیز از قوی ترین اسباب معنوی برای تقویت نفس در مقابل خواهش ها و گرایش های نازل دنیایی است.
2️⃣ عاقبت اندیشی پیرامون تبعیت از هوای نفس و مخالفت با آن : یکی از راه کارهای قرآنی و روایی که جنبه دارویی نسبت به هوای نفس دارد، توجّه به نتایج پیروی از آن است که به عنوان نمونه در نوشته شماره 58 به یکی از آن موارد که بازداشتن انسان از حق و حقیقت بود اشاره شد. در قرآن کریم و روایات موارد فراوان دیگری به عنوان نتایج تبعیت از هوای نفس بیان شده است؛ مانند : گمراهی، شکل گیری افراط در اعمال انسان و خارج شدن او از تعادل، نابودی عقل، هلاکت و پوچی، از دست دادن انسانت و مقامات و کمالات معنوی، مرگ قلب و افسردگی معنوی، دشمنی با خدا و اولیاء او و سوء عاقبت و.... . هوای نفس می تواند معبود انسان شود و قلب و سمع انسان را خداوند مهر و موم کرده و بینائی و بصیرت او را نیز سلب کرده و آگاهانه او را گمراه کند.
🔹 هم چنین است توجّه به عاقبتِ مخالفت با هوای نفس و برگزیدن هوای دوست که همین روایت زیبای کتاب کافی که حدیثی قدسی و از زبان خداوند است، در این جهت کافی است.
🔻قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي وَ عَظَمَتِي وَ كِبْرِيَائِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ اِرْتِفَاعِ مَكَانِي لاَ يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلاَّ شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلاَّ مَا قَدَّرْتُ لَهُ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي وَ عَظَمَتِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ اِرْتِفَاعِ مَكَانِي لاَ يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلاَّ اِسْتَحْفَظْتُهُ مَلاَئِكَتِي وَ كَفَّلْتُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ اَلدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَةٌ. 🔺
رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله فرمود:
خداى عز و جل مىفرمايد : به عزت و جلال و بزرگى و كبرياء و نور و برترى مقامم سوگند،كه هيچ بندهاى خواسته خود را بر خواسته من اختيار نكند جز آنكه كارش را پريشان كنم و دنيايش را به هم ريزم و دلش را به آن سرگرم كنم و از آن چيزى به او ندهم جز همان كه مقدر او كردهام،به عزت و جلال و عظمت و نور و علوّ و مقام بلندم سوگند،هيچ بندهاى خواست مرا،بر خواست خود مقدم ندارد جز آنكه فرشتههاى من او را نگهبانى كنند و آسمانها و زمين را كفيل روزى او سازم و از پس تجارت و بهرهجوئى هر تاجرى من پشتيبان و نگران او باشم و دنيا هم با آنكه او نخواهد به جانب او رو كند.
3️⃣ تقویت و احیای عقلانیت : برای رهایی از هوای نفس باید عقل خویش را زنده کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف گروهی از انسان های برگزیده می فرمایند : قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَه (یعنی عقل خویش را زنده کرد و بدین وسیله نفس امّاره خویش را می راند). در فرمایش دیگری که در کتاب کافی از ایشان نقل شده نیز می فرمایند : قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِك. (یعنی هوای نفست را با عقلت بکش.)
👈 تا انسان اهل اندیشه نشود، خود و خدای خویش و آنچه که خداوند از او اراده کرده را با عقل نشناسد، تا عقل و اندیشه خویش را که به اشتغال به دنیا و محاسبات مادی و پیجوئی لذّات مرده است را به نور ایمان و معرفت های واقعی زنده نکند و اهل حکمت نشود، نفس امّاره در او زنده و حاکم خواهد بود.
👈 تا افق دید انسان تنها خود و دنیای مادی خود است و نور عقل برای او افق های معنوی و ابدی را روشن نکرده است، روشن است که همواره در گرایش های پوچ مادی و نفسانی حرکت خواهد کرد.
4️⃣ یاد مرگ : یاد مرگ از جنبه های گوناگون انسان را از هوای نفس دور می کند. زیاد یاد مرگ کردن انسان را نسبت به دنیا و امور دنیایی زاهد و بی رغبت می کند و از این طریق یکی از مهمترین عوامل ایجاد و قوّت یافتن هوای نفس که حبّ دنیاست در انسان ضعیف می شود.
🔻 أكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ يُكْثِرْ ذِكْرَهُ إِنْسَانٌ إِلَّا زَهِدَ فِي الدُّنْيَا. (امام باقر علیه السلام : زیاد یاد مرگ کن چرا که هر انسانی زیاد یاد مرگ کند نسبت به دنیا زاهد و بی رغبت می شود.)🔺
👈 یاد مرگ، ریشه غفلت از حقایق را در انسان می خشکاند و انسان را متوجه فرصت اندک دنیا برای آماده شدن برای حیات ابدی می کند و شهوات زود گذر را در نظر انسان کم اهمیت می سازد.
فَأَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ عِنْدَ مَا تُنَازِعُکُمْ إِلَیْهِ أَنْفُسُکُمْ مِنَ الشَّهَوَاتِ، وَ کَفَی بِالْمَوْتِ وَاعِظًا. (امیرالمؤمنین علیه السلام : هرگاه خواهش ها نفسانی به سوی شما هجوم آورد، بسیار یاد مرگ کنید که مرگ برای پند دادن انسان کافی است.)
🔻کانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَثِیرًا مَا یُوصِی أَصْحَابَهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ، فَیَقُولُ: أَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ هَادِمُ اللَّذَّاتِ، حَائِلٌ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الشَّهَوَاتِ. (رسول خدا (ص) اصحاب خود را پیوسته به یادآوری مرگ سفارش میکرد و میفرمود: مرگ را بسیار یاد کنید که همانا مرگ بر هم زننده لذّتها و جدا کننده شما از شهوت هاست.)🔺
5️⃣ تمرین مخالفت با هوای نفس(ورزش هوا ستیزی) : کسی که به دنبال تقویت عضلات خویش است می داند که با یک بار وزنه زدن اتّفاقی نمی افتد. باید عضلات خویش را با تکرار و تمرین، تقویت کند تا از این وزنه زدن ها چیزی به نام زور بازو در او باقی بماند.
💪 مخالفت با نفس و زدن وزنه مخالفت با هوا هم نیازمند تمرین و تکرار است. باید با توجّه و مراقبه، همواره آماده و چشم انتظار باشیم که هر وقت خواهش های نفسانی هجوم آورد، ما هم آماده ترک و طرد آن باشیم. همین که تکرار و تمرین کنیم، نفس قوّت گرفته و در مقابل هوی تقویت می شود.
👈 امام حسن مجتبی علیه السلام در وصف برادر الهی خویش چنین می فرماید :
🔻كَانَ إِذَا ابْتَزَّهُ أَمْرَانِ لَا يَدْرِي أَيُّهُمَا أَفْضَلٌ، نَظَرَ إِلَى أَقْرَبِهِمَا إِلَى الْهَوَى فَخَالَفَهُ (آنگاه که دو امر او را احاطه میکرد و نمیدانست کدامیک از آن دو برتر است، مینگریست که کدامیک به هوای نفسش نزدیکتر است. سپس با آن مخالفت میکرد و دیگری را انجام میداد).🔺
🔻 امیرالمؤمنین نیز در کلامی بسیار حکیمانه می فرمایند : إنّما هِي نَفسِي أرُوضُها بِالتَّقوى لِتَأتِيَ آمِنَةً يَومَ الخَوفِ الأكبَرِ ، و تَثبُتَ على جَوانِبِ المَزلَقِ. (اين نفْس خود را با تقوا رياضت مى دهم تا در روز هراس بزرگ (قيامت)، در امان باشد و در لبه لغزشگاهها پا برجا ماند).🔺
✅ نفس نیاز به ریاضت و ورزش دارد و آن ورزش، تقواست. باید ترک هوای نفس را به مانند یک برنامه ورزشی نگاه کرد و از این طریق نفس نحیف پژمرده را زور بازویی در مقابل خواهش ها و گناهان بخشید تا جائی که به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام، انسان مالک هوای نفس خویش شود. (فَامْلِكْ هَوَاكَ وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَك)
♦️ در نوشته بعدی، بقیه راه کار ها که راه کارهای اصلی و اساسی تر هستند بیان می شود.
🔻(63) هوای نفس در قرآن و روایات (6)🔺
راه های غلبه بر هوای نفس
"قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُون"
✍️ در نوشتار قبلی به برخی راه ها و روش های مقابله و مبارزه با هوای نفس که در آیات و روایات بیان شده اند اشاره شد. بیشتر آن راه کار ها از سنخ تکنیک های عملی و دارو بودند و در این نوشتار به مابقی راه ها که اساسی تر هستند و اصل در مبارزه با هوای نفس، اشاره می شود.
6️⃣ عشق به عبادت : خداوند انسان را برای پرستش خویش آفریده است. عبادت حق، غایت خلقت انسان و نقطه میزان و تعادل نفس اوست؛ تا انسان با عبادت هم آغوش نشود و از آن کام محبّت نستاند و بدان عشق نورزد، نفسش رام نمی شود و چموشی می کند.
🔹خیس خوردن در عبادت پروردگار، هوای حق را به جای هوای نفس، مهمان قلب می کند، انسان بزرگ می شود، قد می کشد، از زمین جدا و از دنیا برزگ تر می شود.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ. (برترين مردم كسى است كه عاشق عبادت شود؛ پس، دست در گردن آن آويزد و از صميم دل دوستش بدارد و با پيكر خود با آن در آميزد و خويشتن را برای عبادت فارغ گرداند؛ پس چنين شخصى را باكى نباشد كه دنيايش به سختى گذرد يا به آسانى.)