👈 همین که از ساحت اندیشه انسان غایب شد، یعنی از وجود او غایب شده و عملکرد انسان کاملاً بدون توجّه و تاثّر از آن صورت می گیرد؛ گوئی اصلاً نیست.
🔰 قساوت بیماری سخت تری است؛ قساوت مرحله ای است که ولو آن حقیقت در ساحت اندیشه حضور داشته باشد، ولی نفس به دلیل تبعیت از هوای نفس، در وضعیتی قرار دارد که صورت ادراکی بسیار ضعیفی از آن حقیقت در نفس نقش می بندد و اگرچه هست ولی نیست و قلب و حالات و اعمال انسان هیچ توجهی به صورت واقعی به او نمی کند و تاثیری نیز از او نمی پذیرد؛ گوئی قلب به آن حقیقت می گوید باش ولی نباش.
🕰 ما در عصری زندگی می کنیم که یکی از بزرگترین حقائق هستی که بعد از خداوند در رتبه دوم قرار دارد یعنی امام زمانمان، از مقابل ادراک حسّی ما غائب شده و فاصله زمانی بلندی بین ما و عصر حضور او افتاده است. همین فاصله زمانی و گسست ادراکی، زمینه ساز دو امر خطرناک است:
❗️اوّلاً غفلت از آن حقیقت عظیم؛ خیلی از ما شاید در خود این غفلت و قساوت را نسبت به ولیّ خدا حسّ می کنیم؛ آنگونه که باید و شاید در ساحت اندیشه و انگیزه ما حضور ندارد و نقش آفرینی نمی کند. او باید الان بر عرش وجود ما تکیه سلطانی می زد و همه وجود ما را در تصرّف خویش می داشت ولی این گونه نیست؛ از او دور شده و دچار بیماری غفلت شده ایم.
‼️ ثانیاً نسبت به او دچار قساوت شده ایم؛ او را یاد می کنیم و به او باور داریم امّا قلب ما چندان تاثیری از این باور نمی گیرد. صورت او در قلب ما چنان طوفان محبّتی که همه چیز را با خود ببرد ایجاد نمی کند و از دوری و غیبت و احساس درد نمی کنیم. آری ما نیز مانند اهل کتاب، در این دوران فترت و غیبت امام نسبت به آن حقیقت ربّانی دچار غفلت و قساوت شده ایم.
🔻او را باور داریم ولی این باور ما را به سوی او از جا نمی کند و چندان حرکت زا نیست.🔺
💠 گوئی خدا به ما نیز در این عصر خطاب می کند که آیا وقت آن نرسیده که قلبتان به یاد بزرگترین آیت حق من خاشع شود و رنج دوری و غیبت او شما را دگرگون کند؟ ما با زندگی بدون او به مرور خو گرفته ایم و مانند کسانی هستیم که به مرور با بلائی سخت و مرضی جانکاه کنار آمده ایم؛ گوئی زندگی عادی همین زندگی پر از رنج و بیماری است و مصیبت زدگانی را مانیم که کم کم مصیبت برایمان عادی شده.
📖 در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز این آیه شریفه و أمدی که در آن بیان شده، به عصر غیبت و فاصله ما با امام زمانمان تاویل شده است.
🔻إنَّمَا الْأَمَدُ أَمَدُ الْغِيبَة🔺
(69) مهدویت در قرآن (4)
" أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً "
✍️ واژه نعمت در قرآن کریم در دو ساحت مفهومی عام و خاص به کار رفته است؛ در معنای عمومی، نعمت، به چیزی گفته می شود که موجب خوشگواری زندگی و نیکویی حال و وضعیت انسان باشد. غذا، لباس، مسکن، سلامتی و..... همه به این معنا نعمت هستند. معنای خاص نعمت نیز، ولایت خداوند و اولیای اوست که در نوشته ای با عنوان نعمت چیست، به تفصیل به تبیین این معنا از نعمت و نسبت معنای عام و خاص نعمت اشاره شد.
📖 در این آیه شریفه خداوند ما را به گستردگی و وفور و ریزش سیل آسای نعم خویش توجه می دهد؛ خداوند سفره ای برای ما پهن کرده که شمارش نعم رنگارنگ آن ممکن نیست. وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها.
🔸 توجّه دوم به این است که در نگرش به گستره نعمت الهی، تنها به آن چیزهایی که برای شما آشکار است و در معرض ادراک قوای ظاهری شما قرار دارد بسنده نکنید؛ به نعمت های فراوانی که برای شما آشکار نیست و چه بسا بیشتر و مهمتر از نعمت های آشکار باشد هم توجه کنید.
🔹 آشکار یا پنهان بودن امری نسبی است؛ ممکن است نعمتی برای کسی آشکار و برای کسی پنهان باشد. این آیه یک دستور عمومی است؛ هر کس باید بکوشد به گستره نعمت الهی در طول و عرض ظاهر و عمقِ پنهان آن توجه کند و مدام بکوشد، نعمت های پنهان را با توجه و شناخت، برای خود به نعم آشکار تبدیل کند. با این بیان تفاسیر مختلفی که در تبیین چیستی نعمت ظاهر و باطن گفته شده قابل جمع خواهند بود.
❇️ یکسری نعمت ها به دلیل عدم توجه و غفلت و عدم شناخت برای ما نعمت پنهان محسوب می شوند که باید بدان ها شناخت و توجه پیدا کرد و یکسری از نعمت ها هم سنخشان این است که در معرض قوای ادراکی ظاهری قرار ندارند و مربوط به مرتبه ظاهر و مادی نیستند و این ها هم نعمت باطنی هستند که باید آن ها را هم شناخت و ارج نهاد مثلا نعمت دین و هدایت و اسلام به این معنا از نعم باطنی هستند.
👈 خلاصه با توجه به اوّلا نسبی بودن معنای ظاهر و باطن و ثانیاً زاویه دید های گوناگون به آشکار و پنهان بودن، می توان و باید به گستره نعم الهی در طول و عرض و عمق توجهی شاکرانه و قدرشناسانه پیدا کرد.
✅ وقتی به روایات ذیل آیه شریفه مراجعه می کنیم می بینیم که همین مطلب در آن ها قابل مشاهده است و به گونه های مختلفی به معرفی و ارائه نعمت های ظاهری و باطنی پرداخته شده است.
👈 امّا در یکی از این روایات که روایتی است با سند صحیح که شیخ صدوق آن را در کتاب کمال الدین نقل فرموده اند، یک زاویه دید بسیار راقی به بحث نعمت ظاهر و باطن ارائه شده است که بر محور همان معنای خاص از نعمت، یعنی نعمت ولایت و امامت است.
👈 در این روایت شریف امام صادق علیه السلام می فرمایند که مراد از نعمت ظاهری، امامی است که در جامعه به صورت ظاهر و آشکار حضور دارد و نعمت باطنی امام غائب است. غرض اصلی از این نوشتار، تمرکز بر این زاویه دید و ارائه تبیینی برای این مطلب است که نعمت باطنی بودن امام غائب، مهدی موعود عجّل الله فرجه الشریف به چه معناست و پیام تربیتی این معرفت چیست؟
♦️ امام غائب؛ نعمت باطنی
دو نکته مهم از این روایت شریف استفاده می شود :
1️⃣ یکی این که اساساً نعمت به امام تفسیر می شود؛ این نعمت آنقدر عظیم است که گوئی در کنار آن، شایسته نیست چیز دیگری را نعمت نامید. بلکه همانطور که در نوشته شماره 17 تبین شد، همه چیز در ارتباط با امام و ولایت او تبدیل به نعمت می شود. او روح همه نعمت هاست؛ هر یک از عطایا و امکاناتی که خداوند در اختیار انسان می گذارد، وقتی حقیقتاً نعمت است که روح نعمت در آن دمیده شود و با ولایت امام مرتبط شود.
2️⃣ دوم این که امام غائب که در عصر او نیز همه چیز در ارتباط با او نعمت می شود، نعمت باطنی است. می خواهم از زاویه خاصی به این مطلب نگاه کنم؛ اولین چیزی که از باطنی بودن این نعمت به ذهن می رسد، خب همین است که او در ظاهر و برای دیدگان ما، مانند دیگر امامان آشکار نیست. ولی این همه مطلب نیست؛ برای استفاده از هر نعمتی باید بر سر سفره آن نعمت نشست و آن سفره هر جا پهن شده، باید به آن جا رفت.
🔸 در عصر غیبت، سفره نعمت وجود امام که تنها نعمت است و همه چیز با او تبدیل به نعمت می شود، در باطن عالم پهن شده و اگر در مورد دیگر امامان بنای خداوند بر این بود که انسان ها در مرتبه ظاهر و در همین نظام مادی با او مرتبط شوند، در مورد امام غائب روحی فداه، بناست که انسان ها در مرتبه باطن از او بهره مند شوند.
🔹 برای بهره مندی از نعمت باطنی، باید اهل باطن شد و با گذشتن از نظام بدن و ادراکات صرفاً مادی، اهل دل و صاحب قلب شد. شاید در همین حدّ از بیان کمی مبهم باشد که چه می گویم و منظور چیست؛ راستش تبیینش خیلی راحت نیست. ولی همین قدر بدانیم که عصر غیبت، یک کلاس و مرتبه بسیار خاصی از امام شناسی است؛ گوئی اراده خداوند بر این تعلّق گرفته که رابطه ما با امام، چیزی مانند رابطه ما با خودش شود. رابطه ما با خداوند چگونه است؟ آیا باید جای خاصی برویم و خدا را در جای خاصی ببینیم؟ خیر؛ رابطه ما با خداوند در مرتبه نظام باطن است نه نظام ظاهر و ماده و بدن.
🔰 خداوند اراده کرده در این عصر، ما امام را چیزی ورای این بدن مادی مبارکش بدانیم و با او همه جا باشیم و بتوانیم همواره با وسیله ارتباطی پیشرفته ای که داریم یعنی همان قلبمان، از درون با او مرتبط شویم. باید از معرفت افزائی ها و خلوت های با حضرت شروع کرد تا ان شاء الله کم کم مهمان همیشگی سفره این نعمت باطنی شویم.
🔻(70) دعاهایی برای افتتاح نماز🔺
" إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكين"
✍️ در بین مؤمنین معمولاً رائج است که بعد از اقامه و قبل از تکبیرة الاحرام، برای ورود به نماز دعاهایی می خوانند. خوب است عادت کنیم دراین گونه موارد طبق دستورات خاندان وحی عمل کنیم.
📖 در کتاب کافی، سه دعا برای ورود به نماز، قبل از تکبیرة الاحرام، وارد شده است.
1️⃣ دعای اوّل
🔻اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أُقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ صَلَوَاتِي وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمْ إِلَيْكَ، فَاجْعَلْنِي بِهِمْ وَجِيهاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ. مَنَنْتَ عَلَيَّ بِمَعْرِفَتِهِمْ فَاخْتِمْ لِي بِطَاعَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ وَ وَلَايَتِهِمْ؛ فَإِنَّهَا السَّعَادَةُ، وَ اخْتِمْ لِي بِهَا؛ فَإِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير.🔺
👈 در ادامه امام صادق علیه السلام دعایی را برای بعد از نماز نیز بیان کرده اند که بسیار زیباست :
🔻اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي كُلِّ عَافِيَةٍ وَ بَلَاءٍ، وَ اجْعَلْنِي مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي كُلِّ مَثْوًى وَ مُنْقَلَبٍ؛ اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَاهُمْ، وَ مَمَاتِي مَمَاتَهُمْ، وَ اجْعَلْنِي مَعَهُمْ فِي الْمَوَاطِنِ كُلِّهَا، وَ لا تُفَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ؛ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.🔺
❇️ نکات معرفتی زیبایی در این دعاها بیان شده :
🔹نکته اوّل این است که به ما می آموزد که از طریق وجود مقدّس معصومین که وجیهان و آبرومندان آستان حق هستند، به خداوند توجّه کنیم و به واسطه آن ها به خداوند تقرّب بجوییم؛ آبرومند و مقرّب آستان خداوند شدن به واسطه آن هاست. باید با آن ها و با رنگ و بوی آن ها به آستان خدا رفت. این مطلب در دعاهای فراوانی از جمله در دعای بعدی نیز بیان شده است و شایسته توجّه است.
🔸 نکته دوم این است که سعادت حقیقی را معجونی از طاعت، معرفت و ولایت اهل بیت علیهم السلام معرّفی می کند؛ این است سعادت و از خدا می خواهیم که عاقبت ما را به این سعادت بزرگ ختم کند.
2️⃣ دعای دوّم
🔻اللَّهُمَّ إِنِّي أُقَدِّمُ مُحَمَّداً نَبِيَّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَتِي، وَ أَتَوَجَّهُ بِهِ إِلَيْكَ فِي طَلِبَتِي، فَاجْعَلْنِي بِهِمْ وَجِيهاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ؛ اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَاتِي بِهِمْ مُتَقَبَّلَةً، وَ ذَنْبِي بِهِمْ مَغْفُوراً، وَ دُعَائِي بِهِمْ مُسْتَجَاباً، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.🔺
3️⃣ دعای سوم
🔻اللَّهُمَّ لَا تُؤْيِسْنِي مِنْ رَوْحِكَ، وَ لَاتُقَنِّطْنِي مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ لَاتُؤْمِنِّي مَكْرَكَ؛ فَإِنَّهُ لَايَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُون.🔺
4️⃣ دعای چهارم
این دعا را که از نظر مضمونی شبیه به دو دعای نخست است، سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل از امام رضا علیه السلام به صورت مسند نقل کرده اند.
🔻اللَّهُمَّ رَبَ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَ الصَّلَاةِ الْقَائِمَةِ بَلِّغْ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه الدَّرَجَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ بِاللَّهِ أَسْتَفْتِحُ وَ بِاللَّهِ أَسْتَنْجِحُ وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَتَوَجَّهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِي بِهِمْ عِنْدَكَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ.🔺
5️⃣ دعای پنجم
این دعا که در بین مومنین از شهرت بیشتری برخوردار است را هم سید بن طاووس در همان کتاب، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است.
🔻يا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِيءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِيءِ وَ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسِيءُ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّي.🔺
🔻(71) روزه به عشق پیامبر صلّی الله علیه و آله🔺
" قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم."
📖 به روایتی شریف برخورد کردم که در این انتهای ماه مبارک شعبان که ماه وجود مقدّس رسول الله و ماه بهره مندی از شفاعت ایشان است، بیان آن برای برادران ایمانی خالی از لطف نیست.
❇️ ما در این عالم بالاتر از رسول الله نداریم و ایشان در مقامی قرار دارد که خداوند به ایشان عشق و محبّت می ورزد؛ آری او حبیب و معشوق خداست.
👈 اگر کسی خدا را دوست دارد، باید بداند که نقطه نهایی این است که خدا او را دوست داشته باشد؛ برای رسیدن به این نقطه باید دنبال حبیب خدا بیفتد و از او تبعیت کند تا به عالم او وارد شود؛ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّه.
✍️ مرحوم شیخ صدوق در روایتی با سند صحیح در کتاب فضائل الاشهر الثلاثة، از امام صادق علیه السلام چنین نقل می کنند :
🔻قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سَمِعْتُ أَبِي قَالَ: كَانَ أَبِي زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع إِذَا أَهَلَّ شَعْبَانَ جَمَعَ أَصْحَابَهُ فَقَالَ مَعَاشِرَ أَصْحَابِي أَ تَدْرُونَ أَيُّ شَهْرٍ هَذَا هَذَا شَهْرُ شَعْبَانَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُولُ شَعْبَانُ شَهْرِي أَلَا فَصُومُوا فِيهِ مَحَبَّةً لِنَبِيِّكُمْ وَ تَقَرُّباً إِلَى رَبِّكُمْ فَوَ الَّذِي نَفْسُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِيَدِهِ لَسَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ مَنْ صَامَ شَعْبَانَ مَحَبَّةَ نَبِيِّ اللَّهِ ع وَ تَقَرُّباً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَّبَهُ مِنْ كَرَامَتِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَوْجَبَ لَهُ الْجَنَّة.🔺
(امام صادق علیه السلام می فرمایند : از پدرم شنیدم که می فرمود: عادت پدرم زین العابدین علیه السلام این بود که چون هلال ماه شعبان دیده می شد اصحاب خود را جمع می نمود و به آنان می فرمود: آیا می دانید این چه ماهی است؟ این ماهی است که رسول خدا بارها می فرمود: شعبان ماه من است. پس آگاه باشید و برای محبت رسول خدا و تقرب به آن حضرت در این ماه روزه بگیرید. سپس می فرمود: سوگند به آن خدایی که جان علی بن الحسین به دست اوست، من از پدرم حسین بن علی علیه السلام شنیدم که می فمرود: هر کس برای دوستی پیامبر خدا و تقرب به خدای عز و جل ماه شعبان را روزه بگیرد خداوند او را دوست خواهد داشت و روز قیامت او را به کرامت خویش نزدیک و بهشت را برای او واجب خواهد نمود.)
🔸 در این روایت شریف می فرماید هر کس در این ماه به عشق نبی اکرم روزه بگیرد، خداوند او را دوست خواهد داشت و محبوب او خواهد شد.
🔹 خوب است در این چند روزه باقی مانده از این ماه شریف، یک روز را لااقل به عشق نبی اکرم روزه بگیریم؛ بگوییم خدایا امروز را به عشق حبیب تو روزه می گیرم. امید که در این ماه شریف با بهره مندی از شفاعت ایشان، ما نیز محبوب خداوند و آنگونه که او می خواهد شویم.
🔻(72) طرف حسابت الله است و بس!!🔺
" وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصير"
📖 قرآن حقیقتی است بسیار زنده؛ همانطور که یک موجود زنده به خصوص اگر از عقل و ادراکی قوی برخوردار باشد، مدام کارها و اتفاقات تازه و غیرمنتظره ای از او قابل صادر است، قرآن نیز که حقیقت آن در انتهای حیات و شعور است، مدام آبستن این است که خودنمائی های جدیدی در ساحت اندیشه انسان داشته باشد. ماه قرآن در پیش است؛ خدا کند که برای نشستن بر سر این سفره بی کران با اشتهای کامل آماده شویم.
🔸 امشب هنگام تلاوت سوره مبارکه فاطر، آیه شریفه "وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصير" برایم پیام دیگری داشت.
👈 آن پیام این است که طرف حساب تو در نهایت امر تنها و تنها الله است. سر انجامی جز ملاقات با الله نداری. خب که چی؟ خب به جمالت؛ اگر الله را بشناسیم، این پیام ما را ویران کرده و باید از نو بسازد.
✅ همه کمبود های ما ریشه در این دارد که الله را نمی شناسیم و نسبت خود با او را آنچنان که باید نیافته ایم. هر چه زودتر این را باور کنیم، بیشتر بهره می بریم و زودتر سر عقل می آییم.
♦️ ما در این عالم هر کاری کرده و هر بلائی سر خود بیاوریم، سرانجام ما پس از گذر از ظواهر و اعتبارات و محاسبات مادی، مواجهه وجودی با حقیقت مطلق است. باید این سرانجام را کمی بیشتر توضیح بدهم؛ خیلی حیاتی است، خود شما هم رویش اندیشه کنید تا برقش بگیردتان.
❇️ آنچه به عنوان حقیقت انسان، در نقطه سر انجام حاضر می شود، نفس اوست. بدن از بین می رود و نفس، به هر نقطه ای رسیده باشد، با همان وضعیت وجودی در سرانجام حاضر می شود.
🔰 در قالب مثالی ساده فرض کنید نهایت زندگی یک شخص و نقطه پایان او که قرار است برایش ابدی باشد، زندگی در قطب شمال است. این شخص در مدّت کوتاه زندگی خود، هر کاری کرده باشد که به درد زندگی ابدی در قطب شمال بخورد، به نفع خود کار کرده و مابقی امور هرچه باشند سفاهتی بیش نبوده اند، چون در مقابل زندگی ابدی در قطب شمال، مدت زندگی او هیچ هم حساب نمی شود. اگر اندیشه و بدن خود را برای زندگی در قطب نساخته باشد و لوازم این زندگی را فراهم نکرده باشد، مبتلی به رنجی ابدی خواهد شد.
🔹 سرانجام انسان، حضور در مرحله ای است که تنها هم سنخ و هماهنگ با الله شدن، به کار او می آید. هر کاری در این دنیا کرده و هر جوری زندگی کرده، اگر نفس او را به این نقطه برساند، سود و سعادت است و الّا سفاهت است و شقاوت و رنج ابدی.
🤔 اگر انسان در این دنیایی که حق و باطل در آن به هم آمیخته اند، نفسش را به حقیقت مزیّن نکند که معنای تزکیه نفس نیز همین است، وضعیت او در مواجهه با حقیقت مطلق چه خواهد شد؟ به ذهن قاصرم می رسد، تحلیل حقیقت جهنّم و بهشت را باید از این جا جستجو کرد.
🕋 خلاصه این که باور کنیم سرانجام، ملاقاتی ابدی با الله است، اگر الله را بشناسیم، آن وقت می فهمیم که این ملاقات یعنی چه و ما باید در این دنیا چه کار کنیم.
🔸 خلاصه کاری که در این دنیا باید انجام دهیم اگر خیرخواه خود هستیم، اسمش تزکیه نفس است؛ یعنی باید نفس خود را از باطل و زوائد زدوده و با حقیقت مطلق هماهنگ و هم سنخ و هم سو کنیم. تنها این تزکیه است که به درد انسان در ابدیت او می خورد و می تواند در مواجهه ابدی با حق مطلق، به انسان امنیت و سعادت و بهجت و سرور ابدی ببخشد. خدا را بیشتر بشناسیم و بپائیم.
🔺وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصير🔻
🔻(73) قاری کمیاب🔺
" وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً."
🌙 به لطف و منّ و احسان خداوند مهربان، بار دیگر توفیق یافتیم و با ایمان، وارد ضیافت خدائی شدیم. بار دیگر وارد شهر نزول قرآن شدیم و بار یافتیم که در فضایی خاص و معطّر به بوی شب قدر، بر سرسفره مائده الهی یعنی قرآن بنشینم؛ مائده ای که در آن لقمه توحید و ولایت بر دهان جان آدمی می گذارند.
✅ به عزیزان توصیه می کنم برای آشنائی بیشتر با قرآن، در این ماه مبارک کمی پیرامون قرآن و شناخت بیشترش، مطالعه کنند؛ هر چه قدر معرفت ما به این کتاب بیشتر شود، دورخیز بیشتر و عزم جزم تری برای بهره مندی از آن خواهیم داشت.
📖 یکی از بهترین منابع، کتاب فضل قرآن از کتاب اصول کافی است. (کتاب کافی تقسیم بندی اش کتاب کتاب است و یکی از کتابها یا بخش های این کتاب کتاب فضل قرآن است.)
👈 در کتاب فضل قرآن کافی، روایتی قابل توجّه دیدم؛ در این روایت قاریان قرآن را امام باقر علیه السلام به سه دسته تقسیم کرده اند.
1️⃣ دسته اوّل چند ویژگی دارند :
🔸 قرآن خواندن را سرمایه تجارت دنیا قرار می دهند. (فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَة)
🔹 به دنبال بهره مندی از مواهب پادشاهان و افراد دارای جایگاه هستند. ( وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوك)
🔸 قرآن خواندن خویش را وسیله گردن فرازی برای مردم و نخوت و فخر فروشی قرار می دهند. (وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاس)
2️⃣ دسته دوم :
🔹 حروف قرآن را حفظ کرده ولی حدود قرآن را ضایع کرده اند؛ خوب قرآن می خوانند ولی کردارشان مخالف قرآن است. (فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَيَّعَ حُدُودَه)
🔸 قرآن در دست او مانند یک تیر بدون پر است؛ گوئی تنها آن را مانند یک تیر که توان پرتاب شدن و کارآئی ندارد در دست می چرخاند که کنایه از قرآن خواندنی است که صرفاً خواندن باشد و بس. (أَقَامَهُ إِقَامَةَ الْقِدْح)
🔹 بعد از بیان این دو دسته، امام باقر علیه السلام فرمودند : خداوند امثال این دو دسته قرآن خوان ها را زیاد نگرداند. (فَلَا كَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآن)
3️⃣ دسته سوم :
🔹 این دسته کسانی اند که قرآن می خوانند و آن را به عنوان دوائی بر بیماری های قلب خویش می نهند و در قرآن خواندن خویش دنبال درمان دردهای روح و جان خویش هستند. (وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَى دَاءِ قَلْبِه)
🔸 این دسته شبها را با قرآن به شب زنده داری پرداخته و روزها را به روزه داری، در مساجد با قرآن خواندن به نماز قیام می کنند و شبها از بستر خواب برای قرائت قرآن و عبادت کناره گیریی می کنند. ( فَأَسْهَرَ بِهِ لَيْلَهُ وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ وَ قَامَ بِهِ فِي مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَى بِهِ عَنْ فِرَاشِه)
🔸اینان کسانی اند که خداوند به واسطه آنان دفع بلا و دفع شر دشمنان می کند و باران را از آسمان نازل می کند. (فَبِأُولَئِكَ يَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِكَ يُدِيلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِكَ يُنَزِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَيْثَ مِنَ السَّمَاء.)
❇️ به خدا سوگند که این گروه در بین قاریان قرآن بسیار کمیاب و نادر اند؛ کمیاب تر از کبریت احمر. ( فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِي قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ.)
♦️ قرآن؛ دوای دردهای دل
🌺 چه زیبا فرمود اماممان؛ باید قرآن را در طلب دوای دردهای دل و جان خواند. قلب بیماری های زیادی دارد و تا قلب سلیم راه زیادی باید رفت. قلب سلیم یعنی قلبی که به دوای توحید خالص قرآنی خدا بین شده باشد.
👈 قرآن که می خوانیم و با احوال مردمان و مخلوقات گوناگون، از انبیا و ملائکه گرفته تا کفار و شیاطین مواجه می شویم، ببینیم خوبانشان چه قلبی دارند و بدانشان چه قلبی؛ سلامتی آنان به چیست و درد اینان از چیست؟ به روشنی خواهیم یافت که سلامت آنان از خدا را شناختن و در قلب خدا داشتن و با او بودن و برای او بودن و تنها او را دیدن است و درد اینان از شرک و بی خدائی خدا را نشناختن و نداشتن یا کم شناختن و کم داشتن.
🔰 قرآن داروخانه توحید است؛ الحمدلله قرآن دوای درد ناسپاسی و نارضایتی است و سبحان الله اش دوای درد کم شناسی و ناشناسی خداوند. منطق یوسفی اش درمان درد شهوت و گناه است و مشرب موسوی اش، آبشخور دوای ترس از غیر خدا.
🔹باید اوّل دردشناس شویم که قرآن کلاس دردشناسی است. همه دردها را در پرده های گوناگون به ما نشان می دهد؛ گاهی درد ما را در پرده ابلیس و فرعون به رخ می کشد و گاهی در پرده قارون و نمرود. ریشه دردها و درمان آن ها را نیز به خوبی تصویر می کند و در پرده انبیاء و اولیاء به تصویر می کشد که دارو فقط توحید قرآنی است.
🔻(74) خشیت قرآنی🔺
"اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ."
✍️ شایسته ترین شخص به این که برایش قرآن بخوانیم خود ما هستیم؛ قرآن را ابتدا باید بر خویش و برای خویش خواند تا برای دیگران و اموات.
👈 امروزه جریان قرآنی در کشورهای اسلامی به نظر حقیر به سمت و سوی خوبی نمی رود؛ از کشورهای تهی از روح ولایت که انتظاری نیست ولی کشور ما نیز متاثر از فضاهای قرآنی اهل سنّت، دارد راه آنها را طی می کند. وقتی تمرکز بر خوش خوانی و ظاهر و جنبه های موسیقائی باشد، طبیعتاً تمرکز بر جنبه معنوی قرآن کاسته شده و زمینه برای انواع بازی ها و بازی گری ها باز می شود و قاری واقعی، کمیاب!!
♦️ قرآن؛ کتاب خشیت
اوّلین مرتبه در استفاده واقعی (نه ظاهری و نمایشی) از قرآن این است که قرآن را برای خویش و بر خویش بخوانیم؛ یعنی چه؟ یعنی سعی کنیم خود را مخاطب قرآن قرار دهیم. پند ها و معارف قرآنی را به گوش دل خویش برسانیم و سعی کنیم خودمان را با قرآن تکان دهیم؛ بهار قرآن که ماه رمضان است، زمان خانه تکانی جان و افکندن زلزال ها بر قلب به تاثیر قرآن است.
🔰 قرآن کتاب خشیت است؛ کتابی است که چنان خدا را معرّفی می کند و حقیقت را عیان، به تصویر می کشد که این ظرفیت را دارد که سنگین ترین تکانه های معنوی را در قلب انسان در نسبت با خداوند ایجاد کند.
https://eitaa.com/basmale