(5) 🔻بهمن، فر ایمان ماست.🔺
" إنّ الذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا "
✍️ هر انسانی کانال وجودی و مجرای خاصی به دریای حقیقت است. می تواند به پیوند و نگرشی مخصوص به خود از حقیقت برسد که مال خود اوست. یکی از معانی معرفت نفس همین است که آن کانال وجودی خاص خودت را بشناسی و بدانی تو به عنوان یک گونه خاص انسانی کیستی. نکند در این عالم نقش خود را بازی نکنی و بخواهی نقش دیگران را ایفاء کنی. این گنج عظیم معرفتی را در همین حدّ داشته باش؛ شاید زمانی بیشتر بیانش کنم.
💪 امروز که با غرور و افتخار از بلندای قلّه انقلاب به دامنه تاریخ می نگریستم که خداوند چه عنایتی به ما کرده، دنبال صید نگاهی مخصوص به خود نسبت به این انقلاب بزرگ بودم. سرود ملی پخش می شد؛ بهمن فر ایمان ماست.
مجذوب این عبارت شدم، چه ایمان با شکوهی در این انقلاب هویدا شد.
یکی از جلوه های این ایمان با فر و شکوه که خود را در عصر و ظرف انقلاب به رخ کشیده است این است که تمام مفاهیم و کمالات متعالی اجتماعی قرآنی را در چهره این انقلاب می توان دید. انقلاب به سان فیضی مقدّس، همه این کمالات بزرگ اجتماعی را از کمون فطرت ها آشکار ساخت.
1️⃣ ایّاک نعبد و ایّاک نستعین؛ ما می خواهیم تنها عبد تو باشیم و در این دنیای شلوغ جز تو یاری نجوییم.
2️⃣ انّ الذین قالوا ربّنا الله؛ ما بر آنیم که تنها تو را مالک و مدبّر انسانیت بدانیم و در راه ان ربوبیت استقامت کنیم. هرچه بادا باد.
.
3️⃣ فالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا؛ اذیت شدن در راه تو سرمه چشمان ماست و کشته شدن عادت و کرامت ما. داریم مترنّم به نوای بزرگ مردان تاریخ می شویم.
4️⃣ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا؛ باید در پیوند ولائی با هم، در راه حق و ربوبیت الهی صبر کرد و ایستاد و ایستاند و با پیشانی جبهه حق در مرابطه بود.
5️⃣ إلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ؛ بله پایداری در راه حق صبر و تواصی می خواهد.
📖 خودتان یک دور قرآن را با این دید که کمالات اجتماعی مربوط به جمع ایمانی را در قرآن پیدا کنید تلاوت کنید. سپس ببینید چه مقدار از آن را در این انقلاب می بینید.
👈 دوستان ایمانی؛ انقلاب را باید از بلندای قله ایمان قرآنی دید و تحلیل آن را از قرآن طلب کرد نه از مناسبات مادی دنیای امروزی.
این مدّت مثلا همین دیشب در حرم بانوی کرامت، سخنرانی تمام صحبتش پیرامون انقلاب در مورد آب و گاز و نان و....بود؛ سبحان الله. می خواهیم با این امور مردم را به انقلاب بپیوندانیم؟؟ کسی که با نان بیاید با آبی نیز برود.
مگر انقلاب ما برای رسیدن به آسایش دنیا به تفسیر غربی آن بود؟ مگر رادمردان تاریخ که در مسیر انبیاء و امامان پایمردی کردند و هر آن چه از آزار و اذیت و تلخی بود را به جان خریدند، دنبال آسایش جاهلانه بودند؟ مگر معیار و میزان همراهی ما با خدا و خدائیان، این است که ما را در آسایش تن فرو برند و اگر نشد رها کنیمشان؟
❗️❗️حقیر نگرش مادی به انقلاب را بزرگترین حجاب عقل و دل در نسبت با انقلاب می دانم. حجاب اکبر❗️❗️
💡نکند به اسم جهاد تبیین مردم را در حجاب اکبر فرو بریم. جهاد تبیین یعنی تلاش همه جانبه برای نشان دادن سیمای واقعی انقلاب، از افق فر ایمان به آن نگریستن و همه چیز را در پای آن به جان خریدن. نمی گویم از دستآوردهای دنیایی این انقلاب نگوییم که البته همراه با شکست ها و بی کفایتی ها و خیانت های برخی نیز بوده، امروز نیز همین ها برای مردم رنج هایی درست کرده، ولی شما را به خدا، خطای راهبردی مرتکب نشویم و مردم را در حجاب اکبر فرو نبریم.
📖 قرآن به ما در تعامل با این انقلاب حق مدار، چه دیدی می دهد؟ قرآن بخوانید؛ منطق قرآن در همراهی با انبیاء و حرکت های حق مدار تاریخ چیست؟ حسین بن علی به تو چه درسی داده در هیئت و روضه؟ اگر مَردیم عقل مخاطب را ارتقاء دهیم تا بفهمد این عزّت که ملجأ و ملاذ آزادی خواهان و نور چشم مستضعفان شده ایم و استکبار انا ربّکم الاعلی گو را فلج کرده ایم یعنی چه؟ در غیر این صورت یا نتوانسته ایم جهاد تبیین کنیم یا کاری کم اثر و موقّتی بلکه گاهی با اثر عکس انجام داده ایم. نمی شود با دنیا، حق مدار و ایمان خواه و مرد انقلاب تربیت کرد.
👈 روح جهاد تبیین این است؛ مابقی امور اگر به تقویت این روح کمک کند، جهادی است موفق و حکیمانه و الّا خطایی است سفیهانه از فردی نارشید که کالای گرانبهای انقلاب را به ثمن بخس دیده و ارائه کرده.
رفقا؛ بکوشید فر ایمان را در این انقلاب ببینید و بنمائید و مردم را با جهاد تبیین آرمان نگر کنید.
🍗 همه عقول یک دست نیستند. برخی با آب و نان، با حق همراه می شوند و باید نشان داد که این انقلاب برای دنیای آن ها هم بهتر بوده، حرفی نیست. ولی آنچه امروز به اسم جهاد تبیین جاری است، چندان بوئی از چشیدن و چشاندن فر ایمان در آن نیست. سال های دفاع مقدّس یادمان نرفته، آن شکوه و آن ایمان جمعی را.
🌆 کلید واژه آسایش غربی را هم دریابید؛ سبک زندگی ها غربی شده و مدل زندگی آن ها و داشتن دارایی های آن ها شده تعریف ما از آسایش و هر آنچه آنها ندارند، نداشتن آن شده دنیای ویران.
پرواضح است که این حرف ها توجیه خطاها و بی کفایتی ها و رنج هایی که برخی بر این مردم شریف تحمیل کرده اند نیست؛ ولی برادر ایمانی، نگرشت به دنیا باید قرآنی باشد، علوی باشد. جهاد تبیین این ها را هم دارد؛ اگر مجاهدی و پیل مرد عرصه دین، بکوش عقل مخاطب را دگرگون کنی لااقل این را اصل بدانی در عمل به فرمان جهاد رهبر و الّا نمی توانی بسازی کسی را، تنها می توانی لَختی چهره او را به سمتی بچرخانی، دلش را بپا، عقلش را به دست بگیر، رشدش بده، قرآنی اش کن. اگر می خواهی به او بگویی انقلاب برای دنیای تو هم بهتر بوده، نمی توانی با نگرش مادی غربی به دنیا این را به او بنمایانی. هر چه به او نشان دهی او زاویه دیگری از کمبود دنیایی اش را به تو نشان می دهد، لااقل در دلش سوسو می زند. انقلاب چیز دیگری است و تبیین آن هم مرامی دیگر.
اللهم اجعلنا من دعاتک الداعین الیک و هداتک الدّالین علیک و من خاصّتک الخاصّین لدیک. (دعای پنجم صحیفه مبارکه سجادیه.)
(6) 🔻رستخیز ناگهان🔺
"قُل انّما أنا بشرٌ مثلُکم یوحی إلیّ أنّما إلهُکم الهٌ واحدٌ"
✍️ در بستر دین عزیز اسلام و کتاب مبین دین، قرآن، پدیده های بسیار اسرارآمیزی وجود دارد. افسوس که نتوانستیم پدیده های اسرار آمیزی چون وحی را به آن چهره زیبایش به تصویر کشیده و با آن از بشریت دلربایی کنیم. سینمای خیالی هالیوودی نیز با امثال ارباب حلقه ها در سراب خیال، اوهام به خورد مردم می دهد.
☀️ وحی از آن پدیده های اسرار آمیز است که خود دریایی از اسرار است. وحی چیست؟
👈 از نظر مفهومی با زبان ساده می توان وحی را عمیق ترین، زلال ترین، راقی ترین و پاک ترین شیوه و کانال ارتباطی با خداوند تعریف کرد. اگر کسی از ارتباط قلبی درونی شهودی با خداوند چیزی شنیده و یا احیاناً تجربه ای داشته، تا حدی می تواند درک کند که هنگام صحبت از وحی از چه حقیقتی داریم سخن می گوییم و چه قدر عمق و شفافیت و عصمت و واقعیت داشتن در این فضا حساس است و گرنه چه خیالات و اباطیلی که شیطان و نفس به اسم کشف می تواند به خورد انسان بدهد.
📝 می خواهم کمی پیرامون وحی خاص محمّدی صحبت کنم. زراره می گوید از امام صادق علیه السلام پیرامون حال شیدائی و سرگشتگی خاصی که هنگام نزول وحی به رسول خدا عارض می شد سؤال کردم. حضرت فرمودند این حالت زمانی بود که وحی بی واسطه بر ایشان نازل می شد و بین ایشان و خدا کسی نبود؛ این حالتی بود که هنگامی که خداوند بر ایشان تجلی می کرد، بر حضرتش عارض می شد.
بعد فرمودند : تلک النبوّة یا زرارة. این است حقیقت راقی و الهی وحی و نبوّت؛ آن را بزرگ ببینید. با عینک عصمت به آن نگاه کنید و سپس حضرت به نشانه خضوع به مقام وحی و نبوّت با حالتی خاص چهره خود را به زمین نزدیک کردند.
‼️وحی ختمی که در قالب بعثت نبی اکرم خود را عیان کرد، انقلاب و رستخیزی عظیم در وسیع ترین و ناب ترین گوهر هستی است که با جانی شوریده از حرارت تجلی الهی، آمده تا تمام عالم را بشوراند و بر انگیزد؛ محمّدی کند. الحمدلله ربّ العالمین را در بر قامت عالمین کند.‼️
📖 در آیه شریفه سوره کهف تمام تفاوت نبی اکرم با دیگر بشر، همین وحی است؛ وحی توحید یا توحیدی از جنس وحی که در دل خود رزق توحید همه نفوس را دارد. آمده تا رحمت بی منتهای الهی را بر همه عوالم و نفوس بگستراند.
🔥 ما در عصر رستخیز محمّدی زندگی می کنیم؛ رستخیزی که حامل رزق توحید همگان است؛ الهکم اله واحد. دریای به خروش آمده الهی آمده که کانالی برای وصل شدن نفوس به خود باز کند بلکه به همه نفوس بفهماند هر کدامتان جدولی خاص به دریای توحید من می توانید باشید.
این ها را گفتم که اوّلا خرده ای از رستخیز عظیم نبوّت ختمی را ترسیم کنم که چیزی است از جنس وحی، از قرب بی واسطه الهی از تجلی ذات حق بر عبد مصطفای خویش.
بعد بگویم که ما هم باید به رستخیز برسیم و در جانمان اتّفاقی از سنخ اتّفاقی که در بعثت برای حضرتش افتاد، رخ دهد. عقل و قلبمان به عقل و قلبی دیگر تبدیل شود. انسانی دیگر شویم؛ از زندگی برای خود و بر محور خود رهیده و به جبهه حق و نصرت او وارد شویم. در این وادی پست و مأموریتی به ما بدهند. شب قدری داشته باشیم.
🤔 خوب است بعثت را در نسبت با خداوند و در نسبت با خویش نیک بشناسیم و بعد از خود بپرسیم که ما چه قدر از قبر خویش مبعوث شده ایم و وارد قیام و قیامت محمّدی شده ایم. من که چیزی در خود نمی بینم؛ کفران نعمت بعثت و زیست در عصر ختمی کرده ام. ولی به فضل و رحمت دوست امیدوارم کماکان..... .
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی
مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا
———————————————————————————————
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ وَ الْفَضْلِ ابْنَيْ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيَّيْنِ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ الْغَشْيَةُ الَّتِي كَانَتْ تُصِيبُ رَسُولَ اللَّهِ ص إِذَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ الْوَحْيُ فَقَالَ ذَاكَ إِذَا لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَحَدٌ ذَاكَ إِذَا تَجَلَّى اللَّهُ لَهُ قَالَ ثُمَّ قَالَ تِلْكَ النُّبُوَّةُ يَا زُرَارَةُ وَ أَقْبَلَ بِتَخَشُّع. (توحید صدوق)
(7) 🔻کلمة العشق🔺
"باز دلم آمده در پیچ و تاب انقلب ینقلب انقلاب"
❤️ قلب، حقیقت محوری وجود انسان است. انتظاراتی که خداوند از بشر دارد و صفاتی که باید انسان برای خدائی بودن به آنها متصف شود و اتفاقات و انقلاب هایی که باید در انسان رخ دهد تا انسان، آدم شود همگی ریشه در قلب دارند.
👈 قلب موطن تحقق ایمان، یقین، خشوع، خضوع، اخبات، محبت و بغض، اراده، همّت، جاذبه و دافعه و همچنین کفر، نفاق، قساوت، جحد و انکار، استکبار و علوّ و طغیان و.....است.
👈 قلب است که مشخص می کند من به حقیقت، کی ام و چه نمره ای در آستان حق دارم و به کجا رسیده ام و چه حالی دارم و ابدیت من چگونه رقم خواهد خورد.
🔰 برای تغییر انسان، باید قلب او متحوّل شود و اتفاقی در آن رخ دهد و انقلابی صورت گیرد؛ البته عقل هم در کنار قلب نقشی اساسی ایفاء می کند امّا محوریت با قلب است و این نکته به روشنی از معارف عقلی و همچنین از وحی قرآنی مستفاد است.
📖 آنچه در قلب از منظر قرآن و سنّت مهمترین نقش را ایفاء می کند و به تعبیری فرمانروای قلب است، حبّ و بغض است. هل الدین الّا الحبّ و البغض؟؟ این جاذبه و دافعه های قلبی است که مهمترین نقش را حرکت انسان بازی می کند.
👈 این که از حزب الله یا حزب شیطان باشیم همه منوط به این است که پیوند قلبی یا همان تولّی ما و بریدن و گسست قلبی یا همان تبرّی ما چگونه رقم بخورد؛ محور حزب الله یا حزب شیطان بودن در قرآن به وضوح این عامل است.
✍️ اگر قرار است انقلاب بعثت محمدی که در نوشته قبل پیرامونش کمی صحبت کردم، در نفوس محقق شود، باید ابتداء انقلابی در قلوب رخ دهد؛ انقلابی که عمیق ترین و بنیادی ترین و زلال ترین محبّت ها و پیوندها و مقدّس ترین و شدیدترین بغض ها و بریدن ها را در قلب انسان ها به پا کند.
🚩 قیام و مصیبت ابی عبدالله الحسین، وسیله ای است که خداوند به نبی اکرم عطا کرد که این انقلاب عظیم را در قلوب ایجاد کند. رفقا هر کس عاشق خدا شد و از شیطانیان بیزار، ابتدا حسینی شد؛ این مصیبت سوزان همه لایه های هستی را متحوّل کرد. عرش را به لرزه در آورد؛ و اقشعرّت له اظلّة العرش.
🚨 عمیق ترین عشق و محبت را در قلوب برگزیدگان خداوند ایجاد کرد. او کشته شد که ما بگرییم؛ یعنی قلب ما متحوّل شود، موتور محرّک وجود ما که قلب است منقلب شود، رشد کند، قوی شود. خشم و عشقی مقدّس در ما کاشته شود که سرمایه حرکت ولائی و خدائی مان شود؛ آری او قتیل العبرات است.
👀 به خود و به تاریخ بنگرید؛ هر کس در راه حق از خود گذشت و بزرگ شد، عاشق شد و فدا شد، ابتدا حسینی شد. دفاع مقدّس و شور شهادت را بنگرید. این مغناطیس عظیم عشق حسینی است که رسالتش در این عالم کندن و جذب انسان ها از درون به سمت همه کمالات است. به روشنی می دانی که وقتی از عشق حسین و بیزای از دشمنانش و انقلاب حسینی قلب سخن می گویم چه می گویم. چشیده ای که این شور است که انسان را شوریده و شیدا می کند؛ این تور صید خداوند برای شکار قلوب و تربیت آن هاست.
👈 رفقا غرض خداوند از خلقت را حسین محقق می کند؛ حسین است که انسان ها را برای طرح و راه خداوند می سازد. قیام نهایی مهدوی نیز بنیادش حسینی است؛ الا یا اهل العالم إنّ جدّی الحسین قتلوه عطشانا......
❤️ به قلب خود بنگر؛ هر چه از کمالات قلبی قرآنی داری از حسین داری. این وادی بی پایان است؛ بسوز تا حسین تو را بسازد.
✅ آری حسین کلمة العشق است؛ منبع فیضان عشق الهی در عالم است. آیت و معجز عاشق سازی است که خدا به نبی خود برای تحقق لبّ دین و غرض نبوّت ختمی عنایت کرد. "فلمّا رأینه اکبرنه و قطعن ایدیهن" ای برای همه قلوب است. تو را از خودت می رهاند و می کَند و با خود به ناکجا سیر می دهد.
🔥 عشق حسین، کوره غیر سوزی و عاشق سازی است؛ باید در این کوره قلب بسوزد که دوباره به دست خداوند ساخته شود، الهی شود، عمیق ترین همّت ها و اراده ها را در راه خدا در آن شکل بگیرد. بکوشیم تا فرصت هست در این کوره خود را بسوزیم و بسازیم.
صلی الله علیک یا اباعبدالله.
(8) 🔻جمال غیب🔺
"فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ."
✍️ دوستان هر آنچه که ما را متوجه نیاز و فقر خویش کند و رویمان را به سمت خدا کند، پیک خداوند است، کمند صید نفس آواره انسان است.
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیک هاست
گفت آن الله تو لبیک ماست
و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
👈 هر چه درد و نیاز عمیق تر، اساسی تر، روحانی تر، اجابت و ارتقاء و لبیک آن نیز راقی تر. مرد را دردی اگر باشد خوش است. می خواهم خلاصه بنویسم؛ خواننده عاقل است.
💔 عمیق ترین درد هر فرد، جامعه یا تمدّنی باید این باشد که امام، آن مَظهر و مُظهِر خداوند غائب است. باید این جا احساس کمبود و بیچارگی کرد، باید بر این حرمان خون گریست. این درد، محکی است برای رشد انسان ها و جوامع؛ عقل و قلب خود را با این معیار قضاوت کن. ببین چه قدر بزرگ شده ای و رشد کرده ای. امام در نظرت کیست و تو در نهاد خود برای او چه جایگاهی قائلی؟ فکر می کنم خیلی از ما چندان از این درد بهره مند نباشیم. دنیا و نفس غالباً درد ماست، کوچک مانده ایم، به معرفت امام، به معرفت غیبت امام، به حقیقت این حرمان و بیچارگی و مصیبت عظمی پی نبرده ایم. از من بشنو این حکایت را؛ اگر واقعاً واقعاً صادقانه در وجدانت کم کم از هجران امام به عنوان برزگترین درد و حرمان انسان ها و جوامع، به درد آمدی، این درد و چاره جوئی پس از آن، همان انتظار است.
📖 در زیارت روز شنبه به رسول خدا می گوییم : اصبنا بک یا حبیب قلوبنا فما اعظم المصیبة بک حیث انقطع عنا الوحی : یعنی ما با فقدان تو به مصیبتی عظمی دچار شدیم؛ مصیبت انقطاع وحی.
😞 آیا من تا کنون از انقطاع وحی احساس درد و کمبود کرده ام؟ نه هرگز؛ من هنوز رشد نکرده ام که از این مصیبت ها روزی ام شود. خلاصه می خواهم بنویسم؛ در یک کلام بیایید امام خود را و خود را بشناسیم تا بزرگ شویم؛ کمی درد مقدّس بکشیم. شاید تضرّعی رزق ما شد؛ شاید ادای بزرگ ترها را در این عالم درآوردیم. شاید مثل امام صادق خواب خوش در هجران امام زمان بر ما حرام شد. سیّدی غیبتک نفت رقادی.
‼️ می خواهم سرّی را سر بسته بگویم؛ شاید صید آن رزق کسی بود. عصر غیبت، پرده ای است برای تجلّی خداوند به صفت و مقام غیب خویش. خداوند می خواهد در این عصر در رابطه به امام، حضرت امام، آقای امام، امام جان که فدایش شویم، به رابطه ای مانند رابطه با خدا برسیم. خارج از چارچوب حس و بدن، در نظام قلب و روح. یکی دو جلوه، جمال غیب ببینیم. روزگاری این چنین سرودم :
حضرت غیب مطلق از پشت نقاب غیبتش
خوش بنموده طلعتش، جلوه نموده باسم "هو"
اگر بلاکش این مصیبت غیبت امام شدیم و استکانت و تضرّع کردیم، ممکن است لبیک خداوند را این گونه لمس کنیم که از ورای پرده غیبت بر ما طرفه جلوه ای از غیب خویش کند. نمی دانم چرا این ها را نوشتم؛ شاید نباید می نوشتم شاید هم رزق کسی بود.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَظْهِرْ كَلِمَتَكَ التَّامَّةَ، وَ مُغَيَّبَكَ فِي أَرْضِكَ، الْخَائِفَ الْمُتَرَقِّبَ، اللَّهُمَّ انْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزاً وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً.
(9) 🔻در دامان رأفت دوست🔺
"ربّنا إنّک رئوف رحیم"
✍️ چند روزی است که به عنایت و منّت خدای عزّ و جلّ و هدایت و مرحمت امام عصر روحی فداه در آستان سلطان سریر ارتضاء آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام مهمانم. دوست داشتم برای پاسداشت منّت مولایم قلمی بزنم، به ذهنم رسید چند کلمه پیرامون رأفت خداوند بنویسم.
📖 در کتب لغت برای رأفت معانی ای مانند رحمت شدید، رحمت بلیغ، رحمت همراه با رقّت و شفقت ذکر کرده اند. بحث مفصل پیرامون معنای واژگان مجالی واسع و تحقیقی گسترده می طلبد چنانچه بر اهلش پوشیده نیست. مرحوم مصطفوی در کتاب شریف التحقیق چنین می نویسد : " رأفت، عطوفت، لطف و رحمت خالص و شدید است یعنی لطف و رحمتی است که وقوع درد و ناراحتی را برنمی تابد هر چند آن درد و ناراحتی به مصلحت فرد باشد؛ اما رحمت، صرف عطوفت و مهربانی کردن است مهربانی کردنی که گاهی با درد و ناراحتی فرد نیز همراه است مانند لطف و رحمت یک جراح به یک بیمار علاقه مند به بهبودی".
می خواهم به یک زاویه خاص از جلوات این اسم اشاره کنم؛ عزیزان به کاربردها و موارد استعمال این صفت در قرآن و روایات و به خصوص ادعیه توجه کنید؛ گنج هایی صید می شود.
👈 در دعاهای مأثور از اهل بیت علیهم السلام موارد زیادی را دیده ام که اصلاح و رو به صلاح آمدن به این صفت گره خورده است، گوئی مأموریت ویژه این اسم است.
🤲 در دعای شانزدهم صحیفه به خدای مهربان عرضه می داریم :
طَمَعاً فِي رَأْفَتِكَ الَّتِي بِهَا صَلَاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِين. یعنی خداوندا این که من نفس خویش را در آستان تو توبیخ و سرزنش می کنم از روی طمعی است که به رأفت تو دارم؛ رأفتی که صلاح امر گنه کاران وابسته به آن است.
گناه، فساد به بار می آورد. نفس انسان را به هم می ریزد و از مدار فطرت خارج می کند. در دنیای او هم خرابی به بار می آورد. معنویت و آخرت را که دیگر نگو. قلب سلیم را سلب می کند. انسان را از خدا و حقائق دور می کند و هزاران آفات دیگر. واقعاً گناه چیز بدی است، اگر بدتر از آن بود خداوند مهربان از آن نهی می کرد.
🌙 دوستان در آستانه ماه خدا همه ما که به نوعی با گناهان کم و زیاد خود را در این عالم خراب و فاسد کرده ایم و امرمان از صلاح دور شده، نیازمند رأفت خداوندیم. بیاییم دست به دامن مظهر اعظم تجلی این صفت، امام رئوف، ثامن الحجج علیه السلام شویم که این اسم شریف و ذکر یا رئوف یا رحیم را با حضرتش پیوندی است خاص؛ به گونه ای که می گویند و خود ما نیز لمس کرده ایم که رأفت حضرت حسی است، از در و دیوار حریمش و از هرجا صدایش زنی لمس می شود.
از انفجار رأفت حسّیت سنگ دل
بشکست و اشک در صدد انحلاب بود.
یاد دو خاطره از مرحوم آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی افتادم. ایشان در جوار حضرت رضا علیه السلام ساکن بودند و حقیر پنج مرتبه به محضرشان مشرّف شده بودم.
1️⃣ در کتاب سفینة الصادقین به نقل از ایشان چنین آمده :
زماني كه در طالبآباد بودم، يك روز اندوه شديدي به خاطر فقر مادي و گرفتاري، به من دست داد و آنچنان ناراحت بودم كه چهبسا ادامه آن حالت، مرا از پاي درميآورد. در آن حال، به قلبم الهام شد كه ذكر «يا رئوف، يا رحيم» را به تعداد معيني بگويم.
بيدرنگ مشغول شدم و همين كه ذكر به پايان رسيد، حالت بينيازي و سروري در قلبم پيدا شد كه آشكارا ميديدم ديگر گرفتاري ندارم و به كلي غصه از دلم برطرف شده، و آرامش پيدا كردهام.
شب بعد در خواب ديدم يك سكه طلاي بسيار زيبا به اندازه كف دست به من دادند و گويا كسي گفت: اين براي توست. آن را گرفتم و ديدم در حاشيه آن نوشته شده است: «الإمام الغريب، المسموم المهموم، علي بن موسي الرضا (عليه السلام).»
متوجه شدم كه اين سكه صورت همان حالي است كه در اثر آن ذكر به من دست داده بود، ولي ارتباط آن با حضرت رضا (عليه السلام) برايم روشن نبود تا اينكه در روايتي ديدم اين ذكر از آن حضرت وارد شده و ايشان فرموده است: «پدرم در خواب به من فرمود: «اي فرزند! هروقت در امر شديدي گرفتار شدي، ذكر «يا رئوف يا رحيم» را زياد بگو».
2️⃣ در خاطره ای دیگر هم چنین می فرمایند :
حالت قبض عجيبى پيدا كرده و اندوه زيادى مرا فرا گرفته بود.....به ذكر شريف «يا رؤوف يا رحيم» كه قبلاً از ناحيه ى حضرت رضا عليه السلام لطف شده بود، مشغول شده و حال خوبى پيدا كردم.
همان شب در عالم رؤيا ديدم در صحن مقدس امام حسين عليه السلام هستم و خدمه ى حضرت رضا عليه السلام نيز آنجا حضور دارند. عده اى هم در صحن مطهر مشغول كار بودند.
ابتدا گمان كردم آنان براى زيارت امام حسين عليه السلام آمده اند؛ لذا از آنها تشكر كرده، گفتم: جانم فداى امام رضا باد كه براى تعظيم مقام ابا عبد الله عليه السلام خدمه ى حرم خويش را به زيارت آن حضرت فرستاده اند. سپس از كسى پرسيدم: اينها براى زيارت آمده اند؟ گفت: نه، اينها از طرف امام رضا عليه السلام آمده اند تا اگر كار شما به آن حضرت ارجاع گرديد انجام بدهند و اگر به حضرت سيد الشهداء عليه السلام واگذار شد برگردند!
آن روایتی که اشاره شد در کتاب مهج الدعوات است :
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: رَأَيْتُ أَبِي ع فِي الْمَنَامِ فَقَالَ يَا بُنَيَ إِذَا كُنْتَ فِي شِدَّةٍ فَأَكْثِرْ أَنْ تَقُولَ يَا رَءُوفُ يَا رَحِيمُ وَ الَّذِي تَرَاهُ فِي الْمَنَامِ كَمَا تَرَاهُ فِي الْيَقَظَةِ. (پدرم موسی بن جعفر علیه السلام را در خواب دیدم؛فرمود پسرم، هر وقت در شدّت و سختی گرفتار بودی ذکر یا رئوفُ یا رحیم را زیاد بگو.)
(10) 🔻چکامه رضوی🔺
حالم ز فرط غیبت فطرت خراب بود
گنجم نهان به زیر دو صد من تراب بود
در کاوش حقیقت و در سِلک اختیار
تدبیر و نقشه ها،همه نقش بر آب بود
ایمان سرای قلب حنیف خلیل خواه
در ظلمت نظام تکاثر سراب بود
دل، خسته از اسارت در سجن خویشتن
در فکرت فرار پس از انقلاب بود
مِی چون بدید منطق کثرت سُرای ما
پندش سفر به مشرق اُمّ الکتاب بود
داخل شدم ز نقطه با در حریم ذکر
در خلوتی که مبداء هجر از حجاب بود
دادم سر منیّت خود را به باد،خوش
فهمیدم این اشاره که حق با شراب بود
دیدم دوازده، یم توحید کوثری
کز اتّحادشان بُن کثرت خراب بود
از انبساط دست کریمان مِی طهور
رزقم مدام در نجف بوتراب بود
از ساقیان مه رخ اثنی عشر یکی
قدر صفات فاطمی اش بی حساب بود
هر کس بدید، قامت عرش آفرین او
تنها به سوی قبله سجودش صواب بود
پیشانی و دو گونه اش از بوسه بتول
از فرط نور، آیه ی نور کتاب بود
در جنّت اللقا به دعای سحر، خلیل
در آرزوش، باکی و در التهاب بود
تاویل شد مراتب تسبیح آن زمان
کز جذبه اش مرام جهان انجذاب بود
دیدم میان مشتریانش به طور شور
موسی که ثروتش گل قلب کباب بود
او سوّمین علی خدا، هشتمین امام
کز اسم "هو"، به یازدهش انتساب بود
آن کو که برده دل ز خدا از ازل، حسین
در آرزوی دیدن این آفتاب بود
لعل لبش به جام ادب تا که بوسه داد
عبّاس سرکشید و نگهبان آب بود
آقا به نام ساقی عطشان کربلا
کز داغ چشم او دل زینب مذاب بود
بی پرده تر به ما بشناسان خدای را
توحید ما که جمله خیال و سراب بود
هر بذر کشته آب ربوبی و نور را
از آسمان فیض تو در اتّهاب بود
انگور بِکر فطرت ارباب معرفت
در آتش شهود تو در انقلاب بود
از انفجار رافت حسّیت، سنگ دل
بشکست و اشک در صدد انحلاب بود
آقا رضایت تو پس از امتحان عشق
صیرورتم به صورت حق را متاب بود
راضی نشد ز جلوه اش از حیث ابتهاج
حق تا عیان ز غیر تو عالیجناب بود
بر گرد کعبه گشتم و دیدم که کعبه از
شوق طواف قبر تو اندر شتاب بود
آرام شد به رویت ابروت، یا رضا
نفسی که مذهبش قدم اضطراب بود
مِی نوش خوش تراب،صله ی شعر ناب تو
فیض شهادت از کرم بوتراب بود.