✍️ اگر قرار است انقلاب بعثت محمدی که در نوشته قبل پیرامونش کمی صحبت کردم، در نفوس محقق شود، باید ابتداء انقلابی در قلوب رخ دهد؛ انقلابی که عمیق ترین و بنیادی ترین و زلال ترین محبّت ها و پیوندها و مقدّس ترین و شدیدترین بغض ها و بریدن ها را در قلب انسان ها به پا کند.
🚩 قیام و مصیبت ابی عبدالله الحسین، وسیله ای است که خداوند به نبی اکرم عطا کرد که این انقلاب عظیم را در قلوب ایجاد کند. رفقا هر کس عاشق خدا شد و از شیطانیان بیزار، ابتدا حسینی شد؛ این مصیبت سوزان همه لایه های هستی را متحوّل کرد. عرش را به لرزه در آورد؛ و اقشعرّت له اظلّة العرش.
🚨 عمیق ترین عشق و محبت را در قلوب برگزیدگان خداوند ایجاد کرد. او کشته شد که ما بگرییم؛ یعنی قلب ما متحوّل شود، موتور محرّک وجود ما که قلب است منقلب شود، رشد کند، قوی شود. خشم و عشقی مقدّس در ما کاشته شود که سرمایه حرکت ولائی و خدائی مان شود؛ آری او قتیل العبرات است.
👀 به خود و به تاریخ بنگرید؛ هر کس در راه حق از خود گذشت و بزرگ شد، عاشق شد و فدا شد، ابتدا حسینی شد. دفاع مقدّس و شور شهادت را بنگرید. این مغناطیس عظیم عشق حسینی است که رسالتش در این عالم کندن و جذب انسان ها از درون به سمت همه کمالات است. به روشنی می دانی که وقتی از عشق حسین و بیزای از دشمنانش و انقلاب حسینی قلب سخن می گویم چه می گویم. چشیده ای که این شور است که انسان را شوریده و شیدا می کند؛ این تور صید خداوند برای شکار قلوب و تربیت آن هاست.
👈 رفقا غرض خداوند از خلقت را حسین محقق می کند؛ حسین است که انسان ها را برای طرح و راه خداوند می سازد. قیام نهایی مهدوی نیز بنیادش حسینی است؛ الا یا اهل العالم إنّ جدّی الحسین قتلوه عطشانا......
❤️ به قلب خود بنگر؛ هر چه از کمالات قلبی قرآنی داری از حسین داری. این وادی بی پایان است؛ بسوز تا حسین تو را بسازد.
✅ آری حسین کلمة العشق است؛ منبع فیضان عشق الهی در عالم است. آیت و معجز عاشق سازی است که خدا به نبی خود برای تحقق لبّ دین و غرض نبوّت ختمی عنایت کرد. "فلمّا رأینه اکبرنه و قطعن ایدیهن" ای برای همه قلوب است. تو را از خودت می رهاند و می کَند و با خود به ناکجا سیر می دهد.
🔥 عشق حسین، کوره غیر سوزی و عاشق سازی است؛ باید در این کوره قلب بسوزد که دوباره به دست خداوند ساخته شود، الهی شود، عمیق ترین همّت ها و اراده ها را در راه خدا در آن شکل بگیرد. بکوشیم تا فرصت هست در این کوره خود را بسوزیم و بسازیم.
صلی الله علیک یا اباعبدالله.
(8) 🔻جمال غیب🔺
"فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ."
✍️ دوستان هر آنچه که ما را متوجه نیاز و فقر خویش کند و رویمان را به سمت خدا کند، پیک خداوند است، کمند صید نفس آواره انسان است.
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیک هاست
گفت آن الله تو لبیک ماست
و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
👈 هر چه درد و نیاز عمیق تر، اساسی تر، روحانی تر، اجابت و ارتقاء و لبیک آن نیز راقی تر. مرد را دردی اگر باشد خوش است. می خواهم خلاصه بنویسم؛ خواننده عاقل است.
💔 عمیق ترین درد هر فرد، جامعه یا تمدّنی باید این باشد که امام، آن مَظهر و مُظهِر خداوند غائب است. باید این جا احساس کمبود و بیچارگی کرد، باید بر این حرمان خون گریست. این درد، محکی است برای رشد انسان ها و جوامع؛ عقل و قلب خود را با این معیار قضاوت کن. ببین چه قدر بزرگ شده ای و رشد کرده ای. امام در نظرت کیست و تو در نهاد خود برای او چه جایگاهی قائلی؟ فکر می کنم خیلی از ما چندان از این درد بهره مند نباشیم. دنیا و نفس غالباً درد ماست، کوچک مانده ایم، به معرفت امام، به معرفت غیبت امام، به حقیقت این حرمان و بیچارگی و مصیبت عظمی پی نبرده ایم. از من بشنو این حکایت را؛ اگر واقعاً واقعاً صادقانه در وجدانت کم کم از هجران امام به عنوان برزگترین درد و حرمان انسان ها و جوامع، به درد آمدی، این درد و چاره جوئی پس از آن، همان انتظار است.
📖 در زیارت روز شنبه به رسول خدا می گوییم : اصبنا بک یا حبیب قلوبنا فما اعظم المصیبة بک حیث انقطع عنا الوحی : یعنی ما با فقدان تو به مصیبتی عظمی دچار شدیم؛ مصیبت انقطاع وحی.
😞 آیا من تا کنون از انقطاع وحی احساس درد و کمبود کرده ام؟ نه هرگز؛ من هنوز رشد نکرده ام که از این مصیبت ها روزی ام شود. خلاصه می خواهم بنویسم؛ در یک کلام بیایید امام خود را و خود را بشناسیم تا بزرگ شویم؛ کمی درد مقدّس بکشیم. شاید تضرّعی رزق ما شد؛ شاید ادای بزرگ ترها را در این عالم درآوردیم. شاید مثل امام صادق خواب خوش در هجران امام زمان بر ما حرام شد. سیّدی غیبتک نفت رقادی.
‼️ می خواهم سرّی را سر بسته بگویم؛ شاید صید آن رزق کسی بود. عصر غیبت، پرده ای است برای تجلّی خداوند به صفت و مقام غیب خویش. خداوند می خواهد در این عصر در رابطه به امام، حضرت امام، آقای امام، امام جان که فدایش شویم، به رابطه ای مانند رابطه با خدا برسیم. خارج از چارچوب حس و بدن، در نظام قلب و روح. یکی دو جلوه، جمال غیب ببینیم. روزگاری این چنین سرودم :
حضرت غیب مطلق از پشت نقاب غیبتش
خوش بنموده طلعتش، جلوه نموده باسم "هو"
اگر بلاکش این مصیبت غیبت امام شدیم و استکانت و تضرّع کردیم، ممکن است لبیک خداوند را این گونه لمس کنیم که از ورای پرده غیبت بر ما طرفه جلوه ای از غیب خویش کند. نمی دانم چرا این ها را نوشتم؛ شاید نباید می نوشتم شاید هم رزق کسی بود.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَظْهِرْ كَلِمَتَكَ التَّامَّةَ، وَ مُغَيَّبَكَ فِي أَرْضِكَ، الْخَائِفَ الْمُتَرَقِّبَ، اللَّهُمَّ انْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزاً وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً.
(9) 🔻در دامان رأفت دوست🔺
"ربّنا إنّک رئوف رحیم"
✍️ چند روزی است که به عنایت و منّت خدای عزّ و جلّ و هدایت و مرحمت امام عصر روحی فداه در آستان سلطان سریر ارتضاء آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام مهمانم. دوست داشتم برای پاسداشت منّت مولایم قلمی بزنم، به ذهنم رسید چند کلمه پیرامون رأفت خداوند بنویسم.
📖 در کتب لغت برای رأفت معانی ای مانند رحمت شدید، رحمت بلیغ، رحمت همراه با رقّت و شفقت ذکر کرده اند. بحث مفصل پیرامون معنای واژگان مجالی واسع و تحقیقی گسترده می طلبد چنانچه بر اهلش پوشیده نیست. مرحوم مصطفوی در کتاب شریف التحقیق چنین می نویسد : " رأفت، عطوفت، لطف و رحمت خالص و شدید است یعنی لطف و رحمتی است که وقوع درد و ناراحتی را برنمی تابد هر چند آن درد و ناراحتی به مصلحت فرد باشد؛ اما رحمت، صرف عطوفت و مهربانی کردن است مهربانی کردنی که گاهی با درد و ناراحتی فرد نیز همراه است مانند لطف و رحمت یک جراح به یک بیمار علاقه مند به بهبودی".
می خواهم به یک زاویه خاص از جلوات این اسم اشاره کنم؛ عزیزان به کاربردها و موارد استعمال این صفت در قرآن و روایات و به خصوص ادعیه توجه کنید؛ گنج هایی صید می شود.
👈 در دعاهای مأثور از اهل بیت علیهم السلام موارد زیادی را دیده ام که اصلاح و رو به صلاح آمدن به این صفت گره خورده است، گوئی مأموریت ویژه این اسم است.
🤲 در دعای شانزدهم صحیفه به خدای مهربان عرضه می داریم :
طَمَعاً فِي رَأْفَتِكَ الَّتِي بِهَا صَلَاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِين. یعنی خداوندا این که من نفس خویش را در آستان تو توبیخ و سرزنش می کنم از روی طمعی است که به رأفت تو دارم؛ رأفتی که صلاح امر گنه کاران وابسته به آن است.
گناه، فساد به بار می آورد. نفس انسان را به هم می ریزد و از مدار فطرت خارج می کند. در دنیای او هم خرابی به بار می آورد. معنویت و آخرت را که دیگر نگو. قلب سلیم را سلب می کند. انسان را از خدا و حقائق دور می کند و هزاران آفات دیگر. واقعاً گناه چیز بدی است، اگر بدتر از آن بود خداوند مهربان از آن نهی می کرد.
🌙 دوستان در آستانه ماه خدا همه ما که به نوعی با گناهان کم و زیاد خود را در این عالم خراب و فاسد کرده ایم و امرمان از صلاح دور شده، نیازمند رأفت خداوندیم. بیاییم دست به دامن مظهر اعظم تجلی این صفت، امام رئوف، ثامن الحجج علیه السلام شویم که این اسم شریف و ذکر یا رئوف یا رحیم را با حضرتش پیوندی است خاص؛ به گونه ای که می گویند و خود ما نیز لمس کرده ایم که رأفت حضرت حسی است، از در و دیوار حریمش و از هرجا صدایش زنی لمس می شود.
از انفجار رأفت حسّیت سنگ دل
بشکست و اشک در صدد انحلاب بود.
یاد دو خاطره از مرحوم آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی افتادم. ایشان در جوار حضرت رضا علیه السلام ساکن بودند و حقیر پنج مرتبه به محضرشان مشرّف شده بودم.
1️⃣ در کتاب سفینة الصادقین به نقل از ایشان چنین آمده :
زماني كه در طالبآباد بودم، يك روز اندوه شديدي به خاطر فقر مادي و گرفتاري، به من دست داد و آنچنان ناراحت بودم كه چهبسا ادامه آن حالت، مرا از پاي درميآورد. در آن حال، به قلبم الهام شد كه ذكر «يا رئوف، يا رحيم» را به تعداد معيني بگويم.
بيدرنگ مشغول شدم و همين كه ذكر به پايان رسيد، حالت بينيازي و سروري در قلبم پيدا شد كه آشكارا ميديدم ديگر گرفتاري ندارم و به كلي غصه از دلم برطرف شده، و آرامش پيدا كردهام.
شب بعد در خواب ديدم يك سكه طلاي بسيار زيبا به اندازه كف دست به من دادند و گويا كسي گفت: اين براي توست. آن را گرفتم و ديدم در حاشيه آن نوشته شده است: «الإمام الغريب، المسموم المهموم، علي بن موسي الرضا (عليه السلام).»
متوجه شدم كه اين سكه صورت همان حالي است كه در اثر آن ذكر به من دست داده بود، ولي ارتباط آن با حضرت رضا (عليه السلام) برايم روشن نبود تا اينكه در روايتي ديدم اين ذكر از آن حضرت وارد شده و ايشان فرموده است: «پدرم در خواب به من فرمود: «اي فرزند! هروقت در امر شديدي گرفتار شدي، ذكر «يا رئوف يا رحيم» را زياد بگو».
2️⃣ در خاطره ای دیگر هم چنین می فرمایند :
حالت قبض عجيبى پيدا كرده و اندوه زيادى مرا فرا گرفته بود.....به ذكر شريف «يا رؤوف يا رحيم» كه قبلاً از ناحيه ى حضرت رضا عليه السلام لطف شده بود، مشغول شده و حال خوبى پيدا كردم.
همان شب در عالم رؤيا ديدم در صحن مقدس امام حسين عليه السلام هستم و خدمه ى حضرت رضا عليه السلام نيز آنجا حضور دارند. عده اى هم در صحن مطهر مشغول كار بودند.
ابتدا گمان كردم آنان براى زيارت امام حسين عليه السلام آمده اند؛ لذا از آنها تشكر كرده، گفتم: جانم فداى امام رضا باد كه براى تعظيم مقام ابا عبد الله عليه السلام خدمه ى حرم خويش را به زيارت آن حضرت فرستاده اند. سپس از كسى پرسيدم: اينها براى زيارت آمده اند؟ گفت: نه، اينها از طرف امام رضا عليه السلام آمده اند تا اگر كار شما به آن حضرت ارجاع گرديد انجام بدهند و اگر به حضرت سيد الشهداء عليه السلام واگذار شد برگردند!
آن روایتی که اشاره شد در کتاب مهج الدعوات است :
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: رَأَيْتُ أَبِي ع فِي الْمَنَامِ فَقَالَ يَا بُنَيَ إِذَا كُنْتَ فِي شِدَّةٍ فَأَكْثِرْ أَنْ تَقُولَ يَا رَءُوفُ يَا رَحِيمُ وَ الَّذِي تَرَاهُ فِي الْمَنَامِ كَمَا تَرَاهُ فِي الْيَقَظَةِ. (پدرم موسی بن جعفر علیه السلام را در خواب دیدم؛فرمود پسرم، هر وقت در شدّت و سختی گرفتار بودی ذکر یا رئوفُ یا رحیم را زیاد بگو.)
(10) 🔻چکامه رضوی🔺
حالم ز فرط غیبت فطرت خراب بود
گنجم نهان به زیر دو صد من تراب بود
در کاوش حقیقت و در سِلک اختیار
تدبیر و نقشه ها،همه نقش بر آب بود
ایمان سرای قلب حنیف خلیل خواه
در ظلمت نظام تکاثر سراب بود
دل، خسته از اسارت در سجن خویشتن
در فکرت فرار پس از انقلاب بود
مِی چون بدید منطق کثرت سُرای ما
پندش سفر به مشرق اُمّ الکتاب بود
داخل شدم ز نقطه با در حریم ذکر
در خلوتی که مبداء هجر از حجاب بود
دادم سر منیّت خود را به باد،خوش
فهمیدم این اشاره که حق با شراب بود
دیدم دوازده، یم توحید کوثری
کز اتّحادشان بُن کثرت خراب بود
از انبساط دست کریمان مِی طهور
رزقم مدام در نجف بوتراب بود
از ساقیان مه رخ اثنی عشر یکی
قدر صفات فاطمی اش بی حساب بود
هر کس بدید، قامت عرش آفرین او
تنها به سوی قبله سجودش صواب بود
پیشانی و دو گونه اش از بوسه بتول
از فرط نور، آیه ی نور کتاب بود
در جنّت اللقا به دعای سحر، خلیل
در آرزوش، باکی و در التهاب بود
تاویل شد مراتب تسبیح آن زمان
کز جذبه اش مرام جهان انجذاب بود
دیدم میان مشتریانش به طور شور
موسی که ثروتش گل قلب کباب بود
او سوّمین علی خدا، هشتمین امام
کز اسم "هو"، به یازدهش انتساب بود
آن کو که برده دل ز خدا از ازل، حسین
در آرزوی دیدن این آفتاب بود
لعل لبش به جام ادب تا که بوسه داد
عبّاس سرکشید و نگهبان آب بود
آقا به نام ساقی عطشان کربلا
کز داغ چشم او دل زینب مذاب بود
بی پرده تر به ما بشناسان خدای را
توحید ما که جمله خیال و سراب بود
هر بذر کشته آب ربوبی و نور را
از آسمان فیض تو در اتّهاب بود
انگور بِکر فطرت ارباب معرفت
در آتش شهود تو در انقلاب بود
از انفجار رافت حسّیت، سنگ دل
بشکست و اشک در صدد انحلاب بود
آقا رضایت تو پس از امتحان عشق
صیرورتم به صورت حق را متاب بود
راضی نشد ز جلوه اش از حیث ابتهاج
حق تا عیان ز غیر تو عالیجناب بود
بر گرد کعبه گشتم و دیدم که کعبه از
شوق طواف قبر تو اندر شتاب بود
آرام شد به رویت ابروت، یا رضا
نفسی که مذهبش قدم اضطراب بود
مِی نوش خوش تراب،صله ی شعر ناب تو
فیض شهادت از کرم بوتراب بود.
(11) 🔻منظومه عبادی شهرالله🔺
"شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْه."
🌙 مؤمنین در این ماه به مهمانی و ضیافت خاص خداوندی دعوت شده اند؛ به این جمله چه قدر توجه کرده ایم؟ چه قدر متوجه مفهوم آن شده ایم؟
👈 آیا تا کنون بودن در مهمانی خداوندی را لمس کرده و از پذیرائی حق چیزی چشیده ایم؟ نکند از کسانی باشیم که بهره ما از روزه تنها گرسنگی و تشنگی باشد. پس کمی بیندیشیم و کمی نفس را تکان دهیم، شاید راه افتادیم و خود را ناگهان در مهمانی حق و سر سفره پذیرائی خاص خداوند یافتیم؛ بگذریم.
📖 خداوند در این آیه شریفه می فرماید ماه رمضان ماهی است که در آن قرآن به قلب مقدّس رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده است. پس حال که این ماه چنین ظرفی است، هر کس از شما که این ماه را درک کرد باید روزه بگیرد. این چه تفریعی است؟
🔸 حرف فاء در فمن شهد منکم الشهر، فاء تفریع است یعنی این امر به روزه لازمه قرار گرفتن شما در ظرف نزول قرآن بر قلب مقدّس ختمی مرتبت است.
🤔 واقعاً چه ارتباطی بین این تکلیف و این ظرف وجود دارد؟
🔰 ماه رمضان و تکلیف به روزه در آن، یک منظومه عبادی حکیمانه و شگفتی را رقم می زند که معرفت به آن در بهره مندی از فوائد این معجون حکیم مطلق ضروری است. در قالب نکاتی این منظومه را سعی می کنم روشن کنم :
https://eitaa.com/basmale
1️⃣ پذیرایی و ضیافتِ خاص خداوند در این ماه، حول سفره قرآن است که رزق آن هدایت است؛ سفره خداوند در این ماه قرآن است و رزقی که برای مؤمنین در آن قرار داده، هدایت. أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ.
2️⃣ قرآن حامل سه مرحله و سه سطح از هدایت است. (این سه سطح عبارت اند از هدی للناس- بینات من الهدی- فرقان که در نوشته دیگری این سه سطح را بیان می کنم.)
3️⃣ قرار است با عبادتی به نام روزه، انسان آماده نشستن بر سر این سفره شود. "يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون".
4️⃣ اسم این آمادگی تقوی است؛ ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً للمتقین. قرآن، تنها رزق هدایت را به دهان متقین می گذارد.
5️⃣ به هر میزان که روزه در ما ایجاد تقوی کند از هدایت قرآنی در سطوح مختلف آن می توان بهره برد؛ تا جائی که إن تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً.
6️⃣ حالا می توان سرّ آن ارتباط و تفریع را تا حدّی بیان کرد که چه ارتباطی است بین قرار گرفتن در ماه نزول قرآن و تکلیف به روزه.
👈 عزیزان رسول الله که در این عالم آمد، باب عالم محمّدی را به روی عالمیان باز کرد یعنی باب حیات محمّدی. از خود نمی گویم؛ زیاد خوانده ایم که اللهم اجعل محیای محیا محمّد و آل محمّد ولی به عمق آن توجه نکرده ایم.
👈 روزه می خواهد نفس انسان را تصفیه کند و بپیراید و زنده کند و به نقطه مدیریت الهی نفس یعنی تقوی برساند تا نفس به سامان و نان و نوائی برسد و بتواند به مرز تلقّی حقایق انوار هدایت قرآنی از مصدر آن انوار برسد.
👈 رسول خدا در این ماه به نقطه ای واصل شد که رزق هدایت همگان را تا ابد از خدا ستاند و سفره هدایت ختمی که قرآن است را پهن کرد تا همه را هم لقمه و هم سفره خود کند و به آن ها احوال محمّدی بچشاند. این ماییم که باید با توجه به این افق های بلند، نفس را به آن سو حرکت دهیم و همّت خود را با توجه به آن افق بلند، بلند کنیم.
7️⃣ پس همّت بلند داشته باشیم؛ اگرچه نالایق و ناقابلیم ولی قافله سالاری از سنخ همان رسول حق داریم. امام زمان داریم؛ او در شب قدر واصل می شود به آن مقام و ما هم می توانیم با او به آن عالم سفر کنیم و لیلة القدری شویم، محمّدی شویم، قرآنی و فرقانی شویم.
🔸 توسل جدی و از روی طلب و نیاز به امام عصر عج با توجه به این منظومه ای که خداوند ترسیم کرده، اکسیر و مفتاح اصلی حرکت و رشد در این ماه است.🔸
✅ از امام عصر وصول به این عالم ها و افقها را گدائی کنیم؛ هر اندازه دستت به دامن آن طاووس اهل جنّت برسد، رسیده ای. در این ماه بی مهدی روزه نگیر و بی مهدی نماز نخوان و بی مهدی خدا خدا نکن. بی مهدی قرآن هم نخوان و در قرآن با او باش که جدا شدنی از قرآن نیست.
خاکِ وجود ما را، از آبِ دیده گِل کن
ویرانسرایِ دل را، گاهِ عمارت آمد
دریاست مجلسِ او، دَریاب وقت و دُر یاب
هان ای زیان رسیده، وقتِ تجارت آمد
https://eitaa.com/basmale
(12) 🔻عملیات استخراج مغز گردو🔺
"حَدِيثٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ حَدِيثٍ تَرْوِيه"
❗️این نوشته بیشتر مناسب برای دوستان طلبه و مخاطبانی است که دغدغه فهم عمیق و تفقه و درایت در روایات و احادیث اهل البیت علیه السلام را دارند.❗️
✍️ می خواهم در قالب یک تمثیل کلی، گونه های مختلفی از سلیقه های بیانی در امر خطیر تبلیغ کلام اهل بیت را به تصویر بکشم.
تفقه و درایت در روایات را می توان به عملیات استخراج سالم مغز یک گردو و خوراندن آن به مخاطب تشبیه کرد. لذا در تبیین و تشریح و سخنرانی پیرامون احادیث می توان مدل های مختلفی تصویر کرد :
1️⃣ گاهی تنها گردو را به رخ مخاطب می کشیم و کمی آن را جلوی چشمش بالا پایین می کنیم ولی اصلا حتی آن را نمی شکنیم و گردوئی نیز به او خورانده نمی شود. برخی سخنوران بعضاً معروف را می بینیم که صرفا پیرامون احادیث اهل بیت، کرّ و فرّ بیانی می کنند و حقیقتاً خوراک تفقّهی به مخاطب نمی دهند. نشانه اش این است که مخاطب در پایان می گوید خب که چه؟ منظور اهل بیت و مراد واقعی آنها از این کلام چه بود و قرار بود در نظام فکری و عملی من چه کار کند؟ این مدل واقعاً لایسمن و لا یغنی من الجوع است؛ صرفاً لفّاظی و ادای شرح حدیث در آوردن است.
2️⃣ گاهی گردو را به قصد استخراج مغز می شکنیم ولی آن را خرد می کنیم و بازهم مغز گردوئی خوراک مخاطب نمی شود. این حالت می تواند مثال برای شرح حدیثی باشد که شخص بدون ابزار تفقه و یا با ابزار ناقص سراغ فهم حدیث می رود یا این که حدیث را بهانه می کند تا حرف خود را بزند و معنای موجود در ذهن خود را به حدیث تحمیل کند.
3️⃣ گاهی گردو را می شکند ولی خوب مغز را در نمی آورد و تنها قسمتی از آن خوراک مخاطب می شود. این حالت نیز باز می تواند ناشی از ضعف در ابزارهای دین فهمی و یا توقف در مرحله ای از فهم حدیث و ساده انگاری فرآیند تفقه در احادیث باشد.
4️⃣ مدل مطلوب آن است که واقعاً این مغز گردو و لبّ آن، سالم و کامل استخراج شده و خوراک جان ها شود تا اولوالالباب تربیت شوند؛ انسان هایی که واقعاً به مغز معرفت دینیِ ولایی رسیده اند و از این خوراک علمی و معنوی قوّت عقلی و قلبی کسب کرده اند. فلینظر الانسان الی طعامه.
💡 بر کسانی که دغدغه فهم احادیث اهل بیت و استفاده از آن را دارند، به خصوص بر کسانی که چون ما طلبه ها قصد بیان و آموزش دیگران را نیز دارند بسیار لازم است که وقتی حدیثی را می خواهیم بفهمیم یا بعد از فهم برای دیگران بیان کنیم، قبل از اتمام فرآیند فهم و دست کشیدن از فکر و تلاش علمی و مهمتر قبل از بیان برای مردم، به این نکته بیندیشیم که بینی و بین الله کار من مغز گردو درآوردن بود یا صرفاً یک کرّ و فرّ بیانی که آخر دست، چیزی عملاً در مقام نظر و عمل گیر مخاطب نیامد. مخاطب نیز همواره بنگرد که گوینده و نویسنده آیا توانست از این کلام حکیمانه خوراکی برای جنبه نظری و عملی او فراهم کند یا صرفاً گردو بازی بود؟
🤲 خدا کند که به عنایت امام عصر روحی فداه در این ماه که ماه هدایت قرآنی و حصول تفقّه فرقانی است اهل تفقّه در کلام اهل بیت شویم نه کسی که گردو را صرفاً بازی می دهد یا خرد و خراب می کند.
هدایت شده از علی هاشمی
🔻قرآن در نهج البلاغه🔺
📖 قرآن کتاب عجیبی است؛ اصلا یک کتاب نیست. یک حقیقت و موجود زنده است که از سنخ تجلّی احاطی خداوندی است. بنده خودم بهره چندانی از قرآن تا کنون نبرده ام. باید قرآن را بشناسیم و معنای بهره مندی از آن را هم بدانیم تا بفهمیم واقعاً قافیه این عالم را باخته ایم. خیلی از قرآن بهره نستانده ایم.
🔑 باید با قرآن رابطه ای مانند رابطه با امام داشت؛ اگر الان توفیق داشتیم به محضر امام عصر روحی فداه مشرّف می شدیم چگونه با این وجود و حقیقت عزیز مواجه می شدیم؟ قرآن امام است و امام قرآن. شرح این مجمل باشد برای فرصت دگر که سرّ حدیث ثقلین است که قرآن و امام از هم جدائی بردار نیستند؛ این را هم باید علماً فهمید و هم عملاً رسید و چشید.
🙏 به دوستان عزیز توصیه می کنم برای شناخت قرآن، یک دور به کلمات حضرت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه پیرامون قرآن توجّه کنند. کتب و مقالاتی با عنوان قرآن در نهج البلاغه از سوی علمایی چون آیت الله جوادی آملی به رشته نگارش درآمده که مطالعه آنها هم می تواند در این زمینه راهگشا باشد. حضرت مولا علی علیه السلام کلمات بسیار شگفت انگیزی پیرامون قرآن دارد که در زیر به برخی از آن ها اشاره می کنم :
1️⃣ إِنَّ اَلْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَ لاَ تُكْشَفُ اَلظُّلُمَاتُ إِلاَّ بِه. (بدرستى كه ظاهر قرآن زیبا و شگفت انگیز و باطن آن عميق است. شگفتيهاى آن از بين نمى رود و غرايب آن تمام نمى گردد و تاريكيها،جز به سبب قرآن،گشوده نمى شود.)