🔻(۱۵۷) 🕊 عقلِ آزاد یا عقلِ در بند؟ ⛓🔺
"فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ..."
✍️ گاهی می بینیم کسانی در بعضی از امور بسیار روشن و عقل پذیر و دل نشین دینی یا حق و باطل هایی که مثل خورشید روشن است شبهاتی می کنند و نمی توانند یا نمی خواهند آن ها را فهمیده و تصدیق کنند.
از واضحترین امور، مثل لزوم ارتباط با خداوند گرفته، تا برخی احکام مسلّم و مترّقی دین. آیا فهمِ این نکته که دین باید برای حراست از حریم جامعه، احکام بازدارنده داشته باشد، واقعاً پیچیده است؟
و یا اینکه اگر کسی دیگری را ظالمانه به قتل رساند، باید قصاص شود تا جان انسانها محفوظ بماند، فهمش دشوار است؟
❓ ریشهی این کج فهمی ها کجاست؟
عقل انسان موجود عجیبی است. گاهی واضحترین بدیهیات را انکار میکند و برایش استدلال هم میتراشد. از طرفی، گاهی چنان اوج میگیرد که پیچیدهترین حقایق را مثل آفتاب، شفاف میبیند.
♦️ چه میشود که عقل، اینگونه دوگانه عمل میکند؟
به امیرالمؤمنین علیه السلام خبر رسید که شریح قاضی خانه ای بسیار وسیع و گران قیمت خریده؛ حضرت او را به بی رغبتی به دنیا و فانی بودن متاع دنیا نصحیت کرد و کلماتی بلند و عرشی در این باب به او گوشزد شد. در انتها نکته ای طلائی فرمودند که پاسخ سؤال ماست :
💎 «شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَىٰ» 💎
یعنی: عقل، آنگاه که از اسارتِ هوای نفس خارج شود، بر درستیِ حقیقت گواهی میدهد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
✅ عقلِ آزاد در مقابل عقلِ اسیر
عقلی که از هوای نفس رَسته باشد، حقایقِ عالم برایش بدیهی و روشن می شود و حقیقت را بهراحتی بو میکشد و میشناسد.
🚨 اما امان از روزی که عقل، اسیر هوای نفس شود! در آن حالت، نهتنها بدیهیات را تصدیق نمیکند، که در روشنترین اصول انسانی و دینی نیز شبهه می کند. چرا؟ چون هوای نفس، ابزارِ اندیشه را در سیطرهی خود دگرگون میکند و آن را پلهپله به مرحله «شیطنت» میرساند.
امام صادق (ع) فرمودند عقل آن است که انسان را به بندگی خدا برساند. وقتی از ایشان درباره هوش و ذکاوت معاویه پرسیدند، فرمودند: «آن عقل نیست، آن شیطنت است.»
🔰عقلی که اسیر هوا شود کم کم شیطان می شود؛ در خدمت پوشیدن لباس استدلال و دانش به قامت باطل در می آید. کسانی که امروزه شغل شریف شیطنت را در عرصه های مختلف علمی و اخلاقی و سیاسی برای خود برگزیده اند، یک شبه از انسانیت به شیطنت نرسیده اند؛ عمری هوای نفس را پرستیده و در چراگاه متعفّن هوای نفس پرسه زده اند تا به این جا رسیده اند.
🎯 چند تلنگر برای امروز ما:
1️⃣ اول: حواسمان به خودمان باشد.
اگر دیدیم ذهنمان شبههزا شده و زیر بار حقایقِ روشن نمیرود، شاید پای هوای نفس در میان است. نفس دوست دارد راه را برای کامجوییهایش باز کند و برای این کار، حتی عقل را هم به چنبره خود میکشد. این یک شاخص مهم است: ببینیم در برخورد با حق و حقیقت چگونه عقل و اندیشه ای داریم؟
2️⃣ دوم: فریب دیگران را نخوریم.
در برخورد با کسانی که رسماً «شغل شریف شیطنت» را برای خود برگزیدهاند، فریب ظاهر علمی و ادعاهای دانش مآبانه شان را نخوریم. بسیاری از آنان سربازانِ هوای نفس خود هستند و دردِ حقیقت ندارند؛ دلسوز ما نیستند بلکه ما را برای رسیدن به اهداف نفسانیشان میخواهند.
3️⃣ در تزکیه نفس از هوا بکوشیم.
عقل ما منتظر است ببیند که ما فرمانش را به دست چه کسی می دهیم و مملکتش را به چه حکومتی می سپاریم. راه باز است تا با زدودن هوا و پیشه کردن تقوا، حق بینی و حق فهمی خود را توسعه دهیم تا به لبّ و مغز اندیشه رسیده و از اولوالالباب شویم و به حکمت برسیم.
جمله طلائی حضرت امیر علیه السلام را نیز هیچ وقت فراموش نکنیم :
✨ شهِدَ عَلَى ذَلِكَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَى.✨
🆔 https://eitaa.com/basmale
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
🔻(۱۵۶) ثار الله (۴)🔺 " فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ."
🔻(۱۵۸) ثارالله (۵)🔺
" فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ."
💎 بیانی پیرامون ارزش، فلسفه و کارکردهای لعن💎
✍️در نوشته شماره ۱۵۴ گفتیم که لعن، واکنش انسان در قالب دعا بعد از معرفت به عظمت جنایت دشمنان خداست. وقتی فهمید که با کنار زدن اولیای خداوند از آن مراتب و جایگاه الهیشان، چه بر سر عالم آمده و چه محرومیت عظیمی را در گستره تاریخ برای بشریت رقم زدهاند، اولین واکنش انسان در مقام برائت، همین دعای لعن است.
✅ لعن واقعی، نشاندهندهٔ سلامت روح در وادی توحید است. نمیشود روحی سالم باشد و در مسیر قلهی نور در حال حرکت باشد، ولی حالت لعن به دشمنان این مسیر پیدا نکند.
❓این واکنش خشمآلود مقدس، چه ارزش و جایگاهی دارد و چه کارکردهایی از نظر فردی و اجتماعی میتواند داشته باشد؟
۱. 🔥 تبلور خشم مقدس
اوّلین اثر آن همین بروز دادن است؛ حالات و صفات قلبی وقتی بروز داده شوند عمیق تر و موثّر تر می شوند. همه می دانیم وقتی محبّت از قلب به زبان یا عمل کشیده می شود گرم تر می شود.
▪️خشم مقدّس ما نیز وقتی در قالب این دعا بروز داده می شود و با خداوند در میان گذاشته می شود، شعله ور تر می شود و از یک حالت درونی صرف، انگار به دادگاه عدل الهی کشیده شده و با خداوند در میان گذاشته می شود. گوئی در اثر این خشم برخاسته از معرفت، برخاسته ایم و برای احقاق حقّ، به آستان عدل خداوند شکایت برده ایم.
۲. 🚧 مرزبندی شفاف با جبهه باطل
یکی از مهمترین کارکردهای لعن، ترسیم و تثبیت مرزهای عقیدتی و عملی میان جبهه حق و باطل است. لعن، یک اعلام موضع شفاف، قاطع و اساسی است؛ سر سازش و کنار آمدن با باطل نداشتن ، در لعن، به مرحلهای رسیده که دیگر هیچ روزنه ای برای تمایل و ترحم و اشتراک بین ما و آن ملعونین باقی نمیگذارد و نظام ایدئولوژیک ما را یکپارچه و خالص میسازد.
۳. 🔄 تمرین معنوی برای همسوسازی درون و برون
لعن یک تمرین معنوی تأثیرگذار بر روی اعمال بیرونی ما نیز هست؛ فعالانه رد کردن شر و همسوسازی قلب و ذهن با حقیقت و رسیدن به یک وضوح عقیدتی درونی، در اعمال بیرونی نیز آشکار میشود و تعهد فرد را به راه اهل بیت و دوری گزیدن هرچه بیشتر از سنن و اخلاق و طریق ملعونین تقویت میکند.
🆔 https://eitaa.com/basmale
۴. 🛡 واکسیناسیون روحی در برابر ویروس انحراف
تکرار لعن بر مصادیق بارز ظلم و انحراف، یک یادآوری دائمی است تا مؤمنان همواره مراقب باشند که خود در آن مسیرهای ظلمانی گام برندارند. این عمل به نوعی "واکسیناسیون" روحی و فکری جامعه در برابر ویروسهای انحراف و ستم است.
۵. 💎 حراست از گوهر ایمان در برابر آلایشها
عمق مفهوم تبرّی و لعن از جهتی کمک به مؤمنین برای حراست از گوهر ایمانشان در برابر شبهات ناشی از مخالطت و معاشرت با اهل باطل است. شارع مقدّس با بیان اموری مانند نجاست کفار و باطن جهنّمی آنها و لزوم تبرّی از آنها و لعن آنها و مانند آن، به مؤمنین نوعی واکسن ایمانی زده تا در مواجهه با اینها آلوده نشوند!
۶. 🔗 ایجاد یکپارچگی و هویت بخشی به جامعه شیعه
"لعن" به یکپارچگی فکری و اخلاقی جامعه شیعه کمک میکند و تضمین مینماید که درسهای تاریخی فراموش نشوند و جامعه در برابر اشکال جدید انحراف و ظلم به حقیقت، هوشیار بماند. این بیزاری، یک نیروی محرکه قدرتمند برای جامعه شیعی است تا همواره در مسیر حق ثابتقدم بماند و هویت دینی خود را در برابر تحریفها و هجمهها حفظ کند.
۷. 📢 تضعیف پایگاه مشروعیت ظلم و استبداد
اعلام برائت از ظالمان و حاکمان جور در طول تاریخ، همواره به عنوان یک راهبرد برای تضعیف پایگاه مشروعیت آنان و بسیج نیروهای مردمی علیه ظلم و استبداد به کار رفته است. لعن، روحیه مقاومت و عدم سازش با ستم را در جامعه زنده نگاه میدارد و از قابل پذیرش شدن ظلم جلوگیری میکند.
۸. ✨ لعن؛ نقطه مقابل و مکملِ «صلوات»
لعن، نقطه مقابل صلوات است؛ در مقام صلوات وقتی به جایگاه رفیع اولیای الهی و حقّی که بر ما دارند توجّه می کنیم و از ادای این حقّ و از این که ما با این اندازه و ظرفیت بتوانیم در آن بارگاه رفیع کاری کنیم، ناامید می شویم، به خداوند توجّه کرده و از او می خواهیم که خودش رحمت گسترده خود را معطوف این کانون نور کند و امر آن ها را در هستی به سامان برساند.
🔸 در مقام لعن نیز وقتی از جنایات سهمگین و ریشه دار مستکبرین و فسادی که در زمین به بار آورده اند یاد می کنیم، از این که ما بتوانیم این بساط را جمع و اصلاح کنیم ناامید شده و رو به قدرت مطلق می آوریم و از او می خواهیم که آن ها و بساطشان را با دور کردن و طرد و اخراج از گستره رحمت خویش، از عرصه هستی بزداید و آنچه بر سر دنیای ما آوردند را خودش اصلاح کند.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۵۹) وقتی نعمت دلتان را میزند! | درخواست عجیب یک قوم از خدا: ما را بیچاره کن! 🔺
▪️و جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنين.
فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور.▪️
📝 هنگام تلاوت آیات سوره مبارکه سبأ نکته عجیبی ذهنم را مشغول کرد که قبل از بیان آن باید اندکی پیرامون وضعیت قوم سبأ توضیح بدهم.
🔸 پادشاهی سبأ در سرزمین یمن امروزی، در جنوب غربی شبهجزیره عربستان، واقع شده بود. پایتخت آنها شهر «مأرب» بود که در شرق صنعا، پایتخت کنونی یمن، قرار دارد.
🔹آن ها از توانایی های شگرفی برخوردار بودند و از نظر مهندسی توانسته بودند برای مهر سیلاب های موسمی، سدّ بزرگ و عجیب مأرب که با آن سدّ عرم نیز گفته می شود را بین دو کوه بسازند. بر محور این سد نیز، یک سیستم آبیاری پیشرفته و دو باغ بزرگ و پربرکت و کشاورزی گسترده ای ایجاد کرده بودند.
🔹 موقعیت استراتژیک یمن و تسلط بر راههای دریایی و زمینی، قوم سبأ را به یک قدرت بزرگ تجاری نیز تبدیل کرده بود. برای تسهیل این تجارت، به لطف خدا، مسیر تجاریشان از یمن تا شام، با روستاهایی بههمپیوسته و امن، چنان آسان شده بود که مسافر بینیاز از حمل توشه، شبانهروز در امنیت کامل حرکت میکرد.
▪️خلاصه غرق در رفاه و آبادانی و بهره مندی مادی و معنوی بودند.
🚨 اما در اوج این رفاه و آسایش، درخواستی باورنکردنی از خدا کردند: «پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله بینداز و بر خود ستم کردند...» (سبأ/ ۱۹).
👈 یعنی خدایا، این آبادیها را از بین ببر و این مسیر راحت را به بیابانهای طولانی و سوزان تبدیل کن تا ما هم مجبور شویم مثل بقیه با سختی و مشقت سفر کنیم!!
❓❗️عجیب نیست؟ واقعا چرا باید از خدا چنین درخواستی کنند؟ آدمی موجود عجیبی است؛ وَ يَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ. خدا بی جهت او را ظلوم جهول ننامیده.
🆔 https://eitaa.com/basmale
✍️ مفسّرین پاسخ هایی به این سؤال داده اند؛ برخی مفسران گفتهاند این درخواست از زبان اشراف و ثروتمندان قوم سبأ بود.
👈 آنها از اینکه فقرا و افراد پیاده نیز میتوانستند به راحتی و بدون نیاز به توشه در این مسیر سفر کنند، احساس حقارت میکردند. این رفاه همگانی، تمایز و جایگاه اجتماعی خاص آنها را به رخ نمیکشید.
👈 بنابراین، آرزوی ایجاد سفری سخت و طولانی کردند تا سفر دوباره در انحصار ثروتمندان درآید و فاصله طبقاتیشان با فقرا حفظ شود.
📌اگر ریشه درخواستشان این باشد، به نکته عجیبی میرسیم: انسان گاهی برای حفظ امیال و خواستههای پوچی (مثل پرستیژ طبقاتی)، سعادت واقعی خود را قربانی میکند. حاضر است سختی بیابان را تحمل کند، اما توهم برتریاش را از دست ندهد. میتوان نام این بیماری را «قربانی کردن سعادت واقعی به پای توهماتِ اعتباری» گذاشت؛ بیماریای که اگر خوب بنگریم، در زندگی امروز نیز بسیار رایج است.
🔰 امّا برخی دیگر از مفسّرین این درخواست عجیب را گونه ای دیگر تحلیل کرده اند و آن را شبیه حال قوم موسی علیه السلام دانسته اند که با وجود بهره مندی از غذای آسان و لذیذ و مقوّیِ آسمانی (منّ و سلوی) که پیوسته برایشان از طرف خداوند نازل می شد، درخواست غذاهای زمینی مانند سیر و پیاز و همراه با درد سر و کشاورزی را کردند. فیلشان یاد همان کوره دهات زندگی قبلیشان را کرد و حوصله بهشتی زندگی کردن را نداشتند !!
😔 این دیگر یک گونه خاص از ناشکری و کفران است؛ از کافر بودن گذشته و بحمدالله کفور شدند. سبائیان هم از این بهشت روی زمین که خدا برایشان ترتیب داده بود خسته شدند و دلشان هوای سفر در بیابان های سوزانِ حجاز کرد. واقعاً چرا؟؟!!
🆔 https://eitaa.com/basmale
✅ تحلیل این وضعیت برایم چندان آسان نیست؛ امّا این قدر می فهمم که آدمی گاهی چنان نسبت به خداوند کفر می ورزد و از خالق خویش دلزده می شود که نعمت های او را نقمت می بیند؛ در فضای بهره مندی حداکثری و در دل بهشت، از این رفاه و بهره مندی هم شکایت می کند و می گوید چرا این همه نعمت و این همه بهره مندی؟؟!!
📖 با کتابی برخورد کردم به نام" فلسفه ملال" نوشته لارس اسونسن که در آن با نگاهی فلسفی-روانشناسی در مورد حالت ملال و دلزدگی در انسان و انواع آن بحث کرده است؛ یکی از انواع ملال را ملال برخاسته از اشباع می نامد که زمانی ایجاد میشود که مقدار بیش از حدی از یک چیز داریم و آن چیز،دیگر مبتذل و پیشپاافتاده میشود.
👈 امّا این حالت وقتی نسبت به نعمت های و الطاف گسترده الهی شکل بگیرد و تازه به مرحله ابراز ناسپاسی و ملال هم برسد و زبان حال یا قال این شود که چرا این همه نعمت به ما داده و این همه لطف به ما کرده ای، دیگر از مرز یک تنش روانی به وادی کفر عمیق وارد می شود.
👈 دیده اید وقتی از کسی دلزده هستید و قلباً به او پشت کرده اید و نمی خواهید در ساحت درونتان حاضر باشد، نسبت به همه چیزش و همه رفتارهایش حتی اگر احسان و نیکی به شما باشد قر می زنید؟ مثلاً سر وقت برایتان بهترین نوشیدنی را می آورد و شما هم تشنه و عاشق آن نوشیدنی هستید، ولی چون او را نمی خواهید، بالاخره بهانه ای در درونتان جفت و جور می شود تا بر سر او نق بزنید و مثلا بگویید : چرا حالا که تشنه ام این بهترین نوشیدنی را برایم آورده ای؟
👈 نقِ احمقانه ای است ولی باور کنید که گاهی انسان نسبت به خداوند اینگونه کفور می شود. این کفور بودن هم در داشته های مادی خود را نشان می دهد و هم در بهره مندی های معنوی؛ گاهی انسان غرق در بهره مندی های معنوی است و عزّت و کرامت الهی او را احاطه کرده ولی باز به همان دلیلی که بیان شد و آن ناسپاسی عمیق، نق می زند و ناشکری می کند. همچنین گاهی یک فرد به این مرحله می رسد و گاهی یک ملّت.
🚨 ملّت سبأ که به این مرحله رسیدند خداوند با همان داشته ارزشمندشان یعنی سدّ مأرب، آن ها را عذاب کرد؛ سد شکست و سیل عرم آن ها را غرق کرد و سرزمین پرمحصول و آن دو باغستان آباد و آن مسیرهای بهشت گونه شان، به شوره زارهایی با اندکی گیاهان بی حاصل تبدیل شد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۰) سنّت نصرت و خذلان🔺
▪️إنْ يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (آلعمران: 160)▪️
🔰 دو سنّت الهی مهم در قرآن مربوط به عرصه پیکار و جهاد داریم که یکی سنّت نصرت است و دیگری سنّت خذلان.
1️⃣ سنّت نصرت این است که اگر خدا مؤمنین را در عرصه جهاد یاری کند، هیچ کس نمی تواند بر آن ها غلبه کند ولو توان ظاهری و سلاح و تجیزات و تعدادشان چندین برابر بیش از مؤمنین باشد و برتری تکنولوژیک داشته و مورد حمایت دیگران نیز باشند.
👈 تنها عامل و سلاح غلبه مؤمنین، سلاح نصر است؛ اگر نصر باشد غلبه قطعی است در هر شرایطی و اگر این سلاح نباشد مغلوب شدن قطعی است ولو ما از نظر مادی و ظاهری برتری داشته باشیم.
🚨 این سنّت نصرت، مشروط است؛ خداوند نصرت می دهد ولی بشرطها و شروطها. صبر و تقوی می خواهد، آن هم تقوای عرصه جهاد. حرکت کردن در زمین توحید و مؤمنانه ایفای نقش کردن می خواهد.
🔻بلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمين.🔺
🔹 نمی توان هر جوری و با هر دید و روحیه ای در این عرصه حاضر شد و مانند کفار رفتار کرد و از چارچوب قواعد و شروط الهی خارج شد و باز انتظار نصرت الهی داشت.
🔸 البته خود خداوند هم از ضعف های مؤمنین آگاه است و با لغزش ها و ضعف های جزئی، آن ها را از سلاح نصر محروم نمی کند.
🔻الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرين.🔺
2️⃣ از آن طرف سنّت خذلان هم داریم؛ خذلان در لغت به معنای ترک نصرت است یعنی یاری نکردن کسی که از تو انتظار یاری دارد. ممکن است مؤمنین گرفتار سنّت خذلان الهی شوند. همین به تنهایی برای مغلوب شدن و زمین خوردن کافی است ولو از نظر ظاهری برتری مطلق داشته باشند.
☑️ این را برای این نوشتم که اوّلا در این روزگاری که باب جهاد با مستکبرین عالم در مراحل ویژه و حساسی به روی ملّت ما باز شده است، با دیدن برتری تکنولوژیک و عِدّه و عُدّه ی آن ها مرعوب نشویم؛ تا بوده همین بوده و غالباً کفار از این نظر بر انبیاء و صالحین برتری داشته اند.
☑️ از طرفی هم نصر الهی را غیرمشروط نگاه نکنیم و دچار خیالبافی نشویم و حواسمان باشد که خداوند سنّت خذلان هم دارد و این سنّت هم مشروط است؛ ممکن است رفتار ما شرط سنّت خذلان را فراهم کند نه شرط سنّت نصرت را و ما شایسته این باشیم که خداوند یاری مان نکند.
☑️ تنها باید به نصر الهی دل خوش کنیم و تنها و تنها از خذلان او بترسیم؛ باید تنها بین این دو خوف و رجا باشیم.
🔊 وقتی اخبار ناگواری از اجتماع کفار مناطق مختلف علیه مسلمین به گوش خلیفه وقت (عمر بن الخطاب لعنه الله) رسید، مسلمین را برای مشورت جمع کرد و از آنها خواست که نظرشان را بیان کنند.
👈 هر کس چیزی گفت و وقتی نوبت به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و دید که مسلمین از جمله خلیفه، از کثرت و توان کفار ترسیده اند، فرمود : (از این جا به بعد در نهج البلاغه آمده است ولی آن چه گفته شد در کتاب ارشاد شیخ مفید ذکر شده است.)
▪️تا بود این چنین بود که ما در زمان رسول خدا هیچ گاه با تکیه بر تعداد و کثرت جهاد نمی کردیم و دل به عِدّه و عُدّه خوش نمی داشتیم بلکه با تکیه بر نصر و یاری الهی جهاد می کردیم.▪️
🔻و أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَكُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْكَثْرَةِ وَ إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَة.🔺
✅ این منطق جهاد توحیدی است؛ پیروزی در گرو بازی کردن در زمین ایمان است تا شرط نصرت الهی در ما حاصل شود و سلاح نصر کار را تمام کند و شکست نیز تنها در گرو از دست دادن شرط نصرت الهی و گرفتار خذلان او شدن است.
✅ امّت اسلامی باید حواسش به این سنّت خذلان هم باشد و در عین حزم و دوراندیشی و انجام دادن وظائف عقلی و عقلائی و تجهیز و تقویت خویش، نگاهش تنها به خداوند و نصر و خذلان او باشد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۱) فریب مردم، به نام مردم🔺
" وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ."
▪️تحلیلی افلاطونی از میراثی سوفسطایی در سیاست معاصر▪️
💠 سوفسطاییان، گروهی از متفکران و معلمان دورهگرد در یونان باستان بودند که در قرن پنجم پیش از میلاد، همزمان با اوج دموکراسی در آتن، ظهور کردند.
👈 با گسترش دموکراسی، نیاز به مهارت در سخنوری و فن بیان برای پیروزی در دادگاهها و مجامع سیاسی افزایش یافت. این امر بستری را فراهم کرد تا سوفسطاییان به عنوان معلمانی سیار، این مهارتها را در ازای دریافت پول به جوانان و شهروندان آموزش دهند.
👈 ابزار اصلی آنان، «سخنوری» (Rhetoric) یا فن اقناع بود. در دموکراسی آتن، جایی که تصمیمات کلان در مجمع عمومی و با رأی شهروندان گرفته میشد، قدرت حقیقی در دستان کسی بود که میتوانست تودهها را با کلام خود مسحور و همراه کند.
👈 کار ویژه آن ها مهندسی افکار عمومی و در دست گرفتن نبض جامعه با تکیه بر فنّ سخنوری و شعارها و سخنانی با ظاهری جذّاب و مقبول، بی توجه به حقایق و منافع واقعی و بلند مدّت خود آن مردم در بستر دموکراسی آن روزگار بوده است.
🔰 افلاطون، بزرگترین منتقد سوفسطاییان، تمام فلسفه سیاسی خود را برای مقابله با آن بنا نهاد. این نوشتار میکوشد با تکیه بر تحلیلهای افلاطون، نشان دهد که چگونه عوامفریبی مدرن، بازتولید همان بیماریای است که او قرنها پیش تشخیص داده بود.
افلاطون در رساله گورگیاس به این نکته اشاره میکند که سخنوران (سوفیستها) با استفاده از هنر بلاغت، مردم را فریب میدهند تا به جای خیر واقعی، به دنبال لذتهای زودگذر بروند:
«بلاغت، هنری است که نه برای خیر عمومی، بلکه برای اقناع و فریب استفاده میشود».
🔸 افلاطون در کتاب جمهوری به صراحت از خطر فریب مردم توسط سیاستمدارانی سخن میگوید که با سخنان زیبا و وعدههای فریبنده، تودهها را گمراه میکنند. او معتقد است که اکثریت مردم از عقل و درایت کافی برای تشخیص خیر واقعی خود برخوردار نیستند. در کتاب ششم جمهوری، افلاطون مینویسد:
«اکثریت مردم نمیتوانند فیلسوف(فیلسوف به معنای اهل اندیشه و عاقل) باشند و به همین دلیل، بهراحتی تحت تأثیر سخنان فریبنده قرار میگیرند. آنها به جای خیر واقعی، به دنبال لذتهای زودگذر و ظاهری هستند».
🔹 افلاطون در تمثیل غار (در کتاب هفتم جمهوری) نشان میدهد که مردم عادی مانند زندانیانی هستند که در تاریکی غار، تنها سایههای حقیقت را میبینند و به اشتباه آنها را حقیقت میپندارند.
👈 سیاستمداران فرصتطلب از این ناآگاهی سوءاستفاده میکنند و با وعدههایی مانند «آزادی» یا «رفاه» ، تودهها را به سوی سیاستهایی سوق میدهند که در نهایت به ضرر آنها تمام میشود.
👈 سیاستمدار امروزی که به جای ارائه برنامه و شعارهای مبتنی بر واقعیتها که خیر و صلاح جمعی را به دنبال داشته باشد، به نظرسنجیها و اتاقهای فکر رجوع میکند تا ببیند کدام شعار «رأیآورتر» است، دقیقاً در حال پیمودن راه سوفسطاییان است.
✅ افلاطون سوفسطاییگری را به «آشپزی» تشبیه میکند که هدفش تولید لذت آنی برای بدن است، بدون توجه به سلامت حقیقی آن. در مقابل، سیاست ورز حقیقی مانند «پزشکی» است که گاهی برای تأمین سلامت بلندمدت بدن، داروهای تلخ و جراحیهای دردناک را تجویز میکند.
👈 سیاستمدار سوفسطایی، آشپزی است که به بیمار (مردم) شیرینیهای خوشمزه میدهد، در حالی که فیلسوف، پزشکی است که داروی تلخ اما شفابخش را توصیه میکند.
🚨 این دست شعارهای فریبنده در زبان سیاستمداران فراوان اند؛ مثلاً یکی از پیچیدهترین و مؤثرترین شیوههای عوامفریبی، تملقگویی از «عقل مردم» و «استقلال فکری» تودههاست.
👈 سیاستمداری که قصد تخریب ساختارهای ارزشی دینی یا سنتی را دارد، خودِ مردم را به عنوان مرجع نهایی حقیقت معرفی میکند. او با شعارهایی نظیر «شما خودتان قدرت تشخیص خیر و شر را دارید» و «نیازی به قیمومیت فکری و هدایت از بالا ندارید»، در ظاهر به مردم قدرت میبخشد، اما در باطن، آنها را در جهلشان رها میکند تا راحتتر شکار شوند.
🆔 https://eitaa.com/basmale
✅ افلاطون برای نمایش فاجعهبار بودن سپردن سکان حکومت به این «عقلانیت عمومی»، تمثیل قدرتمند «کشتی دولت» را در کتاب ششم «جمهوری» به کار میبرد.
👈 در این تمثیل ملوانان (سیاستمداران عوامفریب) بر سر به دست گرفتن سکان با یکدیگر در حال نزاعاند. آنها هیچ علمی به دریانوردی ندارند و معتقدند این فن آموختنی نیست. آنها با فریب، چاپلوسی و حتی خوراندن داروهای خوابآور به مالک کشتی، سعی در به دست گرفتن کنترل دارند.
👈 دریانورد حقیقی (فیلسوف) تنها کسی است که به مطالعه ستارگان، بادها و آسمان پرداخته و علم واقعی هدایت کشتی را میداند. اما ملوانانِ مدعی، او را یک «وراج خیرهسر به آسمان» و «بیفایده» میخوانند و به او اعتنایی نمیکنند.
▪️وقتی یک سیاستمدار به مردم میگوید «به عقل خودتان تکیه کنید و نیازی به هدایت ندارید»، او در واقع همان ملوان شورشی است که به مالک کشتی (مردم) میگوید: «نیازی به آن دریانورد بیفایده که به آسمان زل زده نداری! تو خودت بهتر از هرکسی مسیر را میدانی!»
👈 این سخن، در ظاهر تفویض قدرت به مردم، اما در باطن، تضمین غرق شدن کل کشتی است. از دید افلاطون، دعوت مردم به تبعیت از قوانین درست و حاکمان فیلسوف، نه به معنای تحقیر آنان، بلکه تنها راه نجاتشان از هرجومرج ناشی از امیال و جهل خودشان است.
📝 افلاطون از مخالفان سرسخت دموکراسی است و این نظریات او در بستر نفی دموکراسی مطرح می شود امّا قصد ما دراین نوشتار روشن سازی پیرامون یکی از ابزارهای فریب قدرتمند سیاست مداران از نگاه افلاطون بود.
👈 آنها اموری مانند آزادی، عقلانیت و عدالت را با یک خوانش نادرست و در تقابل با واقعیت ها و ارزشهای تثبیت شده دینی و حاکمیتی،مایه همراه سازی اکثریت با خود می سازند؛اکثریتی که در نظر افلاطون،فیلسوف به معنای بهره مند از عقل رشد کرده و تشخیص صحیح نیستند. همان اکثریتی که ندای لا یشعرون و لایفقهون قرآن را در موردشان شنیده اید.
♦️ این که بخواهیم مردم را در مقابل این واقعیت قرار دهیم خیلی کار راحتی است؛ به آن ها می گوییم : شما خودتان عقل و قدرت تشخیص کافی دارید و هیچ کس حق ندارد گونه خاصی از زندگی و رفتار فردی و اجتماعی را به شما تحمیل کند. هیچ کس حق ندارد شما را مجبور به رعایت حجاب کند.هر کس هم مخالف این است دارد شما را نادان می نامد؛ می بینید؟ به همین راحتی.
❗️❗️در امروزِ ایران ما نیز این نوع سیاست ورزی در سطوح خرد و کلان متاسفانه رائج شده است.کسانی که در سطح بسیار نازلی از شایستگی ها و لیاقت ها و توانایی های عقلانی و مدیریتی و....قرار دارند ( و همه در این سال ها اینچنین افرادی را و سیاست ورزی و دستاوردهایشان را دیده اید)، با استفاده از ابزار قدرتمند "به نام مردم، به کام خود"، به راحتی توده مردم را با خود همراه می سازند و با استفاده از خلأهای ذاتی دموکراسی در پست های بسیار بالا و حساسی قرار می گیرند.
❗️❗️باید مردم را نسبت به این فریب آگاه کنیم تا اجازه ندهند کسی از خودشان برای فریب خودشان استفاده کند؛ کسی نیاید و با شخصیت دهی کاذب از ضعف های او به نفع خود و حزبش سوء استفاده کند و ما را در مقابل خودمان قرار دهد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(162)⚜️ «عناصر الأبرار»: نمونه ای از ضرورت پژوهش های لغوی در راستای تفقّه در متون دینی⚜️🔺
✍️ یکی از ضرورتهای انکارناپذیر در فهم دقیق متون دینی، پژوهشهای عمیق لغوی است. اکتفا به معانی رایج یا تسامحی، که غالباً تحت تأثیر ذهنیتهای عرفی، ترجمههای فلسفی یا اصطلاحات علمی معاصر شکل گرفتهاند، میتواند حجابی بر درک معارف اصیل و مانعی برای ورود به فضای معناییِ مورد نظر متن باشد.
زدودن رسوب ذهنیات متأخر از چهرهٔ واژگان و دستیابی به معنای اصیل آنها در زمان صدور متن، از بایستههای بنیادین در تفقه است.
▪️ نمونهٔ جالبی که این ضرورت را به خوبی تصویر می کند، واژهٔ «عنصر» در عبارت «عناصر الأبرار» در زیارت جامعه کبیره است. ذهن امروزی غالباً این واژه را معادل یک مادهٔ سازنده و بنیادین، همچون عناصر جدول مندلیف یا عناصر اربعه در حکمت قدیم، میشناسد.
▪️ از این رو، در شرح این فراز، ذهن ها بیشتر به سمت مفاهیمی مانند اصول وجودی اشیاء، ارکان سازنده آن ها و ریشه های هستی آن ها رفته و عناصر الابرار را در فضای نزدیک به فضای روایات طینت معنا کرده اند که اگرچه بی ارتباط نیست ولی از پژوهش لغوی این نتیجه حاصل شد که عناصر الابرار قصد به تصویر کشیدن دنیای مفهومی دیگری را دارد.
🔹 منابع معتبر لغوی مانند «العین»، «تهذیب اللغه» و «مقاییس اللغه»، «عنصر» را «أصل الحَسَب» معنا کردهاند. در فرهنگ و زبان عربی، میان دو مفهوم «حَسَب» و «نَسَب» تفاوت ظریفی وجود دارد که درک آن، در این تحلیل، نقشی حیاتی ایفا میکند : ⬇️
🆔 https://eitaa.com/basmale
1️⃣ النَّسَب: به تبار، ریشهٔ خونی و شجرهنامهٔ شخص اشاره دارد و زنجیرهٔ اتصال بیولوژیک فرد به اجداد و قبیلهاش را به تصویر میکشد.
2️⃣ الحَسَب: از ریشهٔ «ح-س-ب» (شمردن)، به مجموعه مفاخر، فضائل و کرامتهای موروثی اطلاق میشود که فرد از پدران خود به ارث برده و به آنها افتخار میکند.
«حَسَب»، یک سرمایهٔ معنوی و اجتماعی است که صفاتی چون شجاعت، کرم، رهبری و سخنوری را در بر میگیرد.
🔰 اکنون با این کلید لغوی، میتوان به گنجینهٔ معنایی «عناصر الأبرار» راه یافت. این عبارت، در منظومهٔ فکری و فرهنگی عرب، که در آن «حَسَب» و مباهات به مفاخر نیاکان، سنگ بنای هویت و شرافت بود، یک تحوّل معرفتی ایجاد میکند.
🔹 زیارت جامعه کبیره با این تعبیر، کانون ارزشگذاری را از «نیاکانِ خاکی» به «پدرانِ آسمانی» منتقل میسازد. این عبارت، مؤمنان را فرامیخواند تا از افتخارات محدود قبیلهای فراتر رفته و به پدران معنوی خویش مباهات ورزند؛ کسانی که خود، «اصل الحسب» و سرچشمهٔ تمامی کرامتهای انسانی هستند.
پیش از آنکه به نیای خاکی و کردار آنان دل خوش شود، باید به تبار اصیل و روحانی خویش توجه کرد و دانست که در احتساب مادی و معنوی، «اصلالحسبِ» حقیقی، این ذوات مقدسه هستند.
▪️ بنابراین، «عناصر الأبرار» به این معناست که اهل بیت (علیهمالسلام)، ریشه و اساس هر ارزش و افتخاری هستند که نیکان (ابرار) در طول تاریخ میتوانند به آن مفتخر باشند.
✅ شناخت ایشان و پیوند با ولایتشان، خود بزرگترین «حَسَب» و شریفترین افتخاری است که مؤمن میتواند آن را برای خود «به حساب آورد». این عبارت، معیار فخر و مباهات را از «خون و قبیله» به «معرفت و ولایت» تغییر میدهد.
🔹 اهل بیت (علیهمالسلام) آن «اصلِ محوری» معرفی میشوند که هر فضیلت و شرافتی در عالم، اعتبار خود را از نسبت با ایشان اخذ میکند.
👈 شهادت به این عبارت، در واقع اقرار به این حقیقت است که ریشهٔ حقیقیِ هر کرامتی که نیکان تاریخ به آن آراستهاند، نه در تبار قومی، که در خاک حاصلخیز ولایت این خاندان است. آنان خود، «اصلِ تمام حَسَبها» هستند.
🆔 https://eitaa.com/basmale