✅ تحلیل این وضعیت برایم چندان آسان نیست؛ امّا این قدر می فهمم که آدمی گاهی چنان نسبت به خداوند کفر می ورزد و از خالق خویش دلزده می شود که نعمت های او را نقمت می بیند؛ در فضای بهره مندی حداکثری و در دل بهشت، از این رفاه و بهره مندی هم شکایت می کند و می گوید چرا این همه نعمت و این همه بهره مندی؟؟!!
📖 با کتابی برخورد کردم به نام" فلسفه ملال" نوشته لارس اسونسن که در آن با نگاهی فلسفی-روانشناسی در مورد حالت ملال و دلزدگی در انسان و انواع آن بحث کرده است؛ یکی از انواع ملال را ملال برخاسته از اشباع می نامد که زمانی ایجاد میشود که مقدار بیش از حدی از یک چیز داریم و آن چیز،دیگر مبتذل و پیشپاافتاده میشود.
👈 امّا این حالت وقتی نسبت به نعمت های و الطاف گسترده الهی شکل بگیرد و تازه به مرحله ابراز ناسپاسی و ملال هم برسد و زبان حال یا قال این شود که چرا این همه نعمت به ما داده و این همه لطف به ما کرده ای، دیگر از مرز یک تنش روانی به وادی کفر عمیق وارد می شود.
👈 دیده اید وقتی از کسی دلزده هستید و قلباً به او پشت کرده اید و نمی خواهید در ساحت درونتان حاضر باشد، نسبت به همه چیزش و همه رفتارهایش حتی اگر احسان و نیکی به شما باشد قر می زنید؟ مثلاً سر وقت برایتان بهترین نوشیدنی را می آورد و شما هم تشنه و عاشق آن نوشیدنی هستید، ولی چون او را نمی خواهید، بالاخره بهانه ای در درونتان جفت و جور می شود تا بر سر او نق بزنید و مثلا بگویید : چرا حالا که تشنه ام این بهترین نوشیدنی را برایم آورده ای؟
👈 نقِ احمقانه ای است ولی باور کنید که گاهی انسان نسبت به خداوند اینگونه کفور می شود. این کفور بودن هم در داشته های مادی خود را نشان می دهد و هم در بهره مندی های معنوی؛ گاهی انسان غرق در بهره مندی های معنوی است و عزّت و کرامت الهی او را احاطه کرده ولی باز به همان دلیلی که بیان شد و آن ناسپاسی عمیق، نق می زند و ناشکری می کند. همچنین گاهی یک فرد به این مرحله می رسد و گاهی یک ملّت.
🚨 ملّت سبأ که به این مرحله رسیدند خداوند با همان داشته ارزشمندشان یعنی سدّ مأرب، آن ها را عذاب کرد؛ سد شکست و سیل عرم آن ها را غرق کرد و سرزمین پرمحصول و آن دو باغستان آباد و آن مسیرهای بهشت گونه شان، به شوره زارهایی با اندکی گیاهان بی حاصل تبدیل شد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۰) سنّت نصرت و خذلان🔺
▪️إنْ يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (آلعمران: 160)▪️
🔰 دو سنّت الهی مهم در قرآن مربوط به عرصه پیکار و جهاد داریم که یکی سنّت نصرت است و دیگری سنّت خذلان.
1️⃣ سنّت نصرت این است که اگر خدا مؤمنین را در عرصه جهاد یاری کند، هیچ کس نمی تواند بر آن ها غلبه کند ولو توان ظاهری و سلاح و تجیزات و تعدادشان چندین برابر بیش از مؤمنین باشد و برتری تکنولوژیک داشته و مورد حمایت دیگران نیز باشند.
👈 تنها عامل و سلاح غلبه مؤمنین، سلاح نصر است؛ اگر نصر باشد غلبه قطعی است در هر شرایطی و اگر این سلاح نباشد مغلوب شدن قطعی است ولو ما از نظر مادی و ظاهری برتری داشته باشیم.
🚨 این سنّت نصرت، مشروط است؛ خداوند نصرت می دهد ولی بشرطها و شروطها. صبر و تقوی می خواهد، آن هم تقوای عرصه جهاد. حرکت کردن در زمین توحید و مؤمنانه ایفای نقش کردن می خواهد.
🔻بلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمين.🔺
🔹 نمی توان هر جوری و با هر دید و روحیه ای در این عرصه حاضر شد و مانند کفار رفتار کرد و از چارچوب قواعد و شروط الهی خارج شد و باز انتظار نصرت الهی داشت.
🔸 البته خود خداوند هم از ضعف های مؤمنین آگاه است و با لغزش ها و ضعف های جزئی، آن ها را از سلاح نصر محروم نمی کند.
🔻الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرين.🔺
2️⃣ از آن طرف سنّت خذلان هم داریم؛ خذلان در لغت به معنای ترک نصرت است یعنی یاری نکردن کسی که از تو انتظار یاری دارد. ممکن است مؤمنین گرفتار سنّت خذلان الهی شوند. همین به تنهایی برای مغلوب شدن و زمین خوردن کافی است ولو از نظر ظاهری برتری مطلق داشته باشند.
☑️ این را برای این نوشتم که اوّلا در این روزگاری که باب جهاد با مستکبرین عالم در مراحل ویژه و حساسی به روی ملّت ما باز شده است، با دیدن برتری تکنولوژیک و عِدّه و عُدّه ی آن ها مرعوب نشویم؛ تا بوده همین بوده و غالباً کفار از این نظر بر انبیاء و صالحین برتری داشته اند.
☑️ از طرفی هم نصر الهی را غیرمشروط نگاه نکنیم و دچار خیالبافی نشویم و حواسمان باشد که خداوند سنّت خذلان هم دارد و این سنّت هم مشروط است؛ ممکن است رفتار ما شرط سنّت خذلان را فراهم کند نه شرط سنّت نصرت را و ما شایسته این باشیم که خداوند یاری مان نکند.
☑️ تنها باید به نصر الهی دل خوش کنیم و تنها و تنها از خذلان او بترسیم؛ باید تنها بین این دو خوف و رجا باشیم.
🔊 وقتی اخبار ناگواری از اجتماع کفار مناطق مختلف علیه مسلمین به گوش خلیفه وقت (عمر بن الخطاب لعنه الله) رسید، مسلمین را برای مشورت جمع کرد و از آنها خواست که نظرشان را بیان کنند.
👈 هر کس چیزی گفت و وقتی نوبت به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و دید که مسلمین از جمله خلیفه، از کثرت و توان کفار ترسیده اند، فرمود : (از این جا به بعد در نهج البلاغه آمده است ولی آن چه گفته شد در کتاب ارشاد شیخ مفید ذکر شده است.)
▪️تا بود این چنین بود که ما در زمان رسول خدا هیچ گاه با تکیه بر تعداد و کثرت جهاد نمی کردیم و دل به عِدّه و عُدّه خوش نمی داشتیم بلکه با تکیه بر نصر و یاری الهی جهاد می کردیم.▪️
🔻و أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَكُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْكَثْرَةِ وَ إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَة.🔺
✅ این منطق جهاد توحیدی است؛ پیروزی در گرو بازی کردن در زمین ایمان است تا شرط نصرت الهی در ما حاصل شود و سلاح نصر کار را تمام کند و شکست نیز تنها در گرو از دست دادن شرط نصرت الهی و گرفتار خذلان او شدن است.
✅ امّت اسلامی باید حواسش به این سنّت خذلان هم باشد و در عین حزم و دوراندیشی و انجام دادن وظائف عقلی و عقلائی و تجهیز و تقویت خویش، نگاهش تنها به خداوند و نصر و خذلان او باشد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۱) فریب مردم، به نام مردم🔺
" وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ."
▪️تحلیلی افلاطونی از میراثی سوفسطایی در سیاست معاصر▪️
💠 سوفسطاییان، گروهی از متفکران و معلمان دورهگرد در یونان باستان بودند که در قرن پنجم پیش از میلاد، همزمان با اوج دموکراسی در آتن، ظهور کردند.
👈 با گسترش دموکراسی، نیاز به مهارت در سخنوری و فن بیان برای پیروزی در دادگاهها و مجامع سیاسی افزایش یافت. این امر بستری را فراهم کرد تا سوفسطاییان به عنوان معلمانی سیار، این مهارتها را در ازای دریافت پول به جوانان و شهروندان آموزش دهند.
👈 ابزار اصلی آنان، «سخنوری» (Rhetoric) یا فن اقناع بود. در دموکراسی آتن، جایی که تصمیمات کلان در مجمع عمومی و با رأی شهروندان گرفته میشد، قدرت حقیقی در دستان کسی بود که میتوانست تودهها را با کلام خود مسحور و همراه کند.
👈 کار ویژه آن ها مهندسی افکار عمومی و در دست گرفتن نبض جامعه با تکیه بر فنّ سخنوری و شعارها و سخنانی با ظاهری جذّاب و مقبول، بی توجه به حقایق و منافع واقعی و بلند مدّت خود آن مردم در بستر دموکراسی آن روزگار بوده است.
🔰 افلاطون، بزرگترین منتقد سوفسطاییان، تمام فلسفه سیاسی خود را برای مقابله با آن بنا نهاد. این نوشتار میکوشد با تکیه بر تحلیلهای افلاطون، نشان دهد که چگونه عوامفریبی مدرن، بازتولید همان بیماریای است که او قرنها پیش تشخیص داده بود.
افلاطون در رساله گورگیاس به این نکته اشاره میکند که سخنوران (سوفیستها) با استفاده از هنر بلاغت، مردم را فریب میدهند تا به جای خیر واقعی، به دنبال لذتهای زودگذر بروند:
«بلاغت، هنری است که نه برای خیر عمومی، بلکه برای اقناع و فریب استفاده میشود».
🔸 افلاطون در کتاب جمهوری به صراحت از خطر فریب مردم توسط سیاستمدارانی سخن میگوید که با سخنان زیبا و وعدههای فریبنده، تودهها را گمراه میکنند. او معتقد است که اکثریت مردم از عقل و درایت کافی برای تشخیص خیر واقعی خود برخوردار نیستند. در کتاب ششم جمهوری، افلاطون مینویسد:
«اکثریت مردم نمیتوانند فیلسوف(فیلسوف به معنای اهل اندیشه و عاقل) باشند و به همین دلیل، بهراحتی تحت تأثیر سخنان فریبنده قرار میگیرند. آنها به جای خیر واقعی، به دنبال لذتهای زودگذر و ظاهری هستند».
🔹 افلاطون در تمثیل غار (در کتاب هفتم جمهوری) نشان میدهد که مردم عادی مانند زندانیانی هستند که در تاریکی غار، تنها سایههای حقیقت را میبینند و به اشتباه آنها را حقیقت میپندارند.
👈 سیاستمداران فرصتطلب از این ناآگاهی سوءاستفاده میکنند و با وعدههایی مانند «آزادی» یا «رفاه» ، تودهها را به سوی سیاستهایی سوق میدهند که در نهایت به ضرر آنها تمام میشود.
👈 سیاستمدار امروزی که به جای ارائه برنامه و شعارهای مبتنی بر واقعیتها که خیر و صلاح جمعی را به دنبال داشته باشد، به نظرسنجیها و اتاقهای فکر رجوع میکند تا ببیند کدام شعار «رأیآورتر» است، دقیقاً در حال پیمودن راه سوفسطاییان است.
✅ افلاطون سوفسطاییگری را به «آشپزی» تشبیه میکند که هدفش تولید لذت آنی برای بدن است، بدون توجه به سلامت حقیقی آن. در مقابل، سیاست ورز حقیقی مانند «پزشکی» است که گاهی برای تأمین سلامت بلندمدت بدن، داروهای تلخ و جراحیهای دردناک را تجویز میکند.
👈 سیاستمدار سوفسطایی، آشپزی است که به بیمار (مردم) شیرینیهای خوشمزه میدهد، در حالی که فیلسوف، پزشکی است که داروی تلخ اما شفابخش را توصیه میکند.
🚨 این دست شعارهای فریبنده در زبان سیاستمداران فراوان اند؛ مثلاً یکی از پیچیدهترین و مؤثرترین شیوههای عوامفریبی، تملقگویی از «عقل مردم» و «استقلال فکری» تودههاست.
👈 سیاستمداری که قصد تخریب ساختارهای ارزشی دینی یا سنتی را دارد، خودِ مردم را به عنوان مرجع نهایی حقیقت معرفی میکند. او با شعارهایی نظیر «شما خودتان قدرت تشخیص خیر و شر را دارید» و «نیازی به قیمومیت فکری و هدایت از بالا ندارید»، در ظاهر به مردم قدرت میبخشد، اما در باطن، آنها را در جهلشان رها میکند تا راحتتر شکار شوند.
🆔 https://eitaa.com/basmale
✅ افلاطون برای نمایش فاجعهبار بودن سپردن سکان حکومت به این «عقلانیت عمومی»، تمثیل قدرتمند «کشتی دولت» را در کتاب ششم «جمهوری» به کار میبرد.
👈 در این تمثیل ملوانان (سیاستمداران عوامفریب) بر سر به دست گرفتن سکان با یکدیگر در حال نزاعاند. آنها هیچ علمی به دریانوردی ندارند و معتقدند این فن آموختنی نیست. آنها با فریب، چاپلوسی و حتی خوراندن داروهای خوابآور به مالک کشتی، سعی در به دست گرفتن کنترل دارند.
👈 دریانورد حقیقی (فیلسوف) تنها کسی است که به مطالعه ستارگان، بادها و آسمان پرداخته و علم واقعی هدایت کشتی را میداند. اما ملوانانِ مدعی، او را یک «وراج خیرهسر به آسمان» و «بیفایده» میخوانند و به او اعتنایی نمیکنند.
▪️وقتی یک سیاستمدار به مردم میگوید «به عقل خودتان تکیه کنید و نیازی به هدایت ندارید»، او در واقع همان ملوان شورشی است که به مالک کشتی (مردم) میگوید: «نیازی به آن دریانورد بیفایده که به آسمان زل زده نداری! تو خودت بهتر از هرکسی مسیر را میدانی!»
👈 این سخن، در ظاهر تفویض قدرت به مردم، اما در باطن، تضمین غرق شدن کل کشتی است. از دید افلاطون، دعوت مردم به تبعیت از قوانین درست و حاکمان فیلسوف، نه به معنای تحقیر آنان، بلکه تنها راه نجاتشان از هرجومرج ناشی از امیال و جهل خودشان است.
📝 افلاطون از مخالفان سرسخت دموکراسی است و این نظریات او در بستر نفی دموکراسی مطرح می شود امّا قصد ما دراین نوشتار روشن سازی پیرامون یکی از ابزارهای فریب قدرتمند سیاست مداران از نگاه افلاطون بود.
👈 آنها اموری مانند آزادی، عقلانیت و عدالت را با یک خوانش نادرست و در تقابل با واقعیت ها و ارزشهای تثبیت شده دینی و حاکمیتی،مایه همراه سازی اکثریت با خود می سازند؛اکثریتی که در نظر افلاطون،فیلسوف به معنای بهره مند از عقل رشد کرده و تشخیص صحیح نیستند. همان اکثریتی که ندای لا یشعرون و لایفقهون قرآن را در موردشان شنیده اید.
♦️ این که بخواهیم مردم را در مقابل این واقعیت قرار دهیم خیلی کار راحتی است؛ به آن ها می گوییم : شما خودتان عقل و قدرت تشخیص کافی دارید و هیچ کس حق ندارد گونه خاصی از زندگی و رفتار فردی و اجتماعی را به شما تحمیل کند. هیچ کس حق ندارد شما را مجبور به رعایت حجاب کند.هر کس هم مخالف این است دارد شما را نادان می نامد؛ می بینید؟ به همین راحتی.
❗️❗️در امروزِ ایران ما نیز این نوع سیاست ورزی در سطوح خرد و کلان متاسفانه رائج شده است.کسانی که در سطح بسیار نازلی از شایستگی ها و لیاقت ها و توانایی های عقلانی و مدیریتی و....قرار دارند ( و همه در این سال ها اینچنین افرادی را و سیاست ورزی و دستاوردهایشان را دیده اید)، با استفاده از ابزار قدرتمند "به نام مردم، به کام خود"، به راحتی توده مردم را با خود همراه می سازند و با استفاده از خلأهای ذاتی دموکراسی در پست های بسیار بالا و حساسی قرار می گیرند.
❗️❗️باید مردم را نسبت به این فریب آگاه کنیم تا اجازه ندهند کسی از خودشان برای فریب خودشان استفاده کند؛ کسی نیاید و با شخصیت دهی کاذب از ضعف های او به نفع خود و حزبش سوء استفاده کند و ما را در مقابل خودمان قرار دهد.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(162)⚜️ «عناصر الأبرار»: نمونه ای از ضرورت پژوهش های لغوی در راستای تفقّه در متون دینی⚜️🔺
✍️ یکی از ضرورتهای انکارناپذیر در فهم دقیق متون دینی، پژوهشهای عمیق لغوی است. اکتفا به معانی رایج یا تسامحی، که غالباً تحت تأثیر ذهنیتهای عرفی، ترجمههای فلسفی یا اصطلاحات علمی معاصر شکل گرفتهاند، میتواند حجابی بر درک معارف اصیل و مانعی برای ورود به فضای معناییِ مورد نظر متن باشد.
زدودن رسوب ذهنیات متأخر از چهرهٔ واژگان و دستیابی به معنای اصیل آنها در زمان صدور متن، از بایستههای بنیادین در تفقه است.
▪️ نمونهٔ جالبی که این ضرورت را به خوبی تصویر می کند، واژهٔ «عنصر» در عبارت «عناصر الأبرار» در زیارت جامعه کبیره است. ذهن امروزی غالباً این واژه را معادل یک مادهٔ سازنده و بنیادین، همچون عناصر جدول مندلیف یا عناصر اربعه در حکمت قدیم، میشناسد.
▪️ از این رو، در شرح این فراز، ذهن ها بیشتر به سمت مفاهیمی مانند اصول وجودی اشیاء، ارکان سازنده آن ها و ریشه های هستی آن ها رفته و عناصر الابرار را در فضای نزدیک به فضای روایات طینت معنا کرده اند که اگرچه بی ارتباط نیست ولی از پژوهش لغوی این نتیجه حاصل شد که عناصر الابرار قصد به تصویر کشیدن دنیای مفهومی دیگری را دارد.
🔹 منابع معتبر لغوی مانند «العین»، «تهذیب اللغه» و «مقاییس اللغه»، «عنصر» را «أصل الحَسَب» معنا کردهاند. در فرهنگ و زبان عربی، میان دو مفهوم «حَسَب» و «نَسَب» تفاوت ظریفی وجود دارد که درک آن، در این تحلیل، نقشی حیاتی ایفا میکند : ⬇️
🆔 https://eitaa.com/basmale
1️⃣ النَّسَب: به تبار، ریشهٔ خونی و شجرهنامهٔ شخص اشاره دارد و زنجیرهٔ اتصال بیولوژیک فرد به اجداد و قبیلهاش را به تصویر میکشد.
2️⃣ الحَسَب: از ریشهٔ «ح-س-ب» (شمردن)، به مجموعه مفاخر، فضائل و کرامتهای موروثی اطلاق میشود که فرد از پدران خود به ارث برده و به آنها افتخار میکند.
«حَسَب»، یک سرمایهٔ معنوی و اجتماعی است که صفاتی چون شجاعت، کرم، رهبری و سخنوری را در بر میگیرد.
🔰 اکنون با این کلید لغوی، میتوان به گنجینهٔ معنایی «عناصر الأبرار» راه یافت. این عبارت، در منظومهٔ فکری و فرهنگی عرب، که در آن «حَسَب» و مباهات به مفاخر نیاکان، سنگ بنای هویت و شرافت بود، یک تحوّل معرفتی ایجاد میکند.
🔹 زیارت جامعه کبیره با این تعبیر، کانون ارزشگذاری را از «نیاکانِ خاکی» به «پدرانِ آسمانی» منتقل میسازد. این عبارت، مؤمنان را فرامیخواند تا از افتخارات محدود قبیلهای فراتر رفته و به پدران معنوی خویش مباهات ورزند؛ کسانی که خود، «اصل الحسب» و سرچشمهٔ تمامی کرامتهای انسانی هستند.
پیش از آنکه به نیای خاکی و کردار آنان دل خوش شود، باید به تبار اصیل و روحانی خویش توجه کرد و دانست که در احتساب مادی و معنوی، «اصلالحسبِ» حقیقی، این ذوات مقدسه هستند.
▪️ بنابراین، «عناصر الأبرار» به این معناست که اهل بیت (علیهمالسلام)، ریشه و اساس هر ارزش و افتخاری هستند که نیکان (ابرار) در طول تاریخ میتوانند به آن مفتخر باشند.
✅ شناخت ایشان و پیوند با ولایتشان، خود بزرگترین «حَسَب» و شریفترین افتخاری است که مؤمن میتواند آن را برای خود «به حساب آورد». این عبارت، معیار فخر و مباهات را از «خون و قبیله» به «معرفت و ولایت» تغییر میدهد.
🔹 اهل بیت (علیهمالسلام) آن «اصلِ محوری» معرفی میشوند که هر فضیلت و شرافتی در عالم، اعتبار خود را از نسبت با ایشان اخذ میکند.
👈 شهادت به این عبارت، در واقع اقرار به این حقیقت است که ریشهٔ حقیقیِ هر کرامتی که نیکان تاریخ به آن آراستهاند، نه در تبار قومی، که در خاک حاصلخیز ولایت این خاندان است. آنان خود، «اصلِ تمام حَسَبها» هستند.
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(163)✨ دوسویه مردم و مسئولین: یک پیمان الهی✨🔺
🕋 إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ... (نساء/۵۸).
✍️ سعادت یک جامعه، بنایی است که بر دوش دو گروه اصلی استوار است: مردم و مسئولین.
امیرالمؤمنین(ع) در یکی از خطبههای فوقالعادهشان که مرحوم کلینی آن را در کتاب کافی نقل کرده، تصویری الهی از این رابطه ترسیم میکند که با یک نکته بنیادین آغاز میشود:
خداوند بر ما حقوقی دارد و بخشی از آن حقوق، حقوقی است که در روابط اجتماعی بین مردم قرار داده است. نکته مهم این است که این حقوق متقابل اجتماعی، در حقیقت جلوهای از حقوق خود خداوند هستند.
🔻«ثُمَّ جَعَلَ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً فَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ»🔺
👈 با این نگاه، حقوق متقابل اجتماعی از سطح یک قرارداد صرفاً عقلائی، به یک پیمان مقدس الهی ارتقا مییابد.
🔸 در گام بعدی، حضرت بزرگترین مصداق این پیمان را «حق متقابل والی بر مردم و مردم بر والی» معرفی میکنند.
این حق، یک فریضه الهی است که تحقق سه هدف بزرگ و حیاتی را در جامعه تضمین میکند:
🎯 سه ستون سعادت جامعه
1️⃣ شکلگیری الفت و پیوند اجتماعی (نِظاماً لِأُلفَتِهِم):
اولین دستاورد، شکلگیری یک پیوند صمیمی و حیاتی بین اجزای جامعه است. آنگاه که مردم به محفوظ بودن حقوق خود اطمینان دارند و مسئولین نیز حمایت مردم را پشتوانهی خود میبینند، دیوارهای بیاعتمادی فرو میریزد و جای آن را الفت و همدلی پر میکند.
این حقوق، چارچوب و نظامنامهی این اعتماد متقابل است و بدون آن، جامعه به مجموعهای از افراد بیگانه و بدبین به هم تبدیل میشود.
2️⃣ عزت، اعتلاء و استقرار دین (عِزّاً لِدینِهِم):
دین باید در جامعه عزیز و در موضع اقتدار باشد. وقتی این رابطه دوسویه بر مبنای حق شکل بگیرد، «حق» در جامعه عزیز و محترم میشود و در این صورت است که دین نیز اعتلاء یافته و عزت پیدا میکند. دین نیز وقتی چهرهی پر از حق و روی زیبای خویش را در گستره اجتماع به رخ بکشد، مردم گروه گروه آن را در آغوش میکشند و عزیزش میدارند.
3️⃣ استحکام و استقرار سُنّتهای صحیح (قِواماً لِسُنَنِ الحَقِّ فیهِم):
"سنتهای حق" همان الگوهای صحیح زندگی فردی و اجتماعی است؛ این روشهای نیکو، برای اینکه در جامعه ریشه بدوانند و به یک فرهنگ عمومی و رویهی ثابت تبدیل شوند، نیازمند یک «بستر» باثبات و قابل اعتماد هستند. این حقوق متقابل، دقیقاً همان بستری است که بر پایهی آن، پیروی از «سنتهای حق» و در پیش گرفتن راههای صحیح، آسان، منطقی و بهنجار میشود. اما اگر این رابطه به هم بخورد، این بستر از بین میرود و در نتیجه، سنتهای باطل و روشهای نادرست در جامعه رواج مییابد.
🔑 قلب خطبه و عصارهی کلام امیر(ع)
پس از بیان این سه دستاورد، امام(ع) به جملهای میرسند که قلب و عصاره این خطبه است؛ قانونی دقیق که سرنوشت جوامع به آن گره خورده است:
🔻«فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ، وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ»🔺
یعنی: مردم اصلاح نمیشوند (یا امر آن ها به سامان و صلاح نمی رسد) مگر آنکه مسئولین صالح باشند؛ و مسئولین نیز صالح نمیشوند (یا صالح باقی نمیمانند و امر آن ها به سامان نمی رسد) مگر آنکه مردم، اهل «استقامت» باشند!
🔹 صالح بودن مسئولین، شرط لازم سعادت جامعه است، اما کافی نیست؛ مردم نیز باید «استقامت» داشته باشند. حضرت تمام حقی که مردم بر والی دارند را در قالب عنوان «استقامت رعیت» به تصویر کشیدهاند.
👈 استقامت، یک موضع فعال، آگاهانه و مسئولانه برای پایداری بر همان پیمان الهی است؛ این موضع، خود را در قالب اموری چون «اطاعت آگاهانه» از حاکم صالح، پایداری در راه حقیقتی که والی قصد تحقق آن را دارد، «نصیحت خیرخواهانه» هنگام بروز انحراف و خطا در مسئولین، «حفظ وحدت اجتماعی» و «مشارکت فعال» در بنای جامعه، نشان میدهد.
❗️وقتی والیان و مسئولین از وضعیت صلاح خارج میشوند، این مردماند که باید با حفظ همان روحیه حقمدار خویش، آنها را با خیرخواهی، نصیحت و مطالبهگری به نقطه صلاح بازگردانند.
چقدر جامعه امروز ما تشنه این صلاح و آن استقامت است!
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۴)⚜️قریههای ظاهره: تبیین جایگاه فقها در ساختار هدایت الهی⚜️🔻
▪️وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنين. (سبأ/ ۱۸)▪️
📝 در نوشتار پیشین، به تبیین ظاهر آیه شریفه و عبرتهای مستفاد از سرگذشت قوم سبأ پرداخته شد. اما در منابع روایی معتبر، احادیث قابل تأملی پیرامون معنای باطنی و تأویلی این آیه شریفه نقل گردیده است. بر این اساس، نوشتار حاضر قصد دارد با استناد به این روایات نورانی، به تبیین جایگاه رفیع فقها و علمای شیعه بپردازد.
🔸 بر اساس روایات معتبر، از جمله آنچه در کتاب «کافی شریف» از امامان معصوم (ع) نقل شده، مقصود از «سرزمینهای مبارک» در آیه شریفه، وجود مقدس آن بزرگواران است. ایشان معادن علم الهی، خزانه دانش پروردگار و پایتختهای حقیقتاند؛ به گونهای که ولایتشان، سرزمین پربرکت معارف اصیل و نافع الهی است و باید بار و بنه سیر معرفتی و دانشی را به سوی آنان بست.
﴿نَّحْنُ وَ اللَّهِ الْقُرَى الَّتِي بَارَكَ اللَّهُ فِيهَا﴾
🔹 همانگونه که مسیر تجاری قوم سبأ با آبادیهای به هم پیوسته و امن همراه بود، مسیر دستیابی به معارف اهل بیت نیز از طریق «قریههای ظاهره» (شهرهای آشکار) میسر میگردد. این قریهها، همان سلسله جلیله فقها، محدثین و حاملان علوم ائمه (ع) هستند.
﴿وَ الْقُرَى الظَّاهِرَةُ الرُّسُلُ وَ النَّقَلَةُ عَنَّا إِلَى شِيعَتِنَا وَ فُقَهَاءُ شِيعَتِنَا إِلَى شِيعَتِنَا﴾
🔹 بنابراین، امر الهی به «سیر در این قریهها» به معنای التزام به این ساختار علمی و اخذ معارف از طریق همین وسائط دانشی است. خداوند طالبان حقیقت را به پیمودن این طریق دعوت میکند؛ مسیری که در آن، عالمان ربانی علوم حلال و حرام و فرائض را از ائمه اطهار اخذ کرده و به شیعیان منتقل مینمایند.
﴿فَالْسَّيْرُ مَثَلٌ لِطَلَبِ الْعِلْمِ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَ أَيَّاماً مَثَلٌ لِمَا يَسِيرُ مِنَ الْعِلْمِ فِي الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ الْأَحْكَامِ﴾
✅ این آن مسیر امنی است که طالب معرفت و دانش را از خطر شک، گمراهی و انحراف عقیدتی مصون می دارد. این شاهراه معرفتی، ضمن تضمین انتقال صحیح و پالایششده علوم، جامعه را از افتادن در ورطه بدعتها، تأویلات باطل و تفاسیر به رأی، و همچنین از بهکارگیری روشهای معرفتی غیرمعتبر همچون قیاس، استحسان و اتکای به ظنون شخصی در حوزه دین، حفظ میکند.
﴿آمِنِينَ مِنَ الشَّكِّ وَ الضَّلَالِ و الزَّیغِ﴾
🔸 با توجه به آنکه دسترسی مستقیم به امام معصوم (ع)، به دلایلی همچون غیبت یا بُعد مکانی، برای همگان میسر نیست، این «قریههای ظاهره» (فقاهت و علم) همواره در میان امت «ظاهر»، حاضر و در دسترس هستند تا مسیر ارتباط با سرچشمه حقیقت هرگز مسدود نگردد.
✅ ضرورت وجود این ساختار واسط بر کسی پوشیده نیست. در این روایات، یک هندسه دقیق برای ارتباط با معادن علم الهی طراحی شده است. تخطی از این هندسه و حذف حلقههای واسط (فقها)، در حقیقت، به منزله خروج از مسیر امنی است که توسط خود امامان تبیین گردیده است.
🚨 رویگردانی از این «قریههای مبارکه» و «قریههای ظاهره» در ساحت دانش و معرفت، چیزی شبیه همان کفران نعمتی است که سبائیان مرتکب شدند. همانطور که سرزمین پرمحصول آنان به شوره زار بدل شد، رویگردانی از طریقی که برای انتقال معارف اهل بیت ترسیم شده است، نتیجهای جز محرومیت از سرزمینهای آباد دانش الهی نخواهد داشت. مرحوم فیض کاشانی این مطلب را به زیبایی تصویر کرده است:
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔰 «نظرُنا ما وقعَ على قومِ سبأ مِن حرمانِهم لنعمَ اللهِ تعالى لكفرانِهم و تعویضِهم بالجحیمِ و الأَثلِ و الآثارِ ... أن یكونَ كنايةً عَمّا یحیطُ به الشيعةَ الصادقینَ مِن بَركةِ الصادقینَ من أهلِ بيتِ العِصمةِ صلواتُ اللهِ علیهم مِن الحقائقِ البَيّنةِ مع کونِهم آمنینَ مِن فِتَنِ الجهالاتِ و الضلالاتِ فلمّا كفروا بتلك النعمةِ سَلبَهم الله تعالى إيّاها فغابَ أو خَفي عنهم و ذهبتِ الرواةُ و جملةُ الأخبارِ من بينهم أو خَفوا عنهم فانبذوا بالآراء و المقاییسِ و اشتبه علیهم الأمورُ و قَلَّ عندَهم ما یتمسّكون به من أخبارِ الأئمةِ الأطهارِ و استولت عليهم سُيولُ الشكوكِ و الشبهاتِ من أئمةِ البدعِ و رءوسِ الضلالاتِ فصاروا مصداقَ قوله تعالى و بَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ»
(به نظر ما، ماجرای قوم سبأ و محرومیتشان از نعمتهای الهی به سبب ناسپاسی، که باغهایشان به بوتهزاری تلخ تبدیل شد، کنایهای است از آن برکتی که شیعیان راستین از جانب صادقینِ اهل بیت (علیهم السلام) دریافت میکنند؛ آن برکت، همان حقایق آشکاری است که ایشان را از فتنههای نادانی و گمراهی در امان نگاه میدارد.
اما هنگامی که به این نعمت بزرگ کفران ورزیدند، خداوند نیز آن را از ایشان بازپس گرفت. در نتیجه، [سرچشمه حقیقت] از نظرشان پنهان گشت، راویان حدیث و مجموعه روایات از میانشان رخت بربستند، و آنان به آراء شخصی و قیاس روی آوردند. به دنبال آن، امور بر ایشان مشتبه شد، دسترسیشان به اخبار ائمه اطهار کاهش یافت، و سیل شکها و شبههها از سوی پیشوایان بدعت و سران گمراهی بر آنان چیره شد.
و اینگونه مصداق این سخن خداوند متعال شدند که: «و ما آن دو باغستانشان را به دو باغستانی تبدیل کردیم که میوههای تلخ و درخت گز و اندکی از درخت سدر داشتند.»)
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(165)⚜️ دستور العملی عبادی برای بانوان⚜️🔺
▪️وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ (البقرة: 222)▪️
✍️ دستور العمل عبادی لطیفی در روایات دیدم که اختصاص به بانوان گرامی دارد؛ علاوه بر اهمیّت خود این دستور عبادی برای بانوان، نکات تربیتی و معنوی جالبی نیز در آن وجود دارد.
🔹آن دستور این است که بانوان گرامی در ایّامی که به دلیل عادت ماهیانه، نمی توانند نماز بخوانند، خوب است که در اوقات نماز وضو بگیرند و در جای پاکی رو به قبله بنشینند و به همان مدّت زمانی که نماز می خوانده اند مثلا یک ربع، به ذکر خداوند مانند تسبیح و تهلیل و تکبیر و تلاوت قرآن بپردازند.
🔻 يَنْبَغِي لِلْحَائِضِ أَنْ تَتَوَضَّأَ عِنْدَ وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ ثُمَّ تَسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةَ وَ تَذْكُرَ اللَّهَ مِقْدَارَ مَا كَانَتْ تُصَلِّي.🔺
🔸 بر اساس حکمت الهی، تکلیف نماز در این ایام از بانوان برداشته میشود، اما «ذکر خداوند» هرگز تعطیلبردار نیست.
✅ این که چند روزی بانوان مکلّف به نماز نیستند به این معنا نیست که دیگر کلّا یاد خدا را تعطیل کنند. ذکر خداوند مایه حیات روح انسان و روشنایی اندیشه و اطمینان قلب است.
✅ به خصوص ذکر خداوند در نماز؛ اقم الصلاة لذکری. همه ذکر ها یک طرف و ذکر خداوند در نماز یک طرف. نماز، بهشت ذکر خداوند است، عرصه ممتازی برای یاد خداوند است که نظیر ندارد.
▪️بانوان گرامی با عمل به این دستور هم می توانند رغبت خود به پروردگار و یاد او را نشان دهند و هم نشان دهند که نماز نخواندن ما در این ایّام به معنای قطع ارتباط با پروردگار و روی گرداندن از ذکر او نیست؛ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ.
▪️ هم می توانند با این دستور و خود را در هیئت یک شخص نماز گزار درآوردن در اوقات نماز، اگرچه از قالب نماز محروم شده اند ولی از چشمه سار ذکر صلاتی خداوند کماکان بهره مند باشند.
▪️ درس دیگر این دستور هم این است که وقتی از بانوان در ایّامی که تکلیف به نماز ندارند هم خواسته شده که رو به قبله و در هیئت نمازگزار ذکر بگویند، روشن می شود که در این اوقات به یاد خداوند پرداختن و حفظ برنامه عبادی و توجه به محبوب ازلی از چه اهمیّتی برخوردار است.
▪️ ذکر به هر صورت و در هر زمانی مطلوب است ولی برنامه عبادی و ذکر منظّم داشتن به خصوص در اوقات نماز که زمان های ویژه و پراهمیت ذکر پروردگار هستند، مطلوبیت و تاثیر ویژه خود را دارد.
🔻إِلَهِي أَنْتَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا وَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُ فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ فَأَمَرْتَنَا بِذِكْرِكَ وَ وَعَدْتَنَا عَلَيْهِ أَنْ تَذْكُرَنَا تَشْرِيفاً لَنَا وَ تَفْخِيماً وَ إِعْظَاماً وَ هَا نَحْنُ ذَاكِرُوكَ كَمَا أَمَرْتَنَا فَأَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا يَا ذَاكِرَ الذَّاكِرِينَ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.🔺
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۶) علامت نجات🔺
▪️يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ.▪️
✍️ اندیشه بر روی مفهوم ابدیت یا جاودانگی و نسبتی که آینده بی پایان ما با این چند روز زندگی ما در دنیا دارد، از آن فکرهایی است که با سال ها عبادت برابری می کند.
👈 آموزه های دینی به ما یاد داده اند که ابدیت خود را از پنجره دو مفهوم اساسی سعادت و نجات از پیش، نگاه کنیم؛ در آن افق اسرار آمیز جاودانگی باید از شقاوت ها و خطراتی که پیش روی ماست نجات پیدا کنیم و به دستآورد ها و رستگاری هایی که برای ماست، برسیم.
شوخی که نیست؛ بحث سعادت یا شقاوتی است با دو قید حقیقت و ابدیت❗️
✅ هر دوی سعادت و نجات هم به ایمان گره خورده اند؛ ایمان است که نجات دهنده است و ایمان است که سعادت زاست. خب این جا سؤال مهمی برای هر کس که خوب روی مفاهیمی که گفتیم فکر کند پدید می آید؛ آیا ایمان نجات دهنده و به سعادت رساننده نشانه ای دارد؟ از کجا بدانیم اهل نجاتیم و چنین ایمانی داریم؟
📖 در روایتی که در کتبی نظیر کافی و محاسن نقل شده است شخصی همین سؤال را از امام صادق علیه السلام پرسیده که علامت انسانی که نجات پیدا می کند چیست؟ حضرت فرمودند هر کس کردارش با گفتارش هماهنگ باشد او اهل نجات است و در غیر این صورت ایمان او مستقر نیست و مستودع است؛ ممکن است از او سلب شود و به کار ابدیتش نیاید.
🔻فَبِمَا يُعْرَفُ النَّاجِي قَالَ مَنْ كَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَأُثْبِتَ لَهُ الشَّهَادَةُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنَّمَا ذَلِكَ مُسْتَوْدَعٌ.🔺
🔰 ایمانی که گفتیم سعادت و نجات با آن گره خورده وقتی ایمان است و وقتی در افق ابدیت به کار انسان می آید که از مرحله قول و توصیف به عمل کشیده شود و انسان را در مقام عمل تسخیر کند و انگیزه ها و اراده های انسان را تا مرحله فعل همراهی کند.
🚨 خیلی روی این علامت نجات حساس باشیم؛ از پنجره های مهم مراقبه و محاسبه و از زیرساخت های اساسی خوف و رجاست. به خصوص برای کسانی که مثل ما طلبه ها در معرض بیان و توصیف حقایق هستند مهم است که به این علامت حساس باشند.
نزدیک شدن کردار به گفتار را علامت نجات و خدای ناکرده دور شدن کردار از گفتار را هشدار سستی ایمان و شقاوت بدانیم.
🔹به همین خاطر است که مدام به ما هشدار داده اند که قدم های علم و عمل را متوازن بردارید و به رشد هر دو بیندیشید و به فاصله نیفتادن بین این دو حساس باشید.
🔻قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع مَكْتُوبٌ فِي الْإِنْجِيلِ لَا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَ لَمَّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ فَإِنَّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ يُعْمَلْ بِهِ لَمْ يَزْدَدْ صَاحِبُهُ إِلَّا كُفْراً وَ لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً.🔺
🆔 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۶۷) مهدویت در قرآن (۱۳)🔺
▪️وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنين.▪️
✨ ظهور؛ آغاز حرکت انسان✨
✍️ اگر بخواهیم وضعیت بشر را با آن نقطه آرمانی اش مقایسه می کنیم، می توانیم از استعاره مسیر ها و مقایسه آن ها استفاده کنیم.
👈 هر مقصدی یک شاهراه دارد که بستری آماده، امن و مهیّا برای حرکت است. اصلا آمدن آدم روی زمین، قرار دادن انسان ها در یک نقطه خاص برای آغاز یک حرکت ویژه است تا به مقصدی ویژه نیز برسند.
🔸 گاهی مسیر اصلی یا همان شاهراه که ادبیات قرآنی آن، صراط مستقیم است در وضعیتی است که برای همه در دسترس است و خب نتیجه این است که انسان ها با درک شفاف از مقصد و مسیر، به صورت طبیعی در آن حرکت می کنند.
👈 مثلا کسی که می خواهد به قصد زیارت از تهران به قم بیاید، به صورت طبیعی از بزرگراه خلیج فارس به قمّ مشرّف می شود مگر این که مسیر طبیعی مانعی پیدا کند یا خود مسافر دچار مشکلی شود؛ مثلا راه را ببندند یا مسافر اصلا مقصدش عوض شود یا فریب خورده و یا از روی جهل راه دیگری را برای رسیدن به مقصد انتخاب کند.
🔰 امروزه، حرکت جمعی بشر در صراط مستقیم نیست. این امر یا به دلیل آن است که اساساً مقصد را گم کرده و در کورهراهها به سوی ناکجاآباد پیش میرود، یا بدان جهت است که حتی با التفات به مقصد واقعی، مجالی برای حرکت همگانی در این صراط نمییابد. حتی کسانی که مقصد را میشناسند و به حرکت در صراط مستقیم باور دارند، با موانع بسیاری روبرو هستند و ناچارند از سنگلاخها و مسیرهای پرخطر، مبهم و تاریک عبور کنند.
🚨 تا زمانی که بشر به این شاهراه دست نیابد، بخش عمدهای از انرژیها و ظرفیتهای او به هدر میرود و سهم ناچیزی از آن صرف نزدیک شدن به مقصد میشود. اما هنگامی که این شاهراه به روی همگان گشوده شود و مانعی برای حرکت در آن وجود نداشته باشد، آنگاه است که بشر میتواند از تمام داشتههای خود به صورت حداکثری برای رسیدن به مقصد بهره گیرد و دیگر نیروهایش در اصطکاک با موانع به هدر نرود.
📖 یکی از پردههای تأویل آیه شریفه هجدهم سوره سبأ، همان امنیتی است که در عصر ظهور، زیر سایه امام عصر (عج) برای بشر فراهم میشود. در روایات به جنبههای مختلفی از این امنیت اشاره شده است. با آمدن صاحب و آقای این عالم و در دست گرفتن عنان حیات انسانی، زمین به نور پروردگارش روشن میگردد؛ زمینی که پس از سقیفه در ظلمت شب فرو رفت و جولانگاه شیطانصفتانی شد که حقطلبان را به استضعاف کشیدند.
🆔 https://eitaa.com/basmale