eitaa logo
بصیر
213 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
241 فایل
تبیین اساس کار ماست . بصیر .. ✌️ کپی ازمطالب حلال‌میباشد .
مشاهده در ایتا
دانلود
2_144177860985284947.wma
4.1M
☝️دعای ندبه 🌹این الطالب بدم المقتول بکربلا 🌹 🌷کجایید ای انتقام گیرنده خون 🌷 😭شهید کربلا 😭
🇮🇷🇵🇸 📝 با توجه به تجمع و راهپیمایی سراسری روز شنبه ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۲ با موضوع "حمایت از مردم مظلوم فلسطین "و شعار محوری آن که "حمایت ازکودکان فلسطین" می‌باشد، شایسته است همه مادران و دختران دغذغه مند و فعالین فرهنگی نهایت همکاری در برپایی هرچه باشکوه‌تر این مراسم را داشته باشند و با اطلاع رسانی گسترده مواردی که در زیر عنوان می‌شود را جهت جریان‌سازی‌ و انتشار شعار محوری تجمع و راهپیمایی بهره‌برداری نمایند. ۱- در آغوش گرفتن کودکان در راهپیمایی به جای استفاده از کالسکه (به نشانه عدم آسایش و آرامش کودکان ) ۲- نقاشی پرچم فلسطین و نمادهای پیروزی و اقتدار روی صورت کودکان ۳- درست کردن عروسک‌های کفن پوش به صورت نمادین و هم افزایی در پویش فریاد عروسک ها ۴- تکثیر و توزیع پوسترهایی با عکس کالاهای تولید رژیم صهیونیستی با علامت منع مصرف در بین مادران به عنوان مدیران اقتصادی خانواده ۵- تکثیر برچسب‌های پرچم آمریکا و اسرائیل ( درصورت نداشتن برچسب، نقاشی پرچم‌های مذکور با ماژیک و ...) و توزیع بین کودکان برای چسباندن به زیر کفش و گرفتن عکس و جریان سازی با هشتک های استکبار ستیزی در فضای مجازی ۶- تکثیر پوستر از عکس‌های جنایات اخیر صهیونیست‌ها با محوریت کودکان مظلوم غزه و توزیع در راهپیمایی ۷- دکور و فضاسازی محیط حاکی از دست رفتن امیدها و آرزوهای دنیای بچه‌ها باشد. ۸- برپایی غرفه نقاشی کودکان و مربیان به عنوان همیار کودک برای جهت دادن به نقاشی‌ها و ذهن بچه‌ها ۹- تولید کلیپ‌هایی توسط دختر بچه‌ها با متن‌های زیبا و عمیق عاطفی و دعوت از مردم برای حضور در تجمع روز شنبه جهت حمایت از کودکان مظلوم فلسطین | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
9.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥عجب جلسه خاطره انگیزه‌ای عجب منبر زیبایی این کلیپ را دست با دست کنید همه ببینند.👌👌👌
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 درمجالسی که می رفتیم و او نبود ، باز دلتنگی خودش را داشت..💔 به هرحال وقتی انسان طعم چیزی را چشیده وحلاوت ان را حس کرده باشد ، درنبودش خیلی بهش سخت می گذرد.. در زمان مرخصی اش ، می خواست جور نبودش را بکشد. سفره می انداخت ، غذامی اورد ، جمع می کرد ، ظرف می شست ، نمی گذاشت دست به سیاهو سفید بزنم... می نشست یکی یکی لباس ها را اتو می زد. مهارت خاصی دراین کار داشت و اتوکشی هیچ کس را قبول نداشت😐 همان دوران عقد یکی دو بار که دید چندبار گوشه دستم را سوزاندم ، گفت: ((اگه تو اتو نکنی بهتره!))😅 مدتی که تهران بود ، جوری برنامه ریزی می کرد که برویم دیدن خانواده یکی از همرزمانش. از بین دوستاش فقط با یکی رفیق گرمابه وگلستان بودند و رفت امد داشتیم.. می شد بعضی شب ها همان جا می خوابیدیم و وقتی هم هر دونبودند ، بازماخانم ها باهم بودیم😁 راضی نمی شدم دوباره مادر شوم .. می گفتم:((فکرشم نکن! عمرا اگه زیربار بچه و بارداری برم!)) خیلی روضه خواند . میگفت : ((الان تکلیفه آقا گفتن بچه بیارید)) ومی خواست با زیاد شدن نسل شیعه متقاعدم کند! بهش گفتم:((اگه خیلی دلت بچه می خواد ، می تونی دوباره ازدواج کنی!)) کارد بهش می زدی ، خونش درنمی‌آمد . می گفت:((چندسال سختی کشیدم که آخر از یکی دیگه بچه داشته باشم؟!)) به هرچیزی دست زد که نظرم راجلب کند ، امافایده نداشت! نه اوضاع و احوال جسمی ام مناسب بود ، نه از نظر روحی امادگی اش را داشتم. سر امیر محمد پیر شدم😣 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 آدم می تواند زخم ها و جراحی ها را تحمل کندرچون خوب می شود ، اما زخم زبان ها را نه ..💔 زخم زبان به این زودی ها تسکین پیدا نمی کند. برای همین افتاد به ولخرجی های بیجا و الکی .. فکر می کرد با این کارها نگاهم مثبت می شود‌. وضعیت مالی اش اجازه نمی داد ، ولی می رفت کیف و کفش مارک دار و لباس های یکدست برام می خرید ، اما فایده ای نداشت.. خیلی بله قربان گو شده بود😐 می دانست که من باهیچ کدام از این ها قرار نیست تسلیم شوم.. دیدم دست بردارنیست ، فکری کردم وگفتم شرطی جلوی پایش بگذارم که نتواند عمل کند... خیلی بالا پایین کردم ، فهمیدم نمی تواند به این سادگی ها به دلیل موقعیت شغلی اش سفر خارجی برود. خیلی که پاپی شد ، گفتم:((به شرطی که من رو ببری کربلا!))☺️ شاید خودش هم باورش نمی شد محل کارش اجازه بدهند ، اما آن قدر رفت وامد که بلاخره ویزا گرفت. مدتی باهم خوش بودیم. باهم نشستیم از مفاتیح ، آداب زیارت کربلا را دراوردیم. دفعه اولم بود می رفتم کربلا😍 خودش قبلا رفته بود. آنجا خوردن گوشت را مراعات می کرد ونمی خورد. بیشتر با ماست سالادوبرنج واین ها خودش را سیر می کرد. تبرکی های سنگ حرم را خریدیم.❤️ برخلاف مکه ، نه رفتیم بازار و نه خرید .. وقت نداشتیم و حیف مان می امد برای بازار وقت بگذاریم . می گفت:((حاج منصور گفته توی کربلا خرید نکنید.اگه خواستین برین نجف!)) از طرفی هم می گفت: ((اکثر این اجناس تهران هم پیدا می شه ، چرا بارمون رو سنگین کنیم؟)) حتی مشهد هم که می رفتیم ، تنها چیزی که دوست داشت بخریم ، انگشتر و عطر بود. زرشک و زعفران هم می آمد تهران می خرید. ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی بحق حضرت زینب (س) همیشه لبتون خندون و دلتون شاد ان شاءالله