سرم را شاید بتوانند دیگران گرم کنند
اما وقتى تو نیستى
هیچ کس نیست دلم را گرم کند!
داشتم کتاب میخوندم که دیدم چه قشنگ حافظ حال منو توصیف میکنه...
تنم از واسطهی دوری دلبر بگداخت
جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش و اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
ولی من هنوز معتقدم که آن دو سیارهی چشمانت که مرا از این دنیا و عالم میبرد به جهان دیگر مال من است `