- بــاۅاݩــم!𖧧
شب آمد و زخمها تازه شد! :)
باز شب شد:)
شب خیلی قشنگع!
اونقدری که میتونی بدون ترس از کسی یا چیزی گریه کنی !رویاپردازی کنی اونجوری که دوست داری فکرکنی:)
- بــاۅاݩــم!𖧧
- Non riesco a togliere il tuo amore dal mio cuore! - عشقت را که نمیتوانم از قلبم بیرون کنم!
- Sei diventato il sole della mia vita!
- تو شدی آفتاب زندگی من!
میخواستم براش بنویسم: کلِ سلول های بدنم از دلتنگی دارن گریه میکنن و بدنم درد میکنه، بیا با اومدنت آرومم کن؛))
ولی نتونستم . . .
من بیشتر از صد بار براش نوشتم دلتنگشم و هر دفعه با به یاد اوردن اینکه براش مهم نیست پاکش کردم :)
حالا می فهمم چرا
قصه ها
با یکی بود و یکی نبود
آغاز می شوند
چون وقتی یکی مثل تو باشد
یکی مثل من نابود می شود ...