eitaa logo
با ولایت🌷کمیته خادمین شهدای شهرستان نایین🌷
255 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
11 فایل
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عج) ارتباط با ادمین: @Mohammads44 🌷شادی_ روح شهدا_ صلوات @bavelayat_maser_enghelabvshohada باولایت در مسیر انقلاب وشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
در راه برگشت از حرم امام رضا (ع) ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم، آقا بهم فرمود: حمید اگر همینطور ادامه بدی خودم میام میبرمت . یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر میخوابید داخل قبر و گریه میکرد و میگفت: یا امام رضا(ع) منتظر وعده‌ام، آقاجان چشم به راهم نذار توی وصیت نامه‌اش ساعت و روز و مکان شهادتش را نوشته بود! میگفت امام رضا (ع) بهم گفته کی و کجا شهيد میشم! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
[در شب هـاۍ سرد زمستان بدون بالش و زیرانداز مـےخوابید وقتـے اعتراض مۍکردیم مـےگفت باید این بدن را آمـٰاده ڪنم باید عادت کند ڪھ روزگار طولانـے در خاڪ بماند] ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 🌷 .... 🌷قرار بود یک پمپ بنزین بزرگ را که در پشت جبهه به تانک‌های عراقی سوخت می‌داد، بمباران کنیم. این هدف مهم نزدیک یا چسبیده به شهر العماره بود.... صبح زود توجیه انجام شد و طبق قرار با خلبان شماره دو کارهای قبل از پرواز را انجام داده و استارت زدیم. در همان اول کار شماره دو متوجه نقص فنی در هواپیما شد و به من اعلام کرد مشکل دارد. به او گفتم: «هواپیما را خاموش کند و برگردد گردان.» خودم به تنهایی بلند شدم و به سوی هدف پرواز کردم. از دور هدف مشخص شد و من برابر دستورالعمل‌های بمباران با زاویه در محل تعیین شده اقدام به اوج‌گیری و شیرجه کردم. 🌷همه چیز برای زدن هدف آماده بود و داشتم به سرعت و ارتفاع مناسب می‌رسیدم تا چهار پاد راکت (۷۶ تیر راکت) را شلیک کنم که متوجه شدم سمت شیرجه طوری است که ممکن است تعدادی از راکت‌ها به خانه‌های مسکونی اصابت کنند. در آن لحظه از فشردن دکمه شلیک راکت‌ها منصرف شده و بار دیگر از سمت مناسب آمدم و عملیات را با موفقیت انجام دادم، دود و آتش به هوا بلند شد. پدافندی که در حمله اول غافلگیر شده بود، حالا کاملاً آگاهانه به سمت من تیراندازی می‌کرد. ولی لطف الهی باعث شد سالم از مهلکه خارج شوم. 🌷در برگشت نزدیک هورالعظیم یک دستگاه تانک ایستاده بود و راننده‌اش روی آن نشسته بود. وقتی تانک را دیدم از رویش رد شده بودم. تصمیم گرفتم برگردم و آن را با مسلسل نابود کنم. وقتی برگشتم متوجه راننده شدم که به ریشش دست می‌کشید و خواهش می‌کرد که او را نزنم. احساس کردم خداوند هنوز روزی او را قطع نکرده است. به همین دلیل از زدنش منصرف شده به پایگاه دزفول برگشتم. همیشه آن حالت فرد عراقی را در ذهن دارم. اگر چه نمی‌دانم حالا زنده است یا نه. : آزاده و جانباز ۷۰ درصد سرافراز، سرلشگر خلبان غلامرضا یزد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بغض رهبر انقلاب در هنگام مشاهده مظلومیت کودکان غزه که در حال قرائت قرآن بودند 🔹️اولین روز از ۱۴۴۵
شھید‌تورجـۍزآده‌مـدآح‌بود‌ وعـٰاشق‌حضرت‌زهـرآ"س" آیت‌اللّٰہ‌میردآمـٰاد؎نقل‌مۍڪرد: بعداز‌شھـٰادت‌محمد‌رضـٰا‌خوآبش‌رو‌دیدم بھش‌گفتم:محمدرضـٰا.. این‌همہ‌از‌حضرت‌‌زهـرآ"س" گفتۍوخوند؎،چہ‌ثمر؎بـرآت‌داشت؟! شھید‌تورجـۍزآده‌بلآفـٰاصلہ‌گفت: همین‌کہ‌در‌آغـوشِ‌فرزندش حضرت‌مهد؎"؏ـج"جـٰان‌دآدم برام‌ڪافیه...シ!💚" 🪴 @bavelayat_maser_enghelabvshohada
⭕️ناو الحاق شده جدید سپاه در رزمایش مرکب کمربند امنیتی ۲۰۲۴ 🔹رزمایش کمربند امنیتی ۲۰۲۴ با حضور کشورهای چین ، روسیه و ایران با تیراندازی به سمت اهداف تعیین شده سطحی انجام شد. 🔹در این رزمایش ناو شهید محمودی ، ناو شهید حاج قاسم سلیمانی، ناو شهید ابو مهدی المهندس و ناوچه تندر شهید توسلی و بالگردهای نیروی دریایی سپاه کنار رزمندگان ارتش قهرمان جمهوری اسلامی مقتدرانه حضور دارند. @bavelayat_maser_enghelabvshohada
⭕️ لحظه تحویل سال ۱۴۰۳ 🔹براساس اعلام مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، لحظه تحویل سال ۱۴۰۳ هجری شمسی به ساعت رسمی ایران ساعت ۶ و ۳۶ دقیقه و ۲۶ ثانیه روز چهارشنبه ۱ فروردین ۱۴۰۳ است. @bavelayat_maser_enghelabvshohada
🌹شهید ماه اسفند؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی 🌹سهم خانواده من 🌹همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد . فصل بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. 🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🌹 بعد از شهادتش، همان رفيقش می‌گفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. ✅منبع: برگرفته از کتاب خاک‌های نرم کوشک
تو بخندی همه ی خاطره ها ناز شود دلخوشی های جهان روی دلم باز شود تو بخندی چه مبارک شود این شنبه ی من در کنارت گل ِ من هفته ام آغاز شود شهید_علی_ماپار در عملیات کربلای ۵ شهید شد. @bavelayat_maser_enghelabvshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵طبیعت زیبای خوزستان...ایذه