فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وطن فروشان کثیفتر و فرومایه تر از تن فروشان...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۵۲ نفر از اغتشاشگرانی که در شهر صحنه در لحظه شهادت سرهنگ بیرامی بودهاند و دخالت داشتن، بازداشت شدهاند.
نامردا شما چه موجوداتی هستید دیگه؟
چند نفر به یک نفر ؟😤😡
تا پای جان برای ایران
🔹جدیدترین دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) به مناسبت مسابقات جام جهانی فوتبال رونمایی شد.
#فوتبال #جام_جهانی #برای_ایران
#توییت آقای تحلیلگر
درحال حاضر در سینما یک باشگاه وجود دارد و آن هم باشگاه"سیاه فروش ها"است
اگر باشگاه دومی در برابر این باشگاه نسازیم،محکوم هستیم به اینکه پاک ترین سلبریتی ها هم یا ساکت شوند،یا با آنها همراه شوند
باید دراین سینما یک باشگاه جدید ساخت،اگر دوست داریم این تک صداییِ ضدِ ایرانی شکسته شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از باخت تیم ملی ده دوازده نفر جمع شدن و خوشحالی کردن!
اینها همون جماعتی هستن که اگر یه نفر بعد از گل خوشحالی کنه، مثل زامبیها شعار بیشرف بیشرف میدن
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت دهم»»
کمپ پناهجویان-اتاق بازجویی
پسر جوونی روی صندلی وسط اتاق نشسته بود و دو تا پلیس ترکیه اطرافش میچرخیدند و اذیتش میکردند.
یکی از پلیسا گفت: تا حالا چند نفر اینجوری نفله کردی؟
پسر پرسید: کدوم نفله؟ از چی حرف میزنین؟
اون یکی پلیس گفت: همون دختره؟ که دستتو گرفتی جلوی دهنش و خفش کردی.
پسره گفت: من کسیو نکشتم. دختره کیه؟
پلیس اول: ما کاریت نداریم که اینجوری ترسیدی و دروغ میگی! اصلا بذار فیلمشو نشونت بدم که یادت بیاد.
پلیس دوم فیلم دوربین مدار بسته از لحظه خفه شدن فهمیه را براش پخش کرد. مخصوصا زوم کردند روی دستای پسره تا یادش بیاد که دختره رو اون کشته.
پلیس اول به چهره پسره زل زد و دود سیگارش تو صورت پسره خالی کرد و پرسید: بازم انکار میکنی؟
پسره که مشخص بود آدم شرّ و شوری هست، یه کم رفت تو لاک و سرشو این ور اون ور میکرد و مثلا محل نمیداد. پلیس دوم خنده ای کرد و پخش فیلم را متوقف کرد.
پلیس اول گفت: ما کاریت نداریم. اتفاقا از نظر ما کار بدی نکردی. تو پسر به درد بخوری هستی. میخوایم با یه نفر آشنات کنیم که شاید بتونه برات کار پیدا کنه.
پسره: من از کسی کار نمیخوام. اگه راس میگین، کارامو ردیف کنین که بتونم زود از اینجا برم.
پلیس دوم گفت: خواب دیدی خیر باشه. ما تازه تو رو پیدا کردیم. کجا با این عجله؟
🔶🔷🔶🔷🔶🔷
شاپور کم کم با مردهای اتاق 13 داشت آشنا میشد. کلا آدم رفیق باز و بی مسئولیتی بود. به خاطر فرز بودن دستاش در جا به جا کردن کارت ها، دهن همه از بُردهای پیاپی شاپور در پاسور بازی باز مونده بود.
شاپور در حال جا به جا کردن سریع کارت ها میگفت: اینو داشته باش! آهان ... آهان ... اینم از این ... حالا بگو ... بگو ببینم چند چندی؟
دهن هموشون باز مونده بود. طرف مقابلش که یه مرد حدودا چهل ساله بود نمیدونست چی بگه؟ به خاطر همین، شکست خورد و شاپور پنجاه هزار تومنی که شرط بندی کرده بودند را برداشت و یه آبم روش!
شاپور با نخوت خاصی گفت: دیگه! نبود؟ کسی نیست جیگر کنه و بیاد جلو؟
آرزو تنها و غصه دار، یه گوشه نشسته بود و با حالت بی حوصلگی از دور به معرکه ای نگاه میکرد که شاپور راه انداخته بود.
بابک که حواسش به آرزو بود و فاصله زیادی هم با اون نداشت، همین طور که سرش رو گوشیش بود شروع کرد با آرزو حرف زد.
بابک پرسید: همیشه اینجوریه؟
آرزو که از این سوال تعجب کرده بود، نگاهی به بابک انداخت و جوابی نداد.
بابک گفت: منظورم همین معرکه گرفتنشه! کارش همین بوده؟
بازم آرزو حرف نزد و مثلا میخواست بی تفاوت باشه.
بابک ادامه داد: مردا همشون همینن. وقتی دورشون شلوغ میشه، یادشون میره که یه نفر از دور داره نگاش میکنه و دلواپسش هست.
معلوم بود که حرفای بابک رو مخ آرزو رفته ولی نمیخواد به رو خودش بیاره.
بابک گفت: قصد مزاحمت ندارم. خودمم آبجی دارم و از اوناش نیستیم که مخ کسی بزنیم. شما هم جای آبجی ما. اما این چلغوز واسه کسی سایه بالا سر نمیشه. از ما گفتن.
بابک اینو گفت و پاشد از اتاق رفت بیرون. آرزو هم از پشت سر به بابک نگاه کرد و با چشماش تا راهرو تعقیبش کرد.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷
تو اتاق بازجویی، اون دو تا پلیس رفته بودند بیرون و اون پسره جلوی یه مرد جا افتاده حدود پنجاه ساله نشسته بود. اولش دوتاشون ساکت بودند و اون مرد زل زده بود به پسره و پسره هم معذب بود و به این ور و اون ور نگا میکرد.
مرده گفت: بیش از سه چهار بار فیلم شاهکارتو دیدم. خیلی آروم و تمیز و بی نقص. جوری که تو اون دختره رو کُشتی، هیچ عقابی طعمه خودشو خِفت نمیکنه! خوشم اومد ازت. برنامه ات چیه؟
پسره پرسید: برنامه چی؟
مرده گفت: برای رفتن از اینجا. بعد از اینکه اینجا تموم شد، قراره جای خاصی بری؟ کسی منتظرته؟
پسره گفت: برم یه گوشه تِلِپ بشم و یه لقمه نون دربیارم.
مرده پرسید: فراری هستی؟
پسره سکوت کرد و هیچی نگفت!
مرده گفت: خب ... گرفتم ... چیا بلدی؟
پسره: چیا میخوای؟
مرد: غیر از خفه کردن و کشتن مثل آب خوردن، دیگه چی تو چنته داری؟
پسره: حالگیر بودم.
مرد: فالگیر؟
پسره: نه جناب! حالگیر! آدمایی که شاخ شده بودن و برای بعضیا خطرناک بودند یه پولی میذاشتن کف دست ما و ما هم یه حال اساسی از طرف میگرفتیم.
مرد: مزدور بودی پس! خوبه. شغل پرهیجانیه!
پسره: آره اما نه وقتی که پولت دو برابر بدن ولی یه کلمه بهت نگن که اونجا دوربین مدار بسته هست و اگه روتو نپوشونی، کلاهت پس معرکه اس!
مرد: عجب! نامردا!
پسره: بی ناموسن. حالا کاری که گفتی چیه؟
مرد: من اسم کار آوردم؟!
پسره: نه ... اون دو تا ماموره گفتند.
مرد: آره ... حالا به اونم میرسیم. دوس داری هم پول خوب بزنی به جیب و هم اینجا بهت بد نگذره و هم بیرون از اینجا، یه شغل نون و آبدار داشته باشی؟
پسره: آره ... چرا که نه!
مرد: حتی شاید بتونم بفرستم ایران و اونجا کار کنی.
پسره: این که خیلی عالیه. چه کاریه حالا؟
مرد: گفتم که ... حالا میگم ... راستی اسمت چیه؟
پسره: نوکر شما نادر!
مرد: خوبه. نادر. اگه کاری داشتی بهم بگو. گوش به زنگ باش تا دو سه تا کار بهت بسپارم ببینم چند چندی؟
پسره: جسارتا اسم شما چیه؟
مرد: تیبو!
🔶🔷🔶🔷🔶🔷
ساعاتی بعد، بابک و تیبو در حال قدم زدن با هم بودند. بابک تیبو را تازه پیدا کرده بود و طبق توصیه ای که هاکان کرده بود شش دونگ حواسشو داده بود به تیبو.
تیبو گفت: هاکان مرد بزرگیه. خیلی هم در کارش مصمم هست و با کسی شوخی نداره. همیشه تحسینش کردم. با اینکه حتی یکبار هم ندیدمش اما از انتخاب هایی که داشته و برام فرستاده و سفارششون کرده، معلومه که آدم شناسه.
بابک: آره ... چند روزی هم که پیش هاکان بودم، خیلی بهم خوش گذشت و...
تیبو: نمیدونم به چی میگی خوش گذشتن! اما شک نکن وقتی که داشته از تو پذیرایی و تر و خشکت میکرده، هم زمان داشته ده نفر دیگه رو هم شناسایی و آزمایش میکرده. همون لحظه داشته تو رو هم تست میکرده و برای مرگ و زندگیت در همون مرحله تصمیم میگرفته.
بابک: مرگ و زندگی؟
تیبو: آره ... مرگ و زندگی. بهت نگفت کسی که پاش برسه به خونه هاکان، دیگه راه برگشت نداره و مرگ و زندگیش وارد مرحله جدیدی میشه؟
بابک با لکنت گفت: آره خب ... حالا چه کاری از دستم ساخته است؟
تیبو: کار تو فعلا یه چیزه و چندان سخت نیست. اتفاقا خیلی هم بهت خوش میگذره و با مردم میپری.
بابک: چی هست حالا؟
تیبو: برو بین این مردم. بشین. بخواب. برو. بیا. عشق و حال کن. باهاشون ارتباط بگیر. دوست بشو. اما ... فقط حواستو جمع کن ببین کیا بهشون میخوره دستِ بزن داشته باشن؟ لات باشن.
بابک: اگه دعوا نشه، تشخیصش کار سختیه.
تیبو: خب راه داره. تشخیصش سخت نیست. بعضیا به خاطر اینکه لاتیشو پر کنن، سابقه دار بودنشون به زبون میارن. بعضیا هم الکی و دروغ میگن و خودشونو سابقه دار جا میزنن تا مثلا شاخ بشن. اینا هم به دردمون میخورن. لابد یه زمینه ای دارن که دوس دارن نشون بدن که لاتن! کلا ببین کیا تظاهر میکنن که خلافن؟ حالا یا واقعی یا الکی! مهم نیست. گرفتی چی شد؟
بابک: آره. همشونو میخواید؟
تیبو: برامون اونایی اولویت دارن که یه رگه هایی از شاه دوستی و ضد آخوندی هم داشته باشند. میگیری چی میگم؟
بابک: آره ... حله.
تیبو: میشه از حرفاشون و حتی فحشایی که میدن فهمید. مثلا بحث سیاسی بنداز وسط و ببین عکس العملشون چیه؟ فعلا لات و لوتای شاه دوست و ضد آخوند رو پیدا کن. تا بعد.
بابک: باشه آقا. از کی شروع کنم.
تیبو: از همین حالا. از همون اتاق 13 که هستی.
بابک: باشه آقا. رو چِشَم. فقط مَردا؟
تیبو: آره. زنا و دخترا با یکی دیگه است. تو کارتو بکن.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
🔻 از یکی از شاگردان آیت الله کشمیری پرسیدم:
چکار کنم تا ملائک مرا برای نماز شب بیدار کنند؟!
🔸فرمودند: غذای فرشتگان تسبیح است.. قبل از خواب با آنها صحبت کن و تسبیحات اربعه بخوان و به آنها هدیه کن...
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
نماز شب یادتون نره
🔻قدرتنماییِ خدای حَرم!
احسان حاجصفی، کاپیتان تیم که همراه با کیروش در کنفرانس خبری حاضر شده بود صحبتهایش را با جمله «به نام خدای رنگین کمان» آغاز کرد و گفت: «اول از هر چیزی خدمت همه خانوادههای داغدار ایران تسلیت میگویم و باید بدانند که کنارشان هستیم و با آنها همدرد هستیم. ... باید قبول کنیم که واقعا شرایط کشورمان خوب نیست. مردم ما شاد نیستند. همه ناراحت هستند. ما اینجا هستیم و دلیل بر این نیست که صدایشان نباشیم و به آنها احترام نگذاریم. هر چه داریم از مردممان است و اینجا هستیم که سخت تلاش کنیم و بجنگیم و بهترین عملکردمان را در زمین به نمایش بگذاریم و گلهایمان را تقدیم به مردم داغدار ایران کنیم و امیدوارم که شرایط آنطور که مردم ما میخواهند رقم بخورد و همه شاد باشند.»
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/193706/
نویسنده و گوینده بیوطن
#دیاثت
#حراملقمگی
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
وقتی با سخنانت نشان میدهی که "در برابر جمهوری اسلامی" - که به گفتۀ حاجقاسم، "حَرم" است - ایستادی و مخالفش هستی،
وقتی در مقابل چشم جهانیان، "حرفهای دشمنشاد" میزنی و در لفافه میگویی که مردم نیز "در برابر نظام"، صفآرایی کردهاند،
وقتی خدایت میشود "خدای رنگین کمان"،
وقتی عار و ابا داری از اینکه "سرود جمهوری اسلامی" را بخوانی،
و ...
آنگاه "خدای حَرم"، "خدای جمهوری اسلامی"، "خدای حاجقاسم"، در همان دقایق نخست، پاسخت را اینچنین میدهد:
در یک "حادثۀ عجیب"، ناگهان دو نفر از بازیکنان تیم، به یکدیگر برخورد میکنند؛
دروازهبان کارکُشته، مجروح میشود و از میدان میرود
سرمربی تیم در مقابل دوربین، دو دست خویش را بر سر میگذارد
چون میداند همۀ معادلاتش بر هم خورده،
و بازیکنان دیگر هم با دیدن این "اتّفاق تلخ"، خویش را میبازند!
به همین سادگی!
امان از غفلت و غرور! امان از وسوسۀ شیطان!
دیدی که همهچیز در دایرۀ ارادۀ "خدای حَرم" و "خدای حاجقاسم" و نه "خدای رنگینکمان"؟!
عبرت اندوختی؟! متنبّه شدی؟! دریافتی که از کجا خوردی؟!
آنجا چنان کردی و اینجا چنین دیدی.
مرحوم علامۀ جعفری در مواقعی اینچنین، شعر زیبایی از صائب تبریزی میخواند:
یا سبو، یا خُمِ می، یا قدحِ باده کنند
یک کفِ خاک، درین میکده ضایع نشود!
آری، "یک کفِ خاک"! چه رسد به اینکه به "حَرم" اهانت کنی!
و تازه آنچه که دیدی و چشیدی، عقوبت دنیویاش بود.
همان دو گُل نیز به برکت دعای آن مادرِ اهل بیتی بود که به "حَرم شاهچراغ" متوسّل شد. ایران، به واسطۀ حضور اهل بیت است که مانده و ایستاده است، وگرنه باید صد بار تاکنون، به باد فنا میرفت.
خدای رنگینکمانیات اگر معجزهای می داشت، به داد جریانِ رسوای اغتشاش میرسید.
و امّا بنازم خدای حَرم را که حتّی شاهچراغش چنین میکند.
راستی! همان کسانی که آنها را "مردم" میانگاشتی، برای باختنت "جشن" گرفتند و "پرچم کثیفِ دولتِ خبیثِ انگلیس" را برافراشتند! آری، "صدا"ی کسانی بودی که ذلّتت را میخواستند!
"توبه" کن، شاید که خدای حاجقاسم بپذیرد.
حمید جمشیدی
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آنقدر آنقدر از این تصویر غمگینم
که نپرس که نپرس که نپرس...
نام این تصویر را اگر بگذاریم غمگینترین تصویر تاریخ کم نگذاشتهایم...
اینکه کارلوس کیروش بیگانه در این روزگار نامردهای داخلی اینگونه دارد برای مام وطنمان التماس کمک هواداران میکند
✍️ محسن احمدی
#این_نیز_بگذرد
36.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جهاد_تبیین
⚠️فردای براندازی...
👈توصیه میشود حتما ببینید ونوشته های زیر نویس آن را بخوانید.
دانش آموزان به همراه اولیا کلیپ را تماشا کنید.
32.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷⚽️🇮🇷⚽️🇮🇷⚽️🇮🇷⚽️⚽️
⚽️انیمیشن فوتبالی سلام فرمانده
💬با شبیه سازی حاج ابوذر روحی
#حاج_ابوذر_روحی
#برای_ایران
🔻توییت محمد رضا شفیعی تهیه کننده سینما و تلویزیون
جابهجایی مرزهای نفاق/معاویه سکته کرد 😁
سلبریتیها با دو مدل دارن فیلمبرداری میکنن که اگر برعندازی شد، فیلم بدون حجاب رو پخش کنن و اگر هم نشد، همین نسخه معمولی رو منتشر کنن 😐
خوبه وزارت ارشاد مجوز پخش و ساخت این فیلمها رو باطل کنه تا این جماعت بتونن فیلمهاشون رو با آزادی کامل تو فردای براندازی ببینن. اگر هم نشد میتونن دم رستورانها لباس مرغ بپوشن 🤣
🔴قوه قضائیه نویسندگان این بیانیه را بازداشت کند!
پس از بازداشت حامیان تروریستها در اغتشاشات اخیر، خانه سینما در یک بیانیه خواستار آزادی این بازیگران تحریک کننده به آشوب و اغتشاش شده است، این اقدام خانه سينما دهن کجی به قوانین کشور و در جهت خدشه وارد کردن به اقتدار قضائی امنيتی کشور و تکمیل کننده حمایت از تروریستهای ۶۰ روز اخیر است.
این خانه خرابه اگر مدافع ایران و ایرانی بوده، چرا طی ۶۰ روز اخیر علیه این سلبریتیهای تروریستشاخ کن بیانیه ندادند و به آرامش جامعه کمک نکردند؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹✌️🇮🇷🇮🇷🇮🇷✌️🌹
🔻خواندن سرود ملی رهبر معظم انقلاب
به جای همه نخواندن ها..... 😍😍😍❤️
🌹✌️🇮🇷🇵🇸🇵🇸🇮🇷✌️🌹
🔻حمایت پرشور از فلسطین در قطر
🔹اگرچه تیم ملی فلسطین در مسابقات جام جهانی 2022 که در حال حاضر در قطر برگزار میشود، حضور ندارد، اما حضور فلسطین در تمام خیابانها و ورزشگاههای قطر احساس میشود.
پرچم فلسطین در مراسم افتتاحیه مسابقات جام جهانی 2022 قطر و دیدار افتتاحیه بین قطر و اکوادور در سکوهای ورزشگاه البیت برافراشته شده بود. بسیاری از هواداران نیز چفیههای فلسطینی همراه خود داشتند.
🔹برافراشتن پرچم فلسطین تنها به هواداران فلسطینی و عرب محدود نشد، بلکه هواداران کشورهای دیگر نیز پرچم فلسطین را همراه خود داشتند. یکی از هواداران تیم مکزیک با در دست داشتن پرچم فلسطین، شعار آزادی این سرزمین را سر میداد.
🔹قبل از شروع بازی افتتاحیه جام جهانی، منطقه «لوسیل» شاهد فعالیتهای ورزشی و هنری و همچنین برگزاری سرودهایی در حمایت از آرمان فلسطین با مشارکت جوامع فلسطینی و عرب بود که چفیه و پرچم فلسطین بین مردم توزیع و برای مردم از رنج فلسطینیان در اثر اشغالگری رژیم صهیونیستی صحبت شد.
🗓 سهشنبه ١ آذر ماه ١۴٠١
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.
▫️اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم میکرد.
▫️برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که میگوید بمان قم!»
▫️حرفهایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!»
▫️دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟»
▫️محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانیهای آنجا را در نظر بگیرید. خیال میکنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...»
📚 به شیوه باران، ص١٨
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻این برانداز بیچاره رو جمهوری اسلامی کشت ولی بعد مرگش خواست لباسشو مرتب کنه بعد دوباره مرد
#دشمنان_احمق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ژاپنی ها بعد از بازی افتتاحیه آشغال ها رو جمع میکنن قطریه برگاش ریخته ازشون پرسیده چرا اینکار رو میکنین گفتن نمیتونیم با این کثیفی ها ورزشگاه رو ترک کنیم این بی احترامی به میزبانه
🔻حسین زرینجویی طنزپرداز لرستانی خودکشی کرد
🔹 حسین زرینجویی بلاگر و طنزپرداز لرستانی امروز در منزل خود در خرم آباد خودکشی کرد.
🔹این طنزپرداز در اغتشاشات اخیر حاضر به همکاری با برخی بلاگرهای وطن فروش نشد و با اینکه بارها از سوی آنھا مورد فحاشی، تھمت و تھدید قرار گرفت و فشار زیادی به این هنرمند لرستانی وارد کردند اما وفادار به مردم و وطنش ماند و به هیچ وجه حاضر به همکاری با وطن فروش ها نشد
🔹زرینجویی شب گذشته تصویر خود را با متن «اینم آخرین خنده من» منتشر کرده بود