↬•.✿.•↫
|اَلسَّلـاَمُعَلَيْڪيَادَاعِےاللَّهِ وَرَبَّانِےآيَاتِـہ|
#سلـامبندهےخوبخــدا🙃🍃
❤️
لبخند😊
طو را
چند صباحی است
ندیدم ...
یکبار دگر
(خانه ات آباد)
بگو:
سیب ...
❤️❤️❤️
#بگو_سیب😊
@mamanogolpooneha☘
↻✿.•°
.
•
یڪے از قشنگ ترین
حس هاۍ دنیا نگہدارۍ
از گل و گیاهہ . . .(:🙃🌵
#مخصوصاکاکتوس!
•
@mamanogolpooneha☘
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_علیه_السلام :
شش چیز است که مومن پس از مرگ خود از آن سود میبرد، فرزند صالح که برایش آمرزش خواهد، قرآنی که خوانده شود، #چاه آبی که بکند و #درختی که بکارد و صدقه آبی که جاری سازد و روش نیکی که از آن پیروی شود. (امالی شیخ صدوق، ص 169)
"حتی شما که چندساله از شروع عشقتونم گذشته میتونید این کارر رو انجام بدینا😉"
#کار_خوب
@mamanogolpooneha☘
...🌸🍃
#پای_درس_دل
ما باید اهلِ #محاسبه باشیم، هرچند اهلِ توبہ نباشیم و تدارك نکنیم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز #حسینی و فلان روز یزیدے هستیم، بھتر از این است ڪه اصلا ندانیم یزیدے هستیم یا حسینے! سرانجام ممکن است روزے بھ خود بیاییم و بخواهیم تدارك کنیم.
#آیتاللهبهجتره
@mamanogolpooneha☘
هوای تو کرده دل بی هوایم
نفس تنگ شده در ریه هایم..
@mamanogolpooneha☘
توی #خانواده مهمه که👇
✍وقتی همسرت حالتو میپرسه
از جملات دیگهای هم استفاده کن
با تو همیشه خوبم
با داشتن همسری مثل تو عالی ام
به لطف تو خوبم
زنده باشی همسرم؛عالیم
خوب باشی منم خوبم
.•°°•.💞.•°°•.
❤ 💙
`•.¸ ༄ 💖
°•.¸¸.•
#ایده_دلبری
@mamanogolpooneha☘
#بانوجان
🔴 #تبدیل_امر_و_نهی_به_مشورت
💠 خانمها دقت کنید یکی از قالبهای #کلامی که برای مردان خوشایند نیست و #اقتدار او را خدشهدار میکند دستوری و تحکّمی حرف زدن است.
💠 بهترین کار این است جملات امری یا دستوری خود را به #مشورت و نظر خواهی تبدیل کنید.
💠 مثلا بجای اینکه به مردتان بگویید: "کمد رو #بذار این طرف اتاق!" بگویید: "نظرت چیه کمد رو #بذاریم اینجا؟" کلمهی نظرت چیه و امثال آن را فراموش نکنید.
#ایده_دلبری
@mamanogolpooneha☘
🌹🎤سرکارخانم #پرتواعلم💞
ابراز احساسات موجب 📉کاهش کلسترول خون میشود ✅
ابرازعلاقه💓
💐ابراز علاقه باید به اشکال مختلف باشد
🗣👥🗣کلامی
❌ببینید خانمها از نظر کلامی خیلی از شما ها اون ابراز علاقه ای که همسرتون مدنظرش هست رو نمیکنید،
اگر میخواهید برای راه افتادن مسائل ارتباط و عاطفه کلامی تمرین کنید،از اشیا شروع کنید🏃
شروع کن با گل🌹 صحبت کردن
شروع کن
نطقت باز میشه
یا اگر پرنده دارید🐥شروع کن به صحبت کردن باهاش
✅در ابرازعلاقه کلامی مثلا از کلماتی مثل 👇
عزیزم💞
همه امیدم💕
زندگیم💓
مهربونم💘
مرد خوب من🤵
همه کسم❤️
سرورمن👑
استفاده کنید😍
#ایده_دلبری
@mamanogolpooneha☘
[ سلام عشقای مهربوووون😌😌😍
امروز کنارتون نبودم شرمنده ام 🙈
ولی جاهای خوب خوب بودم که جای شما رو کنارم همیشه سبز نگه میداره😍😍
اگه گفتین کجا؟؟؟]
☘به اتفاق اهل و عیال و بچه هامون
جمکران... بسته بندی لوازم التحریر برای نیازمندان 😊
جای همتون سبز .☘.
.بووووی خوب مدرسه 💕
دفترهای صورتی 🎀
کیف های گل گلی 🌸🌺🌸
و......هزار تا چیز دیگه که جلوی چشامون دلبری میکرد ...
و ازهمه مهم تر ...
لبخند آقامون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)☺️😍😍
خدایا شکرت ....الهی تامیتونه باشه از این اتفاقای خوب ☘💕☘]
#کم_پیدابودیم...
#کار_خوب
@mamanogolpooneha☘
بفرمایید چای خستگی هامون باهم در بره😍
اخ از لیوان چایی که تو بالا ببری😁😅
#خستگی_درکُن
@mamanogolpooneha☘
#داستان_63
#گربه_عصبانی
#کنترل_خشم
در سرزمینی دوردست که خورشید به روشنی می درخشید و پرندگان آوازهای قشنگ سر می دادند،باغ بزرگی بود پر از حیوانات، با شکل ها، اندازه ها و رنگ های مختلف. حیوانات بزرگتر مشغول ساختن لانه یا پیدا کردن غذا بودند. حیوانات کوچکتر هم به آنها کمک می کردند. اما آنها هم برای خودشان کار داشتند. کار آنها بازی کردن بود. اگر به طور اتفاقی از کنار باغ رد می شدید، حتما صدای داد و فریاد و قهقهه ی آنها را می شنیدید و می دیدید که چقدر از بازی با یکدیگر لذت می برند. ممکن بود در گوشه ای از باغ، خوک را ببینید که با فیل کوچولو قایم موشک بازی می کند و در گوشه ای دیگر اسب کوچولو،زرافه کوچولو و اردک کوچولو را که با هم والیبال بازی می کنند. آنها دسته ای از حیوانات شاد و خوشحال بودند.
روزی ، گربه ی کوچکی با خانواده اش به این باغ بزرگ آمدند. همان روز اول، گربه کوچولو به همه جای باغ سر زد تا دوستان جدیدش را ببیند. او توپ بزرگ براقی داشت که هر وقت آن را به هوا پرتاب می کرد یا با پا می زد صداهای خنده داری از آن شنیده می شد. گربه کوچولو در حالی که توپش در دستش بود به این طرف و آن طرف می دوید تا بقیه ی حیوانات کوچک را ببیند. آنها هم کنجکاو بودند که گربه کوچولو را بشناسند.
زرافه با لبخند به گربه گفت : ” بیا با هم والیبال بازی کنیم.” گربه با خوشحالی گفت : ” باشه”. آنها مدتی با هم بازی کردند تا اینکه گرمشان شد و خسته شدند. نشستند و کمی آب خوردند.
بعد از اینکه خنک شدند، زرافه گفت : ” می شه ما با توپ تو والیبال بازی کنیم؟ توپ قشنگیه.” گربه گفت که دوست ندارد کسی با آن بازی کند. زرافه گفت : ” پس اقلا اجازه بده آن را ببینم.” و دستش را دراز کرد تا توپ براق را بردارد. اما قبل از اینکه زرافه آن را بگیرد، گربه با پنجول های تیزش پای زرافه را چنگ زد، زرافه بیچاره شروع کرد به گریه کردن. خراش پایش او را اذیت می کرد. زرافه گفت :” دیگه با تو بازی نمی کنم.” گربه با بی اعتنایی شانه هایش را بالا انداخت و گفت : ” چه اهمیتی دارد. بقیه حیوانات با من بازی می کنند.” بعد هم توپش را برداشت و به خانه رفت.
روز بعد،گربه دوباره با توپ براقش به باغ بزرگ آمد تا با حیوانات دیگر بازی کند. او می دانست که زرافه از او ناراحت است. بنابراین، از زرافه نخواست که با او بازی کند. به جای آن، به اردک گفت: ” می خواهی با من بازی کنی؟”
اردک که دیده بود که چگونه به زرافه چنگ زد،گفت:” نه من نمی خواهم با تو بازی کنم، چون تو به دوستانت پنجول می کشی.”
گربه شانه هایش را بالا انداخت و گفت: ” اصلا مهم نیست، بقیه ی حیوانات با من بازی می کنند.” وقتی که گربه از اسب پرسید که آیا می خواهد با او بازی کند ، او هم گفت نه. بعد گربه پیش فیل رفت و پرسید که آیا می خواهد با توپ براق او بازی کند. فیل و خوک با هم گفتند : ” ما با تو بازی نمی کنیم. چون تو به دوستانت پنجول می کشی.” گربه عصبانی شد. اما هیچ کاری نمی توانست بکند. روزها می گذشت و او حیوانات دیگر را تماشا می کرد که با هم بازی می کردند. خیلی خسته و کسل شده بود. توپ براقش هم هیچ کمکی برای شاد کردن او نمی کرد. آخر وقتی کسی نیست که بشود توپ را برایش انداخت و با او بازی کرد، داشتن توپ براق چه فایده ای دارد. بالاخره به اطراف زرافه و حیوانات دیگر رفت و گفت که از کاری که انجام داده متاسف است. او احساس بدی داشت و دلش می خواست که دوباره بتواند با زرافه و حیوانات دیگر بازی کند. اما زرافه گفت تا وقتی که جغد نگوید که بازی با او کار درستی است، آنها با او بازی نمی کنند.