لحظهی وصل به یک چشم زدن میگذرد ..
این فراق است که هرثانیهاش یکسااال است .. !
کسالتِ جسم با استراحت رفع میشود
اما کسالتِ روح را ، باید به درمانگاهِ نجف برد !
در آن نفس که بمیرم ، در آرزویِ تو باشم
بدان امید دهم جان که خاکِ کویِ تو باشم ..
به وقتِ صبحِ قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گویِ تو خیزم ، به جست و جویِ تو باشم ..
به مجمعی که درآیند شاهدانِ دوعالم
نظر به سویِ تو دارم ، غلامِ رویِ تو باشم ..
حدیثِ روضه نگویم ، گلِ بهشت نبویم
جمال حور نجویم ، دوان به سوی تو باشم ..
میِ بهشت ننوشم ز دستِ ساقیِ رضوان
مرا به باده چه حاجت ، که مست روی تو باشم ..
هزار بادیه سهل است با وجودِ تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سویِ تو باشم ..
خنک آندم که بگویی که بیا عاشقِ مسکین
که تو آشفتهی مایی سرِ اغیار نداری ..