eitaa logo
بازیکده پسرانه عروج اندیشه
253 دنبال‌کننده
857 عکس
501 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 پویش یکشنبه های مقاومت 🇱🇧❤️🇮🇷 به یاری جمعیت هلال احمر استان یزد این هفته قراره در کنار کنسروهایی که یکشنبه های هرهفته توسط دانش آموزان به مدرسه تحویل داده می شد اسباب بازی های خودمان را هم به کودکان لبنان اهدا کنیم و پس از جمع آوری از طریق مجموعه های معتبر به مناطق جنگ زده لبنان ارسال کنیم . @Orooj_edu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌بازی ها 🏐نودل چرخشی: پسرهای قشنگم باید به سرعت نودل بغلیشون رو بگیرند تا روی زمین نیوفته🙃 پریدن روی نودل 🏃 📍هدف:حرکتی و سرعتی 🏐سه تا گوش:اقاپسرها باید از مانع ها عبور میکردند و گوشه های شکل سه گوش را مکعب میگذاشتند و شکل سه گوش را از بقیه اشکال جداکنند🔺 📍هدف:تمرین و تکرار شکل سه گوش 🏐ریتمینگ توپی:ما یه توپ جادویی داشتیم که هرکاری می‌کرد آقا پسرها باید تقلید می‌کردند و انجام میدادند😇 📍هدف:بازی دستوری،تقویت حافظه دیداری،هماهنگی حافظه و عضلات 🏐لی لی اشکالی▫️🔺 📍هدف:تقویت عضلات بزرگ،تثبیت اشکال☺️ 🏐پریدن داخل اشکال 🥰 📍هدف:بازی دستوری،تمرین و تکرار @baziorooj
بازی‌ها: 🧩 دومینو: ساخت دیوار مورب 🧩 ماشین فوتی: آقا پسرها با فوت مهره‌های رنگی رو به خونه‌شون می‌رسوندن. 🧩 عروس دریایی: گل پسرها نی‌های همرنگ رو نخ می‌کردند تا عروس دریایی کامل بشه. 🧩 اشکال معلق: آقا پسرها با نی شکل‌ها رو جدا می‌کردند. 🧩 آونگ: بدون اینکه آونگ به دستشون بخوره باید شکل مورد نظر رو بر می‌داشتند. اهداف: ⛱ دقت و تمرکز ⛱ اشکال هندسی ⛱ تثبیت رنگ ⛱ آشنایی با مفهوم بزرگ و کوچک ⛱هماهنگی چشم و دست ⛱ تقویت سرعت عمل ⛱ تقویت سیستم تنفسی @baziorooj
📚قصه همدلی : قصه یه جغد مهربون که یه ارزن پیدا میکنه و به کلاغ و مورچه هم که غذا نداشتن کمک میکنه سلام سلام مورچه جون بیا ببین چی دارم؟! ارزن تازه دارم… من و تو و کلاغ جون باهم میخوریم نوش جون :) اهداف : 🎈 همدلی 🎈 مشارکت گروهی 🎈 نوع دوستی 📚 قصه اشکال هندسی: یه روز خانوم گِردی خیلی ناراحت بود و داشت گریه می‌کرد 😭 ازش میپرسن چیشده میگه سه گوش و چهار گوش منو مسخره کردن و گفتن تو خیلی زشتی آخه گوشه نداری!!! بعد از اون بچه ها متوجه شدن هرکسی شکل خاص خودش رو داره و هرکدوم به نوعی زیبا و تکمیل کننده هم هستند… و با کمک همین اشکال باهم روی تخته خونه و بستنی کشیدند🍦🏠😌 اهداف : 🎈 آشنایی با اشکال هندسی 🎈 پذیرش تفاوت های فردی 📚قصه قرآنی : به رسم هر هفته ما دوشنبه های قرآنی داریم تو اتاق کودکان فیلسوف و برای بچه ها قصه های کودکانه قرآنی تعریف میکنیم و این دفعه قصه حضرت سلیمان و هُد هُد رو براشون تعریف کردیم که خیلی براشون جذاب و جالب بود😄 اهداف : 🎈 انس با قران 🎈 اشنایی با قصه های قرآنی @baziorooj
📚قصه حضرت زینب: قصه‌مون در مورد حضرت زینب بود که توی بچگی چیزی که سهم خودشون بود رو دادن به یه نفر که احتیاج داشت و در بزرگسالیشون با برادرشان امام حسین به کربلا رفتن و اونجا از پسر برادرشان امام سجاد پرستاری می کردند. اهداف: 🎈 آشنایی با اهل بیت 🎈 حضرت زینب (سلام الله علیها) 📚قصه امید کوچولو: امید پسری که با مامان و مامان بزرگش رفتن پارک و رفتار مامانش با مامان بزرگش رو که دید براش سوال شد که چرا عقب تر از مامان بزرگش راه میره؟ یا اینکه چادر مامان بزرگش رو تمیز میکنه؟!!!🧐 اهداف: 🎈 همدلی 🎈 احترام به بزرگترها @baziorooj
🍁 خلاقیت با اثر انگشت آقا پسرها با سر انگشتشون را توی استند میگذاشتن بعد روی کاغذ میگذاشتن و باهاش شکل درست می‌کردند. 🍁 درخت پاییزی 🍂 آقا پسرا دایره های رنگی را دور بری میکردند و بعد از برش و تا کردن آنها درخت پاییزی رو درست کردند 🍁 خلاقیت با اشکال هندسی پسرا با دپربری اشکال هندسی سعی میکردن که آنها را به یک شکل و نقاشی قشنگ تبدیل کنن 🍁 ترکیب رنگ نارنجی 🎨 بعد از صحبت کردن راجب فصل پاییز و میوه های آن آقا پسرا متوجه شدن برای رنگ کردن میوه پاییزی رنگ نارنجی ندارن و باید رنگ زرد و قرمز رو ترکیب کنن 🍁 خمیر بازی اشکال هندسی سه گوش🔺 آقا پسرا با میله و خمیر سعی کردن شکل سه گوش رو درست کنن اهداف: 🖍 آشنایی با پاییز 🖍 ترکیب رنگ نارنجی 🖍 دست ورزی 🖍آموزش تا کردن @baziorooj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و بالاخره طرح ما آغاز شد.😍 این طرح بر اساس اصول بازیکده طراحی شده تا بستری آماده شود تا والدین هم از روند بازیکده اطلاع داشته باشند و هم نقش ولایت خود را ایفا کنند و یکی از مهم‌ترین دستاوردهای آن امنیت روحی برای نورچشمی‌هاست. منتظر حضور گرم همه مادرها در بازیکده هستیم 😊 @baziorooj
روایت مادرانه ۱: 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 راستش، وقتی وارد شدم با بچه هایی روبرو شدم که هرکدوم بی‌حال یطرف سفره نشسته بودن ولی انگاری هر لقمه خون میشد تو رگهاشون جریان پیدا میکرد😍 کافی بود بپرسی: خاله، اسمت چیه؟ دیگه محبت بارونت میکردن. یدفعه یکی از بچه ها یه لقمه نون و کره مربا برام آورد یکی دیگه لقمه نون پنیر خیار، اون‌یکی هم تخم‌مرغ و... همینجور منو دعوت میکردن که تو صبحانه شریکشون بشم. خدای عشقن این پسرا😍 دیگه چنتایی همش تو بغلم بودن اونقدی که صدای مهدی‌یار در اومده بود😅 قصه گوش دادیم، کاردستی درست کردیم، چشم قایم‌موشک بازی کردیم و... لذت بردم از همراهیشون من میگم پسرا مثل قهوه می‌مونن، انرژیت رو میرسونن بالا و پا به پاشون میدوی بعد که بازی تموم میشه یکدفعه از صد به صفر می‌رسی🥰 @baziorooj