eitaa logo
رسانه عرفانے «بــزمِ عــارفان»
196 دنبال‌کننده
939 عکس
142 ویدیو
7 فایل
مرکز تخصصیِ شرح حال عارفان و عالمان شیعی و بیانات آنان ©️کلیّه حقوق محفوظ؛ از انتشار مطالب کانال، بدون لینک و بدون ذکر منبع، راضی نيستم. ارتباط با ادمین: @abde110ali
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت که در زندگی آزاد باش! . . مرحوم آیت الله حسن ممدوحی نقل میکردند که: . مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: زمانی که از تبریز به نجف آمدم، عیال گرفته بودم و ایشان هم تبریزی بودند، تبریز کجا و هوایِ تب خیزِ نجف کجا ! . در جنگ بین المللی دوم که رابطه ایران و عراق قطع شد، پولی برای ما نمی‌رسید، خیلی از این مسئله نگران بودم. از طرفی خداوند هر چه فرزند به ما می‌داد از بی غذایی و از گرما می‌مُردند! . روزی خدمت استادم آیت الله آقای میرزا علی آقای قاضی- قُدّس سِرّه- رسیدم و مقداری درد دل کردم، ایشان حرف‌های من را که شنیدند نصیحتی کردند و من هم نصیحت ایشان را به صورت این شعر در آوردم: . پیر خرد پیشه نورانی‌ام برد ز دل، زنگِ پریشانی‌ام گفت که در زندگی آزاد باش هان گذرانست جهان، شاد باش! . بعد از مدت‌ها مرحوم قاضی به من گفتند: خداوند مولودی به شما می‌دهد، نام او را (عبد الباقی) بگذارید! ـ در حالی که من اصلا نمی‌دانستم همسرم، باردار شده است! آن فرزند را خدا به ما داد و برای ما هم ماند! . . @bazme_arefan @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
‍ اینطوری در راه مولاعلی(علیه السلام) کار میکنند!! . . آیت الله سید عبدالعزیز محقق طباطبایی نقل میکردند که: از مرحوم آقای علامه امینی شنیدم و هم از مدیر کتابخانه حسینیه شوشتری‏‌ها، آقای امینی می‏‌فرمودند: . من کتابخانه حسینیه شوشتری‏‌ها می‌رفتم و مطالعه ‏می‌‏کردم. بعد دیدم این مقدار وقتی که جهت مراجعه، برای خواننده‌‏ها تعیین شده، مثلاً از صبح تا ظهر، کافی نیست. با متصدی آن جا قرار گذاشتیم که من بروم‏ آن جا ۲۴ ساعت باشم و ایشان در را بر من ببندد! یک مقدار نان با خودم می‌‏بردم و وقتی‏ که کتابخانه تعطیل می‏‌شد، ایشان در را می‌‏بست و من می‏‌ماندم، چون تصمیم گرفته‏ بودم تمام کتاب‏‌ها را مطالعه کنم و یادداشت بردارم، می‌ماندم و همین کار را ادامه‏ می‌دادم تا همه کتاب‌هارا مطالعه کردم و یادداشت برداشتم! تصادفاً متصدیِ همان کتابخانه هم، یک وقتی به مناسبتی همین مطلب را گفت که آقای امینی آمدند و قرار گذاشتیم که من در را ببندم و ایشان ۲۴ ساعت این‌جا باشند! علامه تمام کتابخانه را مطالعه کردند و یادداشت برداشتند! . . عزیزان ... در ادامه آیت الله سید عبدالعزیز محقق طباطبایی نقل میکردند که: . مرحوم کاشف‌الغطاء یک وقتی از علامه امینی به من گله می‏‌کردند و می‏‌فرمودند: . آقای‏ امینی آمدند و از کتابخانه ما استفاده کردند و[از بس‌آن‌ها را مطالعه و زیر و رو کردند]کتابخانه ما را ریز ریز کردند! تعبیر ایشان این ‏بودـ کتاب‏‌های ما را ریز ریز کردند- ولی وقتی الغدیر را چاپ کردند، یک نسخه برای ‏کتابخانه ما نفرستادند! . . @bazme_arefan @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
نگذار شیطان ما را از نماز اول وقت غافل کند! . علی باباخانی-خیاط لباس علما - می گفت: یک روز برای اندازه زدن لباس مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به منزل ایشان رفته بودم. وقتی به آن جا رسیدم وقت اذان شد و حضرت آقا در حال آماده شدن برای رفتن به نماز بود، عرض کردم: آقا! یک دقیقه صبر کنید تا عبا را بر دوش تان انداخته، آن را اندازه بزنم ! . آقا دست من را گرفته فرمودند: نگذار شیطان ما را از نماز اول وقت غافل کند، بیا به نماز برویم بعد که آمدیم اندازه بگیر! . . @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
می‌خواستند مورچه‌ای را به جای اول خود برگردانند! . آقای حیدر رحیم پور ازغدی نقل میکردند که: . پسرم- استاد حسن رحیم پور ازغدی- می‌گفت: یک بار آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی را سوار ماشین کردیم که با هم به مجلسی برویم. یک دفعه ایشان گفتند: مرا به جایی که راه افتادیم برسانید! پرسیدیم: چرا؟ چیزی نگفتند، وقتی به مبداء رسیدیم، فهمیدیم مورچه‌ای روی لباس ایشان بوده که می‌خواستند آن را به جای اولش برگردانند! . این ادعای بزرگی است، اما تا کسی زبان سلیمانی نداشته باشد و نفهمد این مورچه چه می‌گوید، نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد! . خیلی از رفتارهای میرزا جواد آقا را هنوز نمی‌شود به مردم گفت! . . @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
عالم ربانی مرحوم آیت الله حق شناس رحمةالله تعالی علیه میفرمودند: . قلوب انبیاء هم در معرض تکدّر است! نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «إنَّه لَیُغَانُ عَلَی قَلبِی»؛ روی قلب مرا پرده میگیرد. از بس نفس مقدّسش لطیف است، از شدّت لطافت، همین برخوردهای مباح و عادی که با من و شما می کند، در قلب مبارکش باعث تکدّر و گرفتگی می شود. این است که فرمود: «وَإ إنّی لَأستَغفِرُ بِالنَّهَارِِ سَبعِین مَرَّة»؛ من هر روز هفتاد مرتبه استغفار می کنم. نه اینکه تصور شود این مطلب با مبانی علمی درست نیست، نه؛ بنابر مبانی عرفانیه حقیقی درست است. . . عزیزان ... آیت الله جوادی آملی حفظه الله میفرمودند: استغفار یا برای دفع است یا برای رفع ، ما یک بهداشت داریم یک درمان. بهداشت برای این است که کسی مریض نشود و درمان برای این است که اگر کسی مریض شد سلامت خود را بازیابد. . استغفار اولیای الهی این است که استغفار می کنند تا بیماری به طرف آنها نرود و استغفار ما درمانی است ؛ طلب مغفرت می کنیم تا مشکل ما حل شود. . . @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
‍ سیدالشهدا- ع - قنداقه‌ای به پدر ما هدیه کردند! . علیرضا محمدزاده قوسی نقل میکردند که: از آیت الله حاج شیخ حسین غیب غلامی- از تلامذه‌ آیت الله حسین وحید خراسانی- برایم نقل کردند: . دراولین دیدارم با حضرت آقا، ایشان از من سوال کردند اهل کجا هستید؟ عرض کردم: اهل کرمانشاه! فرمودند: ما را در کرمانشاه به پدرمان دادند! بعد این قضیه را نقل فرمودند! مردم مشهد به صورت کاروانی جمع می‌شوند تا برای زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشرّف شوند. والد ما هم آرزویش این بود که عَتَبات مشرّف شوند. پولی جمع می‌کنند و با این کاروان حرکت می‌کنند. کرمانشاه را رد می‌کنند و به اسلام آباد می‌رسند، در اسلام آباد، با راهزنان روبرو می‌شوند. راهزنان کاروان آن‌ها را می‌خوابانند و کتکِ مفصلی به آن‌ها می‌زنند و هر چه داشته از شان می‌گیرند و در بیابان رهایشان می‌کنند. دیگر چاره ای نداشتند جز این‌ که سفر‌ را ادامه ندهند. چون نزدیک کرمانشاه بودند به کرمانشاه برمی‌گردند وخسته و‌ کوفته و کتک خورده، به کاروانسرایی وارد می‌شوند و مشغول استراحت می‌شوند. پدر ما درعالم رویا می‌بینند کسی وارد کاروانسرا شده و نهیب می‌زند: بیدار شوید! حضرت سیدالشهد- علیه السلام- به دیدار شما تشریف آوردند! در این حال حضرت وارد کاروانسرا می‌شوند و به هر یک از این زُوّارِ کتک خورده، هدیه‌ای عنایت می‌کنند. تا به پدر ما می‌رسند، یک قنداقه‌ای به ایشان محبت می‌کنند! پدرم از خواب بیدار می‌شوند و به طرف نیشابور حرکت می‌کنند. وقتی به نیشابور می‌رسند، خبر ولادت من را به ایشان می‌دهند! در نیشابور وقتی قنداقه را به والد می‌دهند، می‌بینند همان قنداقه‌ است با همان رنگ و طرز پیچش، که درخواب سیدالشهدا علیه السلام به ایشان عنایت فرموده بودند. پدرم به دلیل این‌ که بچه، تحفه و هدیه سیدالشهدا بوده‌ است، نام مرا حسین، می‌گذارند! . . @bazme_arefan
سیرو سلوک الی الله دو راه دارد: ... . . استاد حسین انصاریان_ خطیب و منبری معروف_ می فرمودند: . روزی از روزها دیدم شخصی در کنار پیاده رو به مرحوم علامه طباطبایی رسید و پرسید: آقا می شود بفرمائید که حضرت عالی از چه راه هایی به این مقام و مرتبه رسیده اید تا ما هم از شما درس گرفته, همان مسیر را بپیمائیم؟ . ایشان در کمال فروتنی فرمودند: راه های زیادی بوده و هست ولی از میان راه ها, آن چه را که مطمئن هستم و خودم به آن‌ها اهتمام دارم دو راه است: . « یکی نماز شب با اخلاص ، و دیگری گریه و اشک بر امام حسین (ع) » . . . منبع: آشنای آسمان (خاطراتی از علامه طباطبایی) ص154,محمد تقی انصاریان, نشر انصاریان. . . @bazme_arefan @bazme_arefan
حکایت بسیار آموزنده از زندگی آیت الله حجت کوه کمره ای: . . . داستان زیر از دو تن از شاگردان وی ـ آیت الله احمدی میانجی و آیت الله حاج شیخ محمّد علّامی هشترودی ـ نقل شده كه كمال مناعت طبع مرحوم آیت الله حجّت را می‌رساند: . . وقتی آیت الله حجّت‌ رحمه‌الله تازه از نجف اشرف آمده و در قم اقامت گزیده بود، حضرت آیت الله العظمی حائری به ایشان پیام فرستاده بود كه هر وقت به پول نیاز داشتی ما در خدمت هستیم و تقدیم می‌كنیم. . . آیت الله حجّت گفته بود: . . من از لطف و كرامت ایشان كمال تشكر را دارم ولی اگر من به پول نیاز داشتم از خود «كریم» [متعال] می‌گیرم نه از «شیخ عبد الكریم»! . . . @bazme_arefan @bazme_arefan
‍ خاک عزادارِ امام حسین(ع) شفای هر درد! . . این ماجرا از زبان بسیاری از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نقل شده از جمله: آیت الله العظمی جعفر سبحانی، آیت الله شهید مفتح و... . آیت الله العظمی بروجردی حتی در سنین پیری دارای چشمانی سالم بودند که با توجه به مطالعات روزانه‌ فراوانی که در طی عمر پربرکت شان داشتند، امّا تا پایان عمر از عینک استفاده نکردند. خودِ آن بزرگوار سرِّ این مطلب را چنین بیان می‌فرمودند: در یکی از سال‌ها که در بروجرد بودم به چشم درد عجیبی مبتلا شدم که بسیار مرا نگران ساخت و از سوی دیگر معالجه‌ پزشکان سودی نمی‌بخشید و دردِ چشمان من هر روز بیشتر می‌شد تا این که ایام محرم فرا رسید. . آن مرحوم که در دهه اول محرَّم مجلس روضه برپا می‌کرد دسته‌های عزاداری نیز در آن شرکت می‌نمودند. . یکی از دسته‌هایی که در روز عاشورا به منزل وی وارد شده بود، هیئت گِل‌گیرها بودند که بیشتر آنها از سادات، اهل علم و محترمین بودند که به علت مالیدنِ گل، بر سر و سینه‌ی خود بدین نام معروف شده بودند. . آیت الله بروجردی در ادامه می‌فرمودند: هنگامی که این دسته مشغول عزاداری بودند، من هم در گوشه‌ای نشسته و آهسته آهسته اشک می‌ریختم، در این بین، صحنه‌ای دیدم که باعث شد مقداری از گِل‌های ریخته شده زیر پای یکی از همین افراد را برداشته و بر چشم‌های ملتهب خود بکشم که ناگاه متوجه شدم به برکت همین توسل، چشمانم شفا یافته و تا امروز علاوه بر این که مبتلا به چشم درد نشده‌ام، از نعمت بینایی کامل برخوردار شده و به برکت امام حسین علیه السلام احتیاج به عینک هم ندارم. . . @bazme_arefan