eitaa logo
شھیدآرمـان‌ِعلی‌وِردی🇵🇸..
655 دنبال‌کننده
2هزار عکس
743 ویدیو
80 فایل
[‌‌﷽] |یا واهب العطایا، یا منتهی الرجایا| • حُبُّ الحُسِین وسیلةُ السُّعداءِ.. • ما برای آرمان هامون #آرمان ها داده ایم..💔 • آنچنان پیشینه دارد ریشه ات در جانِ ما به گمانم من نبودم عشقِ تو روییده بود.. • جهتِ‌ارتباط: @rhn118
مشاهده در ایتا
دانلود
📍کربلا، شارع باب القبله امام حسین(ع)..
کجا پیدا کنم دیگر شراب از این طهورا تر؟ بهشت اینجاست،اینجایی که دارم چای می نوشم! |عکس گرفته شده توسط شهید آرمان علی‌وردی در راهپیمایی اربعین| ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
با اینکه ایرانی ام اصالتاً نجفی ام..💛 🍇
جهان که لطف ندارد بگو نجف چخبر؟!..
گفتم که مرا این چنین است بهشت گفتا که مگر روی زمین است بهشت؟ گفتم که خموش مگر نمیدانی تو؟ ایوان امیرالمؤمنین است بهشت..♥ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام عزیزانی که ان‌شاءالله اربعین مشرف می‌شوید این کلیپ رو ببینید # خادم الحسین
بزرگیِ‌ خداوند در نظرت، مخلوقاتِ خدا را در چشمت کوچک میکند... :) -مولاعلی‌عليه‌السلام
یه‌عزیزی‌میگفت: برای‌کربلا‌یک‌مرز‌بیشتر‌نیست از‌خودت‌که‌گذشتی،به‌کربلا‌رسیدی(:
⚜ ذکر صالحین ⚜ 🔶عاقبت شوخی با نامحرم 😰 یکی از علمای مشهد می فرمود : روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید . گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت . بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد . بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم . از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. . حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند . 📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383