فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 اگر یک سجدۀ نماز را فراموش کردیم چه کنیم
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوای غلبه بر ترس در برزخ!
💐 استاد فاطمی_نیا (ره)
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
🌷#شـهـــیـــدانـه💞
به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید!
میخواهم همچون ده ها شهید دیگر
گمنام باقی بمانم...
اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید:
✧✫مـــشــتـــی خـاک بـــه پـــیـشـــگـاه خــداونـــد✫✧
💐شهیدعلیقاریانپور
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
🔹️ دوست داشت گمنام باشد و همیشه به رفایش میگفت: « آی نمیدونی چه لذتی داره آدم برای خدا تکهتکه بشه و هیچی ازش باقی نَمونه که کسی بشناسدش! »
💐شهیدجاویدالاثرمحمدرضاکارور
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
مادرم میگفت: «محمّدرضا چرا وقتی دارن از عملیاتها فیلم میگیرن، تو هیچ وقت توی فیلم نیستی؟»
او جواب میداد: «من که توی عملیات نیستم مادر! من پشت جبههام. کاری نمیکنم که منو نشون بدن.»
همیشه دوست داشت گمنام باشد....
💐شهیدمحمدرضاکارور
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
🔻شهیدی که از بعضی اتفاقات آینده خبر داشت ...
▫️جسمش در زمین بود و روحش در آسمانها گفته بود شهادتش در آب است.
▫️در عملیات کربلای ۴ بعد از تیر خوردن آب پیکر او را برد تا چندین سال در ام الرصاص گمنام بماند و همراه غواص های دست بسته بازگردد
✍ فرازی از وصیت نامه شهید حمیدرضا سلطانی پور:
ای مردم مگر قرآن برای همه نیامده؟ پس همه باید عصاره شویم و این چیزی است كه حق تعالی می خواهد. عصاره یعنی شیره چیزی را گرفتن. شیره چیزی را كه می خواهند بگیرند آن را در فشار قرار می دهند تا عصاره اش گرفته شود. آیا پیامبر الگویی از رنج و زحمت نشد تا عصاره شود؟ ما هم باید با دنبال كردن راه انبیاء روح خود را عصاره نماییم.
💐شهیدحمیدرضاسلطانیپور
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
🔥کوله پشتیاش سنگین بود آرپیجی، نارنجک،… محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم در حال رفتن به جلو بودیم، اطرافمان میدان مین بود، آهسته، آهسته جلو می رفتیم، دشمن در فاصله ۲۰۰ متری ما بود با کوچکترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود،… ناگهان گلولهای به کوله پشتی علی خورد، تمام نگاهها چرخید طرف علی اما کسی نمیتوانست به او کمک کند خرجیها آرپیجی آتش گرفتند، فقط فرصت کرد نارنجکها را از خودش جدا کند.
⚡️خودم را به علی رساندم لباس علی، کوله پشتیاش سوخته و به پشت کمرش چسبیده بود. به سینه روی زمین دراز کشید دستش جلوی دهانش گذاشته بود نکند صدایش بلند شود و عملیات لو رود. اشاره کرد آب بهم بده، من چفیهام را با قمقمهاش که در اثر گرمای آتش داغ شده بود خیس کردم و گذاشتم روی لبهایش علی با دست آن را گرفت و به دهانش فشار داد و دیگر هیچ حرفی نزد و در همان حالت به دیدار معبود شتافت.
💐 شهید علی عرب
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹