eitaa logo
بــه ســوے ظهــــورنــــور🇮🇷🇵🇸
236 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
6هزار ویدیو
107 فایل
👑یاصاحب الزَّمان عَجِّل عَلی ظُهورِک با همه ی وجود سعی میکنیم راه حق رو روشن کنیم استفاده از همه مطالب حتی بدون ذکر منبع مجاز هست. اگر هم کانال رو مفید میدونین به اطرافیان معرفی کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
پنجشنبه است و یاد درگذشتگان 🌸اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ التماس دعا🤲🏻 🕯🌸🕯🌸🕯🌸🕯 آخر هفته و دلتنگی برای عزیزانی که دیگر در کنار ما نیستند... _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ شب‌جمعه منتسب به آقا امام‌زمان(عج) به نیت ۱۴ معصوم، ۱۲۴ هزار پیامبر وبرای شادی روح 🌷همه شهداوصالحان🌷 بد وارثان و بی وارثان 🌹اموات اعضای‌کانال🌹 🌱اموات خادمان کانال🌱 و تمامی پدران و مادران آسمانی یه‌فاتحه به‌همراه‌صلوات،قرائت‌بفرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕋بسم الله الرحمن الرحیم🕋 📖ثانیه ای پای مکتب حاج قاسم 🔺خدایا !ازکاروان دوستانم جا مانده خالق من ؛ محبوب من ؛ عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسروجودم را مملو از عشق به خودت کنی ؛ مرا در فراق خودبسوزان وبمیران . عزیزم ! من از بی قراری ورسوایی جاماندگی ؛ سربه بیابان ها گذارده ام من به امیدی از این شهر به آن شهر وازاین صحرا به آن صحرا درزمستان وتابستان می روم . کریم ؛ حبیب ؛ به کرمت دل بسته ام ؛ تو خود می دانی دوستت دارم . خوب می دانی جز تو را نمی خواهم . مرا به خودت متصل کن . معبود من؛ عشق من ومعشوق من؛ دوستت دارم. بارها تورادیدم وحس کردم؛ نمی توانم ازتو جدا بمانم. بس است؛ بس. مرابپذیر اما آن چنان که شایسته تو باشم.🇮🇷 @beeeee🇮🇷🕊
🟣 همسر شهید صفوی: بعد از افطار به آقا گفتم : دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک! فقط لبخندی زد! این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم! سحر برخاست، آبی نوشید! گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد! بعد از نماز صبح هم گفتم! بعد از نماز ظهر هم گفتم! تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم! اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود : امشب افطارى نداریم؟ گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست! آقا لبخند تلخی زد و فرمود : یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟! خندیدم و گفتم : صد البته که هست؛ رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا! هنوز لیوان را پر نکرده بود كه در زدند! طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در! آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا همه آمدند! سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند! من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست! رفتم و آوردم! آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند! در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم : برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند! الحمدلله آب در لوله‌ها هست فراوان! مرحوم نواب چیزی نگفت! یوسف رفت در را باز کرد، وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است! گفتم: این‌ها چیه؟! گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهراً امشب افطاری داشته‌اند، و به علتی مهمانی آنان به‌هم خورده است! آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت. من شرمنده و شرمسار! غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. ميل کردند و رفتند. 📌آقا به من فرمود : یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چه‌قدر سر و صدا کردی؟! وقتی هم نعمت رسید چه‌قدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست! @beeeee🇮🇷🕊
به ترڪش وقطع نخاع و جانباز قنوت و دست جداے ڪه تارَمَق به تن هست، هستم ، ، هستم @beeeee🇮🇷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴تجربه نزدیک به مرگ ✍(حسابرسی اعمال): خوشحال بودم که از کودکی، همیشه همراه پدرم در مسجد و هیئت بودم. همینطور که به صفحه اول (اعمال) نگاه می‌کردم و به اعمال خودم افتخار می‌کردم، یک دفعه دیدم تمام اعمال خوبم در حال محو شدن است! صفحه پر از اعمال خوب بود اما حالا تبدیل به کاغذ سفید شده بود! با عصبانیت به آقایی که پشت میز بود گفتم: چرا این‌ها محو شد. مگر من این کارهای خوب را انجام ندادم!؟ گفت: بله درست می‌گویی، اما همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی. اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد. رفتم صفحه بعد. آن روز هم پر از اعمال خوب بود. نماز اول وقت، و مسجد، بسیج، هیئت، رضایت پدر و مادر و.. فیلم تمام اعمال موجود بود، اما لازم به مشاهده نبود. خیلی از کارهای خوبی که فراموش کرده بودم تماما برای من یادآوری می‌شد. اما با تعجب دوباره مشاهده کردم که تمام اعمال من در حال محو شدن است! گفتم: این دفعه چرا؟ من که در این روز غیبت نکردم! جوان گفت: یکی از رفقای مذهبی‌ات را مسخره کردی. این عمل زشت باعث نابودی اعمالت شد. خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. من خیلی اهل شوخی و خنده و سرکار گذاشتن رفقا بودم. با خودم گفتم: اگه این طور باشه که خیلی اوضاع من خرابه! رفتم صفحه بعد، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم. اما کارهای خوب من پاک نشد. با اینکه آن روز هم شوخی کرده بودم، اما در این شوخی‌ها، با رفقا گفتیم و خندیدیم، اما به کسی اهانت نکردیم. غیبت نکرده بودم. هیچ گناهی همراه با شوخی‌های من نبود. برای همین، شوخی‌ها و خنده‌های من، به عنوان کار خوب ثبت شده بود. با خودم گفتم: خدا را شکر. 📚کتاب سه دقیقه در قیامت