7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡◍⃟❤️࿐
شب جمعه ست شب زیارتی حضرت ارباب
شکرخدا که در پناه حسینم
💞صلی الله علیک یا اباعبدالله
💞صلی الله علیک یا اباعبدالله
💞صلی الله علیک یا اباعبدالله
اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰاعَبْدِالله
وَ عَلَی الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ
عَلَیکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً
ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ
وَلاجَعَلَهُاللهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ عليهالسَّلام
وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهالسَّلام
و عَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ عليهالسَّلام
وَ عَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْنِ.
كجاى زمان ایستادهای
که گذر سالهای طولانی
ما را به شما نمیرساند ...
یا صاحب الزمان
تمام کن زمان نبودنت را ...
#جمعه_های_دلتنگی💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷
مداحی آنلاین - نماهنگ دلگیرم - پویانفر.mp3
3.73M
💔#جمعه_های_دلتنگی
دلگیرم از این روزگار
روزام شبیه شب تار
اگه خوب اگه بد
منو تنها نذار
🎙#محمدحسین_پویانفر
❤خدایمننمیدانمگاهیکجایدنیاگماتمیکنم
درهیاهویبازار...
درخستگیهنگامنماز!
دروسوسههاینفسام... نمیدانم
اماگاهیتوراگممیکنم
مثلکودکیکهدربازاردستانمهربانمادرشرارهاکردهبهتماشایعروسکیمشغولاستبعدمیبیندمادرشنیستوهیچعروسکیاوراخوشحالنمیکند
بهکودکیامبنگر...
هرچندخودمتوراگممیکنم اما
توپیدایمکن...
💚
AUD-20220912-WA0007.mp3
7.11M
آیت الله کشمیری ره:
بهترین زیارت امام عصر عج عصر جمعه زیارت آل یس است...
🎤 سید هادی گرسویی
#امام_زمان
#زیارت_آل_یاسین
🌸🌿🌺🌿🌼
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
💞 #عاشقانه_دو_مدافع 📚 #قسمت_شصتم لبخندے نمایشے رو لبم داشتم کہ ناراحتشوݧ نکنم. مریم اومد کنارم نشس
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_شصت_و_یکم
آخہ مـݧ با مریم کار دارم .
آهاݧ خوب ایرادے نداره مـݧ اینجا ها کار دارم شما کارتوݧ تموم شد بہ مـݧ زنگ بزنید بیام...
بعد هم ازموݧ دور شد.
بہ نیمکتے کہ نزدیکموݧ بود اشاره کردم ،مریم بیا بریم اونجا بشینیم.
خوب بگو ببینم قضیہ چیہ؟؟؟
إم ...إم چطورے بگم؟؟میدونے اسماء نمیخوام بهت دروغ بگم کہ.مـݧ وحید و دوست دارم.
خندیدم و گفتم:منظورت محسنے دیگہ؟؟؟؟خب پس مبارکہ
آره.اما یہ مشکلے هست ایـݧ وسط
چہ مشکلے؟؟؟
خوانوادم.
چطور ؟؟؟اونا مخالفـݧ؟؟؟
ݧ ݧ اونا بہ نظر مـݧ احترام میزارݧ اما...
اما چے؟؟؟
اسماء پسر عموم هم خواستگارمہ از،بچگے دائم عموم داره میگہ کہ مریم و ساماݧ مال همـݧ.اما ݧ مـݧ ساماݧ و میخوام ݧ اوݧ منو روحرف عموم هم نمیشہ حرف زد
اینطورے کہ نمیشہ مریم یہ روز با پسر عموت دوتایے برید پیش عموت ایـݧ حرفایے کہ زدے و بهش بگید .
نمیشہ
میشہ تو بہ خدا توکل کـݧ
اوووم .اسماء یہ چیز دیگہ ام هست
دیگہ چے؟؟
بہ نظرت منو وحید بہ هم میخوریم؟؟ݧ ظاهرموݧ شبیہ همہ ݧ اعتقاداتموݧ،اوݧ خیلے اعتقاداتش قویہ
مریم اوݧ تورو همینطورے کہ هستے انتخاب کرده ،بعدشم تو مگہ اعتقاداتت چشہ؟؟؟خیلیم خوبے
مریم آهے کشیدو سرشو انداخت پاییـݧ ،چے بگم .
هیچے نمیخواد بگے اگہ حرفات تموم شده بہ اوݧ بنده خدا زنگ بزنم بیاد .
زنگ بزݧ
حالا امروز چطورے باهم رفتید خرید؟؟؟
واے بسختے اسماء از خوشحالے نمیدونست چیکار باید بکنہ از طرفے هم خجالت میکشید و سرش همش پاییـݧ بود،همہ چیم خودش حساب کرد .
آخے الهے.
✍ ادامه دارد ....
╭┅──┅❅❁❅┅──┅╮
🌻🕊
╰┅──┅❅❁❅┅──┅╯
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
💞 #عاشقانه_دو_مدافع 📚 #قسمت_شصت_و_یکم آخہ مـݧ با مریم کار دارم . آهاݧ خوب ایرادے نداره مـݧ اینجا ه
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_شصت_و_دوم
حالا امروز چطورے باهم رفتید خرید؟؟؟
واے بسختے اسماء از خوشحالے نمیدونست چیکار باید بکنہ از طرفے هم خجالت میکشید و سرش همش پاییـݧ بود،همہ چیم خودش حساب کرد .
اخے الهے.
گوشے و برداشتم و بهش زنگ زدم .
۵ دقیقہ بعد در حالے کہ سہ تا بستنے تو دستش بود اومد .
اے بابا چرا باز زحمت کشیدید
قابل شمارو نداره آبجے
مریم بلند شدو گفت :خوب مـݧ دیگہ برم ،دیرم شده
محسنے در حالے کہ بستنے و میداد بهش گفت:ماهم داریم میریم اجازه بدید برسونیمتوݧ.
ݧ اخہ زحمت میشہ
ݧ چ زحمتے آبجے شما هم پاشید برسونمتوݧ
خندم گرفتہ بود.سرمو تکوݧ دادم رفتیم سوار ماشیـݧ شدیم..
مریم و اول رسوندیم
بعد از پیاده شدݧ مریم شروع کرد بہ حرف زدݧ...
اولش یکم تتہ پتہ کرد
إم چطوری بگم.راستش.یکم سختہ..
حرفشو قطع کردم،خوب بزارید مـݧ کمکتوݧ کنم راجب مریم میخواید حرف بزنید؟؟؟
إ بلہ .از کجا فهمیدید؟؟
خوب دیگہ...
راحت باشید آقاے محسنے علے سپرده هواتونو داشتہ باشم.
دم علے آقا هم گرم .راستش آبجے ،خانم سعادتے یا هموݧ مریم خانوم بہ پیشنهاد ازدواج مـݧ جواب منفے دادݧ .دلیلشو نمیدونم میشہ شما ازشوݧ بپرسید؟؟
بلہ حتما .دیگہ چے؟؟
دیگہ ایـݧ کہ مـݧ کہ خواهر ندارم شما لطف کنید در حقم خواهرے کنید،مـݧ...مـݧ... واقا بہ ایشوݧ علاقہ دارم.اگر هم تا حالا نرفتم جلو بخاطر کارهام بود .
خندیدم و گفتم:باشہ چشم،هرکارے از دستم بر بیاد انجام میدم ایشالا کہ همہ چے درست میشہ...
واقا نمیدونم چطورے ازتوݧ تشکر کنم.عروسیتوݧ حتما جبراݧ میکنم.
ممنوݧ شما لطف دارید ،بابت امروز هم باز ممنوݧ .
هوا تقریبا تاریک شده بود،احساس خستگے میکردم بعد از مدتها رفتہ بودم بیروݧ .
جعبہ ے کادو ها مخصوصا جعبہ ے بزرگ علے تو دستم سنگینے میکرد.
با زحمت کلید و از تو کیفم پیدا کردم و در و باز کردم.
✍ ادامه دارد ....
╭┅──┅❅❁❅┅──┅╮
🌻🕊
╰┅──┅❅❁❅┅──┅╯
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
💞 #عاشقانه_دو_مدافع 📚 #قسمت_شصت_و_دوم حالا امروز چطورے باهم رفتید خرید؟؟؟ واے بسختے اسماء از خوشحا
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_شصت_و_سوم
با زحمت کلید و از تو کیفم پیدا کردم و در و باز کردم.
راهرو تاریک بود پله هارو رفتم بالا و در خونہ رو باز کردم ،چراغ هاے خونہ هم خاموش بود اولش نگراݧ شدم اما بعدش گفتم حتما رفتـݧ خونہ ے اردلاݧ .
کلید چراغو زدم .
باصداے اردلاݧ از ترس جیغے زدم و جعبہ ها از دستم افتاد.
واااااے ݧ یہ تولد دیگہ
همہ بودݧ حتے خوانواده ے علے جمع شده بودݧ تا براے مـݧ تولد بگیرݧ
تولد ،تولد تولدت مبارک ...
باتعجب بہ جمعشوݧ نگاه میکردم کہ اردلاݧ هولم داد سمت مبل و نشوند
همہ اومدݧ بغلم کردݧ و تولدمو تبریک گفتـݧ.
لبخندے نمایشے رو لبم داشتم و ازشوݧ تشکر کردم.
راستش اصلا خوشحال نبودم،اونا میخواستـݧ در نبود علے خوشحالم کـنـݧ اما نمیدونستـݧ با ایـݧ کارشوݧ نبود علے و رو بیشتر احساس میکنم.
واے چقدر بد بود کہ علے تو اولیـݧ سال تولدم بعد از ازدواجموݧ پیشم نبود.اون شب نبودشو خیلے بیشتر احساس کردم
دوست داشتم زودتر تولد تموم بشہ تا برم تو اتاقم وجعبہ ے کادوے علے و باز کنم.
زماݧ خیلے دیر میگذشت .بالاخره بعد از بریدݧ کیک و باز کردݧ کادو ها ،خستگیرو بهونہ کردم و رفتم تو اتاقم .
نفس راحتے کشیدم و لباسامو عوض کردم
پرده ے اتاقو کشیدم و روبروے نور ماه نشستم ،چیزے تا ساعت ۱۰نمونده بود .
جعبہ رو با دقت و احتیاط گذاشتم جلوم .انگار داشتم جعبہ ے مهمات و جابہ جا میکردم
آروم درشو باز کردم بوے گل هاے یاس داخل جعبہ خورد تو صورتم.
آرامش خاصے بهم دست داد نا خدا گاه لبخندے رو صورتم نشست .
گل هارو کنار زدم یہ جعبہ ے کوچیک تر هم داخل جعبہ بود
درشو باز کردم یہ زنجیر وپلاک طلا
کہ پلاکش اسم خودم بود و روش با نگیـݧ هاے ریز زیادے تزئیـݧ شده بود
خیلے خوشگل بود
گردبند و انداختم تو گردنم خیلے احساس خوبے داشتم .
چند تا گل یاس از داخل جعبہ برداشتم کہ چشمم خورد بہ یہ کاغذ
برش داشتم و بازش کردم. یہ نامہ بود.
"یاهو"
سلام اسماء عزیزم ،منو ببخش کہ اولیـݧ سال تولدت پیشت نبودم قسمت ایـݧ بود کہ نباشم ،ولے بہ علے قول بده کہ ناراحت نباشے ،خیلے دوست دارم خانمم .مطمعـݧ باش هر لحظہ بیادتم .
مواظب خودت باش
"قربانت علے"
بغضم گرفت و اشکام جارے شد .
ساعت ۱۰بود طبق معمول هرشب،بہ ماه خیره شده بودم چهره ےوعلے و واسہ خودم تجسم میکردم ،اینکہ داره چیکار میکنہ و ب چے فکر میکنہ ولے مطمعـݧ بودم اونم داره بہ ماه نگاه میکنہ.
انقدر خستہ بودم کہ تو هموݧ حالت خوابم برد.
چند وقت گذشت، مشکل محسنے و مریم هم حل شد و خیلے زود با هم ازدواج کردند.
یک ماه از رفتـݧ علے میگذشت. اردلاݧ هم دوهفتہ اے بود کہ رفتہ بود. قرار بود بلافاصلہ بعد از برگشتـݧ علے تدارکات عروسے رو بچینیم.
دوره ے علے ۴۵روزه بود ۱۵روز تا اومدنش مونده بود. خیلے خوشحال بودم براے همیـݧ افتادم دنبال کارهام و خریدݧ جهزیہ ....
✍ ادامه دارد ....
╭┅──┅❅❁❅┅──┅╮
🌻🕊
╰┅──┅❅❁❅┅──┅╯