بهشت خانواده💞
#سبک_زندگی ادامه درس سی و سوم 💐🙏 مثلا 🌟 نشاط ؛ نتیجهی درست برخورد کردنِ با پذیرشِ سختیه. 💥 در
#سبک_زندگی
درس سی و چهارم 💐🙏
💠 جلسه قبل گفتیم که ما سختی رو میخواییم. و با این رنج و سختی باید رشد کنیم
❌ از این به بعد بچه ای رو دیدید ، فقط نُمرش رو ازش سوال نکنید.
🔶🔹🔶 بزرگترا بچه ای میبینید هی نگید مدرسه میری؟؟؟ کلاس چندی؟ نمرت چند شده؟؟؟
توروخدا این حرفارو بذارید کنار.⛔️
🔸✅🔸 ورزشش رو بپرس.
سختی هاش رو بپرس. توی سبک زندگیش.
بگو لباس خودتو خودت میشوری؟
👈بچه میبینه یک ده نفر از آدم حسابیای فامیل هرکی بهش میرسه داره یه سوال درمورد سبک زندگی میپرسه.
میگه مامان چرا نمیذاری من لباسمو بشورم ؟!
هم دایی گفت هم عمو گفت هم عمه گفت هم خاله گفت همه دارن ازم میپرسن.
اینم اصلِ دوم.☝️☝️
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
وقتتون بخیر و عیدتون مبارک 🌷🌺
📣 بزرگواران امروز ۳۰ ام تیر ماه هست
و جزء سی ام قرائت میشه
الحمدالله دومین ختم قرآن رو داریم
خدایا شکرت🤲
انشاءالله عامل به قرآن باشیم و در تمام لحظات زندگی برنامه الهی رو پیاده کنیم و مورد رضایت خودش و حجتش قرار بگیریم .👌✅
🕊🍃🕊🍃🕊🍃
بهشت خانواده💞
#دختر_شینا #رمان #قسمت_چهل و پنجم فصل دوازدهم کمی بعد، از آن خانه اسباب کشی کردیم و خانة دیگری در خ
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_چهل و ششم
خانه به هم ریخته بود. درست است هنوز اسباب و اثاثیه را نچیده بودیم. اما این طور هم آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم، وسط آشپزخانه پخش و پلا بود. چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود.
صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت. صدایم زد و گفت: «قدم! اسلحه، اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم.»
اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد، جای اسلحه امنِ امن است. رفتم سراغش. حدسم درست بود. اسلحه سر جایش بود. اسلحه را دادم دستش، نفس راحتی کشید. انگار آب از آب تکان نخورده بود. با خونسردی گفت: «فقط
پول ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه ها.»
با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیرخشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود. صمد مرتب می گفت: «عیبی ندارد. غصه نخور. بهترش را برایت می خرم. یک کم پول و چند تکه طلا که این همه غصه ندارد. اصلِ کار اسلحه بود که شکر خدا سر جایش است.»
کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه ها را از خانة همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. می ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر می
کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشة حیاط و با بچه ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم.
شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: «می ترسم. دست خودم نیست.»
خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می کرد.
گفتم: «بی خودی وسایل را نچین. من اینجابمان نیستم. یا خانه ای دیگر بگیر، یا برمی گردم قایش.»
خندید و گفت: «قدم! بچه شدی، می ترسی؟!»
گفتم: «تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس فردا اگر بروی مأموریت، من شب ها چه کار کنم؟!»
گفت: «من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحب خانه و خانه را پس بدهم.»
گفتم: «خودم می روم. فقط تو قبول کن.»
چیزی نگفت. سکوت کرد. می دانستم دارد فکر می کند.
فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال بود. گفت: «رفتم با صاحب خانه حرف زدم. یک جایی هم برایتان دیده ام. اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا می کنم.»
گفتم: «هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم.»
فردای آن روز دوباره اسباب کشی کردیم. خانه مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی شده درحوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می دیدم. آن طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب خانه در آنجا گاو و گوسفند نگه می داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می پیچید. از دست مگس نمی شد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل می کردم. روی اعتراض نداشتم.
شب که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: «قدم! اینجا اصلاً مناسب زندگی نیست. باید دنبال جای بهتری باشم. بچه ها مریض می شوند. شاید مجبور شوم چند وقتی به مأموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت رو به راه نیست. باید اول خیالم از طرف شما راحت شود.»(پایان فصل دوازدهم)
#ادامه_دارد
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
#حدیث_عشق
💠مولا امیرالمومنین عليه السلام:
💠كوشش در راه اصلاح عموم مردم،
از كمال خوشبختى است...
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 #فایل_تصویری
👤 استاد #رائفی_پور
📝 دست بردارید از این عرفهای غلط...
#قبل_از_ازدواج
#عشق_پاک
#با_هم_میسازیم
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
بهشت خانواده💞
#سبک_زندگی درس سی و چهارم 💐🙏 💠 جلسه قبل گفتیم که ما سختی رو میخواییم. و با این رنج و سختی باید ر
#سبک_زندگی
ادامه درس سی و چهارم 💐🙏
اصلِ بعدی چیه؟
🍃🍃 نظم و برنامه 🍃🍃
سبک زندگیای که در صدرِ وصیتِ امیرالمومنین(ع) هست
نمیشه اینجوری از حفظ که من سبک زندگیای دارم !!! نمیشه.❌ باید رو کاغذ بنویسی
مهمونیت ، .... برنامه.✅
غذا خوردنت ..... برنامه.✅
و و و
بریم بنویسیم . بله ؟؟؟ ☺️
فقط خواننده نباشیمااا
👈یه چیز جالب به شما بگم.
💠بعضی از آشپزخونه ها هستن #برنامه ندارن برای غذا !!!
همینجوری کلاً یک چیزی درست میکنیم دیگه !!!
خب به مرور زمان یک دفعه ای میبینید ی ماده غذایی غفلت کردی!!!
👈و این چیز کم و پیش پا افتاده ای نیست!!
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
#سبک_زندگی
🌱اصلاً شما اهل برنامه هستید؟ اینو برا من توضیح بده.
✴️✅ اگر اهل برنامه هستی، خدا که بهت #برنامه میده راحت میپذیری.( دین )
میگی من چیکار کنم بچم نماز بخونه؟ این یعنی !!
زندگیتون بی برنامه ست ‼️ و بی برنامه بوده ✅✅
✅معلومه نظم رو باهاش #انفعالی برخورد میکنین ‼️
معلومه وقتی تابستون میشه، دیگه ساعت بیدار شدن وجود نداره تو خونه‼️
ساعت صبحونه کیه ⁉️
ساعت مگه داره صبحونه ‼️
👈👈یک کلام - بی دینیِ ما ناشی از سبک زندگیِ غلطِ ماست.
💠💠 دین اگر عقل و شعورِ آدم رو زیاد بکنه، اول آدم سبک زندگیش رو درست میکنه.
و مگه خدا نگفته اینارو ؟!
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
❇️ جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کرد.
#جمعه_مهدوی
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
بهشت خانواده💞
#عناصر_انتظار #جلسه_پنجاه_و_چهارم بسم الله الرحمن الرحیم جلسه قبل تا اینجا گفتیم که 👇 فقط کسانی
#عناصر_انتظار
#جلسه_پنجاه_و_پنجم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ارادت خدمت دوستان صاحب الزمانی. 🌷
جلسه قبل تا اینجا گفتیم که 👇
در انتظار دوم
انتظار مضاعف ،انتطار فرج یعنی رسیدن به محضر آقا امام زمان علیه سلام،
با دعای برای فرج🙏
و اقداماتی که در این باره باید انجام داد،صورت میگیره.
تو بعضی از سوالای شما بعضی از دوستان پرسیدن که ،
گاهی اوقات آزاد گذاشتن افراد و احترام به آنها باعث انتظار توقع بیجا آنها می شود؟ خب بشود!!!😕
ما بنا نیست هر کی هرتوقع بیجا خواست پیدا کنه بزنیم تو سرش !!
خب پیدا بکنه!!
☹️☹️
آقا ... ما اگه رو بدیم پررو میشن ،خب مگه پررو نشدن؟😯😯؟
🌀❎
زمان پیامبر گرامی اسلام مگه پررو نشدن؟
پیامبر آیا اومد برا اینکه جلوی پررویی اونهارو بگیره ،تعدی بکنه از حدودی که خدا براش تعیین کرده بود؟؟🤔
خب این هست،
بله این به عنوان یه آسیب هست.حد و مرز داره .
نه اینکه دیگه امیرالمومنین به معاویه رو بده ،ولی خب امیرالمومنین به خیلی ها رو داد که لشکرشونو به شکست رسوندن.
🙄🙄
اینجوری نیست که ما بگیم آزادی به دیگران تا اون حد بدیم که رودار نباشن.
برّه باشن،این قائده رو در نظر بگیرید.
👌👌
_چنانکه در رابطه با رفتار بد او برخورد شود ناراحت شده به دل میگیرد.
شما چرا برخورد بد بکنید که ناراحت بشه؟
توضیح دهید چگونه با آزاد گذاشتن افراد مانع سوء استفاده آنها شویم؟؟
با الگو دهی.
نکته بسیار مهم 💥👇💥
اونهایی که میخوان جامعه رو درست کنن،باید تحمل مظلومیت داشته باشن.
😳
اگه کسی بخواد جامعه ومحیط خودش رو درست کنه و تحمل مظلومیت نداشته باشه،نمیتونه.
❌❗️
حدود 12سال پیش ،
توی یکی از دانشگاه های تهران
چند نفر از بچه های امر به معروف و نهی از منکر یا چیزی شبیه به این ،
دم در دانشگاه،
کارت دانشجویی دانشجوهایی که
بد لباس پوشیده بودن اعم از دختر و پسر ،
👠👒
گرفته بودن واینها رو از دانشگاه اخراج کرده بودن،
🚷🚯
دریک حرکت امر به معروف ونهی از منکری مردمی.!!!
🌀❎
بعد به دانشجوها گفته بودند یکشنبه هفته بعد بیاید تو آمفی تئاتر دانشگاه ،
تو آمفی تئاتر حسابتون رو برسیم و تکلیفتون روشن بشه.
اومدن به بنده فرمودن ،شماباید بیاید برای اینها سخنرانی بکنید.
اینها مثلا اخلاق رفتارشون درست بشه!!
گفتم تو این فضا که اونها دشمنیشون خیلی بالاست 😏
وخیلی ناراحتن.😕
خب قطعا من نمیرفتم،اما اونا مارو به زور بردن.
حالا اون آقا اونجا قران میخونه ،
هیشکی مثلا صلوات نمیفرسته.
همممه نااااراااحت،😒
کارتشون گرفته شده ،بهشون اهانت شده.
من اصلا به اینکه درست کاری کردن،
که کارتشون رو گرفتن یا نه کاری ندارم.😐
به یه قصه ی دیگه ای کار دارم.
آقا شما موافق هستی کسی رخت ولباس ناجور باشه ،دم دانشگاه کارتش رو بگیرن؟؟؟
بنده اصلا در مورد این موضوع نظر نمیدم.
مثالمم برای این بحث نیست.
ولی این دوستان این کار رو کرده بودن.
‼️
قصه سر یک جای دیگست ،نگاه کنید.
بعد از اینکه یه مقدار صحبت کردیم،
دیدیم خب کسی گوش نمیده اصلا،
همینجور نگاه میکنن،😳
با بغض وناراحتی.😢☹️😒
گفتیم سوال وجواب ⁉️
یه آقایی گفت ،میشه سوال شفاهی؟؟
گفتم بله بفرمایید .
ایشون بلند شد گفتش که پارچه لی در اسلام حرامه؟؟گفتم نه.
گفت این آقایون پارچه لی کسی پوشیده قشنگ دستگیرش کردن.
👮
👈 من خواستم جواب بدم
آقا بالاخره اشتباه کردند
این کارو کردند ،
سوء تفاهم شده واینا..
یکی از اون دوستان بلند شد گفت :
آقا اشتباه میکنن ،این جمع شاهدن ما هیچ وقت این کارو نکردیم.😠
کسی لباسش جلف بوده گرفتیم .
وصرف شلوار لی نبوده خودمونم حالیمونه
و نشست.
من برگشتم به این رفیقمون،
تو همچین سالنی،
که تقریبا پر بود ،گفتم:
شما خوب از خودت دفاع کردی؟!؟😏
نفست حال اومد؟؟
آخه شما برا اسلام کار میکنی ؟
نباید کسی بگه بالا چشت ابروه؟
همه باید فدای شما بشن.
😟
مبادا یه وقت کسی بهت تهمت بزنه.
تو که میدونستی همه سالن میدونن
چرا بلند شدی از خودت دفاع کردی؟؟؟
😒
انقدر خودخواهی؟؟😕
حالا چی میشد یه چهارتا حرف هم به تو میزدن ، تحمل مظلومیت میکردی!!!😠
عوضش همه اینا میفهمیدن تو حقی که داری ، به خاطرش تحمل مظلومیت میکنی
کسی که طرفدار حق شه نباید بهش حرف بزنن؟؟😠
آقا گفتیم وگفتیم وگفتیم..
این جمع نشسته بودن،عجب این آخوندِ بی دین خوبیه !!😂
اونها هم گفتن عجب آخوند بی دینیه،😕
ما فکر کردیم آدم حسابیه.
آقا من تا تونستم این بچه مذهبیو زدم!!
🤕👊
از خودمونم بود ،
ولی رفتارش به شدت غلطه.
❌🚫
توکه میدونی همه این جمع میدونن این آقا دروغ میگه...
خب بزار دروغش رو بگه !!
نه .... عه.....
من نفسم باید حال بیاد😎
داغونش کنم.🤕
ببین اینجوری نمیشه.
_آقا با احترام به آدما موجب سوء استفادشون میشیم؟؟!!☹️
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
به این قانون پایبند باش.mp3
7.04M
💥#تلنگری
امام زمانِ تـــو ؛برای شخص تو، وقت میگذارد،برنامه میریزد،حمایتت میکند،
اگـــر....❗️
#استاد_شجاعی
#دکتر_رفیعی
بهشت خانواده💞
صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی برای عصر جمعه که هرگز نباید آن را ترک کرد 💖🌹🍃🌹💖 با صدای فرهمند
یادآوری
صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی
برای عصر جمعه که هرگز نباید آن را ترک کرد
💖🌹🍃🌹💖
با صدای فرهمند
#حدیث_عشق
💠على عليه السلام:
🍃همانا دنيا وارونه و واژگونه است؛...
زندگى در آن رنج است و بقايش، فنا.
با جوينده خود، چموشى مى كند و سوار خود را به هلاكت مى افكند، به كسى كه به او اعتماد كند، خيانت مى ورزد و كسى را كه بدان آرام گيرد، بى قرار (پريشان خاطر) مى سازد
غررالحكم حدیث3661
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14