بهشت خانواده💞
#سبک_زندگی درس سی و ششم 💐🙏 ✅✅✅✅ بچه ها قهرمان باشید، یل باشید. ✅بذارید بهتون تکیه کنن. قوی باشین
#سبک_زندگی
درس سی و هفتم 💐🙏
🔸 واقعا برخی از تلقی ها از خوب بودن ,تلقی های درستی نیستن
🌀وقتی شما تلقی تون از اخلاقی بودن صرفا این باشه که طرف بی آزار باشه طرف ظلم نکنه ...
خیلی زشت و ضرر زننده ست
🔸 واقعا اگه تلقی ما از خوب بودن همین یکی دو سه تا شاخصی باشه که ذکر شد یا شاخص هایی شبیه به این سم مهلک برای جامعهست
🔹🔺یا امثال اینها
متواضع باش, مهربون باش نمیدونم از همینجور کلمات,
یک سلسله صفات انفعالی هستن اینا
🔹بذارید یک مثال بزنم👇🏻
⏺در جمع معلمان دلسوز, فهمیده ,دین دار ,داشتیم یک بحثی رو مطرح می کردیم و گفت و گو می کردیم
🔻دقت کنید
▫️ گفتم
سن بلوغ بهتر بود کی باشه؟
گفتند چندسال با تاخیر
گفتم مثلا چندسال؟
🔷
گفتن آخه یک پسربچه14ساله رو چجوری آدم میتونه جمع بکنه وقتی که این غریزه های جنسیش فعال شده
👈میانگین پیشنهاد 21سال بود
┄┅─✵💝✵─┅
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
#سبک_زندگی
ادامه درس سی وهفتم
بهشون عرض کردم شما تلویحا گفتید خدا7سال اشتباه کرده زودتر جوون هارو بالغ کرده
🔴این یعنی دین داری منفعلانه
بخشی از معنای دین داری منفعلانه ,که حال آدم های باهوش جامعه رو بهم میزنه و حق دارن
و فقط حال میده به آدم های ضعیف👇🏻
🌀 همینه:👇🏻
"پاک کردن صورت مسئله"
❓ولی دین داری فعالانه چی میگه؟
💠میگه به شما باید به استقبال برخی از مسئله ها بری که به زعم تو فساد انگیز است
بلکه باید این مسئله هارو ایجاد کنیم مردی اونجا بایستی دین داری کنی
📍ببینید همینجا توضیح بدم معنای این حرف این نیست که ما بریم کنار دریای اروپا اونجا بگیم اینجا تقوا رو رعایت کن
نه اون مسئله الکی درست کردنه
🔻ولی برخی از مسئله ها هست که باید بری تو دلش و اونجا بایستی دین داری کنی مثل حرفی که قبلاً گفتیم 👇🏻
💰پول در اوردن💰
♦️مثل مسجد باید محل جمع کردن آدم های کارآفرین کنارهم دیگه باشه.
میگن آقا دعواشون میشه از نظر پولی
┄┅─✵💝✵─┅
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
#سبک_زندگی
ادامه درس سی و هفتم 💐🙏
🔺سکولاریزم چیه؟
مگه سکولارها چی میگن؟
میگن اهالی معنویت تو سیاست نیان خراب بشن
شمام همون حرفو داری میزنی که ! نمیزنی؟؟؟
چند درصد مساجد ما بیرق سکولاریزم رو برافراشتن در فرهنگ مسجد⁉️
میگن بابا بچه های هیئت باهم دیگه دوستن حالا شما می خوای بیای دعوا بندازی
این بحث اقتصادی بیاد دعوا میفته‼️
گفتم که کلا اون معلم های دلسوز دوست داشتن بچه ها کلا بالغ نشن
شمام میگید حرف پول بین مؤمنین نزن دعواشون میشه‼️
عجب ...
┄┅─✵💝✵─┅┄
با این مقدمه یک کمی آماده باشید برای شنیدن حرف های متفاوت😊
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
1_1129150342.mp3
8.25M
💫 #در_رکاب_حسین ۱
#با_دقت_گوش_بدیم
شب اول؛
حسین علیهالسلام، به همراه تمام خاندانش، از شاهراه بسمت مکّه براه میافتد!
مسیر حرکت او، هنوز در بطن تاریخ باز است؛
و ما خواه ناخواه مجبور به عبور از آنیــم!
شاهــراه زندگیِ ما کجاست؟
و کورهراه کجا؟
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
کاری از واحد موسیقی منتظران منجی عج
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
1_1130578804.mp3
8.24M
🔳 #ترکی #سینه_زنی #شب_دوم #محرم
🌴کربلا گوزلرین آیدین
🌴ساربان یولدان یتیشدی
🎤 #مهدی_رسولی
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
#حدیث_عشق
💠🔹امام رضا علیهالسلام فرمودهاند:
《كانَ أبی علیهالسلام إذا دَخَلَ شَهرُ الُمحَرَّمِ لا يُرى ضاحِكا وَ كانَتِ الكَآبَهُ تَغلِبُ علَيهِ حَتّى تَمضِیَ عَشرَةُ أيّامٍ، فإذا كانَ يَومُ العاشِرِ كانَ ذلکَ اليَومُ يَومَ مُصيبَتِهِ وَ حُزنِهِ وَ بُكائهِ وَ يَقولُ: هُوَ اليَومُ الَّذی قُتِلَ فيهِ الحُسَينُ علیهالسلام》
🚩 چون ماه محرم می رسید
کسی پدرم را خندان نمیدید
و غم و افسردگی بر او غلبه مییافت
تا آنکه ده روز از محرم میگذشت
روز دهم محرم که میشد آن روز
روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود
📗 امالی صدوق، صفحه ۱۱۱
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
1_1130525957.mp3
8.19M
💫 #در_رکاب_حسین ۲
شب دوم؛
✍ ماجرای حرکت امام "،از مکه به سمت کوفه؛ آزمونی به وسعت تاریخ است!
آزمونی میان عقل و عشق ...
این آزمون را چه بخواهیم، چه نخواهیم، باید از میدانش رد شویم!
حتماً باید رد شویم!
💥 حالا ما به کدام جانب میرویم؟ جانب عقل؟ یا جانب عشق؟
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
کاری از واحد موسیقی منتظران منجی عج
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
بهشت خانواده💞
#دختر_شینا #رمان #قسمت_پنجاه و چهار آن شب همین که دراز کشیده بودم، وضعیت قرمز شد و بلافاصله پدافنده
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_پنجاه و پنج
گفتم: «نه، نگران بچه ها بودم. آمدم سری بزنم و بروم.»
گفت: «خوب، حالا تو بمان پیش بچه ها، من می روم.»
اشک هایم را دوباره با چادر پاک کردم و گفتم: «نه، نمی خواهد تو زحمت بکشی. دو نفر بیشتر به نوبتم نمانده. خودم می روم.»
بچه ها را گذاشت زمین. چادرم را از سرم درآورد و به جارختی آویزان کرد و گفت: «تا وقتی خانه هستم، خرید خانه به عهدة من.»
گفتم: «آخر باید بروی ته صف.»
گفت: «می روم، حقم است. دنده ام نرم. اگر می خواهم نان بخورم، باید بروم ته صف.»
بعد خندید.
داشت پوتین هایش را می پوشید. گفتم: «پس اقّلاً بیا لباس هایت را عوض کن. بگذارکفش هایت را واکس بزنم. یک دوش بگیر.»
خندید و گفت: «تا بیست بشمری، برگشته ام.»
خندیدم و آمدم توی اتاق. صورت بچه ها را شستم. لباس هایشان را عوض کردم. غذا گذاشتم. خانه را مرتب کردم. دستی به سر و صورتم کشیدم. وقتی صمد نان به دست به خانه برگشت، همه چیز از این رو به آن رو شده بود. بوی غذا خانه را پر کرده بود. آفتاب وسط اتاق پهن شده بود. در و دیوار خانه به رویمان می خندید.
فردا صبح صمد رفت بیرون. وقتی برگشت، چند ساک بزرگ پلاستیکی دستش بود. باز رفته بود خرید. از نخود و لوبیا گرفته تا قند و چای و شکر و برنج.
گفتم: «یعنی می خواهی به این زودی برگردی؟!»
گفت: «به این زودی که نه، ولی بالاخره باید بروم. من که ماندنی نیستم. بهتر است زودتر کارهایم را انجام بدهم. دوست ندارم برای یک کیلو عدس بروی دم مغازه.»
بعد همان طور که کیسه ها را می آورد و توی آشپزخانه می گذاشت، گفت: «دیروز که آمدم و دیدم رفته ای سر صف نانوایی از خودم بدم آمد.»
کیسه ها را از دستش گرفتم و گفتم: «یعنی به من اطمینان نداری!»
دستپاچه شد. ایستاد و نگاهم کرد و گفت: «نه... نه...، منظورم این نبود. منظورم این بود که من باعث عذاب و ناراحتی ات شدم. اگر تو با من ازدواج نمی کردی، الان برای خودت خانة مامانت راحت و آسوده بودی، می خوردی و می خوابیدی.»
خندیدم و گفتم: «چقدر بخور و بخواب!»
برنج ها را توی سینی بزرگی خالی کرد و گفت: «خودم همه اش را پاک می کنم. تو به کارهایت برس.»
گفتم: «بهترین کار این است که اینجا بنشینم.»
خندید و گفت: «نه... مثل اینکه راه افتادی. آفرین، آفرین. پس بیا بنشین اینجا کنار خودم. بیا با هم پاک کنیم.»
توی آشپزخانه کنار هم پای سینی نشستیم و تا ظهر نخود و لوبیا و برنج پاک کردیم. تعریف کردیم و گفتیم و خندیدیم.
بعد از ناهار صمد لباس پوشید و گفت: «می خواهم بروم سپاه. زود برمی گردم.»
گفتم: «عصر برویم بیرون؟!»
با تعجب پرسید: «کجا؟!»
گفتم: «نزدیک عید است. می خواهم برای بچه ها لباس نو بخرم.»
یک دفعه دیدم رنگ از صورتش پرید. لب هایش سفید شد. گفت: «چی! لباس عید؟!»
من بیشتر از او تعجب کرده بودم. گفتم: «حرف بدی زدم!»
گفت: «یعنی من دست بچه هایم را بگیرم و ببرم لباس نو بخرم! آن وقت جواب بچه های شهدا را چی بدهم. یعنی از روی بچه های شهدا خجالت نمی کشم؟!»
گفتم: «حالا مگر بچه های شهدا ایستاده اند سر خیابان ما را ببینند! تازه ببینند. آن ها که نمی فهمند ما کجا می رویم.»
#ادامه_دارد
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
1_1131856882.mp3
7.82M
🔳 #واحد #ترکی #شب_سوم #محرم
🌴خرابده قراریمی
🌴بو آغشام انتظار آلیب
🎤 #مهدی_رسولی
👌#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
#حدیث_عشق
💠 امام صادق (ع) فرمودند :
به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد .
📘 کامل الزیارات ، ص ۲۶۷
🔷#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
1_1131835635.mp3
9.37M
💫 #در_رکاب_حسین ۳
شب سوم؛
آدمها میآیند و میروند،
امّا حتماً از میدان آیهی "یوم ندعوا کلّ اُناسٍ بأمامهم" رد میشوند ...
حتماً باید که رد شوند ❗️
عاشورا، میدان آزمون این آیه بود!
ما در این میدان به کدام جانب میرویم؟
به جانب امام یا ....؟
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
کاری از واحد موسیقی منتظران منجی عج
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
گفتم: دارم از استرس میمیرم😞 گفت: یہ ذڪر بهت میگم هر بار گیر ڪردی بگو، من خیلی قبولش دارم: گرهیڪار ِمنم همین باز ڪرد💔 (آخہ خودشم بہ سختـی اجازهی خروج گرفت) گفتم: باشہ داداش بگو، گفت: تسبیح داری؟ گفتم: آره، گفت: بگو "الهی بالرقیہ سلام الله علیها"...
حتمـا سہ سـالہی ارباب نظر میڪنہ، منتظرتم و قطع ڪردم
چشممو بستم شروع ڪردم:
الهی بالرقیہ سلاماللهعلیها
الهی بالرقیہ سلاماللهعلیها...✨
۱۰تا نگفتم ڪہ یهو گفتن: این پنج نفـر آخرین لیستہ، بقیہاش فـردا‼️، توجہ نڪردم همینجور ذڪر میگفتم ڪہ یهو اسمم رو خوندن، بغضم ترڪید با گریہ رفتم سمت خونہ حاضرشم، وقتی حسین رو دیدم گفتم: درستشد😭، اشڪ تو چشمش حلقہ زد و گفت: "الهی بالرقیہ سلام الله علیها"...
#شهید_حسین_معزغلامـی 🌺
#محرم
🌷شادی روح شهدا صلوات🌷
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
1_1132730312.mp3
6.18M
🖤 السلام علیک یا اباعبدالله
شب ۴ #محرم
(حر و دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها)
🎤حاج محمود کریمی
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14