خداوندا مرا فرزند بسیاری عطا فرما
که در راه حسینت لشگری از خون من باشد 🤲🤲🤲😭
#امام_حسین
#حسینیه_معلا
#محرم
@beheshtinjast
سلام
آماده شدیم بریم هیئت ...
پرچم های مشکی با چند روز تاخیر به خاطر مسافرت داخل خونه و سردر حیاط نصب شدن.
برای بچه ها میوه وبیسکوییت و بطری آب برداشتم.
با جعبه دستمال کاغذی
دوتا نایلون،یکی برای خوراکی هایی که توی مسجد بهشون میدن واحتمالا نمیخورن، یکی هم برای زباله هایی که تولید می کنیم.
و یه زیرانداز کوچیک برای ریخت و پاش های فاطمه جانم. البته اگه جای پهن کردنش و داشته باشیم😊
الحمدلله رب العالمین
از همگی عزیزان التماس دعا دارم.🙏
#امام_حسین
#محرم
#بهشت_همین_جاست
@beheshtinjast
محرومیت خلاقیت میاره😁
خیلی وقتها داشتن همه چیز برای بچه ها خوب که نیست، مانع بروز خلاقیتشون هم میشه..
بچه ها هدفون ندارن
خودشون دست بکار شدن و درست کردن.
فقط برای بازی. وگرنه واقعا نیازی بهش ندارن.
👌👌
چند روز پیش هم تاج تک شاخ درست کرده بودن.☺️
#خلاقیت
#بهشت_همین_جاست
#محرم
@beheshtinjast
اگه می بینید کمپیدام، نه که نیستم هستم... فقط وقت نمیکنم زیاد پست بذارم...
درگیر پیاده کردن صوت های دوره ی تربیت فرزند،
و از طرفی مشغول آماده شدن برای سخنرانی جلسه خونگی دهه دوم هستم( ان شاءالله).
شب ها هم که به فض الهی چند ساعت در بهشت هیئت میگذره☺️
خلاصه که عرض ارادت😊
#محرم
#امام_حسین
#بهشت_همین_جاست
@beheshtinjast
#تجربه
چند روز پیش مهمان یکی از اقوام بودیم...
یه دختر تقریبا پنج ساله دارن که بشدت پرانرژی وبه تبعش پر حرفه.
خانواده خصوصا مادرش، خیلی به پرحرفیش حساسیت نشون می داد و مدام در حال تذکر دادن بود. در حالی که حرف زدن اون بنده خدا برای ما آزار دهنده نبود، اتفاقا خیلی هم مودب صحبت میکرد.
ولی متاسفانه مادر بچه اصرار داشت که این بچه بیش فعاله و دارو مصرف میکنه .
✅بیش فعالی یک بیماری غیر ارادیه که علایم ونشانه هایی داره؛ اون روبا انرژیِ مازادِ آپارتمانی اشتباه نگیریم.
@beheshtinjast
هدایت شده از شکوه زن و زنانگی
🔴آقای مداح دست از سر بانوان بردارید
📌به خدا قسم زن ها ،حتی زنی که لاک زده دوست ندارد نامحرم در رسانه به زیور هایش قسم بخورد .زیور او برای همسر ومحارمش هست نه دیگری
📌زن های ما برای تعالی هیات امام حسین و ماندگاری عاشورا به دنبال دسته ها می ایند ،آنها برای ماندگاری ایثار و شهادت می آیند
📌شما را قسم به حرمت زن ،از این ادبیات های دون پرهیز کنید.
📌شمارا قسم به حرمت چادر خاکی ،اگر رسانه ای دارید آن را برای احیای امر به معروف ونهی از منکر استفاده کنید
📌شما را قسم به امام حسین که امام، شهید امر به خوبی ها و نهی از زشتی ها وگناه بود نه بها دادن به گناهان.
مولا امیر المومنین فرمود من به بهای هدایت شما آخرت خود را تباه نمیکنم.آقای مداح این سیره امام ماست.
📌شما را قسم به غیرت عباس ،که اگر بود اجازه نمیداد در جامعه حکم ولی امر جامعه مبنی بر حرام شرعی و سیاسی روی زمین بماند و جامعه را بی حجابی بگیرد ودیگران به مظاهر گناه قسم بخورند
و بلای اسلام سکولار انگلیسی را بر سر هیات ها بیاورند .
📌باور کنید همان امام حسین فرموده هر کس با گناه کردن دنبال چیزی باشد نه تنها نمیرسد بلکه پشیمان هم میشود، باور کنید شما اگر کافر هم شوید نمیتوانید رضایت آنها را به دست آورید که بیشتر داشته هایتان را هم از دست میدهید
📌اگر قرار باشد قسمی هم بخوریم باید بر معجری قسم بخوریم که نه شهادت برادر و پسر بازش کرد،نه تازیانه های روزهای اسارت
به والله، قسم خوردن را هم تباه کرده اید
✍عالیه سادات
___________________
#کانال_شکوه_زن_وزنانگی
به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2336751715C0fba986b70
گاهی فقط یک مصرع توی روضه کافیه تا تو رو به هم بریزه ...
مثل امشب
«لب تشنه رفتنت مرا آب کرده است ...»
😭😭😭😭😭
یا باب الحوائج، یا علی اصغر
من فکر می کنم از یه جایی به بعد سینه زدن برای اینه که به قلبت کمک کنی ادامه بده تپیدن رو 😔
چون واقعا آدم دیگه نمیکشه...حتی اگر روضه ی مکشوف همنباشه
#محرم
#امام_حسین
#بهشت_همین_جاست
@beheshtinjast
الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا...
بُرید این جملــه را ناگاه تیر نابـــهنگامی
چنان سرگشته شد آرامشِ عالم که بر میداشت
به سوی خیمهها گامی، به سوی دشمنان گامی...
- سیدحمیدرضا برقعی
😭😭😭😭
#امام_حسین
#علی_اصغر
#محرم
@beheshtinjast
هدایت شده از اقوام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نذر فرزند 😳😳😳
# استاد پناهیان
🇮🇷گروهجهادعظیمفرزندآوریایران🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/1759641967C037bf9574d
👦🏻✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬
🆔 @jahade_farzandavari_ir
به محض اینکه زیرانداز پهن میشه میشینه منتظر غذا یا خوراکی ...
عادت های خوب رو از بچگی میشه در وجود بچه ها نهادینه کرد.
#بهشت_همین_جاست
#محرم
#امام_حسین
@beheshtinjast
بابی انت و امی و نفسی و اهلی و مالی یا صاحب الزمان
#امام_حسین
#امام_زمان
#محرم
#بهشت_همین_جاست
@beheshtinjast
اولین زخم را دشمن با اماننامه به عباس زد.
آن روز سلطان ادب هزار بار این سوال را از خود پرسید:
من چکار کردهام که شمر جرأت کرده اماننامه بیاورد؟
تاسوعا سالگرد اماننامه است.
@hosein_darabi
به نظرم سخت ترین و جانسوزترین لحظه ی روضه ی حضرت ابالفضل علیه السلام اونجاست که میگه: « فوقف العباس متحیرا »
😭😭😭
#محرم
#امام_حسین
#تاسوعا
#بهشت_همین_جاست
@beheshtinjast
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این واقعا یکی از شاهکارهای محمودکریمی هستش، قشنگ معلومه به نفسش یه عنایتی شده . هرسال تاسوعا حتما این کلیپو میگذارم
البته چنین وصیتی از امیرالمؤمنین به حضرت عباس در منابع تاریخی قدیمی ثبت نشده ولی زبان حال هستش و سوزناک. کامل ببینید
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
#بهشت_همین_جاست!
این واقعا یکی از شاهکارهای محمودکریمی هستش، قشنگ معلومه به نفسش یه عنایتی شده . هرسال تاسوعا حتما ا
هرکی فکر می کنه امشب برای حضرت ابالفضل کمکاری کرده این کلیپ رو ببینه.
سلام
عزاداری هاتون قبول حق ان شاءالله
این ساندویچ ها رو دارم میفرستم عراق 😊
منکه توفیق زیارت شش گوشه سالهاست نصیبم نشده😭
گفتم حداقل یه خدمتی برای مسافران کربلا انجام داده باشم 🥲
#امام_حسین
#محرم
#تاسوعا
#عاشورا
#کربلا
@beheshtinjast
جدیدا وقتی پوشکش باید عوض بشه ، میره یه پوشک برمیداره میاره پیشم باهاش بازی میکنه.
نمیرم براش؟😊
#بهشت_همین_جاست
#امام_حسین
#محرم
#تاسوعا
@beheshtinjast
من آقای مداح نیستم!
ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضهی عمه میخواندم!
اینطور رسم است که روضهخوانها هر شبِ محرم، روضهی یکی از شهدا را بخوانند.
من هم میخواندم، اما به سَبکِ خودم!
مثلا شبِ اول که روضهی مسلم، باب است، از آنجایی میخواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهمآور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسین را رها میکنند...
هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همهشان هم که بروند، خودم هستم...
بعد هم دوید سمتِ خیامِ بیبیها، آرامشان کرد، دلداریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند...
باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زنها و بچهها...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ...
یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پردهی کجاوهها را انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچهها را مشغول بازی کرد، زنها را گرمِ تسبیح...
همان روز، بینِ خیمهها آنقدر دوید و آنقدر به دانهدانهشان سر زد و به تکتکشان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد...
یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد!
برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتلها حسین را بلند کرد و به خیمهگاه رساند...
اما نوبت به دو آقازادی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمهگاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیامد، میخواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند....
در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها را به زینب گره میزدم...
آنقدر از زینب میخواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلی را رو میکردم...
حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد...
یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد...
یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تمام این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد...
بعدِ غارتِ خیمهگاه، باز دویدنهای بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچهها را پیدا کند...
بچهها را بشمارد و هی توی شماردنها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچهها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها را پیدا کند...
بعد باز دور بعدیِ دویدنهایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زنها و بچهها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد....
تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود...
از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا پایین نیفتد...
تا یک وقت، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
من آقای مداح نیستم
ولی اگر بودم
تمام این ده شب، روضهی دویدنهای زینب را میخواندم...
آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد...
#امام_حسین
#محرم
#حضرت_زینب
#عاشورا
#شام_غریبان
@beheshtinjast
(این متن زیبا از من نیست)
هدایت شده از روشنگری
کار فرهنگی تمیز یعنی این👌
هیئت حاج محمود کریمی
🏴 @Roshangari_ir
روبیکایجدید: Rubika.ir/roshangari_ir
من اگر روضهخوان بودم شب عاشورا رو به مستمعها میگفتم من هم لهوف را دیدهام، هم ارشادِ شیخ مفید را، آن هم نسخههای عربیش، راستش را بخواهید چیزی که من در لهوف و در ارشاد خواندهام اصلا تعریف کردنی نیست، همهی روضههایی که تا حالا شنیدید را باید بگذارید کنار، قصه خیلی هولناکتر از این چیزهاست. دست روی هر جایش که بگذارید روضهی باز است.
با این حرفها هول به دلِ مستمع میانداختم و میگذاشتم زنهای مجلس کمی ترس ورشان دارد نکند من حرفی بزنم بچههایشان بلرزند، آب دهان مردها خشک شود نکند من دست روی جایی از واقعه بگذارم که زنها آنطرفِ پرده قالب تهی کنند.
خوب که احساس کردم دلهره به جانِ مستمع افتاده و تپش قلبها بالا گرفته میگفتم متوجه اضطرابتان شدم، عیبی ندارد، آدم شب عاشورا نخواهد یک ذره از حال زنها و بچههای حرم را بچشد که نمیشود اسم خودش را بگذارد شریکِ غم! ولی هول ورتان ندارد نیامدهام برای مقتلخوانی.
مثل امشبی که قلب امام زمان دارد از غصه میترکد، ادب و انصاف حکم میکند آدم اصلا روضه نخواند!
من هم نمیخوانم! لااقل از مگوهای واقعه نمیخوانم. بعد که مستمعها آب دهانشان را فرو میدادند و یک نفس راحتی میکشیدند میگفتم هان دیدید حتی تاب یک اشاره را ندارید چه رسد به اصل واقعه. تازه شما مردهای اینجا هر قدر هم غیرتی باشید، هر اندازه هم عاطفی، یک ذره از غیرت و عاطفهی ابیعبدالله نمیشود. حالا حساب کنید آن مردِ غیرتمندِ پرعاطفه که از فردا خبر داشته و میدانسته قرار است چی سر این زن و بچه بیاید، او مثل امشبی چه حالی داشته؟ این را میگفتم و اجازه میدادم صدای نشستنِ دستها روی پیشانیها جلسه را پر کند و شانهها به گریه بلرزد.
بعد با سوز میگفتم آه حسین... و میگذاشتم مستمعها پشت سرم تکرار کنند و جا برای گریه باز شود...
بعد دوباره میگفتم ادب و انصاف حکم میکند آدم مثل امشبی روضه نخواند و فقط همهی جلسه را پر کند از صلواتهای بیتاب و نگران که خدای نکرده یک وقت اتفاقی برای صاحبالزمان نیفتد. و میگذاشتم مستمعها چند صلوات پراکنده و شلوغ و اشکآلود بفرستند تا کمی دلشان قرار بگیرد.
بعد میگفتم راستش من برای امشب اگر قرار باشد روضه بخوانم یک چیزی میخوانم که فقط روضهی اباعبدالله نیست، یک حرفیست که روضهی همهی اهلبیت با هم است!
دلهایتان را بدهید دست من تا ببرم آنجایی که زینب روضهی پیغمبر و حضرت زهرا و امیرالمؤمنین و امام مجتبی را با هم خوانده و آمده گریهاش را توی دامن اباعبدالله ریخته!
یک وقتی از شب زینب کبری با هزار اضطراب خودش را به چادر برادر رسانده و همانجور که صدایش میلرزیده پرسیده: حسین جان روی اصحابت چقدری میشود حساب کرد؟
این پرسشِ چند کلمهای سنگینترین روضهی شب عاشوراست حتی سنگینتر از روضهی گودال!
این دلشورهای که شب عاشورا به جان زینب افتاده و او را بلند کرده که برود و از برادر بپرسد اصحاب ماندنی هستند؟ پرده از حقایقی برمیدارد که در خاطرِ زینب بوده!
راستش ما اگر این سوال زینب را درست فهم میکردیم، همینقدر که من گفتم زینب این را پرسیده، آنقدر خودمان را میزدیم و آنقدر گریه میکردیم که از حال برویم.
بعد همانطور که اشک امانم را گرفته بود میگفتم یک نفر به من بگوید این زن مگر خاطرهی چند نامردی توی ذهنش بوده که حالا شب عاشورا اینجوری هول ورش داشته؟
زینب هر چه به عقب نگاه کرده دیده جز نامردی چیزی یادش نمیآید، خب حق داشته دلهره بگیرد نکند اینها هم نامردی کنند و بلایی که سر مادر و پدر و آن یکی برادرش آمد سر حسین هم بیاید.
اول خاطرهاش از نامردی از آن ۱۲۰هزاری بود که زدند زیر همه چیز و گفتند ما دور ایستاده بودیم نشنیدیم پیغمبر چی گفت، خاطرهی دیگرش از نامردی از آن چهل شبیست که همراه مادر میرفت در خانهی انصار و مهاجر و هر کدام با بهانهای زهرا را به دیگری حواله میکردند و آن آخرها دیگر حتی لای در را باز نمیکردند، بعدش هم که آتش گرفتن در و آن حادثههاست، خاطرههای بعدش نامردیهای صفین و جمل و نهروان با پدرش و بدتر از همه سپاه امام مجتبی که آنجور برادرش را تنها گذاشته بودند، زینب شنیده بود حتی بعضی از فرماندههای حسن به معاویه نامه داده بودند اگر میخواهی سر حسن را برایت میفرستیم...
خب حق داشته شب عاشورا لرز به تنش بیفتد.
زینب با این سوالش عالم را شرمنده کرده، یک جوری خوابانده توی گوش دنیا که اف بر تو که هر چی نگاهت میکنم با ما غیر از نامردی نکردی.
از من اگر میپرسید سختترین جای واقعه همین سوال زینب است همین تردیدی که به دلش افتاده، همین اعتمادی که نتوانسته بکند...
اف به دنیایی که برای بچههای پیغمبر هیچ وقت جای امنی نبوده!
این را میگفتم و مجلس را به حال خودش رها میکردم تا هر کسی همانطور که اشکهایش آویزان است در خلوت خودش حساب کند مگر این زن چقدر نامردی در خاطرش داشته؟ چقدر بیوفایی...
✍ملیحه سادات مهدوی
@beheshtinjast