4_5805166226355259852.mp3
1.33M
🌸 #میلاد_امام_رضا(ع)
♨️خواب امام رضا(علیه السلام)
👌#سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #قرائتی
@beheshtishoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸الهی بحق آقا امام رضا علیه السلام
🍰درهای مهربانی
💖همیشه بروی دلهاتون
🍰باز باشه
🌸فرخنده میلاد باسعادت
💖حضرت امام رضا علیه السلام مبارک باد 🎊
🌸عیدتون مبارک
🍰شیرین کام باشید
@beheshtishoo
💖 سـلام صبح زیباتون بخیر
💖 عیدتون مبارکـــــ
🌸در این صبح مبارک و فرخنده
🌿دعا میکنم که همیشه شـاد باشید
🌸و دلتـون از غصه خـالی باشه
🌸ان شاءالله که ضامن آهو
🌿ضامن سلامتی و سعـادت و
🌸عاقبت بخیـری همه ی ما باشـه
💖 میلاد امام رضا (ع ) مبارک باد
💖 چهارشنبه تون پر خیر و برکت
@beheshtishoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا أیها الرئوف!
خوشا به حال دلی که مبتلای شماست.
خیابونای مشهد...
خوش به حالتون مشهدیا🫠
#امام_رضا_جانم
#تولدتون_مبارکمون_آقاجان
@beheshtishoo
🔘 حکایت کوتاه
در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولتهای خارجی بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد. "اسماعيل خان" كه جزء ملتزمين بود و از فرماندهان فتعلی شاه، از شاه استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود؛ چرا که احتمال سوء قصد را نمیتوان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز كردن بسته منفجر شد و خساراتی هم به بار آورد.
فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سرداراسماعيلخان سكههای طلا به او مرحمت شود؛ چنين كردند و اسماعيل خان معروف به "زر ريز خان" شد! اسماعیل خان هم که ارادت ویژه ای به امام رضا داشت، طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد! تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود از آن زمان این سقاخانه را به "سقاخانه اسماعیل طلا" میشناسند!
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
@beheshtishoo
یعنی الان صحن جمهوری،
زیرِ سَر درِ بهشت ثامن،
رو به روی پنجره فولاد
کی نشسته ؟!...🥲
کاش خدا، یاد ما رو به دل همه زائرانش بندازه
@beheshtishoo
🐫 ماجرای پناهنده شدن یک شتر به حرم مطهر امام رضا علیهالسلام
🌷 در منطقه محمد آباد مشهد، کشتارگاهی بود که محل ذبح حیوانات و تأمین گوشت قصاب خانههای مشهد بود. روزی صاحب کشتارگاه، شتری را خریداری و برای ذبح به کشتارگاه میبرد.
🌷 ناگهان قبل از ذبح، حیوان افسار خود را کشیده و به سمت حرم مطهر فرار می کند. همه تلاشها برای نگه داشتن آن بینتیجه میماند. من آن روز حرم مشرف بودم، ناگهان دیدم از درب شرقی صحن انقلاب (عتیق)، شتری وارد صحن شد و مستقیم به سمت درب غربی رفت، اما قبل از رسیدن به درب غربی برگشت نگاهی به گنبد و بارگاه انداخت و آرام آرام پشت پنجره فولاد رفت و آنجا زانو زد.
🌷 کم کم زائران جمع شدند، خدّام و مسئولین حرم هم رسیدند، صاحب شتر نیز خودش را رساند، صحنه جالبی بود، از چشمان حیوان مرتب اشک جاری بود، فرد غریبهای جلو آمد و خواست بهای شتر را به صاحب آن بپردازد. صاحب شتر گفت: من این حیوان را به مولای مان حضرت رضا علیهالسلام میبخشم و امیدوارم حضرت هم مرا به نوکری خود بپذیرند. حیوان را به مزرعه آستان قدس بردند و تا پایان عمر در آنجا آزادانه مشغول چرا و گشت و گذار بود.
📚 منبع: کتاب ذره و آفتاب
https://eitaa.com/beheshtishoo