eitaa logo
بهشتی شو
96 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
53 فایل
اخبار محله و منطقه حراجی ها و ... مجله اجتماعی ،فرهنگی ،سیاسی ،اعتقادی ورزشی اقتصادی، هنری ارسال مطالب ، انتقادات و پیشنهادات 📩 تبلیغات @ali125324 @gomnam313_135 @Sh_67890
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹🍃......................................... ❤️👨‍👩‍👧‍👦 چگونه از حریم خانواده و همسر در فضای مجازی مراقبت کنیم؟❤️ قبل از اینکه اینترنت از طریق گوشی‌های هوشمند به دست بیشتر ما برسد، باید سبک زندگی مجازی و خصوصا تعهد در فضای مجازی را می‌آموختیم. اما هیچ‌وقت برای یادگیری دیر نیست. در این یادداشت نکاتی در مورد تعهد و حفظ حریم خانواده در فضای مجازی بیان می‌کنیم. 🍃🌹🍃........................................ @samen_esf1399 👇👇👇👇👇👇
خانواده های عزیز 📣 1⃣ مراقبت اخلاقی را جدی بگیرید🚫 🚫وقتی در فضای مجازی مطالب همسرتان را می‌خوانید و علاقه‌مندی‌هایش را می‌بینید ممکن است به مرور متوجه تغییراتی در او شوید. این وظیفه‌ی شما به عنوان نزدیک‌ترین محرم اوست که اگر به راه نادرستی می‌رود، آگاهش کنید. رهبر گرانقدرمان می‌فرمایند: «زن اگر می‌بیند شوهرش در معاملات بد افتاده، در رفیق‌بازی‌های بد و معاشرت‌های بد افتاده، یا مرد می‌بیند زنش افتاده در بعضی تجمل‌پرستی‌های غلط یا ولنگاری‌های غلط، نباید بگوید: حالا او خودش است. نه! شما هر کدام نسبت به هم وظیفه دارید. باید همت خود را متمرکز کنید. زن و مرد می‌توانند بر روی هم اثر بگذارند (3/8/1379).». قرار نیست مثل نگهبان یا آقا بالاسر تعقیبش کنید؛ مثل یک رفیق دلسوز هوایش را داشته باشید.💞😍 🍃🌹🍃..................................... 2⃣ همیشه و همه جا متعهد بمانید 💔اگر اعتماد از خانواده برود، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. چیزی که اعتماد بین همسران را می‌سازد، وفاداری و تعهد است. رهبر معظم انقلاب ، در این زمینه توصیه می‌کنند: «اگر می‌خواهید محبت طرف مقابل‌تان به شما زیاد باشد، وفاداری کنید، حس اعتماد او را جلب کنید. ❣یکی از چیزهایی که محبت را در خانواده به کلی به هم می‌ریزد، بی‌اعتمادی زن و شوهر به همدیگر است (19/7/1379).». 💚یکی از مصادیق تعهد در فضای مجازی این است که از تمام ارتباطات و فعالیت‌هایی که می‌دانید همسرتان را ناراحت می‌کند، بپرهیزید؛ حتی اگر مطمئن باشید او هرگز باخبر نمی‌شود! 🍃🌹🍃................................... 3⃣ حسادت و غیرت همدیگر را تحریک نکنید 🍃🌺 احتمالا یکی از صفحاتی که همسرتان مشتاقانه پیگیری می‌کند صفحه‌ی شما و فعالیت‌های شما در فضای مجازی است. مراقب لایک‌ها و کامنت‌های خود باشید. شاید به زعم خودتان حرف خاصی برای صاحب یک مطلب ننوشته باشید، اما آن جمله همسرتان را دلگیر کند و غیرت یا حسادتش را برانگیزد. در انتخاب عکس پروفایل دقیق و حساس باشید؛ عکسی را که می‌دانید همسرتان نمی‌پسندد قرار ندهید.🤳 🌸رهبر فرزانه‌مان می‌فرمایند: «من همیشه به مردهای جوان توصیه می‌کنم، که در معاشرت با نامحرم و حتی محارم، کاری نکنید و حرفی نزنید که زنان خود را وادار به حسادت کنید. به دختران جوان هم سفارش می‌کنم، که در برخورد با مردهای بیگانه، کاری نکنید و حرفی نزنید که حس حسادت و غیرت شوهران‌تان را تحریک نمایید. این حسادت‌ها بدبینی می‌آورد و پایه‌های محبت را سست می‌کند و از ریشه می‌سوزاند (10/9/1379).». ❌مراقب باشید به خاطر آدم‌ها و فعالیت‌های مجازی، محرم‌ترین فرد زندگی واقعی‌تان را دلزده و رنجیده‌خاطر نکنید.🚫 🍃🌹🍃....................................... 4⃣ چشم‌تان را درویش کنید. ❌فضای مجازی بی‌در و پیکر است و بعضی افرادش بی‌بند و بار. پس مراقب نگاه‌تان باشید و به هر چیزی آلوده‌اش نکنید. شاید این آلودگی در حد کلیک روی عکس پروفایل یک نامحرم و تماشای آن باشد یا ورود به صفحه‌ی او و دید زدن تمام عکس‌هایش! دین‌مان ما را به نگه داشتن نگاه توصیه می‌کند تا به هر طرفی کشیده نشویم و نسبت به همسرمان وفادار بمانیم. 🍃🌸رهبر عزیزمان می‌فرمایند: «اینکه اسلام آن قدر گفته است که چشم‌تان را ببندید، به نامحرم نگاه نکنید... به زن یک جور گفته و به مرد یک جور دیگر گفته، برای این است که وقتی چشم به یک طرفی رفت، آن وقت بخشی از سهم آن کسی که همسر شماست، آن طرف خواهد رفت. حالا چه شما مرد باشید و چه زن باشید، فرقی نمی‌کند. یک قسمتی می‌رود آنجا. وقتی اینجا کم گذاشتی، محبت ضعیف خواهد شد. محبت که ضعیف شد، بنای خانوادگی متزلزل می‌شود (17/2/1375).». 🍃🌹🍃....................................... 5⃣ فریب ظواهر را نخورید👀 ❌فضای مجازی است و دروغ و دغل‌هایش. اما شما تحت تأثیر این دروغ‌ها زندگی‌تان را تلخ نکنید. تصاویر زیبا و خوش‌آب و رنگ زندگی‌های لوکس فریب‌تان ندهد. خیلی‌هایشان به صورت اجاره‌ای یا رایگان به دست منتشرکننده‌ی عکس رسیده است! زیبایی‌ها و جذابیت‌های ظاهری افراد این سؤال را به ذهن‌تان نیاورد که «پس من یا همسرم چرا این شکلی هستیم؟!». پشت این عکس‌های «همین الان یهویی» ساعت‌ها آرایش و صحنه‌آرایی جا خوش کرده. حتی اگر تمام امکانات و زیبایی‌هایی که می‌بینید واقعی باشند، باز هم ارزشش را ندارد که برای به دست آوردن مقداری از آنها زندگی خودتان و همسرتان را تلخ کنید و خودتان را تحت فشار بگذارید.🔻 @samen_esf1399
بهشتی شو
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_ویکم 💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت #وضو می‌درخشید و همی
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» ✍️نویسنده: @beheshtishoo
عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. ✍️نویسنده:   @beheshtishoo
خدایا دلم را از محبتت سرشار کن @beheshtishoo
بسم رب الحسین علیه السلام
بهشتی شو
#تنها_میان_داعش #قسمت23 عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شه
بانوی دمشق: 🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍️نویسنده: @beheshtishoo
بافتنی ثابت میکنه که؛ اگه بد بافتی زندگیتو بشکاف دوباره محکم بباف!... @beheshtishoo
😍❤️ @beheshtishoo
🏴امشب که زمین و آسمان می گرید از ماتم عسکری جهان می گرید 🏴جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند چون مهدی صاحب الزمان می گرید @beheshtishoo
13.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯حضرت آقا مگر مهم ترین شعار شما عدالت نیست ؟ 🕯پس چرا عدالت را اجرا نمی کنید؟ @beheshtishoo