﷽| #یادداشت_تحلیلی
جنگ وجودی! یا ما هستیم یا آنها؟
بیخبری موج میزند. هیچکس هیچی نمیداند. فضای مجازی هم دریایی است به عمق یک بند انگشت. بیشترمان در آن داریم دست و بال میزنیم. در همین یک بند انگشت غرق شدهایم. موجسواری هم بلد نیستیم! به علت نبود آگاهی، خطر را مضحکه میکنیم. آنهایی هم که آگاهند به خاطر تزریق و ترویج نکردن ترس، قرص و آمپول امید تجویز میکنند. مخدر و مسکن! در کوتاهمدت خوب است! اما اگر به ندانستن دامن بزند کشنده است.
ما نمیدانیم ضاحیه کجاست و الان چه بلایی دارد سرش میآید؟ نمیدانیم حزبالله چیست و چه تعداد هستند؟ نمیدانیم چه میکنند و چگونه زندگی را به سر میبرند؟ از لبنان فقط همان عروس خاورمیانهاش را میدانیم اما نمیدانیم چند فرقه هستند و ارتباطشان با یکدیگر چگونه است. نمیدانیم آسمان پایتخت مورد تجاوز قرار گرفته است یعنی چه؟ نمیدانیم گذشتن از خطر قرمز چه معنا و عواقبی دارد؟ ما هیچی نمیدانیم! ای کاش بر ندانستن خود آگاه بودیم! اما همین هم نمیدانیم!
گاهی ندانستن ما از نچشیدن و نکشیدن است! ما تجربه گرسنگی کشیدن را نداشتیم! ما تنهایمان از سرما به لرزه درنیامده است! ما تنهایی نکشیدهایم! ما موج انفجار را درک نکردهایم! ما سختی را نچشیدهایم! ما تماما در رفاه بودیم ولو به صورت آزمایشی بر خودمان سخت نگرفتهایم!
بهشتی عزیز با زدن مثالی از سلاطین اتریش، طبق تجربه و خاطره شخصیاش، این رفتار ما را نکوهش میکند:
«در اتریش به پایتخت آنجا یعنی وین رفتم. از مراکز دینی آن شهر، کاخ سلاطین اتریش بود. آخرین آنها که دوره حکومتش هم خیلی طولانی بود - 1848 تا 1916 میلادی - امپراتور «فرانتس یوزف اول» است. در آن کاخ، بخشی بود مربوط به حرمسرای او که در آن اتاقها، تخت و وسایل خواب قرار داشت. یک اتاق، اتاق اختصاصی این امپراتور بود. در بروشوری که برای راهنمایی بازدیدکنندگان تهیه شده بود، درباره این اتاق نوشته بود: «امپراتور در مواقعی که طبق برنامه به اندرون میرفت و در حرمسرا زندگی میکرد، بسیاری از اوقات و ساعاتش را اینجا میگذراند و اینجا اتاق زندگی او بود». آن اتاق خصوصیاتی داشت. در آن اتاق یک تخت فلزی و سیمی و یک آفتابه و لگن دستی گذاشته شده بود. آب لولهکشی گرم و سرد در آنجا نبود. با آنکه در اتاقهای دیگر بود. زندگی یک افسر در میدان جنگ در چادرش در قرن 19 را به این اتاق کاخ آورده بود و در این اتاق زندگی میکرد. چرا؟ علت آن را هم در آنجا نوشته بود. برای اینکه هر موقعی که در هر یک از میدانهای جنگ حضور امپراتور لازم بود، او سست نباشد و نگوید چگونه این کاخ و خانه و کاشانه را ول کنم و بروم در چادر زندگی کنم؟ دوست دارم زندگیام چادری باشد. این تمرین میخواهد. دقیقا اسلام هم همین را میخواهد. اسلام هم میخواهد مسلمانها عموما اینچنین تمرینی را لااقل کوتاهمدت در زندگی داشته باشند».
به نظر میرسید باید این جنگ را جدیتر بگیریم. آماده شویم برای دانایی، برای رزمیدن، برای ایستادگی در برابر ظالم، در برابر شر مطلق، در برابر شیطان بزرگ؛ هرکس به طریقی. از نان شبمان بزنیم تا لقمهای شود برای مردم مظلوم لبنان و فلسطین. از طلای روز مبادایمان بزنیم که دوای دردی شود برای زخمهای عمیق. روز مبادا الان است، فردا نیست. این را هم از سر لطف ندانیم، چرا که بر ما فرض است. میدانیم فرض یعنی چی؟ یعنی واجب فوری فوتی! یعنی همین الان هم دیر است. چرا فرض؟ و چرا الان هم دیر است؟ چون این جنگ، جنگ وجودی است. در آخرش یا ما هستیم یا آنها. اگر دیر بجنبیم دیگر هستی نداریم. نیستیم. در عالم نیستی دیگر طلا و نان به چه کار آید؟ شاید نامی ازمان باقی بماند که آن هم معلوم نیست!
حال جنگ وجودی چیست؟ رهبر انقلاب دوم خرداد 1403 به رئیس مجلس لبنان فرمودند: «شرایط کنونی منطقه به گونهای است که هم برای دشمن صهیونیست شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق». العربیه هم نیز به نقل از نتانیاهو اینگونه گفته است: «نخوض حربا وجودیاً». سخنگوی کابینهاش نیز اینگونه بیان کرده است: «ما وارد جنگی شدهایم که برای بقای اسرائیل است». این است جنگ وجودی! و در این آشفتهبازار، ادراک و فهم شرایط لبنان و غزه و اوضاع منطقه از هر چیزی لازمتر و مهمتر است و نبود مطالعه و شناخت زمین جنگ، مبارزه را پرهزینهتر و پیچیدهتر میکند و حتی خطراتی به بار میآورد غیرقابل جبران.
همه این متن میخواست بگوید: اگر از این اتفاقات روز دنیا ساده بگذریم، عاقبت خوشی نداریم. به قول بهشتی عزیز که میفرماید:
«اگر ما به بیتفاوتی کشانده شویم، یعنی مرگ انقلاب».
@beheshtium_ir
دیدید بعضی معلمها به دانشآموزها میگن: ما خودمون پشت همین میزها بزرگ شدیم!
شهید بهشتی | بهشتیُم
دیدید بعضی معلمها به دانشآموزها میگن: ما خودمون پشت همین میزها بزرگ شدیم!
یا میگن: ما هر سال با صدتا از این دانشآموزها روبهرو میشیم!
قبول دارید که بعضی از معلمها انگار رفتار و گفتارشون با همه دانشآموزها یک شکل و یک جوره؟
منتظر پست جدید باشید
شهید بهشتی قرار است برخی معلمان و مربیان عزیز را نوازش کند. تذکر و تلنگری منتقادانه👌
﷽| هر دانشآموز یک کتاب منحصربهفرد!
یادم میآید در شورای دبیرستانی، مکرر این نکته را به دوستان یادآوری میکردم که هر یک از دانشآموزان که در کلاس شما هستند یک کتاب تازه نوشتهشدهاند آن هم نسخه منحصربهفرد.
هر انسانی یک کتاب است که از او فقط یک نسخه تهیه شده، مطالعه این یک نسخه و این یک کتاب، شما را از مطالعه دقیق علمی انسان دیگر که کتاب دیگری است بینیاز نمیکند.
خوب دوستان! راستش را بگویید شما در دوره معلمیتان چقدر قیاس به کار بردهاید؟ با خودتان بگویید اگر از شما بپرسند چرا به این دانشآموز پرخاش کردید؟ پاسخ شما این نیست که: ای آقا شما که نمیدانید که، در کار معلمی که وارد نیستید. ما صدتا از این بچهها را زیر دست گذراندهایم، ما میدانیم علاج اینها پرخاش است، پرخاش، پرخاش.
اگر بپرسند آقا! چرا با آن بچه این قدر نرم صحبت کردید، لوسش کردید و نوازش بیش از حد کردید؟ باز پاسخ شما این نیست که آقاً شما وارد نیستید ما خیلی تجربه داریم، ما با صد تا از این بچهها روبهرو بودهایم. تنها راه تربیت آنها نوازش است و نوازش، نوازش.
متاسفم! آقای عزیز و خانم عزیز! هر یک از این بچهها که در یک کلاس با ایشان سروکار دارید، یک کتاب تازهنوشته هستند، مطالعه کنید این کتاب را، آن هم عجیب کتابی، کتاب تازه نوشتهای که روزبهروز بر صفحات جدیدش افزوده میشود. زیرا شخصیت انسان دینامیک و پویا و متحرک است کسی که با این کتاب سروکار دارد اگر بخواهد آگاهانه با او روبهرو بشود باید دائماً در حال مطالعه باشد.
📚 سیدمحمدحسینیبهشتی، جاودانه تاریخ (گفتارها۲)، صص۱۴۹-۱۵۱
@beheshtium_ir
﷽| #یادداشت_تحلیلی #بخش_اول
شخصیتشناسی از منظر بهشتی و آلپورت
نقدی بر عملکرد تیپ معلمین
در عالم داستاننویسی موضوعی مطرح است با عنوان دوگانه بین شخصیت و تیپ. نویسندهای موفق است که شخصیتپردازی خوبی داشته باشد و آدمهایش در حد تیپ نمانند. تیپ به ویژگیهای کلی یک صنف از آدمها میگویند مثلا کامیوندارها غالبا داشمشتی هستند، سبیلهای از گوشبنادررفته دارند، شکمهای برآمده دارند. یا تیپ دانشآموزان که معمولا از مدرسه فراریاند، چشمشان به ساندویچهای دوستشان هست! دنبال تقلبند، از اینکه صبح ساعت هفت صبح بیدار بشوند متنفرند. تیپ معلمها نوعی دیگرند. تیپ مادرها نیز شکلی دیگر. اما هر کدام از این آدمها برای خودشان شخصیتهای مجزایی دارند. اخلاقهای منحصربهفردی دارند، زندگیهای متفاوتی دارند، لحن و گویش خاصی دارند. لذا داستاننویس باید با شخصیتهایش زیست کند تا آنها را بشناسد و بتواند به خوبی آنها را به ما بشناساند. طوری که ما با آنها ارتباط بگیریم. اساتیدی صرفا جهت اهمیت موضوع با ادبیات طنزآمیزی میگویند: «اینقدر باید به شخصیتت نزدیک باشی که رنگ لباس زیرش هم بدانی!» توضیح بیشتر از این در این مجمل نمیگنجد. چرا که اینجا کلاس داستاننویسی نیست.
این را به عنوان مقدمه عرض کردم که چهقدر شخصیتشناسی در ارتباط با مخاطب مهم است. و چه کسی مهمتر از مخاطب نوجوان. نوجوانی که نصف از روزش را در مدرسه با معلمهایش میگذارند. معلمهایی که معمولا بچهها را یک شکل و یکجور میبینند. و بعضا معتقدند همه بچهها را به یک روش میشود تحلیل کرد. لذا وقتی اندک رفتار شرارتآمیزی از بچهها میبینند میگویند: «ما خودمون پشت همین میزها نشستهایم» یا وقتی میخواهند سابقه و مهارت درخشان خودشان را به رخ بکشند میگویند: «ما سالی صدها دانشآموزان از زیر دست ما رد میشه»! این جور معلمها، دانشآموزان را در حد یک تیپ پایین آوردهاند و شخصیت برای آنها قائل نیستند.
حال بهتر است شخصیت را از منظر علمی واکاوی کنیم. آلپورت روانشناس آمریکایی یکی از اولین نظریهپردازان شخصیت، شخصیت را اینگونه تعریف میکند: «شخصیت سازمان پویا و محترکی از منظومههای روانی است که سازگاری بیهمتای فرد را با محیطش موجب میشود.» بهشتی عزیز این تعریف را باز میکند: «آلپورت میخواهد توجه ما را به پیچیدگی و تودرتویی شخصیت انسانی جلب کند. شخصیت یک انسان عبارت است از یک سازمان بسیار بزرگ روحی و این سازمان ترکیب شده است از منظومههای رفتاری و روانی باز هر منظومه در داخل خودش خورشید و سیارات و اقماری دارد و خورشیدش و سیارهاش و قمرش در داخل خود تشکیلات و مؤسسات و نهادها و نظمها دارد. شخصیت عبارت است از سازمان گستردهای که تشکیل شده از منظومههای روانی، منظومههای روانی هماهنگ و دارای اثر متقابل روی یکدیگر.»
آلپورت برای این سازمان گسترده شخصیت، دو خصلت و ویژگی ذکر میکند: یکی اینکه این سازمان پویا و متحرک است، ثابت و ساکن نیست. یعنی شخصیت انسانی هر انسان را در حال دگرگونی تلقی کنید. بهشتی عزیز از این ویژگی نکتهای برداشت میکند: «نکتهای بس جالب برای همه ما. یعنی شما ای معلم، ای روحانی، ای مربی، ای نویسنده، ای گوینده، ای طراح جامعه همواره بدان که انسان دیروز موجودی ثابت نیست که رنگش عوض نشود، تجلیاش عوض نشود، شخصیت یک انسان با همه تو در تویی و پیچیدگی و سازمانیافتگی و جهتداریش واقعیتی است پویا و متحرک و در معرض دگرگونی، این یک ویژگی برای شخصیت انسان.»
ادامه دارد👇
شهید بهشتی | بهشتیُم
﷽| #یادداشت_تحلیلی #بخش_اول شخصیتشناسی از منظر بهشتی و آلپورت نقدی بر عملکرد تیپ معلمین در عالم
﷽| #یادداشت_تحلیلی #بخش_دوم
اگر هر معلمی به این نکته توجه کند؛ دائما وجودش در خوف و رجا است. میداند ممکن است دانشآموزی ضعیف به رشد و تعالی رسد و دانشآموزی دیگر از اوج فرود آید و ذلیل شود. و بداند که او در این تغییر و تحولها میتواند موثر باشد اگر شخصیتفهم باشد.
ویژگی دومی که آلپورت بیان میکند این است که این عامل زنده در برابر عوامل محیطی فعل و انفعالات فراوانی دارد و هر کسی برای خود داستانی جدا دارد. گاهی نیز دیده میشود این عوامل غیرمترقبه است.
بنابراین شخصیت عبارت است از آن سازمان، از آن هماهنگی شکل یافته عوامل و منظومههای روانی و رفتاری هر انسان که منشاء سازگاری اوست با محیطش یعنی هر فرد انسان برای سازگاری با محیطش فرمول خاصی دارد، حتی دو نفر انسان در برابر عوامل محیطی حتماً لازم نیست واکنش مشابهی داشته باشند، بلکه معمولاً میان کنش و واکنش اینها با عوامل محیط تفاوتها هست.
بهشتی عزیز با فهم نکات آلپورت شخصیت هر انسانی را یک کتاب میداند. لذا در شورای دبیرستان دین و دانش و دیگر جاهایی که دعوت میشود به دوستانش تذکر میدهد که: «هر یک از دانشآموزان که در کلاس شما هستند یک کتاب تازه نوشتهشدهاند آن هم نسخه منحصربهفرد. شما که به کتابفروشی میروید، کتابهای متنوعی میبینید و ممکن است از هر کتابی صدها یا هزارها نسخه چاپ شده و در دسترس باشد، ولی شما از هر کتابی اگر یک نسخهاش را مطالعه کنید مثل این است که همه آن نسخهها را مطالعه کرده باشید، چون همه یکسانند. هیچ فرقی با هم ندارد. ولی در مورد انسان اینطور نیست. هر انسانی یک کتاب است که از او فقط یک نسخه تهیه شده، مطالعه این یک نسخه و این یک کتاب، شما را از مطالعه دقیق علمی انسان دیگر که کتاب دیگری است بینیاز نمیکند.»
سپس وجدانها را با پرسشهایی زنده میکند: «خوب دوستان! راستش را بگویید شما در دوره معلمیتان چقدر قیاس به کار بردهاید؟ در کار مربی بودنتان چهقدر قیاس به کار بردهاید؟ بگویید، با خودتان بگویید اگر از شما بپرسند چرا به این دانشآموز پرخاش کردید؟ پاسخ شما این نیست که: ای آقا شما که نمیدانید که، در کار معلمی که وارد نیستید. ما صدتا از این بچهها را زیر دست گذراندهایم، ما میدانیم علاج اینها پرخاش است، پرخاش، پرخاش.
اگر بپرسند آقا! چرا با آن بچه این قدر نرم صحبت کردید، لوسش کردید و نوازش بیش از حد کردید؟ باز پاسخ شما این نیست که آقاً شما وارد نیستید ما خیلی تجربه داریم، ما با صد تا از این بچهها روبهرو بودهایم. تنها راه تربیت آنها نوازش است و نوازش، نوازش.»
سپس تیر نهایی را میزند و آنها را برای مطالعه دائمی انسانها ترغیب میکند: «آقای عزیز و خانم عزیز! هر یک از این بچهها که در یک کلاس با ایشان سروکار دارید، یک کتاب تازهنوشته هستند، مطالعه کنید این کتاب را، آن هم عجیب کتابی، کتاب تازه نوشتهای که روزبهروز بر صفحات جدیدش افزوده میشود. زیرا شخصیت انسان دینامیک و پویا و متحرک است کسی که با این کتاب سروکار دارد اگر بخواهد آگاهانه با او روبهرو بشود باید دائماً در حال مطالعه باشد.» (1)
حال جمله معروف شهید بهشتی خطاب به معلمها در این منظومه خوب فهمیده میشود. جملهای که ایشان میفرماید: «ای معلم باایمان آگاه و آزاد! شما را به خدا در این کلاسها یک مشت انساننمایِ قالبیِ خاکبرسر نسازید. انسان بسازید، نه یک مشت انساننمایِ قالبیِ ابزاری»(2)
1. سیدمحمدحسینیبهشتی، جاودانه تاریخ (گفتارها۲)، صص۱۴۹-۱۵۱
2. سید محمد حسینی بهشتی، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۵۹
@beheshtium_ir
14.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽| خانم ملوکالسادات حسینی بهشتی (فرزند ارشد شهید بهشتی):
مسجد آبی بسیار کتاب جالبی است، جذاب است. طوری نوشته شده که برای نسل جدید جاذبه دارد
💢جهت تهیه کتاب «مسجد آبی» با تخفیف به آیدی زیر پیام بدهید
@beheshtium_admin
#بهشتیم_تی_وی
#مسجد_آبی
@beheshtium_ir
﷽| حضرت زینب، سرمشق خانمهای مسلمان
زینب کبری(س) باید برای خانمهای مسلمان، سرمشق باشد. پاکدامن، دانا، سخنگو، شجاع و دلیر و باتدبیر.
ریاست قافله حسینی بعد از شهادت آن حضرت را عهدهدار است. قافله و کاروان حسینی به کوفه آمد، مردم در گوشه و کنار کوچهها و شوارع و بر بالای بامها و بالاخانهها ایستاده بودند تا این کاروان را نظاره کنند. وقی دیدند این قافله اینگونه آمد، شروع به گریستن کردند.
زینب به صدا درآمد و فرمود: «ای اهل کوفه! ای مردم مکار، ای کسانی که سیرت و شیوه شما نیرنگ و خدعه است، ای کسانی که در نهضتها قدرت و پایداری ندارید، فقط با زبان میگویید ما با نهضتها همکاری میکنیم اما وقت عمل میگریزید؛ این شما هستید که پیشوایان بزرگ امت را به دست این کشتارکنندگان ستمگر میدهید.»
📚سید محمد حسینی بهشتی، مبارزه پیروز، صص۵۸و۵۹
🌱ولادت حضرت زینب مبارکها باد
@beheshtium_ir