اگر خانواده ای بخواهد سبک زندگی اسلامی داشته باشدبایدخودش ابتدا فکر کند خودش رو تربیت کندتا بچه ها هم ببینن
مهمترین چیز برای بچه ها یادگرفتن وعملی انجام دادن مهارتها ست
بداند در خانه وبیرون چطور برخورد کنه
ادب وآداب رو بلد باشه
خوب صحبت کردن وحرف های خوب زدن رو عملا انجام دهد
اگرانسان بخواهدآرام شودیادخدارو باید داشته باشد یاد خدا اطاعت از دستورات خداست
زن به زنانگی خود مرد به مردانگی خود باید بپردازد
زن اطاعت ازشوهر داشته باشد ومردبه همسرش محبت نماید زن اقتدارشوهر رو خدشه دارنکند که اگر بکند ضربه وضرر به زندگی متاهلی اش زده
هرگاه خلافی مرتکب میشدم، مادرم نمیگذاشت در خانه کار کنم!
خدا رحمت کند مادرم را..
یکی از راه های تربیت وی این بود که هرگاه از ما خلافی می دید، دیگر کار به ما نمی داد! یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می ساخت.
امروزه بسیاری از ما دقیقاً کار را بالعکس می کنیم؛یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وامی دارند یا اگر اذیت کرد، کار او را دوبرابر می کنند. در نتیجه، چنین بچه ای کار را تنبیه تلقی می کند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی می کردیم.
[ آیت الله حائری شیرازی]
#کانال_تربیتی_نوردیده 👇
Join @nooredideh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چنان زندگی کن ؛
که کسانی که تو را میشناسند و
خدا را نمیشناسند ، بواسطه آشنایی با تو ، با "خدا" آشنا شوند .
#شهید_چمران
#فاطمیه | #ایام_فاطمیه🏴
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ
#دبیرستان_دخترانه_قرآنی_اباصالح
@ttmhabasaleh2
♥️🍃
هیچ وقت و هیچ وقت و هیچ وقت از ابراز محبت، علاقه و عشق "صادقانه" به کسی افسوس نخور
تو انسانی ترین شکل آدمیتت رو بروز داده ای و لایق تحسینی💞
صبحتون بخیر🌸🌞🌻
حاج آقا انصاریان :محلهای بود که یهودیها زندگی میکردند، پدر من برای خود من نقل کرد و گفت: یک جوان هجده-نوزدهسالهٔ یهودی(پدر و مادرش یهودی بودند و این جوان هم در دامن آن دو یهودی بار آمده بود) در صف نانوایی سنگکی ایستاده بود و معطل گرفتن نان به نوبت بود. آقایی هم که میشناخت این یهودی است(انگار قضیه برای هفتادسال پیش است و من ده-دوازدهساله بودم که پدرم برایم گفت)،به این خانوادهٔ یهودی کینهای داشته که کینهٔ بیعلت هم بوده است؛ یعنی این خانواده آرام بودند و کاری به کسی نداشتند و مردم محله هم از آنها ناراضی نبودند. وقتی نوبت جلوتر از این یهودی نان سنگک را میگیرد، یکدانه از این ریگهای داغشدهٔ در آتش را در گردن این جوان یهودی میاندازد. این جوان تا میآید که این ریگ را رد بکند، پوست را از پشت گردن تا کمر میسوزاند. دیگر لباسش را حرکت میدهدتا ریگ بیفتد، اشکش جاری میشود، نان را میگیرد و به خانه میرود. همسایه هم بودند و محله همدیگر را میشناختند.
یهودی به خانه اشرفت و ریگانداز هم به خانه اشرفت. پدرم میگفت ریگانداز بهشدت دچار درد دل شد. دکتر آوردند، سریع گفت نمیفهمم علت آن چیست! بالاخره به ذهن خودش آمد که احتمالاً دردی که به پوست بدن آن یهودی دادم، به خودم برگشته است.
«وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»، هر کسی را به درد بیاوری، درد به خودت برمیگردد. نظام جهان را بهگونهای قرار دادهام که درد در دردمند نمیماند و راه انتقال خودش هم گم نمیکند، به سراغت میآید. بعضیها میگویند چرا اینقدر گرفتار هستیم؟ فکر کن و علت گرفتاریات را پیدا کن، قابل پیداکردن است، فقط فکر کن.
خودش به ذهنش آمد، به پدرش گفت: من چنین کاری کردم،به درِ خانهٔ یهودی آمدند و در زدند، پدر جوان یهودی به دم درآمد، گفتند: آقازادهات را کار داریم. گفت: پشتش تا کمر زخم شده و تاول زده است، گفتند: ما را بالای سرش ببر. بردند، به او گفتند: از این بچهٔ ما رضایت بده. این خیلی جملهٔ عجیبی است، گفت: من دلم میخواهد رضایت بدهم، ولی قلبم سوخته است؛ چون من گناهی نکرده بودم و این کار را در حق من کرد.
یک روز در زدند، خادم خانهٔ حاجی در را باز کرد و دید شاه است. آمد و به حاجی گفت: شاه آمده است. گفت: خودش آمده است، داخلبیاید. آمد و نشست. حاجی صندلی هم برای او نگذاشت. آدمی که تو را از خاک خلق کردهاند، این همه دبدبه و کبکبه لازم نداری؛ روی خاک بنشین! صندلی خاتمکاری برای چه زیر پایت میگذاری؟ میز خاتمکاری برای چه جلویت میگذاری؟ آرام زندگی کن، آدم زندگی کن! حاجملا هیچچیزی نگفت، ناصرالدینشاه گفت:حضرت آیتالله در این سفر جدید فرنگ دیدم یک اسلحه اختراع کردهاند، آنوقت بالاترین اسلحه تفنگ و هفتتیر و توپهای معمولی بود.گلولهٔ مهمترین اسلحهها تا ده-پانزده متری را میزد. اعلیحضرت گفت یک اسلحه اختراع کردهاند که هدف را از هزار متری میزند، دید حاجی اصلاً تعجب نکرد و به ناصرالدینشاه گفت: من یک اسلحه در این مملکت سراغ دارم که مخترع آن غوغا مخترعی است! این اسلحه از دههزار متری میزند، از صدهزار متری میزند، از نیممیلیون متری میزند، از یکمیلیون متری میزند، از بندرعباس تا تهران را میزند، از بندر انزلی تا تهران را میزند، از جلفا تا تهران را میزند .شاه گفت: حضرت آیتالله خبر چنین اسلحهای را اصلاً به ما ندادهاند، کجاست؟ گفت: دلِ سوختهٔ مردم از دست شماهاست. آن آهی که از آن دل در دهاتهای بندرعباس درمیآید، تا تهران و در کاخ گلستان را میزند.
به هیچکس ظلم نکن. همه خیال میکنند این متن زیبای پرقیمت برای فردوسی است، ولی من چنین تصوری را ندارم. متن خیلی زیباست!
میازار موری که دانهکش است/که جان دارد و جان شیرین خوش است
هرکس دراین دنیا هرکاری کنه
چه خوبی یابدی نتیجه اش رو میبینن
انسان باید به خدایی معتقد باشه که همه کاره عالمه وعلم داره ومیبینه ومیدانه ومیتوانه
عزیزان باید همیشه از گناهانمون استغفار کنیم و سپاسگزار نعمتهامون باشیم
ناشکری نکنیم که ازمون نگیرن
خدابهت همسردادفرزند داد...
چقدر شکرشوبجا آوردیم
بهت کشور امن داد امنیت و سلامتی داد و هزاران نعمت دیگر
چند تا الحمدلله گفتیم