eitaa logo
بهشت زندگی
258 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
389 فایل
اخلاق.احکام.عقاید. مهدویت.شهدا.خانواده. انرژی مثبت.امید.تلاش فرزندآوری مطالب گوناگون مفید... ( قدرت ما به اندازه اتکاءمان به خداست.) ارتباط با خادم کانال : @h_salam لطفاکانال رو به دیگران معرفی نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها ظریف ومهربانن دنیای خاص خودشون رو دارن ماانسانها اگردر دنیای بزرگ خودمون زندگی میکنیم این تفاوت نسل رو باید ببینیم
یه بچه ای با چه زوق وشوقی میخاد مادر یا پدر رو بقول جدیدی ها سورپرایز کنه ممکنه بلد نباشه یا با ورود والدین برنامه اش رو اجرا کنه اگر پدر خسته از سرکار بیاد یا مادرمشغله های ذهنی داشته باشه نتونه ابراز محبت کنه یقینا بچه دراین زندگی دچار سرخوردگی ....میشه وروانش مشکل پیدا میکنه
والدین توجه داشته باشند اولویت در زندگی فرزندان هستن باید برای فرزندان برنامه داشت _تنظیم خواب _تغذیه سالم _ورزش _تفریح _برنامه دعا وقران.رفتن به حرم .مسجد .هیئت... _نگاه به تلویزیون امامحدود _ارتباط با دوست سالم همجنس خود _یاد دادن مهارتها ودادن مسولیت _ابراز محبت والدین وتشویق وآرام گفتگو وکنشهای فکری زیبا....
اگر خانواده ای بخواهد سبک زندگی اسلامی داشته باشدبایدخودش ابتدا فکر کند خودش رو تربیت کندتا بچه ها هم ببینن
مهمترین چیز برای بچه ها یادگرفتن وعملی انجام دادن مهارتها ست بداند در خانه وبیرون چطور برخورد کنه ادب وآداب رو بلد باشه خوب صحبت کردن وحرف های خوب زدن رو عملا انجام دهد
اگرانسان بخواهدآرام شودیادخدارو باید داشته باشد یاد خدا اطاعت از دستورات خداست زن به زنانگی خود مرد به مردانگی خود باید بپردازد زن اطاعت ازشوهر داشته باشد ومردبه همسرش محبت نماید زن اقتدارشوهر رو خدشه دارنکند که اگر بکند ضربه وضرر به زندگی متاهلی اش زده
هرگاه خلافی مرتکب می‌شدم، مادرم نمی‌گذاشت در خانه کار کنم! خدا رحمت کند مادرم را.. یکی از راه های تربیت وی این بود که هرگاه از ما خلافی می دید، دیگر کار به ما نمی داد! یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می ساخت. امروزه بسیاری از ما دقیقاً کار را بالعکس می کنیم؛یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وامی دارند یا اگر اذیت کرد، کار او را دوبرابر می کنند. در نتیجه، چنین بچه ای کار را تنبیه تلقی می کند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی می کردیم. [ آیت الله حائری شیرازی] 👇 Join @nooredideh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چنان زندگی کن ؛ که کسانی‌ که تو را می‌شناسند و خدا را نمی‌شناسند ، بواسطه آشنایی با تو ، با "خدا" آشنا شوند . | 🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ @ttmhabasaleh2
♥️🍃 ‏هیچ وقت و هیچ وقت و هیچ وقت از ابراز محبت، علاقه و عشق "صادقانه" به کسی افسوس نخور ‏تو انسانی ترین شکل آدمیتت رو بروز داده ای و لایق تحسینی💞 صبحتون بخیر🌸🌞🌻
حاج آقا انصاریان :محله‌ای بود که یهودی‌ها زندگی می‌کردند، پدر من برای خود من نقل کرد و گفت: یک جوان هجده-نوزده‌سالهٔ یهودی(پدر و مادرش یهودی بودند و این جوان هم در دامن آن دو یهودی بار آمده بود) در صف نانوایی سنگکی ایستاده بود و معطل گرفتن نان به نوبت بود. آقایی هم که می‌شناخت این یهودی است(انگار قضیه برای هفتادسال پیش است و من ده-دوازده‌ساله بودم که پدرم برایم گفت)،به این خانوادهٔ یهودی کینه‌ای داشته که کینهٔ بی‌علت هم بوده است؛ یعنی این خانواده آرام بودند و کاری به کسی نداشتند و مردم محله هم از آنها ناراضی نبودند. وقتی نوبت جلوتر از این یهودی نان سنگک را می‌گیرد، یک‌دانه از این ریگ‌های داغ‌شدهٔ در آتش را در گردن این جوان یهودی می‌اندازد. این جوان تا می‌آید که این ریگ را رد بکند، پوست را از پشت گردن تا کمر می‌سوزاند. دیگر لباسش را حرکت می‌دهدتا ریگ بیفتد، اشکش جاری می‌شود، نان را می‌گیرد و به خانه می‌رود. همسایه هم بودند و محله همدیگر را می‌شناختند. یهودی به خانه‌ اشرفت و ریگ‌انداز هم به خانه‌ اشرفت. پدرم می‌گفت ریگ‌انداز به‌شدت دچار درد دل شد. دکتر آوردند، سریع گفت نمی‌فهمم علت آن چیست! بالاخره به ذهن خودش آمد که احتمالاً دردی که به پوست بدن آن یهودی دادم، به خودم برگشته است. «وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»، هر کسی را به درد بیاوری، درد به خودت برمی‌گردد. نظام جهان را به‌گونه‌ای قرار داده‌ام که درد در دردمند نمی‌ماند و راه انتقال خودش هم گم نمی‌کند، به سراغت می‌آید. بعضی‌ها می‌گویند چرا این‌قدر گرفتار هستیم؟ فکر کن و علت گرفتاری‌ات را پیدا کن، قابل پیداکردن است، فقط فکر کن. خودش به ذهنش آمد، به پدرش گفت: من چنین کاری کردم،به درِ خانهٔ یهودی آمدند و در زدند، پدر جوان یهودی به دم درآمد، گفتند: آقازاده‌ات را کار داریم. گفت: پشتش تا کمر زخم شده و تاول زده است، گفتند: ما را بالای سرش ببر. بردند، به او گفتند: از این بچهٔ ما رضایت بده. این خیلی جملهٔ عجیبی است، گفت: من دلم می‌خواهد رضایت بدهم، ولی قلبم سوخته است؛ چون من گناهی نکرده بودم و این کار را در حق من کرد.