eitaa logo
♡بوےعطࢪڂدا♡
106 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
509 ویدیو
88 فایل
{بسم الرب شهدا} 🌨| #باݩوجان چادرت‌فقط‌برایت‌پوشش‌نیست ڪاخ‌سیاهیست‌درمقابل‌فتنه‌های‌ ڪاخ‌سفید👌🏽✨ "هل‌مݩ‌ݩاصࢪیݩصرݩۍ؟!" 🌱|میشݩـوے‌رفیــق؟! امـام‌زمـاݩمـوݩ‌یـاࢪمۍ‌طݪبـد(: کپی همراه باصلوات بلامانع است. خادم کانال @nafasm1 @zahra1362212
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که دستت می‌رسد .... حداقل برو خونی بده (:😁♥️ (عج) 🌿
🍂 آن قدر توی آن دو روز محمد از من دوری کرده بود و مرا ندیده گرفته بود که عاجزانه و بی تاب آرزو می کردم به خانه برسم و ازهمه عجیب تر این بود که با تمام رنجی که می کشیدم، التهابم برای آشتی و تنها شدن با او بی نهایت بود. کار برعکس شده بود، حالا که به من اعتنا نمی کرد، بیشتر ازمواقعی که نازم را می کشید برای آشتی بی قرار بودم. مسخره بود ولی واقعیت داشت،قبلا که او برای آشتی پا پیش می گذاشت و حس می کردم بی قرار است، انگار دلم قرص بود، عجله ای که برای آشتی نداشتم هیچ، خودم را بیش تر هم لوس می کردم. ولی حالاکه هیچ قدمی برنمی داشت و نادیده می گرفت، حتی دیگر حوصله لجبازی هم نداشتم. تمام فکر و ذکرم رسیدن بود و این که چطور توجهش را جلب کنم و سر حرف را باز.   از احساس این که دارم از شر وجود دیگران راحت می شوم و اطمینان از اینکه در تنهایی، به هر حال راهی برای نرم کردن دوباره دلش پیدا می کنم، وجودم از آرامش و شوق پر می شد. آخرین جایی که برای خداحافظی ایستادیم، جواد و ثریا برای تشکر از آقارضا، همه را برای ناهار فردا دعوت کردند. هر چه آقا رضا و فاطمه خانم طفره رفتند،موفق نشدند از زیر دعوت شانه خالی کنند و به هر حال همه قبول کردند. از همه بیشتر، امیر با رضا و رغبت پذیرفت، اما محمد حرفی نزد. وقتی فاطمه خانم اصرار می کرد که ما هم به خانه حاج آقا برویم، نفسم داشت بند می آمد که نکند محمد قبول کند. می دانستیم که حاج آقا و محترم خانم همراه پدر و مادرم و علی برای دو روز به کاشان رفته اند. برای همین فاطمه خانم به امیرهم اصرار می کرد که او هم بیایید که خدا را شکر محمد قبول نکرد و من از آن جا که فکر می کردم محمد هم برای این که زودتر به خانه برسیم و آشتی کنیم قبول نکرده،خوشحال و امیدوار از فاطمه خانم و آقا رضا خداحافظی کردم و به طرف ماشین خودمان راه افتادم. ثریا و جواد و خسرو هم همراه امیر رفتند. در آخرین لحظه جواد گفت: محمد، شب منتظر امیر نباش. خونه ما می مونه، شما هم صبح زود بیاین. در حالی که امیر تعارف می کرد، اما حس کردم حتما او هم مثل من ته دلش خوشحال است و از خدا می خواهد که شب همان جا بماند. ولی تمام این شادی و ذوق باحرفی که محمد به امیر زد چنان یکدفعه توی وجودم یخ زد که احساس کردم خون توی رگ هایم منجمد شد و دوباره دیو خشم و حرص و لج توی  وجودم با شدتی چندین برابربیدار شد. امیر که آمده بود تا هم کلید خانه را بدهد و هم خداحافظی کند گفت: بچه ها، با من کاری ندارین؟ فردا اون جا می بینمتون. محمد گفت: کار داشتم، ولی دیگه حالا نه، برو. در جواب اصرار امیر که می پرسید: حالا کارت چی بود؟ گفت: هیچی، اگه تو می رفتی خونه، منم شب می رفتم خونه خودمون فاطمه اینها تنهان. امیر به طعنه گفت: حالا که دارم می رم هیچی.اگه نمی رفتم هم بنده،پاسبان زن جنابعالی نمی شدم! این یک، بعد از اونم، فاطمه خانم ، آقا رضا را  داره،تو از کی پاسبان زن مردم شدی که من خبر ندارم؟! بالاخره امیر رفت. راه افتادیم در حالی که نمی توانم حالم را توصیف کنم. من که برای رسیدن لحظه شماری می کردم حالا دلم می خواست یا خودم یا او را ازماشین به بیرون پرت کنم. بعد از آن دو روز جهنمی این آخرین کارش دیگر غیر قابل گذشت و بخشش بود. با این که امیر برادرم بود، حس می کردم با این کار محمد جلوی او له شدم. دلم را کینه ای تلخ گرفت و انگار کسی توی ذهنم خط و نشان کشید – باشه محمدآقا، به هم می رسیم. – وضع عوض شد. به جای آشتی به فکر این بودم که تلخی این نیش را که به من زده بود به او بچشانم. حرص و غصه و غضب داشت خفه ام می کرد و از غیظ بند بند وجودم می لرزید. بالاخره رسیدیم. دیر وقت و نزدیک اذان صبح بود. حوله ام را برداشتم ورفتم توی حمام. زیر دوش، اشک هایم بی اختیار می ریخت. در حالی که لبم را به دندان می گرفتم که صدایم در نیاید، زار می زدم. خدایا ، چرا این طور شد؟! ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم»🌱
دلم می خواهد کبوترانه پرواز کنم تا حرمت! سیراب از آب سقاخانه ی کرمت و بشکنم این بت خودساخته را میان صحن انقلاب! سلام آقای مهربان چهارشنبه ها ⁦🖐🏻⁩ 💛
💙🌈 قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء وقتـی که دلـت تـنـگ می شـود، به آسمـان نگـاه کن ... [سوره بقره،آیه ۱۴۴]📚
آدمها ساعت شنی نیستند  که سر وتهشان کنیم دوباره از اول شروع شوند. آدمها گاهی تمام می شوند،  مواظب دل آدمها باشیم...:) 🌱
📞 بهتر نیست به جایِ اینڪه هی بعد از حرفامون بگیم حلال ڪنید؛ لحن و رفتارمونُ عوض ڪنیم؟! ✋🏻
🔍 مواظب دینِ همدیگه باشید! ما امتحانِ جمعی میشیم .. نمره‌یِ جمع رو میگیرن، به تڪ تڪِ مآ میدن ...:) +استادپناهیان
پیام مدیر: سلام دوستان عزیزم شبتون بخیر.🌺 باعرض شرمندگی ۱۰ تا پارت از رمان به اشتباه پاک کردم و منتظر هستم به دستم برسه.شاید چندروزی طول بکشه. از صبوریتون ممنونم.😍
‌‌‌‌‌‌ای آرام کننده دلهای مضطرب ای روشنی بخش دیدگان گریان ای نیرو بخش پاهای خسته ای امید لحظه های نا امیدی ای روشنی بخش شب های تاریک ای همدم و مونس تنهایی من ای آگاه و بینای احوال من ای درمان تمام دردهایم شبتون خدایی .....★♥️★.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🌤 طبیب عشق؛ مسیحا دم است و مشفق؛ لیک.... چو درد در تو نبیند، که را دوا بکند؟ ♥️ ╔═🕯🏴════╗     
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پشت پیراهن‌هاشون نوشته بود؛ هرچه بادا باد ما که خندان می‌رویم...🕊 🌸
💙🌈 [وذَکِّرفَاِنَّ‌الذکرۍتَنفَعُ‌المُومنین] همیشه آدما رو یاد خدا بنداز كه این یادآوری به نفع مومن هاسٺ... 🌱(: [سوره ذاریات , آیه ۵۵]📖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیا بدون شما، میانجی ندارد ... عالیجنابِ صُلح؛ بیا ، بین ما و آسمان را آشتی بده ..! 🌱 💙
در ندبه های جمعه تو را جست و جو کنم زیباترین بهانه ی دنیای من سلام 🤚🏻:) 🌼
هر روز صبح دوست داشتنت تازه می‌شود ... مثل بوی سنگک تازه در روز تعطیل مثل عطر چای ... روز از نو دوست داشتنت از نو ...🌱 و همین صبح به خیر‌ هایِ توست که بوی کردن، می‌دهند ؛ تازه و دوست داشتنی 🦋 و تو نمی‌دانی ک صبحِ ما با تو بخیر می‌شود (:🙃 🌤 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ راستی یه سوال کدام سلبریتی شما را مصرف می‌کند؟ به من بگو در شبکه‌های اجتماعی چه کسی را فالو می‌کنی تا بگویم کی هستی!🙄 ؟
⌈💚🌱⌋ یوسفــ‌اگر‌عزیز‌مصر‌بود توعزیزدلِ‌مایی‌آقـا :) ♡ 🌼...
🌙 تاخدارو داری غمت نباشه رفیق همه چی درست میشه :))🦋🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحم عسل و ترانه و چایی شد روزم چقدر بڪـر و تماشایی شد ... هر ڪه با نام تو کردم آغاز سرتاسر هفته غــرق زیبــایی شد (: 🌿
ازلحاظ‌ِاولین‌روز‌ِآذرماه‌ِسالِ‌۱۳۹۹...🙃🍁
ولی‌ رفقا‌ بهمون نشون داد : همیشه رنگ عوض کردن هم بد نیست ...🍂 میشه کرد و بازم قشنگ موند (: 😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همت کنیم ...:)🌱♥️ 📿