آهیکه درفراق تو ازجان کشیدهام
افکنده آتشی که مثالش ندیدهام...
#حسینجآن💔
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
سلام علیکم نظر لطف شما هست و وظیفه ی ماهست که بتونیم برا مخاطب بزرگوار وقت بذاریم کمک دوستان بزرگوا
سلام علیکم خداحفظتون کنه
نظر لطف شمابزرگواران هست
ما هیچ کاره ایم همش لطف شهدا و دوستان هست
ان شاءالله همه عاقبت بخیر بشیم
بزرگواران میتونن نقد و پیشنهاد یا هر حرف و حدیثی رو اینجا مطرح کنن
https://harfeto.timefriend.net/16315827755368
حرفتونو بزنید ناشناس👆👆👆
~idâ|â¢@mola113â¢|â°_۲۰۲۱_۰۹_۲۸_۱۰_۴۴_۳۵_۶۶۷.mp3
3.77M
°•🌱
🔊مناجات_لایقنَبُودَمزائرتباشَماین
اربَعین
#آقامحسینآقامحسین
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#مداحی ۱۷۵
دشمنان خدا ۲.aac
4.41M
#دشمنان_خدا ۲
#ناله_نگهبانان_بهشت
🏴بسم رب الحسین علیه السلام🏴
شیخ عباس قمی رحمه الله علیه صاحب کتاب مفاتیح الجنان
در کتاب منتهی الآمال خودش در ذکر معجزات پیغمبر نقل می کنن
👈 خاصه و عامه ینی شیعه و سنی در سندهای زیادی روایت کردن که
وقتی پیغمبر وارد مدینه شد مسجدی رو بنا کرد✔️
که در جانب مسجد یه درخت خرمای خشک کهنه ای بود
و هر موقع که حضرت خطبه می خواند به این درخت تکیه می کرد و شروع می کرد به ایراد خطبه فرمودن👌
یه روز شخصی وارد شد و عرض کرد یا رسول الله
اجازه بفرمایید تا برای شما منبری درست کنم
و از این ببعد روی منبر خطبه بفرمایید✔️
رفت و منبری درست کرد که سه پله داشت و حضرت روی پله ی سوم مینشست و خطبه می خواند
وقتی پیغمبر برا بار اول روی منبر نشستن
از این درخت ناله ای بلن شد که مردم متعجب شدن😳
مثل ناله ی شتری که از فراق فرزندش ناله میزنه
حضرت از منبر اومدن پایین و درخت رو دربرگرفتن تا درخت اروم شد😍
بعد حضرت به اصحابش فرمود
👈اگه چنین کاری رو نمی کردم این درخت تا قیامت ناله می کرد
اُستن حنانه از هجر رسول
ناله می زد همچو ارباب عقول
گفت پیغانبر چه خواهی ای ستون
گفت جانم از فراقت گشته خون
مسندت من بودم از من تاختی
برسر منبر تو مسند ساختی؟؟!!!
ببینید تا اینجای مطلب خیلی عجیب بود ولی عجیب تر از این ادامه ی روایت هس😳
وقتی پیغمبر تنه ی درخت رو به آغوش کشیدن
جمله ای فرمودن که باید با طلا نوشت👌
فرمودن
👈 همانا ناله نگهبانان بهشت و حوریان و کاخ های آن از دوری کسانی که
پیغمبر و خاندان پاکش رو دوست می دارن😍
و از دشمنانش بیزاری می جوین😡
بیش از ناله ای است که این تنه ی درخت خرما برای دوری من دارد
از این روایت به خوبی میشه جایگاه تولی و تبری در دین و مذهب و مکتب رو پی برد👌
و متوجه این مطلب شد که
تولی و تبری روح 👈 دین و از محکمات و مسلمات و ضروریات مکتب حقه شیعه است
که سعادت و شقاوت هر مسلمانی در گرو این دو اصل اساسی است که
از فروع دین محسوب میشن✔️
درواقع تولی و تبری دو روی یک سکه اند💰
تولی و تبری نقش مستقیمی در اعمال و رفتار انسان
و رسیدنش به کمال داره👌
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
کانال امام حسین (ع)_۲۰۲۱_۰۹_۲۵_۱۵_۵۶_۴۸_۴۸۲.mp3
2.2M
°•🌱
🎼 اگه رفتی زیر قبّه ی حسین
یادم کن
اگه رفتی توی بین الحرمین یادم کن
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#مداحی ۱۷۷
عصرتون بخیر
ببخشید امشب نیستم ساعت ۸
بخاطر همین بحث رو الان ارائه دادم✋
🔴 نماز لیله الدفن ، امشب بعد از نماز مغرب و عشاء فراموش نشود
⬅️ مرحوم حسن حسن زاده آملی فرزند عبدالله
✳️ حتما صدقه هم به نیت ایشان بدهید به هر مقدار دلخواه ، در روایات علاوه بر این نماز ، به صدقه دادن هم در شب اول قبر توصیه شده است
✅ ان شالله با اهدای این هدایا، از شفاعت این عالم بزرگوار در قیامت برخوردار شویم.
نماز لیلة الدّفن 🔻
در شب اوّل قبر، دو رکعت نماز وحشت براى میّت بخوانند، به این ترتیب که در رکعت اوّل بعد از حمد، یک مرتبه «آیة الکرسى» و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره «قدر» و بعد از سلامِ نماز بگوید:
«اَللّـٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ، وَابْعَثْ ثَوٰابَهُما إلىٰ قَبْرِ فُلاٰنٍ» و به جاى کلمه فلان، اسم میّت را ببر (َللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبْرِ حسن بن عبدالله رضوان الله علیه)
سلاااااام دوستان و همراهان هیئتی
شبتون بخیر و خوشی
جدا عذرخواهیم بابت عدم برگزاری هیئت
واقعا مشغول بودیم دوستان
الانم بخواییم هیئت رو داشته باشیم
لابد خیلی دوستان خوابن
مایلید امشب باشه یا بزاریم فردا؟
https://harfeto.timefriend.net/16315827755368
حرفتونو بزنید ناشناس👆👆👆
#نکته
ارباب من🍃🌹
نشودصبح اگر عرض
ارادت نکنم
نام زيبای تو را صبح
تلاوت نکنم
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین علیهم السلام
سلاااام رفقا🤚🏻
صبحتون متبرک به نگاه خدا
میخوام امروز با یه حدیث زیبا از امام حسین ع روزمونو نورانی کنیم و تلاش کنیم این نور رو هم حفظ کنیم✊🏻😍
#حدیث
امام حسین‹علیه السلام›:
‹لَوْ اَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّامَ حَیَاتِی›
اگر زمان حضرت مهدۍ‹عج› را درک می کردم,تمام عمر خدمتگزارش بودم...)
عقد الدّرر، ص۱۶۰
اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .