زبانحال امام سجاد علیه السلام در شامه
دریا به دیده تر من گریه می کند
آتش زسوز جگر من گریه می کند
سنگی که میزنند به فرقم زنان شام
برزخم تازه سر من گریه می کنند😭
از حلقه های سلسله خون میچکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
یه کودک سه چهار ساله بود تو کربلا امام باقر؛
چه صحنه های دلخراشی رو دید
یاد دارم که کربلا بودم
از غریبی چه ناله ها کردم
جسم جدم میان مقتل بود
با رقیه چه گریه ها کردم😭
پنجره فولاد رضا برات کربلا میده
یا امام رضا😭
امسال نتونستیم سال تحویل به پابوست بیاییم
از همین راه دور بهت سلام میدیم اقا
آقاجان کربلای ما رو امضا کن😭
اقا جان اگه کربلا نرم امسال میمیرم
میدونم لایقش نیستم
ولی شما کریمید
شما که دست کسی را رد نمی کنید😭