اُستن حنانه از هجر رسول
ناله می زد همچو ارباب عقول
گفت پیغانبر چه خواهی ای ستون
گفت جانم از فراقت گشته خون
مسندت من بودم از من تاختی
برسر منبر تو مسند ساختی؟؟!!!
ببینید تا اینجای مطلب خیلی عجیب بود ولی عجیب تر از این ادامه ی روایت هس😳
وقتی پیغمبر تنه ی درخت رو به آغوش کشیدن
جمله ای فرمودن که باید با طلا نوشت👌
فرمودن
👈 همانا ناله نگهبانان بهشت و حوریان و کاخ های آن از دوری کسانی که
پیغمبر و خاندان پاکش رو دوست می دارن😍
و از دشمنانش بیزاری می جوین😡
بیش از ناله ای است که این تنه ی درخت خرما برای دوری من دارد
از این روایت به خوبی میشه جایگاه تولی و تبری در دین و مذهب و مکتب رو پی برد👌
و متوجه این مطلب شد که
تولی و تبری روح 👈 دین و از محکمات و مسلمات و ضروریات مکتب حقه شیعه است
که سعادت و شقاوت هر مسلمانی در گرو این دو اصل اساسی است که
از فروع دین محسوب میشن✔️
درواقع تولی و تبری دو روی یک سکه اند💰
تولی و تبری نقش مستقیمی در اعمال و رفتار انسان
و رسیدنش به کمال داره👌
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
کانال امام حسین (ع)_۲۰۲۱_۰۹_۲۵_۱۵_۵۶_۴۸_۴۸۲.mp3
2.2M
°•🌱
🎼 اگه رفتی زیر قبّه ی حسین
یادم کن
اگه رفتی توی بین الحرمین یادم کن
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#مداحی ۱۷۷
عصرتون بخیر
ببخشید امشب نیستم ساعت ۸
بخاطر همین بحث رو الان ارائه دادم✋
🔴 نماز لیله الدفن ، امشب بعد از نماز مغرب و عشاء فراموش نشود
⬅️ مرحوم حسن حسن زاده آملی فرزند عبدالله
✳️ حتما صدقه هم به نیت ایشان بدهید به هر مقدار دلخواه ، در روایات علاوه بر این نماز ، به صدقه دادن هم در شب اول قبر توصیه شده است
✅ ان شالله با اهدای این هدایا، از شفاعت این عالم بزرگوار در قیامت برخوردار شویم.
نماز لیلة الدّفن 🔻
در شب اوّل قبر، دو رکعت نماز وحشت براى میّت بخوانند، به این ترتیب که در رکعت اوّل بعد از حمد، یک مرتبه «آیة الکرسى» و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره «قدر» و بعد از سلامِ نماز بگوید:
«اَللّـٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ، وَابْعَثْ ثَوٰابَهُما إلىٰ قَبْرِ فُلاٰنٍ» و به جاى کلمه فلان، اسم میّت را ببر (َللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبْرِ حسن بن عبدالله رضوان الله علیه)
سلاااااام دوستان و همراهان هیئتی
شبتون بخیر و خوشی
جدا عذرخواهیم بابت عدم برگزاری هیئت
واقعا مشغول بودیم دوستان
الانم بخواییم هیئت رو داشته باشیم
لابد خیلی دوستان خوابن
مایلید امشب باشه یا بزاریم فردا؟
https://harfeto.timefriend.net/16315827755368
حرفتونو بزنید ناشناس👆👆👆
#نکته
ارباب من🍃🌹
نشودصبح اگر عرض
ارادت نکنم
نام زيبای تو را صبح
تلاوت نکنم
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین علیهم السلام
سلاااام رفقا🤚🏻
صبحتون متبرک به نگاه خدا
میخوام امروز با یه حدیث زیبا از امام حسین ع روزمونو نورانی کنیم و تلاش کنیم این نور رو هم حفظ کنیم✊🏻😍
#حدیث
امام حسین‹علیه السلام›:
‹لَوْ اَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّامَ حَیَاتِی›
اگر زمان حضرت مهدۍ‹عج› را درک می کردم,تمام عمر خدمتگزارش بودم...)
عقد الدّرر، ص۱۶۰
اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!🚶🏿♂
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
آخه جایی رو غیر حرمت نداریم
بخدا
کجا بریم ما ؟؟ خودت مارو بردی زیر علم آقا خودت مارو عاشق کردی
دوساله حرم نیومدم💔 عاشقا میفهمن چی میگم
خودمو میگم
منم عبدالله دیوونه ، تو منم بخر
یابن الحسن میشه خرج حرم مارو بدی؟💔😭
قدیمیا میگفتن هرکی کربلا میره
از حرم رضا میره . .
آخه حسین امام رضا هم که نشد بریم💔😔
این دلتنگی ها ، این گریه ها ، دل شکستن ها جایۍ نمیره ها !'
آقا حواسش هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامشآغوشتو،ڪَمدارهقلبم♥️
ڪاشڪےمیشددَستم
تودستتباشـہمُحکم (:🖐🏻
#حسینجآنم
ممنون بابت همراهی قشنگتون😍
کم و کاستی رو به بزرگیتون ببخشید
https://harfeto.timefriend.net/16315827755368
اگه مارو رفیق خودت میدونی حتما حس و حالتو بگو 👆👆👆
🌹سهم #روز پنجاه_وچهارم مطالعه نهج البلاغه از نامه ۶۵ تا نامه ۶۴
┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄
📜 #نامه۶۵ : نامه به معاويه پس از جنگ نهروان
1⃣ افشای علل گمراهی معاويه
♦️پس از ياد خدا و درود، معاويه! وقت آن رسيده است كه از حقائق آشكار پند گيری، تو با ادعاهای باطل همان راه پدرانت را می پيمایی، خود را در دروغ و فريب افكندی و خود را به آنچه برتر از شأن تواست نسبت می دهی و به چيزی دست دراز می كنی كه از تو باز داشته اند و به تو نخواهد رسيد، اين همه را برای فرار كردن از حق و انكار آنچه را كه از گوشت و خون تو لازم تر است انجام می دهی، حقایقی كه گوش تو آنها را شنيده و از آنها آگاهی داری، آيا پس از روشن شدن راه حق، جز گمراهی آشكار چيز ديگری يافت خواهد شد؟ و آيا پس از بيان حق جز اشتباه كاری وجود خواهد داشت؟ از شبهه و حق پوشی بپرهيز، فتنه ها دير زمانی است كه پرده های سياه خود را گسترانده و ديده هایی را كور كرده است.
2⃣ پاسخ به ادّعاهای دروغين معاويه
♦️نامه ای از تو به دستم رسيد كه در سخن پردازی از هر جهت آراسته، اما از صلح و دوستی نشانه ای نداشت و آكنده از افسانه هایی بود كه هيچ نشانی از دانش و بردباری در آن به چشم نمی خورد، در نوشتن اين نامه كسی را مانی كه پای در گل فرو رفته و در بيغوله ها سرگردان است، مقامی را می طلبی كه از قدر و ارزش تو والاتر است و هيچ عقابی را توان پرواز بر فراز آن نيست و چون ستاره دوردست (عيّوق) از تو دور است. پناه بر خدا كه پس از من ولايت مسلمانان را بر عهده گيری و سود و زيان آن را بپذيری، يا برای تو با يكی از مسلمانان پيمانی يا قراردادی را امضا كنم. از هم اكنون خود را درياب و چاره ای بينديش، كه اگر كوتاهی كنی و برای در هم كوبيدنت بندگان خدا برخيزند، درهای نجات به روی تو بسته خواهد شد و آنچه را كه امروز از تو می پذيرند فردا نخواهند پذيرفت، با درود.
┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄
📜 #نامه۶۴ : نامه ای در جواب معاويه
1⃣ پاسخ تهديدات نظامی معاويه
♦️پس از ياد خدا، چنانكه يادآور شدی ما و شما هم دوست بوديم و هم خويشاوند، اما ديروز ميان ما و شما بدان جهت جدایی افتاد كه ما ايمان آورديم و شما كافر شديد و امروز ما در اسلام استوار مانديم و شما آزمايش گرديديد، اسلام آوردگان شما با ناخشنودی، آن هم زمانی به اسلام روی آوردند كه بزرگان عرب تسليم رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) شدند و در گروه او قرار گرفتند. در نامه ات نوشتی كه طلحه و زبير را كشته و عايشه را تبعيد كرده ام و در كوفه و بصره منزل گزيدم، اين امور ربطی به تو ندارد و لازم نيست از تو عذر بخواهم. و نوشتی كه با گروهی از مهاجران و انصار به نبرد من می آیی، هجرت از روزی كه برادرت (يزيد) در فتح مكه اسير شد پايان يافت، پس اگر در ملاقات با من شتاب داری دست نگهدار، زيرا اگر من به ديدار تو بيايم سزاوارتر است، كه خدا مرا به سوی تو فرستاده تا از تو انتقام گيرم و اگر تو با من ديدار كنی چنان است كه شاعر اسدی گفت: "تندباد تابستانی سخت می وزد و آنها را با سنگ ريزه ها و در ميان غبار و تخته سنگها درهم می كوبد."
2⃣ يادآوری سوابق نظامی در پيروزيها
♦️و در نزد من همان شمشيری است كه در جنگ بدر بر پيكر جد و دایی و برادرت زدم. به خدا سوگند، می دانم تو مردی بی خرد و کور دل هستی، بهتر است درباره تو گفته شود از نردبانی بالا رفته ای كه تو را به پرتگاه خطرناكی كشانده و نه تنها سودی برای تو نداشته که زيانبار است؛ زيرا تو غير گمشده خود را می جویی و غير گله خود را می چرانی. منصبی را می خواهی كه سزاوار آن نبوده و در شأن تو نيست، چقدر گفتار تو با كردارت فاصله دارد؟ چقدر به عموها و دایی های کافرت شباهت داری، شقاوت و آرزوی باطل آنها را به انكار نبوت محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) واداشت و چنانكه می دانی در گورهای خود غلطيدند، نه برابر مرگ توانستند دفاع كنند و نه آنگونه كه سزاوار بود از حريمی حمايت و نه در برابر زخم شمشيرها خود را حفظ كردند، كه شمشيرها در ميدان جنگ فراوان و سستی در برابر آن شايسته نيست. تو درباره كشندگان عثمان فراوان حرف زدی، ابتدا چون ديگر مسلمانان با من بيعت كن، سپس درباره آنان از من داوری بطلب، كه شما و مسلمانان را به پذيرفتن دستورات قرآن وا دارم، اما آنچه را كه تو می خواهی، چنان است كه به هنگام گرفتن كودك از شير او را بفريبند، سلام بر آنان كه سزاوار سلامند.
┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄