السلام علیک یا صاحب الزمان '
چقدر برای این سلام انتظارم را کشیدی بماند.
چقدر تورو صاحب خطاب نکردیم وٌ
میم مالکیت رو دو دستی
به کس دیگه دادیم بماند -
چقدر پدری کردیٌ و ندیدیم بماند .
' پدر '
چقدر از بابا ، بابا تر بودیٌ و
آبرویِ وضعخرابی هایم شدی '
این هم بماند ..
کفهی هرچه که قرار است پیشِ تو بماند
سنگین تر شد ، اما هنوز هم پیشِ خدا
تویی که ضمانتم میکنی ..
و باز هم سلام بر صاحبِ تو
و صاحبِ من.
و
سلام و صد رحمت
به کسایی که امروز
این محفل رو برای
ابدیتِ خودشون محترم میشمرن و
اینجا یه گوشه از دلاشون رو جا میزارن.
کات!
عالی شد این سکانس.
همینو میخواستم!
تبرکه رسید بهتون
' تبرکِ نگاهٌ و جوابِ سلامِ آقا '
دقیقا هم خواستم همین تبرکه برسه که
همون اول ابتداعا بی چون و چند
محفل رو با سلام به صاحبمون شروع کردم.
الهی که قلبه شش گوشه بشه برای آقا.
دیشب خیلیهاتون التماسِ دعا داشتین
ولی بینِ التماس دعاهاتون ؛
اینو بگم که دعا درحق و بحق، بگیرش بالاست..
نیای بگی تو بِلک لیستیم؟
اخه یکی گفته بود.
خودتو بکش بیرون ازین حرفها
ما حالت عادیشم به ناامیدی
ریزِ گوشهی دلمونم نباس پا بدیم
اونوقت تو ماهی که مبارکترینه
ماهی که مهمونیم پیش خودش،
خودتو توی بلک لیست میبینی؟
همینجا نقطهی پایان بزن بهش :)
کورسو بزرگتر از ماه مبارک؟
دیگه خدا چطوری بهمون بفهمونه؟
در رو شب اول باز کردن
شب آخر میبندن
تو هم بیا با امامت ببند
اصلا زندگیت رو با امان زمان عج ببند
با امام زمان عج ببند ، تنها معامله ای هست که
تو بده بستونش خیلی سود میکنی..
خلاصه دعوا سر خیمهی امام زمانه.
میدونی چیه؟
ماها دار و ندارای امام زمانیم.
همین..
ماها ریشه زدیم در خاک خاندانِ علیع
مگه میشه بیرگ و ریشه باشیم
برای کار و بارِ دوازدهمین علیع؟!
کرم سفره ی این خاندان اونقدر بزرگه که
باید تو این پستو ندار باشیم پای سفرهشون.
ندار باش پای این سفره
بیا موسی به نیل بنداز و
جهاد کن، مبارزه کن
بیا خودت رو از 'مَنِ' خودت نجات بده
بیا بخواه که نجاتت بدن از خودت
وقتی گرفتارِ خودمون هستیم
نمیتونیم کاری انجام بدیم خلاصه .
کی مهمونی راه انداخته؟
یکی که
تو هر شرایطی که باشی میتونی
خودت کلید بندازی بری تو خونه و خلوتگهِش
از کلید انداختنامون چخبر؟!
میخوام بگم،
آمارشو 'صاحب' داره خلاصه.
یطوری باش که
ذوق و کیفِش برای امامت بمونه
که وقتی میخواد ضمانتتو بکنه
مطمئن باشه اینبار هم سربلندش میکنی :)
برای هرکسی برای ورود به ماه
کارت دعوت فرستادن
تو دعوت شدهی دستِ خودشونی
یه شبی هم میرسه که
میام میگم شب آخره
ازین بزم هرچی بردین و خوردین و
تماشا کردین، دیگه تموم شد
خدایی برای اونموقع میخوای چیکار کنی؟
میخوام به چشمت بیام
اینقدر خواهش میکنم
که نتونی نه بگی :)
میدونی که
هرچی خدارو قبول داشته باشی،
به پات پایهست .
رزق و روزیت رو برنداری برداشتن ها
اینجا والسابقون السابقون حکمه .
امسال قراره چی برامون مقدر کنن خدامیدونه.
ولی ای کاش ته تموم مقدر کردنها
این باشه که خونمون گواه عشقی باشه که
تو سینه داریم :)
ولی یچیزی دلمه که بگم.
اینکه؛
هروقت خدا عبادتِ فردات رو ازت خواست
توهم روزی فردات رو ازش بخواه
و
و
و
تموم
تو یه سال دیگهم به نوکریت اضافه شد
رزق نوکریِ پشت در رو بهت دادن
البته میخوان ببینن اینبار میتونی وارد
همون گوشه از خونه بشی؟
همونجایی که خودمونیا هستن.
خودمونی باش برای اهلِ اون خونه
از هرجا که پیامم رو میخونی
تو هرحالی که هستی
دستت رو بزار رو قلبت؛
صدای تپشهای قلبت رو بشنو
چشمات رو ببند ؛
به 'تو'
رزق نوکری دادن
رزقِ دغدغه
رزق هموغمی
رزقِ دو به دو کردن برای مولا
رزق سر از پا نشناختن
رزقِ اشک
اشک
اشک
-صبرکن
هنوز تموم نشده،،
به 'تو'
همین تویی که آه کشیدی
رزقِ نوکری رو دادن
اینبار پشتِ در نه!
تو خودِ خونه
همون گوشه
همون گوشه ای که برای خودمونیا بود
خودشونم راهت دادن به اندرونی خونه
با دستِ مبارکِ خودشونم همراهیت کردن
گرمی دستشون رو روی شونه هات احساس کردی و همزمان توام شد با گرمیِ اشکهایی که پهنای صورتت رو خیس کرده بودن.
مگه میشه آدم عقلش درست کار کنه
چشمش درست ببینه؟
اینجا قلب حکم میکنه
ولی اونم درست نمیزنه
دستت رو اگه از روی قلبت برداشتی
دوباره بزار همون جا
خیلی آروم
تند میزنه نه؟
دیدی گفتم
' درست نمیزنه؟!'
ولی خب
درستِ ماها اینه
وقتی آروم میزنه غلطه!
خلاصه قلب باید همینجوری برای امامش بتپه.
همهی اینهارو تا شبِ قدر
حداقل رویاپردازی کنین
اینها رویای ماهای بچهشیعهست
که از قضا صاحب هم داریم.
-رویای بیصاحبها چیه؟
بماند ..
بچهها برای قٌرب باید در به دری کشید.
پاشید حداقل دستتون به دستگیرهی درِ اتاقتون برسه.
به اونجا رسیدی؟
خب بقیهشم برو قربونت.
برو و
قدمهای بین اتاق تا
همونجایی که وضو میگیری رو
نذر کن ، ' نذر ظهور مولا '
بخدا اینها کارساز ترن.
بعد لحظهی سبز ظهور
بهت بگن چند قدم برای ظهور برداشتی
اون لحظه لال میشی، اما یکی هست که
بگه ازون نپرسین، اون حسابش جداست
رو ملک خدا بی وضو راه نمیرفته هیچ
قدماشم نذر ظهورِ من بود.
آقای صاحب، عاشقونه هوامونو داره.
بیایید ماهم بیکلنجار عاشقونه عاشقی کنیم.
آره اون یک نفری که
باز باز باز پیدا میشه
همون صاحبه.
بیایید حرمتِ کلمهی عشق رو نگه داریم.
بعد یهو میبینیم تو حرمت نگه داشتنها
خودمونم عاشق شدیم.