گویند که هر تیرهشبی را سحری هست
گویا سحری نیست شب تیرهٔ ما را...
طبیب اصفهانی
خواستم سوزِ دلِ خویش بگویم با شمع
داشت او خود به زبان آنچه مرا در دل بود
مهری هروی
پرستاری ندارم بر سرِ بالین بیماری
مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند..
شفاییاصفهانی
🚶🏻♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
مولویه جان
خوش نگردد دلم از گریه، که خرّم نکند
خرمن سوخته را قطرهی بارانی چند
سلیم تهرانی
برو بگو بزرگترت بیاد✌️🏻
|| بِیتُ البیـوتْ ||
م و ی ش ...
مویش به دست بود، دلم دست موی او
دیگر چهگویمت من از این شرح مو به مو ؟
صادق افخمی
وااای
زخمِ تیغِ او هلالی بود بر پیکر مرا
من به دستِ خویشتن ماهِ تمامش ساختم
طالب آملی
ز بس گرد خموشی بی تو در کاشانه می پیچد
سخن چون بگذرد در دل، صدا در خانه می پیچد...
طغرای مشهدی
|| بِیتُ البیـوتْ ||
ز بس گرد خموشی بی تو در کاشانه می پیچد سخن چون بگذرد در دل، صدا در خانه می پیچد... طغرای مشهدی
لب از گفتن چنان بستم که گویی
دهان بر چهره زخمی بود و به شد!
طالب
آره داداش✌️🏻
من که در پهلوی او خود را نمیخواهم زِ رشک
دیگری را چون توانم دید در پهلوی او؟🥲
هلالی جغتایی
دل نه دیوانهٔ عشق است نه فرزانهٔ عقل
هم از آن رنج کشیدم هم از این خسته شدم
هادی محمدحسنی
دنبال کرد خیل غمش اهل درد را
من ناتوانتر از همه بودم، مرا گرفت😁
مولانافغانی
وای بر مشتاق دیداری که در روز وصال
از هجوم گریه چشمی باز نتوانست کرد
محمدعلیماهر
|| بِیتُ البیـوتْ ||
نمیخوای بیای آقای بارون..؟؟؟ 🌧
دیر اومدی ولی خوش برگشتی🤝🌧
نه آسان دیدن رویت نه ممکن دوری از کویت
ندانم چون کنم در وادی حیرت گرفتارم
محتشم کاشانی
گیری کردیم!
شب جمعه ست نثار دل مرحوم خودم
میروم از سر بازارچه خرما بخرم🚶🏻♂
سپید
تو روگردان، جهانی دشمنِ جان، من چنین بیکس
مبادا کز کسی بخت اینچنین یکباره برگردد...
اقدسی
بمیرم برات اقدسی جان!
زود تسلیم شو ای خسته، گرانجانی چیست؟!
گر نیامد به عیادت، به عزا میآید...
رفیعالدینحیدر
|| بِیتُ البیـوتْ ||
زود تسلیم شو ای خسته، گرانجانی چیست؟! گر نیامد به عیادت، به عزا میآید... رفیعالدینحیدر
کششی که عشق دارد نگذاردت به یکسان
به جنازه گر نیایی به مزار خواهی آمد ...
امیرخسرو دهلوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره میآیی نیست..
فاضل
🥲