eitaa logo
نشان از بی نشان ها
554 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
30 فایل
جان به هر حال قرار است که #قربان بشود... پس چه خوب است که قربانی #جانان بشود... انتقاد و پیشنهادات خود رو با ما در میان بگذارید👇👇👇 @BeneshaN63 @beneshanyazahra
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز بعد از برنامه ، با حاج آقای حسینی قمی رفتیم دیدن حاج آقای قرائتی وقتی رسیدیم مسئول دفترشون گفت که حاج آقا گفتند که تا من بیایم پایین ، به مهمانها بگویید به این تابلویی که اینجا هست دقت کنند ازشون پرسیدیم کدام تابلو؟ تابلویی که تصویر عکس نماز جماعت رهبری در جشن تکلیف پسران بود را به ما نشان دادند (عکس دوم) عکس را دیدیم اما منظور حاج آقای قرائتی را نفهمیدیم! دقایقی بعد حاج آقا آمدند و بعد از حال و احوالپرسی گفتند عکس را دیدید؟ گفتیم بله حاج آقای قرائتی در حالیکه عکس نماز جماعت دانش آموزان را در دست داشتند با قدری بغض گفتند من چند روزیست که فکرم مشغول این است که ما برای این نوجوانهایی که تعدادیشون در این تصویر هستند کاری نکردیم! دشمن دندانش را تیز کرده که نوجوانهای ما را به چنگ خود اسیر کند و ما روحانیون و مبلغین کار به درد بخوری برای جذب نوجوانها به دین نکرده ایم ✅ @beneshanha 🌹 یازهرا🌹
خواندن زیارت عاشورا کار هر روزش شده بود شلمچه بود که چشماش مجروح شد. کم کم بیناییش رو از دست داد، با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک نشد، باضبط صوت هم زیارت عاشورا گوش می‌داد. توی ماه محرم حالش خراب شد. پدرش می گفت : هرروز می‌نشستم کنار تخت برایش زیارت عاشورا می‌خواندم. اما روز عاشورا یه جور دیگه زیارت عاشورا خواندیم. ساعت ۱۰‌ صبح بود که از من پرسید: بابا! حرّ چه روزی شهید شد؟ گفتم: روزعاشورا گفت: دعاکن من هم امروز حٌرّ امام حسین بشم ظهر که شد، گفت: بابا بی قرارم... بگو مادر بیاد بعد هم گفت: برایم سوره‌ی فجر بخوان، شروع کردم به خواندن به آیه «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» که رسیدم، خیلی گریه کرد گفت: دوباره بخوان ۱۳ یا ۱۴ بار برایش خواندم همین جورگریه می‌کرد... هنوز سیر نشده بود، خجالت کشید دوباره اصرار کنه گفت: بابا! مادر نیومد؟ گفتم: نه هنوز گفت: پس خداحافظ قرآن رو گذاشتم روی میز برگشتم انگار سالها بود که جون داده. شهید محمدتقی شمس شادی روحش صلوات🌹 @beneshanha 🌹یازهرا 🌹
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین دختر بسیجی🌺 خلبان 🌺 ماشاالله🤲🌺 💫ظهور نزدیک است 💫 🌱بصیرت افزایی کنیم🌱 زن زندگی آزادی اینه با خدا باش و پادشاهی کن👌👌👌 @beneshanha 🌹یازهرا 🌹
🔺شم‌آباد خوشاب، روستایی که زمان جنگ تمام مرد‌هایش راهی جبهه شدند 🔹تاریخ کنار بعضی رخداد‌ها تا همیشه سرش خم است. ادبیات برای توصیفش بی‌کلمه می‌شود و مرزش روی نقشه‌های جغرافی نامتناهی است. بعضی اتفاق‌ها یک جور معادله‌اند که حتی فرمول‌های ریاضی هم در فهمشان ناتوان‌اند. همین است که بعد‌ها حماسه می‌شوند و اسطوره. 🔹مثل اسطوره زنان شم‌آباد که در سال‌های دفاع مقدس وقتی همه مرد‌ها به جبهه رفتند و حتی یکی‌شان نماند، چادر همتشان را دور کمر گره زدند و شدند مرد خانه. مرد‌های روستا. آنها نه‌تنها زمین‌های کشاورزی را شخم زدند که وقت آمدن شهیدهایشان هم مزار کندند و مردان و پسرانشان را با دستان خودشان غسل دادند، کفن کردند و بالای سرشان لالایی خواندند. 🔹برای رسیدن به شم‌آباد خوشاب، باید از سبزوار بگذریم. این دیار خاک مردانی که تاریخ آنان را «سربداران» می‌خواند تا قصه جوانمردی جمعی کفن پوش خراسانی لالایی هرشب مادران این دیار باشد. حالا اینجا، ۷ قرن پس از حمله مغول، درست توی روز‌های جنگ، تاریخ تکرار می‌شود و باز این مردان دیار سربداران هستند که بیل و خیش کشاورزی را توی طلایی گندمزارهاشان دفن می‌کنند و تفنگ روی شانه می‌گذارند. 🔹شم‌آباد بخشی از همین خاک رشیدپرور است، جایی پس از پشت سرگذاشتن خوشاب و سلطان آباد. اسمش شم‌آباد است، اما مدام سرخی شعله شمعی در باد توی سرمان دوره می‌شود تا بنویسیم «شمع آباد»، بس که جگرسوخته دارد این آبادی. 🔹پیش‌تر شنیده بودیم و حالا ۲۳۰ کیلومتر جاده را زیر چرخ ماشین انداخته ایم تا ببینیم و روایتش کنیم، حکایت روستای کوهستانی کوچکی که پهلو به افسانه می‌زند. می‌گویند زمان جنگ، همه مرد‌های این روستا راهی جبهه می‌شوند، طوری که آبادی می‌ماند و زنان و بچه هایش، اما کار مردانه روی زمین نمی‌ماند. 🔹گیسوکمندها، دست حنایی‌ها و پیراهن گلی‌ها دستار می‌بندند، داس برمی دارند، کمر همت محکم می‌کنند و مرد می‌شوند و زمین شخم می‌زنند تا گندم برویانند. سپس از دست رنجشان به اندازه قوت سالانه برمی دارند تا باقی هرروز توی حسینیه روستا آرد شود. زنان از گرگ‌ومیش صبح تا غروب آفتاب نان می‌پزند، مربا شیرین می‌کنند، کلاه و شال گردن می‌بافند و به جبهه می‌فرستند. 🔹اهالی روستا‌های مجاور گواهی می‌دهند که آتش تنور‌های شم‌آباد ۸ سال تمام به خاکستر نمی‌نشیند و خاموش نمی‌شود. این ماجرا وقتی به اوج می‌رسد که می‌فهمیم در کنار همه این امور، کار تشییع و تدفین شهدایی که پیکرهایشان هرروز به آبادی می‌رسیده است را همین زنان انجام می‌داده اند. 🔹۲۸۰ رزمنده و ایثارگر، ۸۶ جانباز، ۸ آزاده، ۲ جاویدالاثر، ۴۶ شهید دفاع مقدس و ۱ شهید مدافع حرم، سهم یک روستای صدوچندخانواری از جنگ است. عجیب است. شاید شبیهش توی نقشه هیچ جغرافیایی پیدا نشود، ولی عجیب‌تر زنانی هستند که این همه بی قراری را تاب آورده اند. 🔹این زنان داغ پدر، شوهر، پسر و برادر دیده  و دم برنیاورده اند؛ آن چنان که در روزگار سهم طلبی‌ها و پست ومقام گرفتن‌ها از قِبل جنگ، نه تنها حق وحقوقی ندارند، که اسمشان و قصه ایثارشان هیچ کجا به ثبت نرسیده است تا باز هم روز «تجلیل از مادران و همسران شاهد و جانباز» فقط یک عنوان شیک تقویمی باشد در کاغذ سررسیدها @beneshanha 🌹یازهرا 🌹
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاحالا اسم جهنم کره به گوشت خورده؟ ➖آره شنیدم! 🔺حقایقی از زندگی پر استرس در کره‌ای جنوبی از زبان جوان‌های این کشور. کره‌ای که زندگی کردن در آن برای برخی از جوانان ما آرزوست! @beneshanha 🌹یازهرا 🌹
خدای متعال در قرآن از زبان مسلمانها می‌گوید: «بِنا إِلّا إِحدَى الحُسنَيَينِ» ما یکی از دو حُسنی را داریم؛ حُسنی یعنی بهترین؛ یکی از دو بهترین را ما داریم. آن دو چه هستند که یکی‌اش را انسان دارد؟ یکی‌اش پیروزی است، یکی‌اش شهادت است. به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد - چند سال است که در منطقه، پیروز میدان شهید سلیمانی است، مغلوب میدان، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همه‌ی این منطقه این حور است - هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد. 📷 عکسی که برای نخستین بار، در بسته‌ی محصولات فرهنگی «سرباز» منتشر شد. 🔶 ثبت سفارش: https://shop.khameneibook.ir/بسته-سرباز ◀️ این بسته شامل دو عنوان کتاب: - کتاب یاران سلیمانی (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده های شهدای مدافع حرم) و - کتاب قاف (روایت سپهبد شهید قاسم سلیمانی از جنگ سی و سه روزه‌ی لبنان) - ۲۲ قطعه تصویر کمتر دیده شده و دیده نشده از حاج قاسم سلیمانی و - پوستر «یا حسین فرماندهی از آن توست» می‌باشد. این بسته، با طراحی منحصر به فرد از سوی منتسر شده است. @KhameneiBook
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ و أَهْلِکْ عَدُوَّهُم مِنَ الْجِنِّ و الْإنْسِ مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ این عکس یکی از زیبا ترین عکس های دوران دفاع مقدس است. معروف به عکس دو برادری. شش بزرگوار حاضر در عکس فوق هریک از عزیزان ایستاده با نفری که جلویش نشسته برادر هستند و جالب اینکه ۵ نفر از عزیزان حاضر در عکس به افتخار نائل شده اند. از سمت راست ایستاده میرزاحسین رضایی و نشسته برادرش جانباز شهید بهمن رضایی. وسط ایستاده رزمنده و جانباز یونس نجفی فرد و نشسته برادرش شهید الیاس نجفی فرد. سمت چپ ایستاده شهید احمد شاهمرادی و نشسته، برادرش شهید حمید شاهمرادی. در این عکس استثنایی  برادران بزرگتر ایستاده اند و برادران کوچکترجلوی پای انها نشسته اند که خود نشانه اخلاق نیکوی این عزیزان و احترام به برادر بزرگتر است آری در همه چیز برای نسل های بعدی الگو و نمونه بودند . یادشان تا ابد پایدار و راهشان پر رهرو باد. @beneshanha 🌹 یازهرا🌹
‍ همسرشون تعریف میکردن که .. زمستان سال 64در تهران زندگی میکردیم. برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری را طی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستد از آن محدوده عبور کنند. او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلو متری برایش زجر آور بود . از او خواستم با برود که نپذیرفت. گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد! گفت اگر خواستی همین طور پیاده میروم وگرنه نمی روم. او کیسه 25کیلویی برنج را روی دوشش نهاد ویک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد، اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند. .. ✅ @beneshanha 🌹 یازهرا🌹
همینها خوردند و بردند بعضیهاشونم که دیگه مستقیم تزریق می‌کنند به معده جانباز سرافراز ، بیش از ۳۰ سال است مزه غذایی را نچشیده است. 👤 مصطفی خلفانی ـــــــــــــــــــــ ✅ @beneshanha 🌹 یازهرا🌹
اولین زن آزادۀ جنگ: اینقدر بعثی‌ها را کتک زدیم تا دلشان برای مردهای ایرانی سوخت 😄 🔹فاطمه ناهیدی اولین زنی که در دفاع مقدس به اسارت نیروهای بعث درآمد می‌گوید: وقتی ‌خواستیم اعتصاب غذا را در اسارت شروع کنیم، عراقی‌ها ‌ریختند داخل سلول و شروع ‌کردند به زدن. ما همیشه دفاع را با هم هماهنگ می‌کردیم. این بار مثلاً یکی گفت: «من ناخن بلند می‌کنم که اگر عراقی‌ها آمدند چنگشان بزنم!» 🔹هرکس کاری گردن ‌گرفت و هم‌زمان حمله ‌کردیم به عراقی‌ها. یکی از بچه‌ها کابل برق را از دست سرباز عراقی کشید و شروع کرد به زدن عراقی‌هایی که درجه‌دار بودند. 🔹بعداً یکی از افسران خودی برایمان تعریف کرد یکی از همین‌هایی که کتک خورده، جلوی سلول یکی از افسرها رفته و گفته بود: «اگر همه زن‌های ایرانی این طوری هستند، دلم به حال مردهای ایرانی می‌سوزد!😁 @beneshanha 🌹یازهرا 🌹