💠خنده بر لب!💠
شهیدان امیر جوادی و فرمانده گردان، مرتضی حاجی سید جوادی، آماده عزیمت به منطقه برای شناسایی شدند.
آنها به هنگام اعزام، سخت همدیگر را در آغوش گرفتند و با هم خداحافظی کردند. هر دوی این عزیزان، جزو بچه های خنده رو، مهربان و صمیمی بودند، آنها حتی به هنگام سلام و علیک هم خنده بر لب داشتند.
این دو بزرگوار در اصل هنگام خداحافظی، مرگ را به سخره گرفته بودند و امیر جوادی می گوید: سید اگر شهید شدی که می شوی، ما را در آن دنیا شفاعت کن ... و سید هم به امیر همین را می گوید و امیر بلندتر می خندد تا رد گم کرده باشد.
آخر آن دو خیلی زود به شهادت رسیده و خنده هایشان دشمن شکن و کفر ستیز باقی می ماند.
✅ @beneshanha
🌹 یازهرا 🌹
🌺🍂🌺🍃🌺
🍂🌺🍃🌺
🌺🍃🌺
🍃🌺
🔵 جهاد جوان🔵
جوان بسیار باحیایی بود .در لبنان زندگی بسیار سخت است آن هم برای یک جوان مذهبی و حزب اللهی.
همیشه وقتی میرفتیم بیرون سرش پایین بود. دائم و سریع هم کارش را انجام میداد که برویم و زیاد در این فضاها نمی ماند.
مهمانی که میرفتیم یا در جمعی اگر حضور داشت لبخند دائم بر لب هاش بود اما با همان چهره مهربان و خندان دینش را حفظ میکرد..
گاهی در جمع دوستانمان اگر از بچه ها حرفی ناشایست میشنید با همان خنده اش متذکر میشد به آن ها.
📚 برگرفته از مصاحبه با دوستان شهید در حزب الله
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#معنویت_و_مقابله_با_گناه
🌷 شهید جهاد مغنیه 🌷
✅ @beneshanha
🌹 یازهرا 🌹
از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛
"خامنهای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید."
حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید.
فرازی از وصیت شهید حاج قاسم سلیمانی
✅ @beneshanha
🌹 یازهرا 🌹
دلمـــــان تنـگ
زمیـــــن تنـگ
زمـان پرحسرتـــــ
تودلتــــ شـاد
چه آرام در آغـوش خــــدایی
شهدا
نگاهتــان را از ما نگیـرید
شهید صادق در تشییع پیکر شهید محمودرضا بیضایی
✅ @beneshanha
🌹 یازهرا 🌹
🌸🍃
چقدر ساده و بی آلایش...
آقایِ وزیـــــر
چقدر بی تڪلف و بی ریا، مگر شما دڪترایِ فیزیڪِ پلاسما از آمریڪا ندارید‼️⁉️
چقدر از شما فاصله گرفته ایم ای شهیدان...😔
#شهـیدچمـران
#نه_به_اشرافیگرے
#مردانباعمل
#بیادعا......
✅ @beneshanha
🌹 یازهرا 🌹
🌺🍂🌺🍃🌺
🍂🌺🍃🌺
🌺🍃🌺
🍃🌺
🔵سخت است ... سخت!🔵
نگذاشت تالار بگیریم. ما هم تمام مراسمات را توی خانه گرفتیم.
خانم ها دور تا دور نشسته بودند و طبق رسم، داماد باید می آمد کنار عروس می نشست تا هدایای خانواده ها تقدیمشان شود.
گفتم: مادرجان! پاتختی است، همه منتظرند؛ چرا نمی آیی؟ اگر نیایی فکر می کنند عیب و ایرادی داری!
گفت: «نه، هر فکری می خواهند، بکنند؛ از نظر اسلام درست نیست جایی بروم که این همه خانم آنجاست. کنترل نگاه ها در این شرایط سخت است مادر. سخت!»
👈 شهید حسن آقاسی زاده شعرباف
📚 دو نیمه سیب، موسسه مطاف عشق
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
#معنویت_و_مقابله_با_گناه
✅ @beneshanha
🌹 یازهرا 🌹
لازم به ذکر است که امشب ایام البیض شروع میشه تا شب پانزدهم ماه مبارک رمضان. روایت است که هرکس در این سه شب دعای مجیر را بخواند گناهانش آب میشود حتی اگر بعدد قطرات باران باشد.
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 5⃣2⃣
📚📖نیروهای اطلاعات به همت حسین،طوری پرورش یافته بودن که ترس براشون معنا و مفهومی نداشت.
🔴از اونجا که مأموریت های واحد همیشه توأم با خطر بود،بچهها سعی می کردن همیشه برای رویارویی با این مسائل آمادگی خود را حفظ کنن.
🔴زمانی که لشکر در منطقه ی عملیاتی محرم مستقر شده بود،سنگر حسین و شهید امیری در جای خیلی خطرناکی قرار داشت.من در راه برگشت از خط بودم که به اونا برخوردم.
🔴رفتم و چند دقیقه ای در سنگرشون نشستم.آتش دشمن خیلی سنگین بود و مدام اطراف رو می کوبید.
🔴گلوله ها بعضا خیلی نزدیک اصابت می کرد و منفجر می شد. در اون چند دقیقه ای که اونجا بودم دیدم خیلی موقعیت خطرناکی است.
⁉️به حسین و امیری گفتم:بابا شما چرا اومدین اینجا سنگر زدین.مگه جا قحط بود،خب بیایین برگردین عقب،توی یک نقطه ی امن تر مسقر بشین.
⁉️حسین با خنده گفت:اینجا رو بخاطر همین چهارتا گلوله ای که میاد انتخاب کردیم. چون آمادگیمون واسه جلو رفتن خیلی بیشتره،هم زودتر می تونیم بریم و هم اینکه اونجا دیگه از این خبرا نیست.خیلی امن تره.
✔️به روایت از حاج اکبر رضایی
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
@beneshanHa
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 6⃣2⃣
📚📖در هور چند مرتبه نزدیک بود عراقیها حسین رو بگیرند،یه بار رفته بود برای شناسایی خطی که دست بچههای ۲۵ کربلا بود و می بایست اون رو پوشش بدیم.
🔴موقعیت ما در هور طوری بود که تموم سنگر ها پخش بود وشکل منظمی نداشت. وضعیت بدی بود.عراقیها خیلی راحت می تونستن وارد منطقه شوند.
✅اون روز حسین با دوتا از بچهها رفتن تا سنگرهای خالی خط رو شناسایی کنن و موقعیت رو برای استقرار نیروهای خودی بسنجند.اونا طبق برنامه در آبراه مورد نظرشون پیش می روند،ولی به سنگرها نمی رسند.
⁉️بعد مدتی سنگری رو از دور می بینند.وقتی خوب نزدیک میشن یه دفعه عراقیها از داخل سنگر به طرف بچهها تیراندازی می کنن.اونا هم بلافاصله یه رگبار رو دشمن می بندن.
‼️بعد با سرعت دور می زنن و به سمت خط خودمون برمی گردن،عراقیها سوار قایق شده و اونا رو تعقیب می کنن،بچهها موقع رفتن بدون اینکه متوجه شوند از یه کمین عراقی عبور کرده بودن.
🔴این دو کمین با هم در تماس بودن زمانی که بچهها از دستشون فرار می کنن کمین اول رو باخبر کرده بودن.و سر راه منتظر بچهها بودن.موقعیت طوری بود که به راحتی می تونستن بچهها رو بزنن.اما گویا می خواستن اسیرشون کنن.
‼️حسین وقتی به کمین بعدی می رسه،به همراه نفر دیگه کف قایق می خوابه و سنگر می گیره،و با مهارت خاصی که در هدایت قایق داشت سعی میکنه تا از مهلکه بگریزه.اما وقتی کمین رو رد می کنن و کمی دور میشن،یه مرتبه بنزین تموم می کنن.
⁉️به هر مصیبتی که بوده ذره ذره خودشون رو به سمت خط خودی می کشن تا به حاج یونس و علی نجیب زاده که در اونجا مشغول کار بودن بر می خورند.حاج یونس هم اونا رو کشونده بود و به خط خودمون آورده بود.
✅اتفاقات این چنین برای حسین زیاد پیش میومد،اما هربار به لطف خدا وبا زیرکی خاصی خودش رو از دست عراقیها خلاص می کرد.
✔️به روایت از سردار حاج قاسم سلیمانی
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
@beneshanHa
آنان که خط به خط ، ز شهادت قلم زدند
از عشقِ سرخِ خونِ خداوند ،
دم زدند .....
#چهار_سـال_گذشت
#شهدای_کربلای_خانطومان
#لشکــر۲۵ڪـــربـــلا
✅ @beneshanha
🌹 یازهرا 🌹