خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۷
🔴 کتاب «قطرهای از دریای فضائل اهل بیت (علیهم السّلام)»
🔹روزی مرحوم پدرم، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، ۲ مطلب شیرین دربارۀ مرحوم حضرت آیتالله سیّد احمد مستنبط ـ رضوان الله تعالی علیهما. ـ نقل کردند:
۱. ایشان هر روز، پیش از این که زائری وارد حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین ـ سلام الله تعالی علیه. ـ شود، به آنجا مشرّف میشد و با ریشهای سفیدش شبکههای ضریح مطهّر آن حضرت را تمیز میکرد!
۲. ایشان در سیادت خود، شک داشت تا این که در خواب دید سرش روی دامان مطهّر حضرت فاطمۀ زهرا ـ سلام الله تعالی علیها. ـ است و آن حضرت به ایشان فرمود: "ای فرزندم!... ." یا فرمود: "تو فرزند من هستی." (شک از بنده است.)»
🔸از همان لحظه، مَحبّت این شخصیت عظیم در دلم نشست و اکنون که دارم این مطالب را برای شماها مینویسم، قلبم برای این که این ۲ جریان برای بنده هم اتّفاق بیفتد، هوایی شده است؛ البتّه بنده از طرف مادر بزرگوارم ظاهراً از نسل اهل بیت ـ سلام الله تعالی علیهم. ـ هستم.
🔹یکی از آثار این عالم بسیارولایی، کتاب ارزشمند دوجلدی «القطرة من بِحار مَناقِب النّبیّ و العترة (علیهم السّلام» است که حجّت الاسلام و المسلمین سیّد مرتضی مجتهدی سیستانی، بر آن، مقدّمه نوشته و جَناب آقای محمّد ظریف، آن را به نام «قطرهای از دریای فضائل اهل بیت (علیهم السّلام)» ترجَمه کرده است.
🔸مدّتها آرزو داشتم که هم عربی و هم فارسی این کتاب شیرین را داشته باشم تا این که سالها پیش، خداوند مهربان ـ جلّ جلاله. ـ آن را روزیام کرد.
🔹گاهی و بهویژه در ایّام ولادت یا شهادت اهل بیت ـ سلام الله تعالی علیهم. ـ آن را مطالعه میکردم، لَذّت میبردم ـ چه لذّتهایی که قابلمقایسه با لذّتهای دنیوی نیست! ـ و شمارههای مطالبش را به صورت موضوعی یادداشت میکردم تا در سخنرانیهایم و... استفاده کنم.
🔸داشتن این کتاب را به همه پیشنِهاد میکنم؛ به قشر شریف روحانیّت و طلّاب، بهویژه مِنبریها، و به مؤمنان دیگر.
🔹حتماً آن را بخرید و همیشه جلو چشم داشته باشید تا دستکم گاهی بخوانید و انشاءالله بر ایمان و علاقهتان به اهل بیت ـ سلام الله تعالی علیهم. ـ افزوده شود و مطالبش را به خانوادهتان، مهمانهایتان، دوستانتان و... نقل کنید و منبریهای عزیز از این کتاب در منبرهایشان استفاده کنند.
#آیتالله_مستنبط، #امامشناسی، #اهلبیتشناسی، #قطرهای_از_فضائل_اهل_بیت (علیهم السّلام)، #کتاب_حدیثی، #معرفی_کتاب
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
🔴 #نظر
یکی دیگر از اعضای کانال پیام داده است:
استادجان! خاطرههایتان خیلی قابلاستفاده و عالی هستند.
ممنون که زحمت میکشید. خدا خیرتان دهد.
من شما را فراموش نکردهام و هر وقت که توفیق میشود، بعد از نماز به صورت ویژه و با ذکر نامتان شما را دعا میکنم.
خدا شما را حفظ و حاجتروا کند.
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
🔴 #نظر
شخص دیگری پیام داده است:
ایجاد کانال خاطراتتان، به اقتضای زمانه و کوتاهشدن حوصلۀ مطالعه، ایدۀ خوبی بود.
متشکّرم که معلومات خود را رایگان و بدون هیچ چشمداشتی در اختیار ما میگذارید.
انشاءالله نگاه خاصّ اهل بیت ـ علیهم السّلام. ـ نصیب شما و خانوادهتان شود.
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
🦋 خاطرۀ ۸
🔴 پایان دورۀ سخنرانیام دربارۀ شوهرداری
🔹امروز، سهشنبه، ۶ / ۹ / ۱۴۰۳، سخنرانی آخِر بنده دربارۀ شوهرداری در هیأت پیامآوران عاشورا بود.
🔸مدّتها پیش، به لطف الاهی، بنده در سخنرانیهای این هیأت که صبحهای سهشنبه برای بانوان برگزار میشود، موضوع «خانوادهداری» را آغاز کردم تا این که پس از چند جلسه صحبت دربارۀ کلّیّات آن، به مبحث «شوهرداری» رَسیدم و با جلسۀ امروز ۱۷ جلسه در اینباره سخنرانی کردم.
🔹این صحبتها موردپسند بعضی از بانوانی قرار گرفته که در این هیأت شرکت میکنند یا به این سخنرانیها در کانال دیگرم (۱) گوش میکنند و انگار بر بعضی از آنان اثر گذاشته است.
🔸امیدوارم که هر مؤمنی از وظایف خودش نسبت به همسرش، آگاه شود و به آنها عمل کند تا در دنیا و آخرت، خوشبخت گردد.
🔹انشاءاللّه از جلسۀ بعدی این هیأت، دربارۀ مبحث «فرزندداری» سخنرانی خواهم کرد.
🔸اگر دوست دارید که در این هیأت شرکت کنید، نشانی هر جلسۀ آن، همان روز یا روزِ پیش از آن، در کانال «استاد بنیسی و فرزندشان» به نشانی https://eitaa.com/benisiha_ir گذاشته میشود.
۱) کانال «سخنرانیهای حاج آقا بنیسی» با نشانی https://eitaa.com/benisi که میتوانید سخنرانیهای این موضوع را با هشتک #شوهرداری از آن دریافت کنید.
#خوشبختی، #سخنرانی، #شوهرداری، #فرزندداری، #همسرداری
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
🦋 خاطرۀ ۹
🔴 زیادهروی در قِرائت قرآن کریم!
🔹امروز، سهشنبه، ۶ / ۹ / ۱۴۰۳، رانندهای داشت مرا از مجلس سخنرانیام به خانه برمیگرداند که صحبت به موضوع «لزوم میانهروی در همۀ کارها» رَسید و بنده، مسائل و معارفی را در اینباره به او بیان کردم.
🔸یکی از آن مطالب، این خاطره بود که روزی شخص متدّینی پیشم آمد و گفت که از خواندن قرآن ـ نعوذ باللّه. ـ بدش میآید!
🔹از او پرسیدم: آیا مدّتی است که زیاد قرآن میخوانی؟ پاسخ مثبت داد.
🔸پرسیدم: پیش از این مدّت، اینهمه قرآن نمیخواندی؟ گفت: «نه.»
🔹گفتم: زمانی تو دربارۀ آثار قرائت قرآن کریم، معارفی شنیده یا خوانده و به بیشترخواندن آن، متمایل شدهای؛ امّا بدون این که حال و ظرفیّت خودت را در نظر بگیری و بدون این که قاعدۀ «لزوم تدریج در پیشرفت کارهای قلبی و عملی»، همچون: افزایش حال نسبت به قرائت قرآن را رعایت کنی، خواندن آن را یکباره خیلی زیاد کرده و چنین قرائتی را ادامه دادهای و برای همین، پس از گذشتِ این مدّت طولانی، دیگر از خواندنش خوشت نمیآید.
🔸پرسید: «حالا چه کنم؟» گفتم: به اندازۀ همین مدّت یا بیشتر، قرآن قرائت نکن؛ مگر مقداری از آن را که در نماز باید بخوانی؛ یعنی: سورۀ مبارکۀ حمد و سورۀ پس از آن را؛ انشاءاللّه دوباره به قرائت قرآن، علاقهمند میشوی و پس از آن مدّت هم فقط به اندازۀ حال و ظرفیّتت بخوان. «اندازه نگه دار، که اندازه، نکو است.»
#افراط، #تدریج، #زیادهروی، #قرائت_قرآن، #میانهروی
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
هدایت شده از استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 #خبر
🔹کانالهای بنده:
۱. استاد بِنیسی و فرزندشان (دربارۀ زندگانی، سبک زندگی و آثار ارزشمند مرحوم پدرم: حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی، و بعضی از آثار خودم)
https://eitaa.com/benisiha_ir
۲. سخنرانی های حاج آقا بنیسی (صوت و متن سخنرانیهایم و کلیپهایی از آنها)
https://eitaa.com/benisi
۳. خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی (خاطرات روزانهام و...)
https://eitaa.com/benisi2
۴. یک دریا قطره (مطالب نابی از دیگران)
https://eitaa.com/ghatreghatre
🔸لطفاً در همۀ آنها عضو شوید و همیشه مطالب آنها را دنبال کنید.
اسماعیل داستانی بنیسی
#کانال
🌷
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۱۰
🔴 هزار عالم از نسل یک نفر!
🔹صبح امروز، سهشنبه، ۶ / ۹ / ۱۴۰۳، مردی مرا سوار ماشینش کرد و گفت که ۲ دخترش، ۲ دامادش و نوهاش، طلبه هستند.
بنده، این خاطره را برایش نقل کردم: شبی داشتم در مشهد مقدّس پیاده میرفتم که زنی به من گفت: «حاجآقا! من مسافرخانهمان را گم کردهام. لطفاً به من کمک کنید تا آن را پیدا کنم.» همراهش شدم و از این و آن، نشانی مسافرخانهاش را پرسیدم تا این که آنجا را پیدا کردیم.
آن زن در مسیر گفت: «پسر من هم روحانی است.»
برای این که خوشحال شود، به او گفتم: «یک روحانی نقل کرده است که بعضی از شبها من ۲ ـ ۳ تا سخنرانی و روضهخوانی داشتم و در نتیجه، تا به خانه برگردم، دیروقت میشد؛ امّا همینکه میخواستم درِ آن را با کلید باز کنم، مادرم که در انتظارِ برگشت من میماند، در را باز میکرد.
من به او میگفتم که مادر! لازم نیست که شما تا این ساعت برای من بیدار بمانید و او میگفت که من برای این بیدار نمیمانم که تو پسرم هستی؛ بلکه برای این بیدار میمانم که در را به روی روضهخوان حضرت اباعبداللّه ـ علیه السّلام. ـ باز کنم!
یک روز، مادرم گفت که پسرم! من بهزودی میمیرم. از تو میخواهم که خودت مرا دفن کنی و هنگام دفنم به آن حضرت بگویی که من روضهخوان شما هستم؛ پس لطفاً مادرم را به مادرتان تحویل دهید!
پس از مدّتی مادرم از دنیا رفت و من به وصیّتهایش عمل کردم.
در خواب دیدم که او در باغی است و به من گفت که پسرم! همینکه آن حرفها را به امام حسین ـ علیه السّلام. ـ گفتی، آن حضرت مرا به مادرش تحویل داد و حضرت زهرا ـ علیها السّلام. ـ مرا به این باغ آورد و در اینجا ساکن کرد و حالم خوب است.»
سپس بنده، نویسندۀ این خاطره، به آن زن گفتم: خوشا به حالتان!؛ که فرزندتان روحانی است و انشاءاللّه از باقیاتالصّالحات شما خواهد بود.
🔸آنگاه به راننده گفتم: خوشا به حال شما هم!؛ که ۲ فرزند و نوهتان، طلبه هستند و انشاءاللّه از باقیاتالصّالحات شما خواهند بود.
🔹آری؛ خوشا به حال پدران و مادرانی که اجازه دادهاند فرزندشان طلبه شود یا او را برای طلبهشدن تشویق کردهاند و فرزندشان روحانی شده است!
🔸اکنون که این خاطره را نوشتم، به یاد این خاطرۀ شیرین افتادم که مرحوم پدرم، حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی، ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ فرمودند: «اگر کسی زیر ناودان کعبۀ مقدّسه دعا کند، دعایش قبول میشود و من در آنجا ۳ تا دعا کردم: ۱. این که توفیق پیدا کنم دستکم، یک نمازم را به امامت امام زمان ـ علیه السّلام. ـ بخوانم!؛ ۲. این که هزار نفر از نسلم عالم دین شوند!» و دعای سوم را، یا نفرمودند و یا بنده فراموش کردهام.
بنده دعا میکنم که تعدادی از این عالمان، از نسل این کمترین باشند. لطفاً شما هم «آمین» بگویید. پیشاپیش، سپاسگزارم.
🔹این خاطره، شامل ۳ خاطره شد!
#باقیات_الصالحات، #خدمت، #دعا، #روحانیت، #روضهخوانی، #طلبگی، #فرزندداری، #کعبه، #ناودان_کعبه، #نماز
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۱۱
🔴 لاتی که مبلّغ دین شد!
🔹صبح امروز، سهشنبه، ۶ / ۹ / ۱۴۰۳، مردی که مرا سوار ماشینش کرد و ۳ تن از نسلش طلبه بودند، گفت: «مسؤولان و روحانیها باید معارف دینی و حقایق را به گوش جوانان و... برَسانند تا آنان دچار اندیشههایی نشوند که دشمنان تلاش میکنند آنها را وارد ذهنهای آنان کنند.»
🔸بنده، سخن او را تصدیق کردم؛ سپس این خاطره را برایش گفتم که مرحوم پدرم (حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی) ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ نقل کردند: «روزی در مغازۀ کسی ـ آن شخص از دوستداران ایشان بود. ـ داشتم با او صحبت میکردم که جوانی با یقۀ باز و گردنبند در گردن، وارد شد و در حالی که تسبیحی را در دستش میچرخاند، به او گفت: "سام علیکم."!
من ماندم که آیا او را نهیازمنکر کنم یا نه؛ چون اگر چنین میکردم، ممکن بود که او مرا کتک بزند!
امّا یاد حدیثی افتادم که آن را تازه خوانده بودم و در آن بیان شده بود که اگر کسی برای خدا امربهمعروف و نهیازمنکر کند، دچار مشکل نمیشود و با خودم گفتم که اکنون این حدیث را آببندی کنم!
به آن جوان گفتم: میخواهم با شما صحبت کنم؛ امّا قول بده که اگر کارمان به دعوا کَشید، بیرون مغازه دعوا کنیم تا شیشههایش نشکند!
گفتم: مردان قوم حضرت لوط ـ علیه السّلام. ـ برای ۱۰ کار، دچار عذاب شدند. یکی این بود که جلو لباسهایشان را باز میگذاشتند. دیدم به گونهای که به نظر او من متوجّه نشوم، شروع کرد به بستن دکمههای لباسش. گفتم: کار بد دیگرشان این بود که در گردنشان گردنبند میانداختند. دیدم باز به گونهای که به نظر او من متوجّه نشوم، شروع کرد به جمعکردن زنجیر از گردنش و آن را در کف دستش قرار داد. و همینطور... .
نهیازمنکر من بر جانش نشست و با همین صحبتها در مسیر هدایت قرار گرفت و تا آنجا پیش رفت که در کشور سوئد، مبلّغ دین مقدّس اسلام شد!»
#امر_به_معروف، #تبلیغ، #نهی_از_منکر، #هدایت
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
🦋 خاطرۀ ۱۲
🔴 کتاب «پیوند نور با نور»
🔹صبح امروز، سهشنبه، ۶ / ۹ / ۱۴۰۳، برادر بزرگ و مهربانم، به بنده گفت: «یک روحانی از من خواست که کتابی را از او بخرم. قبول نکردم؛ امّا به یاد شما افتادم و به او گفتم: برای برادرم میخرم؛ که اهل مطالعه است.» و آن را که خریده بود، به بنده هدیّه داد.
🔸نام این کتاب، «پیوند نور با نور یا حکومت مهدی (عج)؛ حکومتِ اللّه» و نویسندهاش آقای سیّد حسین موسوی فهری است.
موضوعات این کتاب عبارتند از: مسائل زندگی حضرت صاحبالزّمان ـ عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف. ـ و ویژگیها و غیبت و #ظهور ایشان، #انتظار_فرج، #نشانههای_ظهور، #روز_قیامت، و... .
🔹برادرم یک ماشین اسباببازی خاکبرداری هم برای پسر یکسالهام خریده بود که آن را هم به بنده داد.
🔸خدا خیرش دهد و به او هم از روزیهای «مِن حَیثُ لایَحتَسِب» عنایت فرماید.
#امام_زمان (علیه السّلام)، #پیوند_نور_با_نور، #کتاب_مهدویت، #معرفی_کتاب، #هدیه
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
🦋 خاطرۀ ۱۳
🔴 لذّت بستنی قیفی جعبهای!
🔹امشب، سهشنبه، ۶ / ۹ / ۱۴۰۳، پذیرایی هیأت عصمةالزّهراء ـ علیها السّلام. ـ زرشکپلو با مرغِ ریزشده و ذرّت بود که بستههایی پلاستیکی گذاشته شده بود.
🔸هنگامی که بنده، این بستهها را دیدم، به جهت رنگ زرد برنج درون آنها، به یاد بستنی سنّتی زعفرانی افتادم که بر طبق خبری که این روزها منتشر شد، امسال به عنوان نُخستین دسر یخ دنیا معرّفی شده است.
🔹هنگام برگشتن به عزیزی که مرا با ماشینش برمیگرداند، این مطلب را گفتم؛ سپس این خاطره به یادم آمد و آن را هم بیان کردم که مرحوم پدرم (حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی) ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ گاهی برای خودش و ما، خانوادهاش، که آن زمان ۶ نفر بودیم، ۶ تا بستنی قیفی سفید میخرید و همۀ آنها در سوراخهای جعبۀ کارتونی قرار داشتند و بنده و فرزندان دیگر ایشان، خیلی خوشحال میشدیم و آنها را با شادی و لَذّت زیاد میخوردیم. جایتان خالی!
🔸خوشحالشدن ما طبیعی بود؛ امّا چرا «زیاد» خوشحال میشدیم و با «شادی و لذّت زیاد» میخوردیم؟ چون ایشان هر سال فقط یکی ـ دو بار از آنها میخرید و نعمتی که انسان آن را کم به دست بیاورد، بیشتر برایش «عزیز» میشود و هنگامی که آن را به دست آورد، بیشتر «خوشحال» میشود تا نعمتی که آن را زیاد به دست آورد یا همیشه داشته باشد.
🔹پس هر چیزی را برای خودمان یا عزیزانمان، بهاندازه بخریم و استفاده کنیم.
#بستنی، #شادی، #فرزندداری، #لذت، #نعمت
📎 تصویر بالا شبیه همان کارتون بستنیها است.
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۱۰ 🔴 هزار عالم از نسل یک نفر! 🔹صبح امروز، سهشنبه، ۶ / ۹ / ۱۴۰۳، مردی مرا سوار ماشینش کرد
#نظر
یکی از اعضای کانال، پیام داده است:
برای انتشار این خاطره، خیلی ممنونم.
دیشب پس از خواندن دعای اوّل پدر بزرگوارتان، خیلی دلم شکست که چرا من تا کنون چنین دعایی نکرده و آقا امام زمان ـ علیه السّلام. ـ را ندیدهام؛ بعد در خواب دیدم یک آقای نورانی قدبلند که شبیه آیتالله بهجت بود، با لبخند به من گفت: «مگه امام زمان، مُرده؟!» و مقصودش این بود که چرا ناراحتی؟ و دعا کن.
🌷
در پاسخش نوشتم:
اکنون این سخن شما به یادم آمد که سالها پیش گفتید: «من پیش از ازدواج، در فِراق امام زمان ـ علیه السّلام. ـ خیلی گریه میکردم.»
بله؛ به جای ناراحتبودن، دعا و توسّل کنید و بکوشید آنقدر خوب باشید که انشاءالله آن حضرت را زیارت کنید و... .
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۱۴
🔴 کتابی که اشکم را با لذّت درآورد!
🔹سهشنبۀ گذشته، ۶ / ۹ / ۱۴۰۳، در مجلس منزلمان از نوجوانی پرسیدم که غیر از کتابهای درسی، دربارۀ چه موضوعی مطالعه میکنی؟ گفت: «رمان.»
🔸به او و حاضران دیگر گفتم: سالها پیش، بنده کتاب رمان شیرینی را عاریه گرفتم ـ نام امانتی که میتوان از آن استفاده کرد، «عاریه» است؛ نه «امانت». ـ و ساعتها از خواندن آن، لَذّت بردم و چقدر در میانۀ مطالعهاش گریه کردم!
🔹مدّتی پیش هم آن را برای فرزند بزرگم که نوجوان است، خریدم و او هم آن را خواند.
🔸نام این افسانۀ عاشقانه، «رؤیای نیمهشب» و نویسندۀ آن، آقای مظفّر سالاری است.
🔹بهتازگی فهمیدهام که این نویسنده، روحانی و استاد داستاننویسی است و یکی دیگر از کتابهای او به نام «قصّههای من و ننهآغا» (جلد ۱) را هم برای همان فرزندم خریده بودم و او آن را هم با لذّت خوانده است.
🔸بنده در نوجوانی، رمان جنایی و... هم خواندهام و رمانهای زیادی هم برای هیأت پیامآوران عاشورا که مدیرش بودم، تهیّه کردهام.
🔹امّا کسی که رمان میخواند، باید همیشه به این نکته توجّه داشته باشد که آنچه در رمان است، برآمده از «خیالپردازی» نویسنده است و لزوماً مطابق با «جورچینها و قواعد آفرینش» نیست و حتّی شاید بر خِلاف آنها باشد؛ پس مبادا خوانندۀ رمان، زندگی واقعی را با مطالب آن اشتباه بگیرد و بخواهد که بر پایۀ آن زندگی کند یا زندگیاش را با آن تطبیق دهد؛ وگرنه، ممکن است که هم خودش و هم دیگران را دچار مشکلات کند؛ برای همین نمیتوان کسی را به خواندن رمان توصیه کرد؛ مگر همراه با توجّهدادن او به این مسأله و... .
#رمان، #رؤیای_نیمه_شب، #قصه_های_من_و_ننه_آغا، #کتابخوانی، #مطالعه، #معرفی_کتاب
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۱۵
🔴 ۳ ذکر از مرحوم پدرم
🔹امروز، پنجشنبه، ۸ / ۹ / ۱۴۰۳، به روحانی عزیزی که گاهی خصوصی پیش بنده میآید تا معارفی را برایش بیان کنم، کتابی را نشان دادم و گفتم که این کتاب بهتازگی، روزیام شده و در ۳ جای آن، ذکرهایی از مرحوم پدرم (حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی) ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ بیان گشته است و آن ۳ جا را به او نشان دادم:
۱. در صفحۀ ۱۴۷ آن آمده است: حجّتالاسلام اسداللّه داستانی بنیسی ـ رحمة اللّه علیه. ـ : «اگر یک سال، هر روز بعد از نماز صبح، رو به حرم حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ بایستی و به آن حضرت سلام کنی، خانهدار میشوی.» (مردی از جنس بهشت، اسماعیل داستانی بنیسی، قم، ۱۴۰۲، ص ۳۱)؛
۲. در صفحۀ ۲۷۸ آمده است: حجّتالاسلام اسداللّه داستانی بنیسی ـ رحمة اللّه علیه. ـ : «روزی ۴۰ بار "یا عزیز" برای ذلیلنشدن، [خوب است و] ۹۹ بار "یا عزیز" برای عزیزشدن در بین مردم.» سپس میفرمودند: «بعد از گفتن این ذکر، یک "یا عزیز" دیگر هم بگویید و ثوابش را به من هدیّه کنید.» (مردی از جنس بهشت، ص ۲۸).
۳. در صفحات ۶۰۹ و ۶۱۰ آمده است: حجّتالاسلام اسداللّه داستانی بنیسی ـ رحمة اللّه علیه. ـ : «اگر کسی سر قبر قطبالدّین راوندی ـ رحمة اللّه علیه. ـ [در حیات حرم مطهّر حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ ] بیاید و برای ایشان حمد و سوره[ی توحید] بخواند، خدا در همان روز، دستش پول میرساند.» و «برای ایشان [سورۀ] حمد و سوره[ی توحید] بخوان تا کسبوکارَت رونق بگیرد.» (مردی از جنس بهشت، ص ۲۸ و یک دریا ارادت، ص ۵، بیجا، بهمن ۱۴۰۲، قم).
🔸نام این کتاب ارزشمند، «نسیمهای گرهگشا» (دفتر اوّل) و نویسندۀ آن، آقای مجتبی فاطمی است.
🔹این کتاب، شامل دعاها، ذکرها، توسّلها و راهکارهای دیگر اهل بیت ـ سلام اللّه تعالی علیهم. ـ ، اولیاءاللّه و علمای ربّانی برای مسائل زندگی مادّی و معنوی است و موضوعاتش عبارتند از: شرطهای استجابت دعا و ذکر و توسّل، و راهکارهای موفّقیت، گشایش، وسعت رزق، رهایی از قرض، شِفا و عافیت، امنیّت و آرامش، مَحبّت و ازدواج، طلب فرزند، قدرشناسی و یاد درگذشتگان، پیداکردن گمشده، و گرهگشایی از مشکلات.
🔸این کتاب، حدود تاریخ ۹ / ۸ / ۱۴۰۳، با پست به دست بنده رسید و بنده، بخشهایی از آن را ۱ بار و بخشهایی را ۲ بار یا بیشتر خوانده، مطالبی از آن را در فایلهایم یادداشت یا چکیدهنویسی کرده، بعضی از دستورالعملهای آن را انجام داده و بعضی از آنها را به دیگران سفارش کردهام.
🔹دوشنبۀ گذشته، ۵ / ۹ / ۱۴۰۳، نویسندۀ آن به بنده، پیام داد: ممنون میشوم که پیشنهادها و انتقادهایتان دربارۀ کتاب را بفرمایید.
🔸نوشتم: کتاب بسیارخوبی نوشتهاید. خداوند جزابخش ـ جلّ جلاله. ـ این اثر ارزشمند شما را قبول فرماید و به شما پاداش فراوان عنایت کند.
🔹سپس ۲ پیشنهاد مطرح کردم و در ضمن آنها نوشتم: اگر در شهر مقدّس قم هستید یا هر گاه تشریف آوردید، خوشحال میشوم که شما را زیارت کنم.
🔸سپس ادامه دادم: پیشنهاد سومم این است که چکیدۀ کامل مطالب هم در پایان هر فصل یا در پایان کتاب آورده شود و نیز در کتاب دیگری چاپ گردد؛ بدون هیچ داستان، منبع و مطلب دیگری.
از زحماتتتان خیلی ممنونم؛ بهویژه از این که نام مرحوم پدرم ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ را در ۳ جای کتاب آوردهاید؛ البتّه پیشنهاد چهارمم این است که به جای «حجّتالاسلام»، از عنوان کاملتری برای ایشان و امثال ایشان استفاده میکردید؛ همچون: «حجّت الاسلام و المسلمین» تا هم احترام آنان بیشتر حفظ شود و به برکات احترامکردن بیشتر موفّق میشدید و هم خوانندگان با دل قرصتری از مطالب آنان بهرهمند میشدند.
از تواضع و نظرخواهیتان هم خشنود و سپاسگزارم.
🔹او پاسخ داد: هر گاه توفیق پیدا کنم که به قم بیایم، خدمتتان میرسم و عنوان پدر مرحومتان ـ رضوان الله علیه. ـ حتماً در چاپهای بعدی اصلاح میشود.
🔸کانال مطالب این کتاب:
https://eitaa.com/salavatnameh
🔹سفارش این کتاب:
@sefareshketab1401
#احترام_کردن، #توسل، #حضرت_معصومه (علیها السّلام)، #خانه_دارشدن، #دعا، #ذکر، #ذلت، #رزق، #روزی، #عزت، #کسب_و_کار، #معرفی_کتاب، #نسیم_های_گره_گشا
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2
🦋 خاطرۀ ۱۶
🔴 خرمایی که در شکم انسان ذکر میگوید!
🔹دیشب، پنجشنبه، ۸ / ۹ / ۱۴۰۳، پس از سخنرانیام در هیأت عصمةالزّهراء ـ علیها السّلام. ـ بانویی یک بسته خرما به بنده هدیّه داد و گفت: «این خرمای بَرنی است که پسر جانبازم آن را داده است.»
🔸چنانکه در «کانال سخنرانی های حاج آقا بنیسی»، مطلب https://eitaa.com/benisi/58 (متن برگزیدۀ سخنرانی) و https://eitaa.com/benisi/68 (صوت سخنرانی)، آمده است، بنده در روز پنجشنبه، ۱۲ / ۷ / ۱۴۰۳، در همین هیأت گفته بودم که بر طبق نقل، حضرت رسول اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. ـ فرمودهاند: «کسی که شب بخوابد و یک دانه خرمای برنی، در شکمش باشد، آن یک دانه ۷ بار تسبیح میگوید.» (۱)
🔹سپس گفته بودم که اگر کسی بتواند از این خرما برای بنده تهیّه کند، ممنون میشوم و هزینهاش را تقدیم میکنم.
🔸گمان میکنم آن بانو از که اعضای اصلی آن هیأت است، در همان مجلس، این حدیث شریف را از بنده شنیده و به پسرش گفته و او تهیّه کرده و به مادرش داده است تا مادرش به بنده دهد.
🔹بنده و بعضی از خانوادهام، همان دیشب به نیّت همین روایت شریفه، از این خرماها خوردیم. جایتان خالی!
۱. «مَن باتَ و فی جَوفِهِ مِنهُ واحِدَةٌ سَبَّحَت سَبعَ مَرّاتٍ.» (المحاسن، ج ۲، ص ۳۴۴، ح ۲۱۸۶ و بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۱۳۴، ح ۳۵؛ برگرفته از: نهجالذّکر، ج ۲، ص ۱۳۶، ش ۹۹۵).
#تسبیحکردن، #خرمای_برنی، #هدیه
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2