#خاطرات_روزانه، بخش ۲ امروز
🔸امروز به امامزادۀ روبهروی گلزار شهدا مشرّف شدم و دو امامزادۀ مدفونِ در آنجا را زیارت کردم:
۱. امامزاده ابوالقاسم ابراهیم بن احمد بن الإمام الکاظم که فرزند حضرت شاهچراغ است؛
۲. امامزاده ابوالعبّاس احمد بن محمّد بن حسن بن حسین بن حسن افطس بن علیاصغر بن الإمام السّجّاد. (علیهم السّلام.)
🔸سپس در قبرستان همان امامزاده، سر مزار دو عارف رفتم:
۱. مرحوم حضرت آیتالله سیّد هاشم رضوی که از شاگردان مرحوم حضرت آ‘یتالله علّامه سیّد علی قاضی ـ رضوان الله تعالی علیهما. ـ بود؛
۲. حاج حسین تابهزر، معروف به «آقاجون».
🔸دربارۀ شخصیت دوم، کتابی به نام «آقاجون» چاپ شده است که خواندنی است و بنده، چکیدۀ مطالب آن را به صورت نکتهنکته برای خودم نوشتهام.
#آیتالله_سید_هاشم_رضوی، #حاج_حسین_تابهزر، #معرفی_کتاب
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ دربارۀ ظهور آن حضرت:
🔶 زبانها به ذکر و به شُکر خدا
🔶 بچرخد، نباشد کسی بدزبان
📖 امید آینده، ص ۲۳۰.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #بدزبانی، #ذکر، #سخنگفتن، #شکر، #ظهور
@benisiha_ir
🔴 #زندگینامۀ مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت ۲۰۱:
🔸... در آن سالها شهر قم وضع غيرعادى پیدا کرده بود.
حوزۀ علميّۀ قم داشت حالت مبارزه به خود میگرفت و نام «امام خمينى» داشت بر سر زبانها میافتاد.
آن روزها من رسالۀ عملیّه و كتاب «كشفالأسرار» ايشان را به قیمت ۳۰۰ تومان خريدم.
گاهى ایشان یا مراجع دیگر و یا اساتید و طلّاب، اطّلاعیّه میدادند و اطّلاعیّهها دستبهدست میچرخید و ما اطّلاعیّههای امام را پخش میكرديم.
گاهی حكومت، عدّهاى از طلّاب و اساتيدشان را بازداشت یا زندانی میکرد و يا به جاهاى دور تبعيد مینَمود.
🔸بعضی سينماى «دروازهطلايى» قم را آتش زدند.
فردای آن روز، من به آنجا رفتم و ديدم که تيرآهنهای بسیار ضخیم و بزرگ و پهنش، مانند فنر، خم شده و سقف و ديوارهایش فروريخته است.
پس از مدّتی حضرت آيتالله العظمى سيّد شهابالدّين نجفى مرعشی، آنجا را خريد و آنجا را به كمک افراد متدیّن خيّر، به حوزۀ علمیّۀ بسيارباشكوهى به نام «مدرسۀ شهابيّه» تبديل کرد. ...
📖 شیرخدای آذربایجان، ص ۲۷۵ و ۲۷۶.
#معرفی_کتاب
@benisiha_ir
🔴 #پند_پیران_بر_پوران
مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «پند پیران بر پوران» (پندنامۀ ایشان به فرزندشان):
🌷 #پسرم! فقط با دوشیزۀ پاک ازدواج کن.
💻 مشاهدۀ مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/235/
#ازدواج
@benisiha_ir
🔴 #یک_بیت از فرزند استاد بنیسی:
🌿 یک آسمانْ مهرْبانی در چشم تو موج میزد
🌿 رفتیّ و کردی غریقم در موجهای همیشه
@benisiha_ir
(تصویر آیتالله سیّد محمّدکاظم قزوینی)
#خاطرات_روزانه
🔸امروز به دفتر کار حاجآقا سیّد محمّدعلی قزوینی، فرزند مرحوم حضرت آیتالله سیّد محمّدکاظم قزوینی، ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ رفتم؛ چون مدّتی پیش به بنده گفته بود که پیشم بیا تا کتابی از پدرم را که چاپ شده، به شما تقدیم کنم.
🔸ایشان با شیرینی و شربت، از بنده پذیرایی کرد و کتاب «(ترجمۀ) شرح خطبه شقشقیه» را که از آثار پدرشان است، به بنده هدیّه داد و گفت: «حتماً این کتاب را بخوانید؛ چون مطالبی در آن هست که در جاهای دیگر نیست.»
🔸از ایشان خواستم که دربارۀ پدرشان سخن بگویند. گفتند:
🔹پدرم ۱۶ تا برادر و خواهر داشتند که همه در سنین ۴ تا ۱۰ سالگی و بر اثر بیماریهای مالاریا، حصبه و سرخک شدید، و گرمای کربلا و نبودِ کولر و... از دنیا رفتند.
ایشان که فرزند آخِر بودند، مادرشان را در ۱۰سالگی و پدرشان را در ۱۲سالگی از دست دادند و دیگر نه پدری داشتند، نه مادری، نه خواهری و نه برادری و حتّی عمو، عمّه و... نداشتند!
🔹هنگامی که پدرشان از دنیا رفت، خویشانش بیشتر داراییهای او را فروختند تا بدهیهایش را بپردازند؛ با این که پدرم صغیر بودند.
ادامه: در مطلب پسین ⬇️ .
@benisiha_ir
#خاطرات_روزانه (ادامه)
🔹از پدرشان نصف یک خانه به ایشان ارث رَسید و نصف دیگر برای شخصی بود که با خانوادهاش در آن زندگی میکرد.
در ۱۶سالگی ایشان پسرعمویشان نصف دیگر آن را خرید و به ایشان داد و گفت: «شما بزرگ شدهاید؛ پس دیگر تنها زندگی کنید!» و ایشان در آن سن در آن خانه، تنها شدند؛ البتّه طلبهای از همدرسهایش شبها در آنجا میخوابید تا ایشان تنها نماند.
🔹ایشان در ۱۴سالگی، طلبه شدند و با همۀ این مسائل و فقر، در درسخواندن، تدریس و سخنرانیکردن، خیلی پیشرفت کردند.
🔹ایشان پیش از ۳۰سالگی، سخنران درجهیک بودند و مهمترین سخنرانیهای کربلا در مدارس علمیّه، حسینیّهها و...، به ایشان واگذار میشد و بعضی تعجّب میکردند که چگونه با وجود سخنرانان سالخورده، ایشان بهترین منبری هستند.
من در بعضی از روزنامههای عراق دیدهام که در ماه مبارک رمضان نوشته بودند عالیترین منبر کلّ عراق، منبر ایشان است و بیش از هزار نفر، در پای سخنرانی ایشان شرکت میکردند.
🔹ایشان برای تربیت سخنران و مِنبری، مدرسۀ علمیّهای به نام «دار الکتاب و العترة» ساختند که بسیاری از منبریهای عراق تا کنون، از درسآموختگان آنجا هستند.
🔹ایشان مدّتی امام جماعت صحن حرم مطهّر حضرت سیّدالشّهداء ـ علیه السّلام. ـ و مدّتی در زندان و تبعید بودند.
🔹در زندگی ۶۶سالۀ خود، اینهمه توفیقات داشتند و همۀ آنها به لطف خدا، برکت اهل بیت ـ علیهم السّلام. ـ و اخلاص فراوان ایشان در راه خدمتکردن به آنان بود.
🔹در محرّمها دهها سخنرانی داشتند. گاهی یک بانی مجالس سخنرانی دهروزه، برای سخنرانی ایشان پولی نمیداد و ایشان میگفتند: «این سخنرانیها به حساب امام حسین ـ علیه السّلام. ـ باشد.» سالِ بعد، همان شخص باز دعوت میکرد و باز پولی نمیداد و باز ایشان میگفتند: «به حساب امام حسین. علیه السّلام.»
🔹پس از ۱۷ سال از دفن ایشان، ایشان را از قبر بیرون آوردیم و دیدیم که به برکت آن حضرت، هم پیکر ایشان، هم کفنشان، هم جانمازشان که در کفنشان بود و ۲۰ ـ ۳۰ سال، بر روی آن، نماز خوانده بودند و هم کتابی از ایشان به نام «فاطمة الزّهراء ـ علیها السّلام. ـ من المَهد الی اللَّحد» که بر روی سینۀ ایشان گذاشته شده بود، سالم ماندهاند!
من میخواستم که این کتاب را بردارم و در اینجا بگذارم تا آن را به مردم نشان دهم و بگویم که آن، ۱۷ سال، زیر خاک، سالم مانده است؛ امّا یادم رفت و انگار این کتاب، رفیق ایشان شده بود و دوباره با ایشان دفن شد.
🔹پیکرشان را به اتاق اینجا آوردیم ـ ایشان آن اتاق را به بنده نشان دادند. ـ و آن بدون کولر و پنکه، یک هفته در اینجا ماند ـ ایشان قبلاً به بنده گفته بودند که پیکر حتّی بو نگرفت! ـ ؛ با این که بعضی گفتند: «پیکر را به سردخانه ببرید.» و من گفتم: «پیکر ایشان ۱۷ سال، زیر خاک، سالم مانده است؛ پس بردن به سردخانه چرا؟!»
🔹بعضی از علما، همچون: آیتالله شیرازی و آقای سیّد علی صدر، برای دیدن آن آمدند و بعدها آیتالله وحید خراسانی گله کردند: «چرا به من خبر ندادید تا بیایم؟» و آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی گفتند: «من با ایشان ۳۰ سال، دوست بودم؛ چرا به من خبر ندادید تا بیایم؟»
🔹سپس از کُنسول (نمایندگی سیاسی) عراق آمدند و پیکر را برای انتقال به عراق پلمب کردند.
🔹سرانجام، پیکر ایشان در صحن حرم امام حسین ـ علیه السّلام. ـ که پیوسته محلّ عزاداری و خیر و برکت است، دفن شد.
🔹من هنگامی که به کربلا رفته بودم، دیدم که در شبهای جمعه، عدّۀ زیادی در اطراف قبر ایشان جمع میشوند. یکی سورۀ یس میخواند و دیگری... .
شخصی به من گفت: «من برای برطرفشدن مشکلم نذر کردم که برای ایشان ختم قرآن کنم و مشکلم برطرف شد.»
#آیتالله_قزوینی، #اجساد_جاویدان، #حاجتگرفتن، #معرفی_کتاب، #نذر
ادامه: در مطلب پسین ⬇️ .
@benisiha_ir
🔴 #خاطرات_روزانه (ادامه)
🔸حاجآقا سیّد محمّدعلی قزوینی، مطالب دیگری هم متناسب با آنچه بنده میگفتم، بیان کردند که بعضی از آنها عبارتند از:
🔹حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام. ـ فرمودند: «و لَئِن اَمهَلَ اللهُ الظّالِمَ فَلَنیَفوتَهُ اَخذُهُ، و هُوَ لَهُ بِالمِرصادِ عَلىٰ مَجازِ طَريقِهِ و بِمَوضِعِ الشَّجا مِن مَساغِ رِيقِهِ؛ و اگر خدا به ستمگر مهلت دهد، هرگز گرفتن (و عذابکردن) او از دستش نمیرود؛ در حالی که بر سر گذرگاه او و در جای چیزهای گلوگیر (مانع از) فروبردن آب دهانش، در کمینگاه است.» [نهجالبلاغه، خطبۀ ۹۷؛ تنبیهالخواطر، ج ۲، ص ۹.]؛ یعنی: خدا یکباره گلوی ستمگر را میگیرد و او را خفه میکند و نفس او قطع میشود.
🔹روزی در صحن حرم حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ دیدم که یکی از وزیرانِ گذشته، با ۶ یا ۸ محافظ وارد شد؛ امّا همهچیزش را از او گرفتند و شاید اکنون فقط یک خانه داشته باشد و چندی پیش، او را دیدم که برای رفتن به خانهاش، منتظر تاکسی است!
🔹در همینجا شخصی گفت: «من عموی خیلیپولداری داشتم که در تهران زندگی میکرد و اهل نماز و روزه نبود.
یک روز به او گفتم: عمو! تو ۶۵ سال داری؛ پس دیگر نماز بخوان، روزه بگیر، ردّ مَظالِم بده، وصیّتنامه بنویس و برای تدارک نمازها و روزههای قضاشدهات وصیّت کن.
خندید و گفت: "خودم میخواهم که وصیّتنامه بنویسم."
سپس چکاپ کامل داد و معلوم شد که هیچ بیماریای ندارد!
پس از ۳ ـ ۴ روز، ماشینی با او تصادم کرد و او دچار اغما شد و پس از چند روز، از دنیا رفت؛ بدون این که وصیّتنامه نوشته باشد.
به پسرانش گفتم که نمازها و روزههای قضای پدرتان را تدارک کنید؛ امّا آنان خندیدند و گفتند: "پدر ما، خودش، اهل نماز و روزه نبود و وصیّتی هم نکرده و ما به اموال او نیاز داریم." و برای او کاری نکردند.»
آری؛ بعضی از انسانها، با این که میبینند دیگران با تصادم، کرونا، بیماریهای دیگر و... میمیرند، عبرت نمیگیرند.
🔹حکومتهای کشورهای کویت و بعضی از کشورهای خلیج فارس، زمینهای ۵۰۰متری و ۱۰۰۰متری، به مردم میدهند و جز هزینۀ نقشهکشی، پولی نمیگیرند! خودم رفته و بعضی از خانههای بزرگ آنجاها را دیدهام. در حیاط بعضی از آنها، قفس کبوتر، خروس و... وجود دارد و در بعضی بز یا گاو هم نگهداری میشود!
خانههای عِراق هم بزرگ هستند و حیاط و باغچه دارند. بعضی از اهل آنجا میگفتند: «ما همۀ سبزی خوردن خود را از باغچۀ خانۀ خودمان به دست میآوریم.»
امّا بسیاری از خانههای ایران، به سبک کشورهای غربی، آپارتمانی شده است.
شخصی میگفت: «خانۀ ما در تهران و ۳۵ متر است! هنگامی که من و همسرم از سرِ کار به خانه برمیگردیم و فرزندانم از مدرسه میآیند، پیوسته با هم دعوا میکنیم و بههم میریزیم؛ چون از سویی بچهها سروصدا یا گریه میکنند و از سوی دیگر، اتاق و مکان مستقلّی ندارند که صداهایشان ما را نیازارد.»
#خانه، #دینداری، #ظلم، #عبرت، #وصیت
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ دربارۀ ظهور آن حضرت:
🔶 چگونه ز وضع زمان ظهور
🔶 کنم وصف؟ در من نباشد توان
(یعنی: زمانۀ ظهور، آنقدر متفاوت، زیبا و باشُکوه است که من هرچقدر دربارۀ آن بگویم، باز نمیتوانم حقّش را ادا کنم.)
📖 امید آینده، ص ۲۳۰.
💻 مشاهدۀ ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #ظهور
@benisiha_ir
🔴 #زندگینامۀ مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت ۲۰۲:
🔸... در ۱۵ خرداد هر سال، طلبههاى پُرشور حوزۀ علميّۀ قم، براى یادآوری جریان ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، در مدارس علمیّه و...، مجلس برگزار میکردند و دربارۀ آن روز تاريخى، سخنرانی مینَمودند و نوارهای سخنرانی و اطّلاعيّههاى امام خمينى و مراجع دیگر را پخش میكردند؛ امّا حكومت، خيلی حسّاسيّت نشان میداد و تا میتوانست، مانع اجتماع مردم میشد.
🔸خوب در خاطرم هست كه در روزهاى ۱۵ تا ۱۷ خرداد ۱۳۵۴، ساواک، شهر مقدّس قم و طلّاب را زیرنظر گرفت؛ ولی طلبهها از هر راه ممکن، اطّلاعيه پخش میكردند، مجالس روضه میگرفتند و گفتنیها را میگفتند و بعضی از آنان بلندگوى دستى به دست میگرفتند و در حرم مطهّر حضرت معصومه ـ عليها السّلام. ـ و پشتبام «مدرسۀ فيضيّه» و «دارالشِّفاء» سخنرانی میكردند و بر ضدّ حکومت، سخن میگفتند؛ برای همین، مأموران حکومت به این دو مکان اخیر آمدند، عدّهاى از طلّاب را كتک زدند، عدّهاى را دستگير و زندانی کردند، درهای این دو جا را بستند و بر آن درها مأمور گذاشتند و آن درها چند سال، بسته ماند. ...
📖 شیرخدای آذربایجان، ص ۲۷۶ و ۲۷۷.
#پانزده_خرداد
@benisiha_ir
🔴 #پرسش_اندیشهبرانگیز
یک پرسش مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «یکصد سؤال» از خوانندگان برای برانگیختن اندیشۀ آنان:
❓معنای سنّت چیست و این که حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ فرمودند: «ازدواج، سنّت من است.»، به چه معنا است؟
#ازدواج، #سنت
@benisiha_ir