eitaa logo
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
272 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1 ویدیو
24 فایل
کانال زندگینامه و آثار مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، و سخنرانی‌ها و آثار فرزندشان: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال دیگرم: @ghatreghatre. وبگاه بنیسی‌ها: benisiha.ir. صفحۀ شخصی‌‌ام: @dooste_ketaab.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 (پاسخ‌های حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی به پرسش‌ها) ❓پرسش: چگونه می‌توان خود را از گناه حفظ کرد؟ 🔍 پاسخ: با این راهکارها: 1️⃣ الگوی نیکو داشتن در ترک گناه؛ 2️⃣ دریافتن آثار گناه از سخنرانی‌ها و کتاب‌های علما و اندیشیدن زیاد درباره‌ی آن‌ها؛ 3️⃣ قطع ارتباط با همه‌ی چیزها و کسانی که انسان را به گناه تحریک می‌کنند؛ 4️⃣ سرزنش و جریمه کردن خود در صورت گناه کردن. 💻 مشاهده‌ی «پرسش‌ها و پاسخ‌های اعتقادی» دیگر: http://benisiha.ir/22/ ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 💠 یک بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🔸امشب خود را غنیمت بشمرید 🔸تا به کی باید سخن از دوش کرد؟ (دوش: دیشب.) 💻 مشاهده‌ی ابیات معنوی دیگر از ایشان: http://benisiha.ir/33/ ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعه‌‌نوشتاری با عنوان : 🌿 همیشه درباره‌ی مهرْبانی‌های خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ و زیبایی‌های زندگی‌ات بیندیش تا هم لَذّت ببری و هم دچار حسرت نشوی و هرگز بر گذشته‌‌ات و نعمت‌هایی که از دست داده‌ای یا هیچ گاه نداشته‌ای، اِفسوس نخور تا به مقام زهد، نزدیک گردی. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این مجموعه: http://benisiha.ir/290/ ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 💠 یک بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🔸من نکردم خوب و بد بر هیچ کس 🔸هر چه کردم،‌ بر خودم برگشت پس 💻 مشاهده‌ی ابیات معنوی دیگر از ایشان: http://benisiha.ir/33/ ، @benisiha_ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعه‌‌نوشتاری با عنوان : 🌿 در هر کاری، به‌ویژه در سخن‌گفتن، هم ادب و هم آداب دینی را رعایت کن. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این مجموعه: http://benisiha.ir/290/ ، ، ، @benisiha_ir
🔴 عالم عارف، حجّةالحق، مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در بازگشت از سفر عتبات عالیات در فروردین 1377 شمسی. شخص کَنار ایشان فرزندشان، حاج‌آقا اسماعیل، است. @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ در کتاب «حرف‌های طِلایی» (پندنامه‌ی ایشان به تنهادخترشان): 🌷! ایمان خود را به ایقان برسان. (ایقان: یقین.) 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/2020/04/149/ ، @benisiha_ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی: 🔹مرحوم پدرم، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی که از شاگردان حضرت آیت‌الله سیّد محمّد وحیدی شبستری ـ رضوان الله تعالی علیهما. ـ بودند، درباره‌ی ایشان فرمودند: «زمانی ایشان به شهر شَبِستَر تشریف برد و مهمان کسی شد. پدرم در آن زمان، بیمار بود؛ ولی از زادگاهش (روستای بنیس) به زیارت ایشان رفت. صاحب‌خانه، یک لیوان شربت برای ایشان برد و ایشان مقداری از آن را نوشید. پدرم بقیّه‌ی آن را سر کشید و شِفا پیدا کرد.» 💻 مشاهده‌ی خاطرات دیگر: http://benisiha.ir/2020/05/384/ ، ، ، @benisiha_ir
🔴 ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت 48: 🔸... آن روز خوشبختانه كسى از زن‌‏هاى دِه، به ملاقات مادرم نيامد. آن‌‏ها در ظاهر براى ملاقات و احوالپرسى و تسکین‌‏دادن مريضى مادرم مى‏آمدند؛ ولى گفتم كه در لابه‌‏لاى حرف‌‏هايشان چيزهايى می‌‏گفتند كه مريضى مادرم شديدتر می‌‏شد و تلقينات بدى را به زبان می‌آوردند؛ اين بود كه من تصميم گرفته بودم نگذارم به خانه‌مان بيايند و اگر هم آمدند، نگذارم از آن حرف‌‏هاى بی‌‏جا به زبان بياورند؛ اين است كه مى‏گويم: خوشبختانه تا ظهر، آن زن‌‏هاى ياوه‌‏گو و پُرحرف، به خانه‌ی ما نيامدند و كسى نبود كه مريضى را به مادرم تلقين كند. 🔸ما [= من و تنهابرادرم (یدالله)] به توصيه‌ی مادرم در اتاق بازى می‌‏كرديم. در حقيقت، من اهل بازى نبودم. يداللّه را سرگرم كرده بودم كه گريه نكرده و مادر را اذيّت نكند. 🔸خاله‌‏سارا براى ناهارمان تاس‌‏كباب درست كرده بود و منتظر آمدن پدرم بوديم كه بيايد و ناهارمان را بخوريم. 🔸آن‌‏گاه صداى دلنوز اذان‌گوى دِهِمان، شيخ حسین‌عمو، از پشت‌‏بام مسجد به گوشمان رسيد. چه صداى زيبا و ملكوتى‌ای! از حنجره‌ی يک پيرمردِ تقريباًهفتادساله. آنچنان روح‌بخش بود كه گويا روح انسان را به پرواز درمی‌‏آورد و در وسط زمين و آسمان سيْر می‌‏داد... . 📖 شیرخدای آذربایجان، ص 61. @benisiha_ir
🔴 (پاسخ‌های حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی به پرسش‌ها) ❓پرسش: چرا شراب، نجس است؛ در حالی که در بهشت شراب‌های فراوانی وجود دارد؟ 🔍 پاسخ: در زبان عربی به هر نوشیدنی، «شراب» گفته می‌شود که یکی از آن‌ها شرابِ به زبان فارسی است که حرام می‌باشد و آن در بهشت وجود ندارد و در آن‌جا فقط نوشیدنی‌های حلال وجود دارد. 💻 مشاهده‌ی «پرسش‌ها و پاسخ‌های اعتقادی» دیگر: http://benisiha.ir/22/ ، ، ، @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔊 #سخن‌آوا موضوع: #بلابودن_نعمت_و_نعمت‌بودن_بلا!
🔴 🔵 ! 🔸در حدیث شریف داریم که مؤمن، مؤمن نیست [و]‌ به ایمان کامل نرسیده، مگر این که بلا را نعمت حساب کند و نعمت را بلا! 🔸چه‌جور می‌شود نعمت را بلا دانست؟! چه‌جور می‌شود بلا را نعمت دانست؟! 🔸گاهی یک چیزی خوشایند ما است؛ امّا باطنش ناخوشایند است. 🔸ما ظاهر را می‌بینیم [و] باطن را غافلیم. مؤمن، باطن را هم می‌بیند. 🔸لازم نیست دقیقاً بداند باطن این نعمت دقیقاً چیست؛ لازم نیست؛ ولی می‌داند اگر نعمت را شکر کرد، باطنش خوب است؛ چنانکه ظاهرش خوب است. اگر نعمت را ناشکری کرد، باطنش چیست؟ بلا. 🔸هر نعمتی را شکر کنیم، شکر به معنای کاملش، آن، هم ظاهرش نعمت است [و] هم باطنش نعمت و رحمت است؛ چون باعث آثار مثبت می‌شود؛ امّا اگر نعمتی را ناشکری کرد، ظاهرش نعمت است؛ باطنش چه می‌شود؟ بلا و عذاب الاهی می‌شود. 🔸حالا [اگر] بلا آمد سرش، اگر نسبت به این بلا صبر کرد یا بالاتر: شکر کرد یا بالاتر: راضی بود، خداوند عالَم، این‌قدر به او مرحمت می‌کند: هم در دنیا به قلبش و هم در ابدیّت به ظاهر و باطن وجودی‌اش، که این، کیْف می‌کند. 🔸پس مؤمن، مؤمن نیست، تا [این که] نعمت را بلا ببیند و بلا را نعمت. ، ، ، ، ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 📚 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 📗 نام کتاب: . 📁 موضوع کلیدی: مدایح و مراثى. 📂 موضوع تفصیلی: مجموعه‌اشعار ایشان درباره‌ی ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ و ظهورشان. 🔸ایشان بِنا بر فرموده‌ی خودشان، 313 شعر به عدد یاران ویژه‌ی حضرت صاحب‌الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ ، درباره‌ی آن حضرت و ظهورشان شعر سروده‌اند و 203 تا از آن‌ها، در سال 1381 در کتاب «امید آینده» چاپ شد. 🔸ایشان در جلسه‌ای خصوصی نقل کردند: «دو ـ سه روز پس از چاپ کتاب ‹امید آینده› (مجموعه‌اشعار مهدوی ایشان)، این دغدغه‌، ذهن مرا فراگرفت که آیا این کتاب و اشعارش، موردتوجّه حضرت صاحب‌الزّمان ـ سلام الله تعالی علیه. ـ قرار گرفته است یا زحمات من ارزشی نداشته است. صبح فردای آن روز، به حرم مطهّر حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ مشرّف شدم. پس از زیارت آن حضرت، به کنار مزار علمای مدفون در مسجد بالاسر آن حضرت رفتم تا برایشان حمد و سوره بخوانم. دوباره آن دغدغه سراغم آمد. بی‌درنگ، جوان بسیارزیبایی برایم ظاهر شد که به من لبخند می‌زد و پس از لحظاتی غیب شد! برای پیداکردنش همه‌ی حرم را دویدم و حتّی از خادمی درباره‌ی او پرسیدم؛ امّا او ایشان را ندیده بود و دیگر ایشان را در آن‌جا ندیدم.» ، ، ، (علیه السّلام) @benisiha_ir
🔴 📚 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 📗 نام کتاب: . 📁 موضوع کلیدی: مدایح و مراثى. 📂 موضوع تفصیلی: مجموعه‌اشعار ایشان درباره‌ی ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ ، ظهورشان و انتظار. 🖨 چاپ: قم، انتشارات علّامه بنیسى (09125512146)، ۱۳۸۰ ش، جیبى، 96 ص. @benisiha_ir
🔴 درباره‌ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🖋 به قلم فرزندشان، حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی: 🔸ایشان فرمودند: «اگر کسی از تو مسأله‌ای پرسید و پاسخش را ندانستی، یک لحظه به حضرت صاحب‌الزّمان ـ علیه السّلام. ـ توسّل کن تا پاسخ به تو عنایت شود.» 💻 مشاهده‌ی خاطرات و نکات خواندنی دیگر درباره‌ی ایشان: http://benisiha.ir/289/ (علیه السّلام)، ، @benisiha_ir
🔴 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ ، کتابی به نام «یکصد سؤال؛ یکصدهزار ریال جایزه» نوشته‌اند که در سال 1372 چاپ شده است. ایشان در این کتاب برای برانگیختن اندیشه‌ها و تقویت روحیّۀ علم‌جویی و پِژوهش در مخاطبان، یکصد پرسش‌ مطرح کرده‌ و قول‌ داده‌اند که اگر کسی پاسخ صحیح آن‌ها را بیان کند، یکصدهزار ریال (به پول آن زمان)، به او جایزه خواهند داد. یکی از آن‌ پرسش‌ها، این است: ❓شكر تيغال چيست و چه فایده‌ای دارد كه گفته شده است: «اگر خواهى كه گردد سينه‏ات نرم / شكرْتيغال دم كرده، بياشام»؟ ، ، ، @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 🔵 (علیهم السّلام) 🔸خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله آسیّد محمّدآقای ضیاءآبادی را. ایشان فرموده: «گاهی افراد می‌پرسند که چه‌ کار کنیم به خدا و امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ نزدیک بشویم؟» فرمود: «یک راه، بیش‌تر نیست. می‌خواهی به خدا نزدیک شوی، به اهل بیت نزدیک شوی، فقط یک راه دارد؛ آن هم بندگی است.» 🔸یک دختری موهایش را بریزد بیرون؛ بعد در کوچه، خیابان بگوید: «سبحان‌الله. استغفر الله. استغفر الله.» بابا! موهایت را بگذار تو. «واجب» الاهی، حجاب واجب، را ترک کرده‌ای؛ [ولی] داری ذکر «مستحب» می‌گویی؟! [می‌گوید:] «حاج‌آقا! اصلاً این را هم نگویم؟» بگو؛ امّا حجابت مهم‌تر است. شیطان آمده اولویّت را در زندگی تو تغییر داده، مهم‌تر را زده که تو را مشغول مهم کند، تو را گولت زده، فریبت داده. 🔸مادر به جای این که بچه را بغل کند، ـ [چون] می‌خواهد برود بیرون. ـ چند تا اسباب‌بازی و خوراکی، دوْر بچه می‌چیند، می‌رود. [بچه می‌گوید:] «خیلی مامانم مامان خوبی است؛ این‌قدر مرا دوست دارد؛ ببین چقدر خوراکی به من داده، زده به [شبکۀ] پویا [تا من برنامه‌های دلخواهم را ببینم]، این‌همه اسباب‌بازی دوْروبَر من چیده.» نمی‌داند مادر، خودش را از او گرفت. اولویّت تغییر کرد. 🔸شیطان گاهی یک کاری می‌کند ما خدا را از دست بدهیم؛ [مثلاً: در مثال بالا] «سبحا‌ن‌الله» بگوییم. بابا! تو حجابت را رعایت کنی، هزاران برابر ذکر «سبحان‌الله»، مقام پیدا می‌کنی. به جای یک درخت، یک باغ در بهشت برایت آماده می‌شود. ، ، ، ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 عالم عارف، حجّةالحق، مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در لباس سربازی. @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ در کتاب «حرف‌های طِلایی» (پندنامه‌ی ایشان به تنهادخترشان): 🌷! برای نداشتن ثروت، غمگین نشو. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/149/ ، ، @benisiha_ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی: 🔹روزی به یکی از استادانم عرض کردم: «لطفاً مرا نصیحت کنید.» فرمود: «از خدا بخواه نعمت‌هایی را که به تو داده، از تو نگیرد.» 💻 مشاهده‌ی خاطرات دیگر: http://benisiha.ir/384/ ، ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت 49: 🔸... چند دقيقه از اذان نگذشته بود كه پدرم «يا اللّه»گويان از درِ حياط وارد شد. مادرم با صداى تقريباًبلند به من گفت: «شيرخدا! پدرت آمد. برو استقبالش و سلام كن و بگو: "خسته نباشى."» 🔸آن‏گاه خودش هم در رختخواب، نیم‌خیز شد كه به احترام پدرم پا شده و با روى گشاده به او خوشامد و «خسته نباشيد» بگويد؛ ولى سرفه، مجالش نداد. هر وقتى كه كمى تكان مى‏خورد و از جايش نیم‌خیز می‌شد، سرفه‌اش می‌گرفت؛ اين بود كه کم‌تر حرَكت می‌کرد؛ ولى در هر حال، نیم‌خیز شد و نشست و من هم به پيشواز پدرم رفته و سلام كردم و دست‌های خسته‌اش را بوسيدم. 🔸او هم دستى بر سرم كشيد و گفت: «بارک‌الله شيرخدا! حال مادرت چطور است؟» گفتم: «الحمد للّه. خوبِ خوب شده. اصلاً ديگر مريض نيست.» پدرم خنده‌ای كرد و گفت: «خدا از دهانت بشنود. اگر مادرت خوب شود، همه‌ی كارهاى ما درست است و ما یک خانواده‌ی خوشبختى خواهيم بود.» گفتم: «آرى پدر! اگر ديگران به زندگى ما دخالت نكنند و حرف‌های اين و آن را در خانه‌ی ما نزنند، زندگى ما از همه، به‌تر خواهد شد.» ... 📖 شیرخدای آذربایجان، ص 62. @benisiha_ir