🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 دست خود بر سر هر کس بگذاری از لطف
🔶 عقل او چشمهی زایندهی عرفان گردد
📖 امید آینده، ص ۷۶.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #عرفان، #عقل، #ظهور
@benisiha_ir
🔴 #حرفهای_طلایی
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرفهای طِلایی» (پندنامهی ایشان به دخترشان):
🌷#دخترم! همیشه تسبیحات اَربَعه را زَمزَمه کن.
(تسبیحات اربعه: سبحان الله، و الحمد لله، و لا الاه الّا الله، و الله اکبر.)
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/149/
#تسبیحات_اربعه، #ذکر
@benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔊 #سخنآوا موضوع: #عوامل_اصلی_همهی_بدیها @benisiha_ir
🔴 #متن_سخنآوا
🔵 #عوامل_اصلی_همهی_بدیها
🔸تمام بدیهای اختیاری برمیگردد به دو تا غین: یکی غَفلت، یکی غرور.
🔸[فُلان مسؤول میگوید:] «همهی نگاهها باید به من معطوف باشد، ریاست باید مال من باشد، حکومت باید در دست من باشد.»؛ مثل الان. الان هم همین است. رهبر معظّم انقلاب میگوید: «حکم دینی و قانونی این مسأله، این است.» فُلان مسؤول درجهچندم کشور میگوید: «نه؛ اصلاً هم اینطور نیست.»؛ با این که میداند حق با آقا است. میگوید: «نه؛ حق، آن چیزی است که من میگویم.» میگوییم: «چرا؟» میگوید: «چون من میگویم.»
🔸چنانکه در یک خانه، بچه میگوید: «باید حرف من اجرا بشود.» میگوییم: «چرا؟» میگوییم: «این پدرت است. این مادرت است. این از تو داناتر است. این از تو تجرِبهدارتر است.» میگوید: «نه؛ همانی که من میگویم.» میگویی: «چرا؟» میگوید: «چون من میگویم.» [به] بحث منخواهی، خودخواهی، خودشیفتگی برمیگردد.
🔸خیلی خلاصه کنم، جمعوجور کنم: تمام بدیهای اختیاری، هر بدی که انسان از روی اختیار انجام میدهد یا دچار میشود در درون خودش یا در اعضای خودش، برمیگردد به دو تا غین: یکی غَفلت، یکی غرور؛ یکی نادانی، یکی تکبّر.
#بدی، #تکبر، #ریاستطلبی، #غفلت، #غرور، #مسئولین، #ناآگاهی، #نادانی
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 میشوی شمع جهان، شیعه شود پروانه
🔶 هر کسی پند تو برگیرد و لقمان گردد
📖 امید آینده، ص ۷۶.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #عرفان، #عقل، #ظهور
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_معنوی
💠 یک بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ :
🔸خدا يار همهْ زحمتكشان است
🔸تو زحمتْ كِش، كه امر يار باشد
(کش: بکش. مقصود از یار، خداوند مهرْبان ـ جلّ جلاله. ـ است.)
💻 مشاهدهی ابیات معنوی دیگر از ایشان:
http://benisiha.ir/33/
#تلاش، #کوشش
@benisiha_ir
🔴 #پیام_معنوی
📝 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعهنوشتاری با عنوان #خطاب_به_خودم:
🌿 هنگام اذان، هر جملهای را که مؤذّن گفت، تَکرار کن تا روزیات افزایش یابد.
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این مجموعه:
http://benisiha.ir/290/
#اذان، #رزق، #روزی
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 چو آید حضرت مهدی، جهانْ آباد میگردد
🔶 صفا یابد جهان، دلها ز غم آزاد میگردد
📖 امید آینده، ص ۷۷.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#آبادانی، #امام_زمان (علیه السّلام)، #شادی، #غم، #ظهور
@benisiha_ir
🔴 #پرسش_اندیشهبرانگیز
مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ ، کتابی به نام «یکصد سؤال؛ یکصدهزار ریال جایزه» نوشتهاند که در سال ۱۳۷۲ چاپ شده است.
ایشان در این کتاب برای برانگیختن اندیشهها و تقویت روحیّۀ علمجویی و پِژوهش در مخاطبان، یکصد پرسش مطرح کرده و قول دادهاند که اگر کسی پاسخ صحیح آنها را بیان کند، یکصدهزار ریال (به پول آن زمان)، به او جایزه خواهند داد.
یکی از آن پرسشها، این است:
❓بسیاری از کارهای انسان، نه جبری هستند و نه تفویضی؛ بلکه بین این دو هستند. این چگونه است؟
#اختیار، #تفویض، #جبر
@benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 #متن_سخنآوا
🔵 #نیاز_انسان_به_موعظه
🔸همهی انسانها به موعظه نیاز دارند.
🔸یک شخصی نقل میکند: «من لباسهایم را شسته بودم در جبهه؛ داشتم میچلاندم و روی بند، پهنشان میکردم که سنگینی یک دستی را روی شانههایم حس کردم. برگشتم، دیدم مهدی باکری است؛ این شهید بزرگوار. حال غریبی داشت. گفت: “آقاجعفری! چند لحظه با شما کار دارم.” گفتم: در خدمتم. پشتسرش راه افتادم. خاکریز را دوْر زد و روی زمین نشست. من هم نشستم. سرش پایین بود و با دست، خاکها را پسوپیش میکرد. پرسیدم: آقامهدی! کارتان چه بود؟ مشتش را آرام باز کرد. دانههای شن از لای انگشتهایش روی زمین ریخت. به صورتم نگاه نکرد. گفت: “حاجآقا! این خاکریز، مِنبر و من هم پامنبری. برایم حرف بزنید، نصیحتم کنید؛ این روزها خیلی به پند و اندرز نیاز دارم.”» میگوید اینها را شهید مهدی باکری به من گفت. «جا خوردم. گفتم: آقامهدی! این چه حرفی است؟ شما باید ما را راهنمایی کنید. شهید مهدی باکری بغضش را فروداد و گفت: “الان این منم که نیاز دارم.” هرچه طَفره رفتم، فایده نکرد. شروع کردم از قیامت گفتن، از بهشت، از جهنّم، از کاخهای بهشتی، از طبقههای آتش جهنّم. مهدی سرش را روی زانو گذاشته بود و اشک میریخت. حسوحالی داشت که تا آن روز ندیده بودم.»
🔸ببینید این شهید بزرگوار، نمونه ـ بعضی شهدای ما نمونه یا نمونهترند، مقامات عالیتری دارند. یکیاش همین شهید مهدی باکری است. خاطراتی که از ایشان نقل میشود، انسان میخواند، بعضیهایش واقعاً ممتاز است. همهی شهدا در این حد نبودند؛ امّا ـ این مجاهد بزرگوار از روحانی جبهه میخواهد که مرا نصیحت کنید؛ حتّی به صورت خصوصی. اصلاً آمدهام مرا الان نصیحت کنید. برای من مِنبر خصوصی هم برو.
🔸همهی انسانها به موعظه نیاز دارند.
#پند، #شهید_باکری، #شهید_مهدی_باکری، #موعظه، #نصیحت
@benisiha_ir